| #حیا_را_از_شهدا_بیاموزیم | 😌☝🏻
سر ڪلاس
جواب معلمش را نمیداد.
میگفت:
تا حجاب نداشته باشـے
ما با هم صحبتـے نداریم.
#شهید_محمدعلے_جهان_آرا
#شبتون_شهدایی
پایان فعالیت 🌿
وضو قبل خواب فراموش نشه رفقــا 🌹
برامون دعا کنیـد 💔
یا علــے مدد 🍃
سلام خدا برشهدا..
ای شهید دعایمان کن تا در این زمانه ماهم عاقبت بخیر شویم.
#برادر_شهیدم
#شهید_حجت_الله_رحیمی
#سلام_صبحتون_شهدایی
www.sahebzaman.org پایگاه فرهنگی صاحب الزمان.mp3
1.22M
صبحم را با یاد تو آغاز میکنم مولا جان🌷
#دعای_عهد
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج
Dua-Nodbeh-Farahmand.mp3
25.23M
#دعای_ندبه
جمعه شد با لطف رب سرمدی
شد معطر از شمیم احمدی
بهر تعجیل فرج ای دوستان
ندبه خوان ،دوری گزینید از بدی
✨♥️الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج♥️✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
إِنِّي سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ..
سعی میکنم از آنهایی باشم
که خوبها را دوست دارند...
«أَلسَّلَامُعَلَیْکَیَاأَبَاعَبْدِٱللّه»♥️
#به_یاد_فرمانده🌷
•-🕊⃝⃡♡-
لطفادرمیان نگاههاۍمختلفۍڪہ
بہخودجلبمۍڪنید
مراقبچشمانگریان
امامزمانعج و شہدا باشید💔..
چہخانمهستیدوچہآقا
پاروۍهواۍنفستان بگذاریدتنہابراۍ
رضاۍخدا ڪارڪنیدنہبراۍجلبتوجہو
معروفیتیاهرچیزدیگرۍڪہبشہازشنامبرد🥀.
دقتڪنیدرفتارهاوڪردارهاۍشمازیر
ذرهبینامامزمانعجوشہداقراردارد.
انشاءاللهخطاواشتباهۍازشماسرنزندڪہ
شرمندهۍامامزمانعجوشہداشوید😓..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ماجرای امام حسینی شدن یک خانم بد #حجاب با نوحه کربلایی جواد مقدم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ح_مثل_حجاب 😍✨
🛑😳ماجرای متحول شدن
شاخ اینستا⚠️‼️
💅🏼 از لاک جیغ تا خدا ☝️🏼
💯🎥 پیشنهاددانلود 👌🏻
⚠️‼️ حتماببینید ⚠️‼️
خانومفاطمهزهرا(س)
هرکسیرو کهخودش بخوادخریداریمیکنه🙃🦋🌱
✅نشر دهید✅
#حجاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قدم قدم پاے علم...اربعین..کربلا💔
❪رفیقش میگفت:
گاهی مـیرفت یه گوشهیِ خلوت ،
چفیهاش را میکشـید رویِ سـرش
تو حالت ِ سـجده مـیموند..
