#زندگینامه_نادرشاه_افشار
#پسرشمشیرفرزنددرگز
#ادامهقسمتنوزدهم
خبر این قراردادهای ننگین به نادر رسید ، نادر که می دید تمام رنج هاو جانبازی های خود و یارانش ، بازیچه دست عده ای راحت طلب و تاجر مسلک قرار گرفته ، با شنیدن این خبر چنان نعره ای سر داد که تمام محافظانش بداخل دویدند ، گویی کوه دماوند را بر سر او کوبیده بودند ، نادر منشی خود بنام میرزا مهدی استرآبادی را برای نوشتن نامه به شاه احضار کرد و اینگونه نوشت
*اعلیحضرتا ، من بیدرنگ با نیروهای خود به یاری آن حضرت خواهم آمد ، و اجازه نخواهم داد یک وجب از خاک مقدس ایران به اجنبی واگذار شود ، و از حضرت سلطان میخواهم که ایالت های از دست رفته را پس بخواهند و در بازگرفتن آنها پافشاری کنند ، اگر پذیرفتند که چه بهتر ، وگرنه تسویه حساب با آنها را به این بنده جان نثار واگذارند و هرگز این دو قرارداد را امضاء نفرمایند
این نامه با پیکی تند رو به اصفهان فرستاده شد و نادر دستور داد ، پیک همانجا بایستد و پاسخ نامه را بگیرد و بازگردد
پیک نادر به اصفهان رسید و نامه را به حضور شاه تهماسب رسانید ، اطرافیان چاپلوس و تن پرور شاه گفتند ، ما چاکران دربار هرگز اجازه چنین گستاخی به یک پابرهنه بیسواد و روستائی نمیدهیم اجازه دهید به خراسان رفته و سر این یاغی نمک نشناس را برای قبله عالم بیاوریم ، وزیر دَواب (طویله پادشاهی) نیز پیشنهاد کرد نادر به اصفهان فراخوانده شود و بلافاصله به جلاد سپرده شود
شاه تهماسب که طبق معمول ، تحت تاثیر اینگونه سخنان پوچ و ریاکارانه واقع میشد با تندی رو به پیک نادر کرد و پاسخ نامه نادر را به شرح ذیل به وی داد
رعیت (مردم) از جنگ خسته شده اند اراده ما به پایان گرفتن جنگ و ستیز واقع شده ، ما که به یاری خدا بر تخت سلطنت ایران تکیه زده ایم صلاح دانستیم که با همسایگان خود پیمان صلح ببندیم و بحمدالله از شمال و غرب ایران آسوده خاطر شدیم ، سربازان خود را نیز مرخص کردیم تا به کارهای خود بازگردند ، و حالا به تو که سپهسالار ما هستی ابلاغ می کنم که سپاهیان خراسان را مرخص و خود نیز با رسیدن دستخط ما به اصفهان حرکت تا در ترتیباتی که برای رفاه حال مردم داده خواهد شد شریک باشی ، ضمنا یک نسخه از پیمان آشتی با همسایگان نیز ضمیمه است تا چاکر آستان بر مفاد آن آگاه باشند و آنچه اراده کرده ایم را نصب العین خود قرار دهند*
نامه به مهر شاه مزین شده ولی به پیک نادر تحویل نشد و شاه تهماسب آنرا به پیک خود تحویل داد و گفت همانجا بایست و پاسخ نامه را بگیر و بیاور ، نادر که با دیدن نامه شاه ، مانند کوهی منفجر شده و بسان مار زخمی بر خود می پیچید ، در حالی که از خشم به خود می لرزید بر سر پیک شاه تهماسب فریاد زد ، به شاه تهماسب بگو ، *نادر از مادر فرمانده زاده شده ، نه فرمانبر ، فراموش نکن*
