eitaa logo
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
1هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
3.2هزار ویدیو
430 فایل
بسم‌تعالے^^ [شھدآ،مآروبه‌اون‌خلوتتون‌راهےبدین!💔:) ـ خاک‌پاۍنوکراۍمادر! مجنـون‌شده.. عاشق‌اهل‌بیت¡ ‌سایبرۍکانال↯ @sayberi_313 پشت‌جبهہ↯ @jebhe00 متحدمونہ️‌↯ @Nokar759 @Banoyi_dameshgh @mim_mobtalaa کپے! ‌صلوات‌براآقامون‌ ودعابراۍبنده‌حقیر
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴داستان واقعی.... شاید خیلیا بدونین.. شاید ندونین.. یه روز یه پسر 19ساله 👱... که خیلیم پاک ☺️ بوده ساعت دوازده شب 🕛.. باموتور🏍 توی تهران پارس بوده.. داشته راه خودشو 🏍 میرفته.. که یهو میبینه یه 🚘ماشین با چندتا 👥👥 پسر.. دارن دوتا 👩🏻👩🏻 دخترو به زور 😨 سوار ماشین میکنن.. تو ذهنش فقط یه ☝️چیز اومد... 👈ناموس.. 👈ناموس 👌 کشورم ایران.. میاد پایین... 😡 تنهاس.. درگیر میشه.. 🗣 لامصبا چند نفر به یه نفر.. 👊✋💪 توی درگیری دخترا 👩🏻👩🏻سریع فرار میکنن و دور میشن.. میمونه علی و...هرزه های شهر.. 😰 تو اوج درگیری بود که یه چاقو 🔪صاف میشینه رو شاهرگ گردنش..😢 میوفته زمین.. پسرا درمیرن.. 🏃 کوچه خلوت..شاهرگ..تنها...دوازده شب.. 😭 علی تا پنج صبح اونجا میمونه .. پیرهن سفیدش😖 سرخه سرخه.. مگه انسان چقد خون داره.. 😔 ریش قشنگش هم سرخه.. سرخ و خیس..😒 اما خدا رحیمه.. یکی علی رو پیدا میکنه و میبره بیمارستان... اما هیچ بیمارستانی قبولش نمیکنه..😳 تا اینکه بالاخره .. یکی قبول میکنه و .. عمل میشه...😐 زنده میمونه😊.. اما فقط دوسال بعد از اون قضیه.. دوسال با زجر...بیمارستان🏥...خونه..🏠 بیمارستان..خونه.. میمونه تا تعریف کنه...چه اتفاقی افتاده..😐 میگن یکی ازآشناهاش میکشتش کنار.. بش میگه علی...اخه به تو چه؟ 😠چرا جلو رفتی؟ 😟 میدونی چی گفت؟ 🤔 👌گفت حاجی فک کردم 😊 دختر شماست... ازناموس 😌شما دفاع کردم.. 👈جوون پر پر شده مملکتمون.... علی نوزده ساله به هزارتا ارزو رفت.. 👉 رفت که تو خواهرم.. 👩🏻 اگه اون دنیا انگشتشو به طرفت گرفت... 👈 گفت خداااااا... من از این گله دارم... 😡 داری جوابشو بدی...؟؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲| اے‌شہید!🕊 اے آنڪہ بر ڪرانہ ازلی و ابدے وجود برنشستہ‌اے... دستـے‌بلندڪن و ما قبࢪستان نشینانِ عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون ڪش ✍🏻سید‌شہیدان‌اهل‌قلم 🦋 شہید‌غیرت♥️ ‌┄┄┅┅┅❅❁❁❁❅┅┅┅┄ ‌‌‌‌
