حسن آقــا خودش پاسدار بود و سابقه اش زیاد
موقع اعزام با حمید بحثشان شده بود
که ڪدام یک بروند سوریه ..
قــانون بود که از هرخانواده فقط یڪنفر
میتوانست برود !
حمید به حسن آقا گفته بود :
داداش شمــا بچه داری بمون من میرم
سر؎ بعد که اعزام داشتیم شمــآ برو
•.
#شھیدحمیدسیاهکالیمرادۍ🌱
میدانست گل مریم و رز دوست دارم
روز عروسی یڪ دسته گل با ده شاخه گل رز
و شش شاخه گل مریم برایم خریده بود
ڪت و شلواری که خریده بودیم را پوشیده بود
از همیشه خوشتیپتــر شده بود
ماشین عروسمــان پراید بود
که خیلی هم ساده تزیین شده بود ..
•.
#شھیدحمیدسیاهکالیمرادۍ🌱