مردم اصفهان و دیگر شهرهای ایران رفته رفته از مفاد پیمان نامه ننگین شاه آگاه شدند و با وجودی که از سوی عوامل دولتی به آنان گفته می شد بخاطر این موفقیت بزرگ (تسلیم نامه ننگین) شاه تهماسب چراغانی کنند و جشن بگیرند ، کمتر کسی حاضر می شد جشن بگیرد
از اینطرف نیز سرداران نادر ، وی را به سرکشی و طغیان و جنگ با شاه تهماسب فرا میخواندند ، ولی نادر به آنان می گفت ، اگر من علیه پادشاه قیام کنم در کشور دودستگی بوجود خواهد آمد و برادر ، دستش بخون برادر آغشته خواهد شد ، در حقیقت نادر در بن بست عجیبی گرفتار شده بود ، از طرفی فکر می کرد و مطمئن بود اگر ارتش خراسان را منحل کند دوباره بایستی منتظر حملات ازبکان و یاغیان ریز و درشت و فروش دختران و پسران جوان ایرانی بعنوان برده ، در بازارهای ازبکستان و عثمانی باشد و اگر اطاعت نکند روشن نبود چه پیش خواهد آمد
نادر مغموم و افسرده به دژ کلات رفت تا قدری بیندیشد تا چه کند که کشور دچار دودستگی و از هم گسیختگی نشود
شمهای از زندگی پر برکت مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج سید ضیاء حسینی ، امام جمعه الموت که امروز به لقاء معشوق رسید.
حجت الاسلام سید ضیاء حسینی امام جمعه فقید الموت ، در سال ۱۳۲۱ در خانواده ای مذهبی ، در روستای ازگنین علیا دیده به جهان گشود.
پدرش حاج سید صمد از بزرگان منطقه بود که اهتمام خاصی به تربیت مذهبی فرزندان خود داشت.
لذا سید ضیاء نوجوان برای کسب تحصیلات حوزوی عازم قزوین شد و در مدرسه التفاتیه به فراگیری علوم دینی پرداخت.
وی افتخار شاگردی در محضر اساتید برجسته ای همچون آیت الله شریعت مهدوی، آیت الله رفیعی قزوینی و آیت الله مظفری را داشت.
سپس ضمن عزیمت به قم برای ادامه تحصیلات حوزوی، در مبارزه با شاهنشاهی پهلوی در منطقه الموت و قزوین، مجاهدات فراوانی از خود نشان داد.
تا جاییکه چندین بار از طرف ساواک ممنوع المنبر شد.
سر انجام پس از پیروزی انقلاب اسلامی با حکم امام خمینی (ره) به امامت جمعه الموت منصوب گردید.
روح مطهر این عالم ربانی سرانجام پس از ۴۳ سال خدمت در کسوت امامت جمعهای که همواره درد مردم را داشت و از تمام اعتبار و موجودیت خود در جهت زدودن محرومیت از الموت و اهالی شریفش مایه میگذاشت ، در سن ۸۲ سالگی و پس از تحمل دوران کوتاه بیماری ، در روز جمعه ۲۶ امرداد ۱۴۰۳ و در ایام مقارن با اربعین حسینی به ملکوت اعلی پیوست.
روح پاکش با امیرالمومنین محشور باد.
شکارچی غیرمجاز بعد از شکار در طارمسفلی، جان خود را از دست داد
🔹مدیرکل حفاظت محیط زیست استان قزوین: یک گروه شکارچی غیرمجاز چهار نفره برای شکار گونههای جانوری وحشی وارد منطقه حفاظت شده طارم سفلی شده بودند. این گروه در این منطقه اقدام به شکار یک راس بز وحشی از نوع ماده کردند که احتمالا بزغاله هم داشته چرا که معمولا در این فصل بزغالهها به دنیا میآیند.
