📌 نقشه معاویه در هدم اسلام
🔵 براي اين که فضاي آن زمان را احساس بفرمائيد به عنوان نمونه قضيه اي را عرض مي کنم که مسعودي در مروج الذهب از قول مُطَرِّفِ بْنِ الْمُغِيرَةِ بْنِ شُعْبَةَ آورده است.
🟡 مُطَرّف مي گويد:
با پدرم بر معاويه[به شام] وارد شديم، پدرم مرتبا نزد او رفت و آمد داشت و در هر جلسه ای كه نزد او بود با وی به گفتگو می پرداخت و پس از ترك مجلس به نزد من باز می گشت و برايم بازگو می نمود و از او به خوبی ياد می كرد و بر عقل و درايت او آفرين می گفت. در يكی از شب ها كه به خانه آمد، خيلی ناراحت بود و از خوردن شام امتناع كرد، ساعتی گذشت كه نه او چيزی می گفت، نه من، ولی اين سكوت در نظرم بی علت نبود، فكر كردم شايد سكوت به خاطر عملی ناپسند، يا حركتی بر خلاف ادب از سوی من بوده از اين رو به خود جرات دادم و از ناراحتی او پرسيدم، در جوابم گفت: فرزندم امشب از نزد پليدترين و خبيث ترين مردم روی زمين آمده ام! گفتم: او كيست؟ گفت: معاويه! گفتم: چرا؟ گفت: پس از ساعتی كه با او صحبت می كردم، از او خواستم يا اميرالمؤمنين، اكنون كه عزت تو بالا گرفته و به حد عالی رسيده است چه خوب است، دامن عدالت را گسترش داده و رفتارت را نيكوتر كنی و به اعمال خير بپردازی؟ معاويه گفت: منظورت چيست؟ گفتم: اگر اين برادرانت از بنی هاشم را كه مدت زمانی است در حكومت تو مظلوم زيسته اند، مورد لطف و مرحمت قرار دهی و صله ي رحم به جا آوری بسيار به جا و مناسب است! زيرا آنان در حال حاضر پناهگاهی كه از آن هراس داشته باشی ندارند! معاويه گفت: هيهات هيهات! چنين پيشنهادی نزد من قابل قبول نيست، زيرا فردی از قبيله ي تيم(ابوبكر) قدرت به دست گرفت و با عدل رفتار نمود و كرد آنچه را كه بايد بكند، ولی به خدا سوگند ديری نگذشت كه از دنيا رفت و زير خاك پنهان شد و نامش نيز مدفون گرديد و اگر گه گاهی از او ياد می شود، فقط می گويند: ابوبكر چنين و چنان كرد، سپس اين حكومت به دست يكی از افراد تيره ي بنی عدی (عمر) رسيد؛ وی دامن همت را بالا زد و در مدت ده سال حكومتش با جديّت و تلاش مستمر، خدماتی ارزنده انجام داد، ولی به خدا سوگند! ديری نگذشت كه نامی و نشانی از او نماند و اگر گاهی از او نامی به ميان آمد، گويند: عمر چنين و چنان كرد. سپس زمام امر به دست عثمان از قبيله ي بنی امية كه كسی در نسب مانند او نيست رسيد! و كرد آنچه كرد، اما به خدا قسم ديری نگذشت كه از دنيا رفت و نامی و نشانی از او و عملكردش باقی نماند اما اين برادر بنی هاشم يعنی رسول خدا كه ملك به دستش آمد هر روز پنج بار بر مأذنه های مساجد، نام او، به عظمت ياد می شود و مردم «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه» بر زبان جاری می كنند! آيا اميدی برای من باقی است كه اين نام شنيده نشود، تو را مادری مباد كه چنين پيشنهادی به من دادی! نه به خدا سوگند هرگز آرام نمی شوم، مگر زمانی كه اين نام دفن گردد و اثری از آن باقی نماند.
