eitaa logo
🌹دختران حاج قاسم❤
56 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
851 ویدیو
2 فایل
🌹این کانال ویژه دختران حاج قاسم می باشد. 🌹آمادگی اعزام راوی،برگزاری دوره روایتگری،اردوی راهیان مکتب،برگزاری کنگره،یادواره،تولیدات و...ویژه مکتب حاج قاسم عزیز را داریم... خادم کانال 👇 @Mojtabas1358 ۰۹۱۰۰۲۳۷۶۸۷
مشاهده در ایتا
دانلود
دو نفر ما خادم حرم حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) بودیم. دفعه آخر ڪه براے رفتیم حرم، وقتے برمی‌گشتیم، گفت دفعات قبلے خودم ڪار را خراب ڪردم عزیز❗️ گفتم:چرا⁉️ گفت:《چون همیشه خداحافظے می‌گفتم یا حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) من را ماهے قرض بده تا براے حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها) نوڪرے ڪنم. ولے این‌بار از حضرت خواستم من را ببخشد به حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها).》 من هم خندیدیم و گفتم: "خب چه فرقے ڪرد" گفت:《اینها دریاے ڪرم هستند چیزے را ڪه ببخشند دیگر پس نمی‌گیرند.》 جالبترین نکته در شهادت شهید نبی لو اینه که ۲۹ مهر ۹۶ روز# شهادت شهید دقیقا روز شنبه که روز کشیکشون در حرم هست حضرت معصومه شهید رو بخشیدند به حضرت زینب... ✍راوے: 🌷 ⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘ http://eitaa.com/raviannoorshohada http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
🍃 💠روایت دوران شیرین باهم‌بودن زهرا خانم و حسین به روزهاے پایانے می‌رسد و او از روز ازاعزام حسین می‌گوید : 《چهار ماه از عقدمان گذشته بود ڪه با حسین براے اعزام به شهر حلب تماس گرفتند. شب قبل از اعزام ،حسین تلفنے با من قرار گذاشت تابه حرم برویم. 💠 حسین قبل از رسیدن به حرم، داخل ماشین سر صحبت را باز ڪرد : 《امروز براے اعزام به من زنگ زدن و قرار فردا به تهران برم از آنجا ڪه با یک پرواز به دمشق. من به پدر و مادرم گفتم قرار به دمشق برم. اما به تو میگم اوضاع تو حلب ،خوب نیست. منو چند نفر دیگه قراره به بعنوان تخریبچے بریم. 💠 ‌حرف هایش براے من سنگین بود .حرف مے زد بغض گلویم را فشار می‌داد. هنوز حرفش تمام نشده بود ڪه بغضم شڪست. قبل از رفتن بارها  به من گفته بود ڪه طاقت دیدن اشک هایم را ندارد من هم دوست نداشتم با جارے ڪردن اشک هایم، او را از رفتن منصرف ڪنم .تصمیم گرفتم همانطور ڪه حرف میزند سرم را سمت شیشه ماشین برگردانم تا اشڪم را نبیند‌. ⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘ http://eitaa.com/raviannoorshohada http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
🙃🍃 وقتے رفتیم خانہ خودمان همراه ڪارتن ڪتاب‌هایم یڪ چمدان لباس هم آوردم حمید ڪہ لباس‌ها را دید گفت: همہ اینها مال توست؟ گفتم: بلہ زیاد است؟ گفت: نمےدانم! به نظر من هر آدمے باید دو دست لباس داشتہ باشد یڪ دست را بپوشد،یڪ دست را بشوید. طور؎ به من فهماند لباس‌ها را ردشان ڪنم بروند بردمش مسجـد اتفاقے مثل زلزلہ یا سیل افتاده بود و برا؎ آن مناطق ڪمڪ جمع مےڪردند دادم ببرند برا؎ آنها ‹ح‌ـجاب‌زهرایۍ🧕🏻🌱› -فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------