🔹اگر شکارچی غیرمجاز روزی به دام محیط بانان محیط زیست نیفتد خدا به عنوان محیط بان اصلی که بر همه محیطها احاطه دارد، وجود دارد و در هر جایی که باشد پاسخ او را خواهد داد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۳۰۰ میلیارد دلار روسها به که خواهد رسید؟ آمریکا، اروپا یا اوکراین؟ بهمراه دکتر فتوره چی
40.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فوری: آمریکا در پی فریب ایران، منفعل باشیم خواهیم باخت
کنفرانس بصیرتی ۱۴۰۳/۰۵/۲۶
موضوع:
عقب نشینی غیر تاکتیکی از حمله به اسرائیل؟
بسم الله الرحمن الرحیم
و افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد
سلام علیکم جمیعا
عرض ادب و احترام دارم خدمت همه شما عزیزان
چند روز گذشته جمله ای از حضرت آقا در فضای مجازی منتشر شد که عده ای سریعا از اون جمله استفاده کردن که مثلا بگن ، ایران از حمله به اسرائیل عقب نشینی کرده
اون جمله این بود :
💢رهبر معظم انقلاب :
🔸عقبنشینی غیر تاکتیکی در عرصههای نظامی سیاسی و اقتصادی غضب الهی را برای ما در پی خواهد داشت.
عده ای تحلیل کردن که این جمله یعنی عده ای از مسئولین عقب نشینی کردن و حضرت آقا رو تحت فشار قرار دادن تا ما به اسرائیل حمله نکنیم
این تحلیل قطعا نزدیک به واقعیت نیست
جمله حضرت آقا به عنوان فرمانده نظامی صادر شده و این معنی رو به دشمن متبادر میکنه که عقب نشینی در کار نیست
بذارید ساده براتون معنی کنم
در زمان جنگ معمولا فرمانده یک خط عقبتر از نیروی عملیاتی تعریف میشه و این یعنی فرمانده خودش رو پشت خط تماس تعریف میکنه
اما این تعریف در جنگ ما بهم خورد
غالبا فرماندهان جنکی ما مثل حاج احمد متوسلیان و حاج ابراهیم همت ، ستاد فرماندهی رو در خط تماس تعریف میکردن و علنا این یعنی نیرو باید یک خط جلوتر و دقیقا در دل دشمن عمل کنه
الان هم حضرت آقا این تعریف رو آوردن پشت خط تماس یا همون خط مقدم
وقتی فرماندهی مثل حضرت آقا میفرمایند عقب نشینی غیرتاکتیکی غضب الهی رو در پیش داره یعنی اینکه من الان تو خط مقدم جبهه ام و عقب نشینی هم نخواهم کرد
چون خیلی از رسانه های دشمن و حتی داخلی ها تیتر زدن که انتقام دیر شد و احتمال نزدن از طرف ایران هست و این حرفا
اگر الان داریم با تامل عملیات رو جلو میبریم
اولا بخاطر این هست که شرایط رو آماده تر کنیم
دوم اینکه شرایط محیطی باید فراهم بشه
ما الان اربعین رو در پیش داریم
و حداقل ۵ میلیون از جمعیت ما در کشور غریبند و هر گونه اتفاق برای مردم ما خطرناکه
بخاطر دیر شدن این عملیات انتقام ، دشمن داره با بازی روانی فشار میاره تا یا ایران انصراف بشه از زدن ، یا اینکه در زدن تعجیل کنه
اینکه میگن مسئولین از بالا دارن فشار میارن هم حقیقت نداره
مسئولین رده بالای نظامی ما سردار باقری و سلامی و حاج امیرعلی حاجی زاده ، کدومشون اهل عقب نشینی اند؟
و دولتی ها هم جرأت ایستادن در برابر تصمیم حضرت آقا را ندارند
پس نتیجه میگیریم که برای انتقام باید صبر داشت
تا در زمان و مکان مناسب ضربه کاری رو وارد کرد
به امید پروردگار ان شاالله پیروزی نهایی از آن ماست
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
#کنفرانس_بصیرتی
سلام
صبح شما بخیر ❤️❤️❤️
_________________
#دوستداران_ولایت
@doostdaranvelayat
https://eitaa.com/doostdaranvelayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😁 انرژی صبحگاهی 😁
وجود تون رو پر انرژی کنید
تا کور بشه هرکی نمیتونه ببینه .