🟠 ملاحظه کنيد امام حسين(ع) به خوبي متوجه اند نقشه ي معاويه چيست و در اين ده سال، ناظر نقشه هاي معاويه براي رسيدن به چنين هدفي هستند که مي خواهد نامي از رسول خدا(ص) بر صحنه تاريخ نماند. از آن طرف حضرت همواره فکر کرده اند که راه نجات اسلام در چنين شرايطي چه بايد باشد و لذا پيام رسول خدا(ص) را خوب گرفتند. همان طور که يک عارف وقتي خوب تمرکز كرد و قلبش مستعد شد، به حقيقتي منکشف مي شود.
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
هدایت شده از شبهای با شهدا
توی دفتر خودسازی ش ، یه جدول کشیده بود ؛ کارهایی که باید هر روز انجام می داد را نوشته بود و شب به شب ، علامت می زد
یه دختر ۱۴ ساله که عاشق شهادت بود و با اینکه اجباراً پذیرفت که همراه خانواده از مناطق جنگی هجرت کنند و به شاهین شهر اصفهان بروند، ولی خدا شهادت را به دنبال او فرستاد تا همانجا.
⚘هدیه به روح #شهیده_زینب_کمایی صلوات
✅ کارها و اهداف مان را بنویسیم
https://eitaa.com/shabhayebashohada
🎵 کتاب صوتی #راز_درخت_کاج ؛ خاطرات #شهیده_زینب_کمایی را از نرم افزار و یا سایت ؛ ایران صدا می تونید دریافت کنید
📚 کانال دوستی با کتاب ( بهترین دوست؛ کتاب است )
#قطره_قطره
📚 کتاب: راز شادی امام حسین علیه السلام در قتلگاه
🔻بخش بیست و یکم
🖋نویسنده: اصغر طاهرزاده
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
📌دستورالعملی از عالم غیب
🔵 پس از خبر مرگ معاويه و دستور يزيد براي مجبور کردن امام حسين(ع) براي بيعت، امام به والي مدينه (در آن شبي که حضرت را احضار کرده بود) گفتند بگذار تا صبح ببينم چه كار بايد بکنم، بعد آمدند بر سر قبر جدشان. چند شبي را حضرت کنار قبر جدّشان در حال نيايش اند، هرچه بوده است در اين مدت اتفاق افتاده و آن برنامه اي كه منتظر بودند تا برسد، از طرف نور پيامبر(ص) به حضرت رسيد. در اين جمله اي كه حضرت مي فرمايند پيامبر به خوابم آمدند و گفتند «يَا حُسَيْنُ اخْرُجْ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاكَ قَتِيلا»؛ اي حسين حرکت کن خدا مي خواهد تو را شهيد ببيند، دستورالعملي نهفته است که پس از سال ها تمرکز و غم اسلام خوردن به حضرت داده شده و خبر از آن مي دهد که بنا است خداوند اراده ي خود را از طريق حضرت امام حسين(ع) محقق کنند و شهادت حضرت هم قسمتي از آن برنامه است که بايد به خوبي براي آن برنامه ريزي شود تا نهضت به ثمر برسد. در ضمن رسول خدا(ص) به آن حضرت خبر دادند «إِنَّ لَكَ فِي الْجَنَّةِ دَرَجَاتٍ لَا تَنَالُهَا إِلَّا بِالشَّهَادَة»؛ درجاتي براي تو در ابديتت گذاشته اند كه به آن نخواهي رسيد مگر با شهادت. و از اين طريق حضرت امام حسين(ع) را به برنامه ريزي با رويکرد شهادت تشويق مي کنند.
