•••|🖤
••
خیلیافکـرمیکنندحضرٺِزهرا
جانِخودشونروفداکردندبهـخاطرِ
همسرشونعلے[؏ !
اماایـنجماعـٺغافلندونمیدوننـدکهـ
هدفِحضـرتزهرادفاعازچیزِباارزشتریبود . . .🌿'
آری؛
اوجانشوفدایامامزمانشکـرد…(:
ولےمابرایبردِتیـمِفوتبالمونصادقانہترازفرج
دعامیکنیم…!
بهـامیـدِروزیکهـهمہماسربازِمخلـصِ
امامزمانمــونباشـیم . . . .💚!(:
•••
| #فاطمیھ | #حضرت_زهرا
•••
▪️چهارده قرن است که بوی دری سوخته،
در کوچه پس کوچه های تاریخ پیچیده است.
چهارده قرن است که چشمان منتظر مادر به در دوخته شده؛
دعای هرشبِ قنوت زهرا!
این همه چشم انتظاری کافی نیست؟!
💚🌿💚
@dokhtaransoleymani_ban
🌱🌈🌸
•|... ﷽... •
خمپاره صاف خورد کنارِ سنگر
#حاجهمت گفت:🍃
بر محمد و آل محمد صلوات☺️
نگاهش کردم👀،
انگار هیچ چیز نمےتوانست
تکانش بدهد😍
دلم از این ایمانها میخواهد💔
#شهید_ابراهیم_همت
#رفیقشهیدم
🌱🌈🌸
@dokhtaransoleymani_bam
+| لَیِّنْ قَلبی لِوَلِیِّ أَمْرِڪْ |+
ڪاش #نفسمون میذاشت
یه جورے زندگے مےکردیم
که سال دیگه همین موقع
به مادرامون میگفتن↓
+مآدَرِ شَهید...🌱
#اللّٰهُمَعَجِللِوَلیکَالفَرج 🌹🌿
@dokhtaransoleymani_bam
#عـاشقـانـہشہدا♥️🕊💍
پـسازشروعزنـدگـےمشترکـمانیـکمیهمانے گرفتـیموعدهاےازاقوامࢪابہخانہمـــان🏠
دعوتکردیم💌
ایناولینمهـمانےبودکـہبعدازازدواجمےگرفتیموبـہ قولےهـنـرآشپزے عـروسخانـممشخصمـےشد|👩🏻🍳|
اولیـنقاشقغـذاراکـہچشیـدمشـورے
آنحلقمࢪاسوزاند!|😖|
ازاینکـہاولینغذاےمیہمانےامشوࢪشدهبود
خیلےخجالتکشیدم|😓|
سفرهࢪاکـہپہنکـردیم،محمدروبہمہمان هـاگفت:قبلازاینکـہغذاࢪوبخوریدبـایـدبگویـم
اینغـذادستپختدامـاداست|🤵🏻|
البتـہبـایدببخشیدکـہکمےشورشدهاسـت|😅|
آنوقتکمےنـانپنیرسـرسفـرهآوردوبـاخندهادامہ داد:البتـہاگـہدستپختمࢪانمےتوانیدبخوریدنـان وپنیرهمپیـدامےشـود|😁|
#شهیدسیدمحمدعلیعقیلی
~┄┅┅✿❀🖤❀✿┅┅┄~
@dokhtaransoleymani_bam
•------------------------------------ 💛🌿
#تلنگر💥
#ڪلامشهید🥀
یاسربهگوشے!؟
بهبچههابگوماڪهرفتیم
ولے حواسشوݧ
به"حیاتعندرب" شهداباشه
خطبهخطچیزےڪه
توفضاےمجازےمےنویسݧ
روهمہشهدامےبینݧ
نڪنهشرمندهشهدا بشݧ..(:
#بهخودمونبیایم ♡💫
•------------------------------------ 💛🌿
@dokhtaransoleymani_bam
🖤🍃
اصلاًاسمشقاسمبود!
میدونیمعنیشچیه؟!