با ذکر صلواتی برای وجود نازنینش
خدا رو برای داشتن این نعمت بزرگ شکرگزاریم 🌷🌷🌷
_________________
#دوستداران_ولایت
@doostdaranvelayat
https://eitaa.com/doostdaranvelayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانم کوچلو پذیرایی کننده از زایران در حال پذیرایی از خستگی خوابش برد .
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین 🖤
_________________
#دوستداران_ولایت
@doostdaranvelayat
https://eitaa.com/doostdaranvelayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حاجیدلیگانی: نطق آقای پزشکیان شبیه نطقهای مناظرات بود، انتظار دیگری در این جلسه داشتم
🔹شکی نیست آقای پزشکیان برای حل مشکلات کشور آمده است.
🔹رئیسجمهور باید دیدگاههای خود را دربارۀ ارز میگفت و برنامههای خود را اعلام میکرد.
هدایت شده از نسیم قزوین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انتقاد نماینده اهل سنت از عدم حضور اهل سنت در کابینه #پزشکیان در دولت چهاردهم
🆔 @nasimqazvin
هدایت شده از نسیم قزوین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
**شعر انتقادی که آقای عثمانی نماینده اهل سنت و کرد مجلس برای پزشکیان در صحن علنی مجلس خواند
🔹عثمانی: شبهای زیادی را برایت نخوابیدم آقای پزشکیان و حالا برایت شعر سرودهام.
#به_تو_امیدی_نیست
#ت_خوش_با_اطرافیانت
#پزشکیان #کابینه #رای_اعتماد
@AkhbareFori
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥رهبر انقلاب: امروز در دنیای پیچیدهی پُرتبلیغات و پُرهیاهویی که بر بشریّت حاکم است، این حرکت اربعین، یک فریاد رسا و یک رسانهی بیهمتا است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پزشکیان: من بلد نیستم زیاد حرف بزنم
🔹چیزهایی هم که باید از روی کاغذ بخوانم بدتر خراب میکنم.
برای ساخت بنای عظیم معنوی الموت همه آبرویش را به میدان آورد
فرمانده سپاه صاحب الامر (عج) استان قزوین در پیامی درگذشت امام جمعه معلم کلایه را تسلیت گفت و اذعان کرد: برای ساخت بنای عظیم معنوی الموت همه ی آبرویش را به میدان آورد.
در این پیام آمده است:
الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُواْ الْجَنَّةَ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ
به آنان كه (از آلودگي هاي شرك و گناه ) پاكند، فرشتگاني كه جانشان را مي ستانند، مي گويند: سلام عليكم . به پاداش آنچه انجام داده ايد، به بهشت داخل شويد.
امام جمعه محترم و عزیز الموت قلب تپنده و مهربان معلم کلایه حجتالاسلام والمسلمین آقاسیدضیا حسینی آسمانی شد.
بیش از ۴۲ سال روستا به روستا، کوه به کوه، خانه به خانه در کنار و همراه مردم سختکوش الموت بود.
او را همه ی مردم الموت میشناسند چون همه ی مردم الموت او را در همه ی دوران زندگی در کنار خویش دیدهاند.
اینجانب نام و یاد پرافتخار او را بیش از ۴۰ سال در جان و قلیم و چشمم به یادگار و امانت نگه داشتهام. آقا سیدضیا حسینی با آرزوهای بزرگی در الموت زندگی و حضوری عالمانه و پدرانه داشت برای ساخت بنای عظیم معنوی آن دیار در معلم کلایه سکنی گزید و برای ساخت اماکن مذهبی از مصلای معلم کلایه تا مساجد منطقه الموت تمام آبروی خود را به میدان میآورد.
خانوادههای محترم شهیدان الموت! سیدضیای شهیدان شما آسمانی شد. یاد روزهای آسمانی شدن شهیدان شما بخیر که آقا سید ضیا همراه شما بود و در غم و غصه شما پدرانه میگریست.
تجلیل و تکریم او از پدران و مادران را به یاد دارم. او نگران همه وابستگان و دلبستگان شهیدان بود و اگر در هر مجلسی حاضر میشد تک تک پدران، مادران، همسران، برادران و خواهران شهید را حقیقتا تکریم میکرد.