به قولِ معروف یه گوشـهای
خدا را گیر میآورد..(: ❫
#شهیدمصطفیصدرزاده✨
••🌱
میگفت : ما جنس ِ آدم شدنمان هم ،
آنچھ کھ مهدی(عج) میخواهد ، نیست
شهیدبابک نوری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پیشنهاد_دانلود🔺
با همین گوشے📱 ڪه دستـــت هستـــ
هم میتونے سرباز و یار #امام_زمان (عج)
باشے هم خداۍ ناڪرده...😔
#استادرائفیپور
#گرهکورظهور💔
تا آخر حتما نگاه ڪنید 💯💯
💔بسم رب الشهدا و الصدیق💔:
محمد حسین اهل #خوشحال کردن و #سورپرایز کردن بود😁
نامزدی ما هم شیرینی خاصی داشت. 4 ماه دوستداشتنی! دائماً حسینآقا #سورپرایزم میکرد. مثلاً تماس میگرفتم و با حالت دلتنگی میپرسیدم «آخر هفته تهران میآیی؟» میگفت «باید ببینم چه میشود!» چند ثانیه بعد، آیفون به صدا در میآمد و حسینآقا پشت در ایستاده بود!😍
یادم هست یکبار دیگر میخواستم برای خرید به #بیرون بروم. #پول #نداشتم. هرچه فکر کردم چه کنم، به نتیجهای نرسیدم! خجالت میکشیدم از پدر و مادرم پول بخواهم. نشستم به مطالعه اما تمام فکرم به خرید بود. مشغول ورقزدن کتابم بودم که دیدم #30 هزار #تومن پول لای آن است!😊
از پدر و مادرم سوال کردم که آنها پول برایم گذاشتهاند؟ گفتند نه! مامان گفت «احتمالاً کار حسینآقاست!» خریدم را انجام دادم و بعداً هرچه تماس گرفتم و از او پرسیدم، طفره میرفت. میگفت «نمیدونم! من؟ من پول بگذارم؟» حتی این مدل کارها را برای خانوادهام هم انجام میداد عادتی که بعدها هم ترک نشد!
#راوی:همسر شهید
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_حمزه🕊
•💛🌻💛🌻💛🌻💛•
#فالی_در_آغوش_فرشته
#قسمت_صد_و_نود_و_سوم
#فصل_دوم🌻
•به قلم آیناز غفاری نژاد•
کتاب رو بستم و نفس عمیقی کشیدم ، حوالی ساعت چهار صبح بود و هنوز نخوابیده بودم.
دو روز پیش جواب آزمایش مژده و کاوه اومد و جوابش مثبت بود ، دیروز هم پیش مشاوره رفتند اما کاوه تصمیم داشت که هر چه زودتر مراسم برگزار بشه که به اوایل ماه محرم برخورد نکنه ، خانواده مژده هم روی این موضوع خیلی حساس بودند و از طرفی مژده و کاوه به این نتیجه رسیدند که همون یک جلسه مشاوره کافی بوده و نیازی نیست که ادامه بدن.
مامان هم با عمه زلیخا صحبت کرد و گفت که جوابم منفی هست ، بی بی بخاطر دیسک کمرش نمی تونست این همه مسافت رو بیاد و باهام صحبت کنه برای همین تلفنی تماس گرفت و یه جورایی قصد داشت که راهنماییم کنه که بیشتر فکر کنم و جواب مثبت بدم ، اما مرغ من یک پا بیشتر نداشت .
مهسا و عمه زلیخا هم دست کمی از بی بی نداشتند و حضوری اومدند اما با این وجود من همون جواب قبلی رو دادم .
امشب قبل از شام هم بی بی باهام تماس گرفت و با کلی دلخوری گفت که علیرضا رفته اصفهان و تا مدت ها میخواد اونجا بمونه و قصد برگشت نداره .
علیرضا دیر یا زود با این موضوع باید کنار بیاد چون با من یکی نمی تونست خوشبخت بشه .
اگر بگم نگرانی و بی خوابی امشبم برای شکستن دل علیرضا و عذاب وجدانمه دروغ گفتم ، بیشتر از همه نگران روبرو شدن با آرادم.
امروز صبح که برای خرید وسایلی همراه با مژده به بازار رفتم می گفت که قصد داره برای مراسم فردا دوستاش رو دعوت کنه .
با اینکه مراسم فردا قرار بود خیلی ساده اونم توی محضر برگزار بشه اما نظر مژده این بود که چند تا از صمیمی ترین دوستاش رو دعوت کنه.
استرس روبرو شدن با بهار و آیه و بیشتر از همه آراد امونم رو بریده بود و باعث شده بود عقد داداش یکی یدونم که سال ها منتظرش بودم توی دهنم زهر مار بشه .
ادامه دارد ...
• 💛🌻💛🌻💛 •