یعنیتقسیممیکرد...✨
میگفت:
غصهوغمهامالمن،شادیامالشما!
قاسمبوددیگه...🕊
میگفت:
بیخوابیامالمن،توراحتبخواب...
قاسمبوددیگه،تقسیممیکرد! 🌿
میگفت:
دورازخانوادهبودنمالمن،
توراحتپیشخانمتباش،
پیشمامانتباش،پیشباباتباش!
قاسمبوددیگه،تقسیممیکرد...
میگفت:
توراحتتوامنیتباش،
موشکوبمبمالمن...
🌸حاج_قاسم(:❤️
🌸مرد_میدان(:
#پــاسـدارِعشـق | #پاسدارِانــقلابـے
══════°✦ ❃ ✦°══════
@dokhtaransoleymani_bam
🇮🇷دختران سلیمانے🇮🇷
#بسم_رب_الشهدا #تنها_میان_داعش #قسمت_اول وسعت سرسبز باغ در گرمای دلچسب غروب،تماشا خانه ای بود که
#بسم_رب_الشهدا
#تنها_میان_داعش
#قسمت_سوم
و همین حال و هوای عاشقانه مان در گرمای عراق ، مثل شربت بود ، شیرین و خنک!!
خبر داد سرکوچه رسیده و تا لحظاتی دیگر به خانه می آید که با دست پاچگی گوشی را قطع کردم تا برای دیدارش مهیا شوم.
از همان روی ایوان وارد اتاق شدم و او دست بردار نبود که دوباره پیامگیر گوشی به صدا در آمد ، در لحظات نزدیک غروب نور چندانی به داخل نمی تابید و در همان تاریکی قفل گوشی را باز کردم که دیدم دوباره شماره غریبه است.
دیگر فریب شیطنتش را نمی خورم که با خنده ای که صورتم را پر کرده بودن پیامش را باز کردم دیدم نوشته بود
-من هنوز هم دوستت دارم ، کافیه بهم بگی تو هم دوستم داری! اونوقت اگه عمو و پسر عموت تو آسمونها هم قایمت کنن میام و با خودم میبرمت! 'عدنان'
برای لحظاتی حس کردم در خلائی در حال خفگی هستم ، حالا که من شوهر داشتم و نمی دانستم عدنان از جانم چه میخواهد؟
در تنهایی و تاریکی اتاق ، خشکم زده و خیره به نام عدنان ، هر آنچه از او در خاطرم مانده بود روی سرم خراب شد!
حدود یک ماه پیش ، در همین باغ ، در همین خانه ، نخستین بار بود که او را میدیدم وقتی از همین اتاق قدم به ایوان گذاشتم تا برای میهمان عمو چای ببرم که نگاه خیره و ناپاکش چشمانم را پر کرد ، طوری که نگاهم از خجالت پشت پلک هایم پنهان شد.
کنار عمو ایستاده و پول پیش خرید بار توت را حساب میکرد ، عمو همیشه از روستاهای اطراف آمرلی مشتری داشت و مرتب در باغ رفت و آمد میکردند اما این جوان را تا آن روز ندیده بودم.
✍ #فاطمه_ولی_نژاد
🍁 #ادامه_دارد
✅#کپی_با_ذکر_صلوات_جهت_سلامتی_و_فرج_امام_زمان_آزاد_است
میخوای از اول بخونی...؟!بزن رو لینک زیر👇
https://eitaa.com/dokhtaransoleymani_bam/3964
💠کانال رسمی دختران سلیمانی بم
@dokhtaransoleymani_bam
#بسم_رب_الشهدا
#تنها_میان_داعش
#قسمت_چهارم
مردی لاغر و قد بلند با صورتی به شدت سبزه ، که زیر خط باریکی از ریش و سبیل تیره تر به نظر می رسید چشمان گودرفته اش مثل دو تیله سیاه برق می زد و احساس میکردم با همین نگاه شرش برایم چشمک میزند.