هم ولایتیهای عزیزم!
در الموت بزرگ،بزرگِ الموت،معلم حقیقی الموت، یاور محرمان مردم،روحانی صدیق و امام جمعه الموت مومن آسمانی شد.
بزرگان الموت!
شهادت میدهم حاج آقا سیدضیا حسینی همه ی شما را دوست داشت زیرا بارها و بارها از او دیده و شنیده بودم. آن روز که مرحوم دکتر اسماعیلی به رحمت خدا رفتند اشکهای چشمهای مهربانش را دیدم و در منبر خود را صاحب عزا میدانست.
الموت بزرگ امروز عزادار سیدضیا شد که فقدانش سنگین است.مردم الموت، امروز عزادار مردی شدهاید که او عالم، سالک، زاهد، صادق و مهربان بود.
او از منصوبین امام راحل و همراهان راسخ مقام معظم رهبری در همه ی صحنه های انقلاب و مردم بود. حمایت صادقانه و مستمر او از مقام معظم رهبری در این دوران زبانزد است. مردم دار بود و مهربانانه و بی منت، خدمت بی منت را سرلوحه کارش قرار داده بود و مطالبه خدمت به مردم از مسوولین را متواضعانه انجام میداد.
عمر پربرکت خود را در تبلیغ و ترویج علوم و معارف اسلامی و فرهنگ غنی اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام در میان جوانان ،روستاهای دورافتاده طی نمود.لیست خدمات و عمل صادقانه او لیست طویلی از مجاهدت های عالمانه وبلندبالایی را به یادگار گذاشته است.
مردم عزیز و شریف الموت و استان قزوین! به تقدیر إلهی این سفر بهشتی برای مسافر بهشتی، خطیب جمعه ی الموت آغاز شده ، امام جمعه عزیز ما جغرافیای عمل بزرگی به بزرگی الموت بزرگ، با دل مهربان به مهربانی مردم الموت بزرگ دارد. دل پر عاطفهای به دریای مواج عاطفه الموت پرعا به دیار باقی شتافت.راه او، عمل او، سلوک او هدیه و امانت پیش روی ماست.
اینجانب، این ضایعه بزرگ را به فرزندان و همسر مکرمه، محضر حضرت ولی عصر (عج) و مقام معظم رهبری، نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه محترم شهر قزوین ،حوزه های علمیه وطلای عزیز قزوین و همه مردم شریف استان به ویژه الموت بزرگ تسلیت عرض میکنم.
خاک پای مردم استان قزوین بویژه الموت بزرگ، رستمعلی رفیعی آتانی فرمانده سپاه استان قزوین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
♨️ بلایی که ترس از پاسخ ایران بر سر صهیونیست ها آورده است!
https://eitaa.com/doostdaranvelayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥جدیدترین تصاویر از پیاده روی #اربعین 1446 در مناطق مختلف عراق.
🏴🏴🏴
وقتی بهش مۍگفتیم چرا
گمنام کار میکنی ، میگفت:
ای بابا همیشه کاری کن که
خدا تورو دید خوشش بیاد
نه مردم ..! ( : 💚
- شهید ابراهیم هادی -🌱
#کلامشهدا
_________________
#دوستداران_ولایت
@doostdaranvelayat
https://eitaa.com/doostdaranvelayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خطاب به مردم عراق گفته بود گوشت ما گوشت شما و خون ما خون شماست تا روز قیامت
یک عده آنروز جیغ زدند که وااای عزت ما زیر سوال رفت! اما امروز عراقیها هم دلتنگش هستند
#شهیدخدمت
#مردان_بی_ادعا
_________________
#دوستداران_ولایت
@doostdaranvelayat
https://eitaa.com/doostdaranvelayat
🔻جریان «زن زندگی » هم معترض شده چرا مبینا نعمت زاده که مدال المپیک داره باید بره دانشگاه و علی یونسی که نخبه علمی هست باید بره زندان...؟
🔹ولی بدانید علی یونسی کیه و چرا الان توی زندانه...
