eitaa logo
📚 دوستی با کتاب 📚
370 دنبال‌کننده
246 عکس
24 ویدیو
19 فایل
✅ معرفی کتابهای خوب ✅ گزیده هایی از کتاب ها ✅ مسابقه کتابخوانی 📚هدف این کانال، دوستی با کتاب است📚 🌱 ارتباط با ما 👈 @sahour
مشاهده در ایتا
دانلود
کوچه ها و خیابان هایی که پای داعش به خیلی هاشان باز شده نگاهم را پر می کند ... از این محله هیچ نمانده است. نه کوچه ای، نه خیابان و خانه ای، نه کودکانی که بی محابای جنگ، دنبال هم بدوند. فقط خاک و ویرانی و خانه های خوابیده روی هم. از اینکه سایه جنگ و خرابی این قدر به حرم نزدیک شده است، دلم می‌لرزد. برای مردانی که مطمئنم با دست خالی شهر را نگه داشته اند ... تصویر واقعی جنگ چیزی ست که الان می بینم؛ گرد مرگی که روی این محله پاشیده شده ... 📚برگرفته از کتاب 👇👇 https://taaghche.com/book/93806 ❇️ کانال دوستی با کتاب 🔰 https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
همه با زبان ایما و اشاره یک چیز می خواهند؛ از صف خارج شویم و جلو برویم. از صف کنده می شویم، به سمت حاجز. راننده ها به احترام، دست بلند می کنند برایمان. کریم توضیح میدهد: «ماشین را شناخته اند. چون ایرانی ایم راه میدهند، که رد شویم.» نمی گویند ایرانی، می گویند . اینجا ایرانی یعنی دوست. در قاموسشان، دوست در صف بازرسی نمی ایستد. محبتی زلال و عربی. بغض گلویم را مشت می کند. بذر این دوستی، جان بچه های مدافع است که اینجا خاکش کرده اند. بذری که با خون آبیاری شده تا ایرانی بشود اصدقاء. 📚برگرفته از کتاب 👇👇 https://taaghche.com/book/93806 ❇️ کانال دوستی با کتاب 🔰 https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
بچه هایی که اینجا در سوریه هستند، در خانه هایشانند. مدافعین را می گویم. پا روی پا انداخته و با تئوری جنگ دو کشور دیگر به ما مربوط نیست، اخبار را از خانه هایشان دنبال می کنند. اخبار جنگی که استان به استان سوریه را می بلعد و جلو می آید تا به ایران می رسد. شهرهایمان فتح می شود و روی درودیوار و هرجا دستشان می رسد، پرچم می کوبند و می نویسند جئنا لنبقی». مردها را جدا می کنند و در میدان اصلی شهر جلوی چشم خانواده هایشان، سر می برند. بعد داعش می ماند و جوی خون راه افتاده و زنها و بچه های این مردها. بعدش را می دانید، من هم می دانم. پس نمی گویم. 📚برگرفته از کتاب 👇👇 https://taaghche.com/book/93806 ❇️ کانال دوستی با کتاب 🔰 https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
کاش می‌شد حساب بچه ها را از جنگ جدا کرد. می رفتند پی بازی شان و بچگی می کردند. نه داغ می دیدند و نه زخم برمی داشتند؛ ولی مگر می شود؟ مگر می شود در منطقه ای که کوچه هایش هم امن نیست، به بچه گفت اینجا برو و آنجا نرو؟ او هم بگوید چشم. مگر می شود برایش توضیح داد که داعش موقع تخلیه شهر پشت سرش مین ریخته؟ مین هایی که دهن باز کرده اند برای گوشت تازه، بچه و بزرگ هم سرشان نمی شود. مثل خود داعشی ها. اینها را هم توضیح بدهی فایده ندارد. بچه های بیابان، چموش و نترس همه جا سرک می کشند، تا بالاخره صدای انفجار زیر پایشان، چهره جنگ را نشانشان دهد. مثل پسر بچه ای که با پای زخمی روی تخت اورژانس افتاده است... 📚برگرفته از کتاب 👇👇 https://taaghche.com/book/93806 ❇️ کانال دوستی با کتاب 🔰 https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
بچه سالمی در شهر نمانده است. هر روز صبح ، سروکله مادرها درحالی که دست بچه هایشان را گرفته اند در حیاط بیمارستان پیدا می شود. انگار اینجا مدرسه است و اگر دیر بیایند برایشان تأخیر می زنیم. صف می بندند و دارو می خواهند. برای سرماخوردگی و آنفولانزا و عفونت سینوس و سینه بچه هایشان. ما که شبها در خانه ای مهندسی ساز می خوابیم و دو تا پتو رویمان است، هر روز صبح گلویمان میخارد. این بچه ها در خانه های مخروبه و چادر، حال و روزشان بهتر از این نباید باشد. دلم از غصه شان می خواهد بترکد. نگاههای تب دار و بی حال. جنگ هرچه را خراب کند دنیای کودکی بچه ها را نمی تواند خراب کند؛ ولی مریضی و گرسنگی از جنگ هم برایشان بدتر است. 📚برگرفته از کتاب 👇👇 https://taaghche.com/book/93806 ❇️ کانال دوستی با کتاب 🔰 https://eitaa.com/doosti_ba_ketab