از شرمی که همه وجودم را پوشانده بود چند قدمی عقب تر ایستادم و سینی را جلو بردم تا عمو از دستم بگیرد ، سرم همچنان پایین بود اما سنگینی حضورش آزارم می داد که هنوز عمو سینی را از دستم نگرفته ، از تله نگاه تیزش گریختم.
از چهار سالگی که پدر و مادرم به جرم تشیع و اتهام شرکت در تظاهراتی اعدام کردند ، من و برادرم عباس در این خانه بزرگ شده ، و عمو و زن عمو برایمان عین پدر و مادر بودند.
روی همین حساب بود که تا به اتاق برگشتم ، زن عمو مادرانه نگاهم کرد و حرف دلم را خواند
-چیه نور چشمم؟چرا رنگت پریده؟
رنگ صورتم را نمیدیدم اما از پنجه چشمانی که لحظاتی پیش پرده صورتم را پاره کرده بود ، خوب می دانستم حالم به هم ریخته.
زن عمو همچنان منتظر پاسخی نگاهم میکرد که چند قدمی جلو تر رفتم.
کنارش نشستم و با صدایی گرفته از اعتراض گفتم
-این کیه امروز اومده؟
زن عمو همونطور که به پشتی تکیه زده بود گردن کشید تا از پنجره های قدی اتاق داخل حیاط را ببیند و همزمان پاسخ داد
-پسر ابوسیف ، مثل اینکه باباش مریض شده این میاد واسه حساب کتاب
و فهمید علت حال خرابم در همین پاسخ پنهان شده که با هوشمندی پیشنهاد داد
-ناهار رو من خودم می برم براشون عزیزم
✍ #فاطمه_ولی_نژاد
🍁 #ادامه_دارد
✅ #کپی_با_ذکر_صلوات_جهت_سلامتی_و_فرج_امام_زمان_آزاد_است
میخوای از اول بخونی...؟!بزن رو لینک زیر👇
https://eitaa.com/dokhtaransoleymani_bam/3964
💠کانال رسمی دختران سلیمانی بم
@dokhtaransoleymani_bam
#ـۺاٻدٺلنگر|📲
توگناهنڪن
ببینخداچجورۍحالتوجامیاره🌱
زندگیتوپرازوجودخودشمیڪنہ(:
- عصبےشدی؟!
+نفسبکشبگو:بیخیال،چیزیبگم ؛
امامزمانناراحتمیشه...☝🏻
- دلخورتکردن؟!
+بگو:خدامیبخشهمنممیبخشم
پسولشکن😌💜
- تهمتزدن؟
+آرومباشوتوضیحبده
بگو:بہائمههمخیلیتهمتازدن❗️
- کلیپوعکسنامربوطخواستیببینی؟!
+بزنبیرونازصفحهبگو:مولامهمتره💔
- نامحرمنزدیکتبود؟
+بگو:مهدیزهرا(عج)خیݪےخوشگلتره
بیخیالبقیه ... !
#زندگےقشنگترمیشہنه؟!
@dokhtaransoleymani_bam
خانمش میگفت:همیشه به شوخی بهش میگفتم:😀
اگر بدون ما بری بهشت،گوشتو👂 میبرم😂
اما وقتی جنازه رو آوردن،دیدم که اصلا سری در کار نیست😓
#شهیدابراهیمهمت
°•°🌻°•°↷
🔹 مرحوم اسماعیل دولابی :
🌸صلوات خیلی کارها می کند
ظرف انسان را بزرگ می کند
صلوات به آدم قوت می دهد
👌هم در امر آخرت و هم در خوشی و ناخوشی به انسان قوت می دهد و بهجت می آورد و غم را زائل می کند صلوات در راه خدا به انسان خیلی کمک می کند . صلوات هم در بین دعاها برای رفع خستگی و باز شدن نطق و راه افتادن است. هر وقت با خدای خود صحبت می کنی ، اگر دیدی تعطیل شد و نتوانستی حرف بزنی صلوات بفرست ، دوباره نطقت باز می شود .