_________________
#دوستداران_ولایت
@doostdaranvelayat
https://eitaa.com/doostdaranvelayat
#زندگینامه_نادرشاه_افشار⚔
#پسر🗡#فرزنددرگز
#قسمتبیستم
در این بین سرداران نادر که میدانستند اگر نادر بدستور شاه تهماسب سپاه خراسان را منحل و خود بفرمان شاه به تنهائی ، به اصفهان برود مرگش حتمی خواهد بود با نگرانی بسیار منتظر بودند تا فرمانده دلاورشان از کنج انزوا و عزلت بیرون آمده و نگرانی های عمیق همگان را برطرف نماید ، یکهفته گذشت ولی از نادر خبری نشد و هیچکس نیز جرات نمی کرد پادرمیانی کند ، لذا چند تن از سرداران نادر که می دانستند وی به حسینقلی خان زنگنه فرمانده سپاه لرستان ، علاقه وافری دارد از او خواهش کردند به کلات رفته و نادر را از گوشه نشینی بدرآوَرَد ، حسینقلی خان با اصرار دیگر همرزمانش ، با تشویش و دلهره از عتاب و خطاب نادر ، عاقبت راضی شد به دیدار نادر در دژ کلات برود
حسینقلی خان به دژ کلات رسید و مستقیما نزد نادر رفت ، نادر با گرمی او را در آغوش گرفت و به اندرون دعوت کرد ، حسینقلی خان مراتب جان نثاری خود و دیگر سرداران را بعرض نادر رسانید و اطمینان داد تا آخرین لحظه و در هر شرایطی گوش به فرمان نادر خواهند بود ، و از نادر درخواست کرد به مشهد بیاید
از سخنانی که بین این دو سردار گذشت کسی اطلاع چندانی ندارد ولی هر چه بود نتیجه اش ، آمدن نادر به مشهد گردید ، مردم مشهد که از پیمان نامه ننگین شاه و دستور وی مبنی بر انحلال ارتش خراسان آگاهی یافته بودند ، با فریادهای زنده باد نادر زنده باد سپهسالار ، مرده باد شاه تهماسب به پیشواز نادر آمدند و از او خواستند با حمله به اصفهان ، شاه تهماسب را که مانند پدرش شاه سلطان حسین ، کشور را به مرز نیستی و نابودی کشانده ، از سلطنت خلع و خود ، بر تخت سلطنت ایران تکیه زند
در این حال ، نادر بر بالای بلندی ایستاد ، پیکر رشید و نیرومند و چهره آفتاب سوخته اش ، با آن چشمان نافذ و گیرایش که کمتر کسی جرات نگاه کردن مستقیم به آن را داشت مردم را وادار به سکوت کرده و با قدردانی از ابراز احساسات مردم اینچنین گفت
من داماد شاه تهماسب هستم ، و برای یکپارچگی ایران عزیز ، ارزش زیادی قائلم ، آیا فکر نمی کنید بر اثر جنگ میان من و پادشاه ، بخش های دیگری از کشور به زیر سلطه بیگانگان برود و یاغیان و سرکشان شرور ریز و درشت دیگری از گوشه و کنار این آب و خاک ، سربلند کنند ، از آن گذشته آیا شرم آور نیست که سربازی کوچکی مثل من ، بر علیه پادشاه کشورش قد علم کند ، از آن گذشته سلسله صفویه قبل از اینکه اسیر دست عده ای راحت طلب و سودجو و رمال و فالگیر شود ، دویست و بیست سال برای این مرز و بوم ، افتخار و سربلندی و رفاه به ارمغان آورده و جمعیت پنج میلیونی و پراکنده ایران را به شصت میلیون نفر رسانیده ، لذا به هر ترتیبی که هست نباید به احترام و اقتدار این خاندان که باعث یکپارچگی ایران است ، خدشه ای وارد شود