وقتے ضاࢪب علی را با چاقو زد ما پیڪر غرق خونش را بہ کنارۍ کشیدیم پیرمرد آمد و گفت : خوݕ شد ؟ همین و میخواستی؟ به تو چه ربطی داشټ؟ چࢪا دخالت کردے؟ علے با صداۍ ضعیفی گفٺ : حاج آقا فکر کردم دختࢪ شماست، من از ناموس شما دفاع کردم ... ــــــــــــــ❁ــــ ـــ ــ ـ
وقتـــی مال مردم خور ها در حال اختلاس میلیارد ها پول بودند؛ خلیلی ها رگ میدادند :) قدرشون رو بدونیم💔 🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اݪݪہم‌عجݪ‌ݪوݪیڪ‌اݪفࢪج: لـــــبخـــــندش✨😍 و در چھ راهۍ جونشو از دســت داد★ براے یـــــک خانـــــم بۍحجاب کھ بهش تجاوز شدھ بود، و حالا ما چے؟ داریــــم بابے حجابی مون خون شون را پایمال میکنیـــــم...😔😔🔥 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
-داستان‌واقعے.... شاید‌خیلیا‌بدونین.. شایدندونین.. -یہ‌روزیہ‌پسر19ساله‌ کہ‌خیلیم‌‌پاک‌بوده‌ساعت‌دوازده‌شب باموتورتوےتهران‌پارس‌بوده.. داشتہ‌راه‌خودشومیرفتہ.. کہ‌یهومیبینہ‌یہ‌ماشین‌باچندتا👥 پسر.. دارن‌دوتا 👩🏻👩🏻 دختروبہ‌زورسوار ماشین‌میکنن.. توذهنش‌فقط‌یہ‌چیزاومد... ناموس.. ناموس‌کشورم‌ایران.. میاد‌پایین... تنهاس..درگیرمیشه.. لامصباچندنفر‌بہ‌یہ‌نفر.. توےدرگیرے‌دخترا👩🏻👩🏻سریع‌فرار میکنن‌ودورمیشن.. میمونہ‌علی‌و...هرزه‌های‌شهر.. تواوج‌درگیری‌بودکہ‌یہ‌چاقو🔪صاف میشینہ‌روشاهرگ‌گردنش.. میوفتہ‌زمین.. پسرادرمیرن.. کوچہ‌خلوت..شاهرگ..تنها...دوازده‌شب.. علےتا‌پنج‌صبح‌اونجا‌میمونہ .. پیرهن‌سفیدش‌سرخہ‌سرخه.. مگه انسان چقد خون داره.. ریش قشنگش هم سرخہ.. سرخوخیس.. -اماخدارحیمه یکی‌علی‌روپیدامیکنہ‌ومیبره‌بیمارستان... اماهیچ بیمارستانےقبولش‌نمیکنه.. تااینکہ‌بالاخره .. یکےقبول‌میکنہ‌ .. عمل‌میشه... زندهمیمونہ😊.. امافقط‌دوسال‌بعدازاون‌قضیہ.. دوسال‌بازجر...بیمارستان...خونه.. بیمارستان..خونه.. میمونہ‌تاتعریف‌کنہ‌...چہ‌اتفاقی‌افتاده.. میگن‌یکی‌ازآشناهاش‌میکشتش‌کنار.. بش میگہ‌علی...اخہ‌بہ‌توچہ؟چراجلو رفتے؟ میدونےچی‌گفت؟ گفت‌حاجی‌فک‌کردم دخترشماست... ازناموس😌شمادفاع‌‌کردم.. -جوون‌پر‌پرشده‌مملکتمون.... علےنوزده‌سالہ‌بہ‌هزارتاآرزورفت.. رفت‌کہ‌توخواهرم..🧕 اگہ‌اون‌دنیاانگشتشوبہ‌طرفت‌گرفت... گفت‌خداااااا... من‌از‌این‌گلہ‌دارم... داری‌جوابشوبدی...؟؟
ࢪسم خوبےداشتیم... ماه‌ࢪمضون‌ها‌بعضےشب‌هاچندتاازمࢪبیےهاجمع میشدیم‌افطاࢪےمیࢪفتیم‌خونہ‌ۍ‌دانش‌آموزا.. یہ‌باࢪتو‌یڪے‌ازشباتوتࢪافیڪ‌گیࢪڪردیم‌... اذان‌گفتند🗣 علے‌گفت:وحیدبࢪیم‌نمازبخونیم؟وقت نمازِ من‌گفتم‌پنج‌دقیقہ‌بیشتࢪنمونده‌علے‌جان‌بزاࢪبࢪیم اونجامیخونیم نشون‌بہ‌اون‌نشون‌ڪہ‌یڪ‌ساعت‌ونیم‌بعدࢪسیدیم به خونہ‌ۍ‌بنده‌خدا! از ماشین‌ڪہ‌پیاده‌شدیم‌زدࢪوشونموگفت: ڪاࢪےموقعِ‌نماز‌اول‌وقت‌انجام‌بشہ‌ابتࢪمیمونہ!