مردم از نادر خواستند بهیچ وجه ارتش خراسان را منحل نکند و به ترتیبی که خود می داند عمل کند سرداران نادر که پی برده بودند نادر بعلت ملاحظات ببن المللی و منطقه ای ، حاضر به برانداختن سلطنت صفویان نیست چاره را در قدرت نمایی محدود سپهسالار در مقابل شاه تهماسب دیدند ، نادر به شرط در محفوظ بودن مقام شامخ سلطنت شاه تهماسب ، پیشنهاد آنان را پذیرفت و سپاه خراسان به فرماندهی نادر برای اعتراض به قطعنامه ننگین بغداد و انحلال ارتش به سوی پایتخت حرکت کرد
نادر برای اینکه شائبه و توهم شورش ایجاد نشود ، سپاه شصت هزار نفره اش را به ده قسمت تقسیم کرد و دستور داد هر کدام از مسیری جداگانه و آهسته ظرف یکماه به سوی پایتخت حرکت کنند و در موعد مقرر در بیرون دروازه های اصفهان به یکدیگر ملحق شوند
نادر مسیر حرکت خود را از ناحیه ترکمنستان و گرگان و مازندران و گیلان برگزید و در ابتدا به ترکمانان که از انحلال ارتش ایران آگاه شده بودند و سر به شورش برداشته بودند تاخت و در جنگی یک روزه آنان را شکست داد و در خاتمه ، هزار نفر از آنان به خدمت در سپاه نادر درآمدند
خبر حرکت نیروهای نادر به گرگان و مازندران و گیلان رسید ، روس ها تصور کردند نادر برای سرکوبی آنان در حرکت است ، لذا بدستور تزار روس ، سراسیمه نیروهای خود را واپس کشیده و شهرهای ایران را که طی پیمان نامه ای سراسر حقارت آمیز اشغال کرده بودند را وانهاده به آنسوی مرزها عقب نشستند ، خبر عقب نشینی روس ها به نادر رسید ، لذا دستور داد نامه ای به دربار عثمانی به شرح ذیل بفرستند
به نام خدا - پیمانی که از سوی شاه تهماسب با شما بسته شده ، هیچگونه مشروعیتی ندارد ، ملت سرافراز ایران حاضر نیست حتی یک وجب از خاک کشورش را در دست بیگانگان بببند ، صلاح شما در آن است که بلافاصله شهرهائی را که اشغال کرده اید را بیدرنگ تخلیه کنید و بدون فوت وقت نیز ، اسیران ایرانی را آزاد نمائید
#زندگینامه_نادرشاه_افشار⚔
#پسرشمشیرفرزنددرگز
#ادامهقسمتبیستم
نادر سپس در پایانِ نامه با اعتماد به نفس کامل و بدون واهمه ، به سلطان عثمانی اولیتیماتوم داده و به مضمون ذیل ، اتمام حجت کرد
در صورتی که به دو پیشنهاد من عمل کنید ، پیوند برادری میان ایران و عثمانی استوار خواهد ماند و دو کشور نیرومند آسیائی می توانند در نهایت دوستی و مهربانی در کنار هم زندگی کنند و خاری در چشم دُوَل اروپائی باشند ، ولی اگر غیر از این تصمیمی بگیرید با شمشیر سرباز جان بر کف ایرانی ، که طعم تلخ آنرا پیش از این نیز چشیده اید ، مجبور به قبول هر دو پیشنهاد بالا خواهید شد*
نادر پس از آن ، از شمال ایران به سمت ری و اصفهان به راه افتاد و در بیرون دروازه اصفهان اردو زد
شاه تهماسب و اطرافیانش که برابر پیمان نامه بغداد ، متعهد به مرخص کردن سربازان و انحلال بیشتر نفرات ارتش ایران شده بودند ، در این زمان متوجه شدند دست به چه بلاهت و حماقت بزرگی زده اند ، شاه تهماسب کم کم داشت متوجه می شد ، کدخدای یک روستا ، درک و شعورش از مشاوران نالایق و چاپلوس و فالگیرش که تنها هنرشان خوردن و لمیدن بر تشک های پرِ قوست ، بیشتر است ، لذا سراسیمه پیک هائی به ولایات مختلف ایران فرستاد و درخواست اعزام نیرو به اصفهان کرد
استانداران مختلف ایران که از شاه تهماسب و حلقه مشاوران تاجر مسلکش ، که تمامی منافع ملی کشور را در حیطه قدرت خود و خانواده هایشان گرفته بودند دل خوشی نداشتند بجای اعزام نیرو به اصفهان ، سربازان خود را به اردوی نادر میفرستادند ، بطوری که در بیرون از اصفهان یکصد هزار مرد جنگی در اردوی نادر منتظر صدور فرمان وی بود
حتی سرداران پایتخت نشین شاه تهماسب نیز از دستور وی سرپیچی کرده و به اردوی نادر پیوستند و عده ای دیگر از آنان به باغات و املاک خود در اطراف اصفهان رفته منتظر عاقبت کار شدند ، تنها عده بسیار کمی در کنار شاه تهماسب ماندند و با نگرانی منتظر حوادث پیش بینی نشده ماندند
نادر که در این سفر ، همسرش رضیه بیگم که خواهر شاه تهماسب بود را بهمراه خود آورده بود ، از وی خواست نزد برادرش رفته و به او بگوید ، نادر برای جان نثاری به پایتخت آمده و نه شورش و یاغیگری ، رضیه بیگم قبول زحمت نموده و راهی شد
پیام نادر توسط خواهرش به شاه تهماسب رسید ، شاه تهماسب که اینک توسط خواهرش ، از شورش ترکمانان و سرکوبی یکروزه آنان توسط نادر و همچنین عقب نشینی روسها با یک مانور کوچک نادر آگاه شده بود به خواهرش گفت ، حق با نادر بوده مملکتی که ارتش قوی ندارد محبور است در زیر چکمه های دشمنان ریز و درشتش دست و پا بزند
وی که تا این لحظه تصور می کرد سرنوشتی بهتر از پدرش که توسط محمود افغان غلجائی با آن فلاکت به قتل رسید ، نخواهد داشت جانی دوباره یافته و از فرط خوشحالی بدون احضار منشی و بیان القاب دهان پرکن نامه ای به نادر نوشت و وی را به دربار دعوت کرد و گفت شخصا برای استقبال سپهسالار عزیزمان خواهم آمد
فردای آن روز درباریان مجددا گرد شاه را گرفته و شاه را از ملاقات با نادر منع کردند و اظهار نظر کردند قطعا حیله ای در کار نادر است و او پس از آمدن به اصفهان ، اعلیحضرت را از سلطنت خلع و زندانی و یا بقتل خواهد رسانید ، آنها پیشنهاد کردند سریعا پیکی به شیراز و ایلات و عشایر بختیاری که سرسپرده شاه هستند فرستاده ، تا حساب نادر را یکسره کنند ، چند نفز از افسران شاه تهماسب نیز پس از اتمام جلسه ، پنهانی نزد وی آمدند و پیشنهاد کردند که نادر را به اصفهان دعوت کند و آنها با عوامل خود ، با شلیک دو گلوله به حیات این مرد یاغی خاتمه دهند
کشته شدن نادر و آمدن سپاه شیراز و عشایر ، تماما به سود شاه تهماسب تمام می شد ، شاه سرانجام موافقت خود را اعلام کرد ، ولی متوجه نشد خواهرش توسط خواجه حرمسرا که از کودکی در دامان وی بزرگ شده بود همه چیز را شنیده و محرمانه به گوش نادر رسانیده است
نادر واقعا سردرگم شده بود ، نمیدانست چکار کند ، از یکسو چنانچه میخواست می توانست در یک روز شهر اصفهان را تصرف کند ولی بخود نهیب می زد تکلیف کوچک و بزرگ شهر که خونشان پایمال سم اسبان هموطنان خود می شوند چه خواهد شد و از طرفی با خود می گفت ، شاه تهماسب هر چه باشد نماد و سمبل یکپارچگی مردم این سرزمین است ، نادر واقعا گیج و سر در گریبان در گوشه ای از اردوگاه خویش نشسته بود و با خود کلنجار می رفت که چه بکند