🟡 در اين راستا است که حضرت مي دانند کار بزرگي به عهده دارند که بايد براي انجام آن برنامه ريزي کنند و شهادت هم جزء اين برنامه است و انصافاً بسيار بايد بر روي حرکت حضرت سيدالشهداء(ع) تدبّر کرد که در راستاي مسير شهادت خود چقدر عالي برنامه ريزي کردند تا در بستر اين شهادت آن برنامه ي اصلي که نجات اسلام از فتنه ي امويان بود به خوبي انجام بگيرد. اگر شهادت يک برنامه ي بنياديني است که حضرت پيش روي خود قرار مي دهند، به خاطر آن است، که برنامه ي اصلي حضرت عملي نمي شود مگر با شهادت. لذا به واقع حضرت سيدالشهداء(ع) و يارانشان با تمام وجود دست از زنده ماندن شستند تا کربلا به آن شکلِ خاصش به وجود آمد. ابتدا قلب و روح خود را به عالم بقاء فرستاده بودند و به دنبال آن بودند که تن خود را نيز به دنبال قلب و روح خود روانه کنند.
🟠 آخرين حربه ي امويان اسلحه هاي آن ها بود ولي حضرت سيدالشهداء(ع) با مديريتي که شهادت جزء اهداف بنيادين آن بود ما فوق اسلحه ها عمل کردند اين است که وقتي خبر خروج امام حسين(ع) را از مكه به عمرو بن عاص دادند، گفت: «بدانيد سِلاح در او كارگر نمي افتد» يعني نمي توانيد با اسلحه هايتان او را مرعوب کنيد و از برنامه اش منصرف نماييد. حضرت با روحيه ي شهادت طلبي فضايي ساختند که ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه مي گويد: مردي را كه در طف با عمر سعد بود، گفتند: واي بر تو! چگونه ذريّه ي پيامبر خدا(ص) را كشتيد؟! گفت: سنگ زير دندان تو باد! اگر تو هم با ما بودي و آنچه ديديم، مي ديدي، همان كاري را كه ما كرديم تو نيز مي كردي، گروهي بر سر ما ريختند، دست به قبضه ي شمشير؛ مانند شير درنده، سواران را از چپ و راست به هم مي ماليدند، اگر هم امان مي داديم، نمي پذيرفتند و به مال ما رغبت نداشتند، مي خواستند يا از آبشخور مرگ بنوشند يا بر مرگ مستولي شوند و اگر ما دست از آن ها برداشته بوديم، جان همه ي افراد سپاه را گرفته بودند؛ اي مادر مرده! اگر اين كار را نمي كرديم، چه مي كرديم؟!
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
#قطره_قطره
📚 کتاب: راز شادی امام حسین علیه السلام در قتلگاه
🔻بخش بیست و دوم
🖋نویسنده: اصغر طاهرزاده
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
📌آگاهی زینب سلام الله از اصول برنامه
🔵 اصول برنامه را حضرت زينب(س) هم مي دانستند، که بايد همه ي اصحاب امام حسين(ع) اصل را بر شهادت بگذارند تا مرحله ي اولِ نهضت که خوب شهيدشدن است عملي شود. از قضيه اي که نافع بن هلال نقل مي کند مي توان اين نکته را فهميد. نافع بن هلال يکي از اصحاب حضرت بود که به جهت جراحات فراوان در ميان کشته ها افتاد و شهيد نشد. او نقل مي کند نيمه شب از خيمه بيرون آمدم ديدم حضرت اباعبدالله(ع) از خيمه ها دور شدند، خود را به حضرت رساندم و از انگيزه ي حضرت سؤال کردم که چرا از محيط خيمه ها دور شده اند و عرض مي کند يابن رسول الله من نگران شما شدم. امام در پاسخ وي فرمودند آمده ام پستي و بلندي هاي اطراف را بررسي کنم که مبادا براي دشمن مخفي گاهي باشد، بعد حضرت رشته کوه هايي را به او نشان مي دهند و مي گويند: نمي خواهي در اين تاريکي شب به اين کوه ها پناهنده شوي و خود را از مرگ برهاني؟ نافع بن هلال خود را به قدم هاي حضرت مي اندازد و عرض مي کند مادرم به عزايم بنشيند، من اين شمشير را به هزار درهم و اسبم را به هزار درهم خريداري نمودم، سوگند به خدايي که با محبت تو بر من منت گذاشته است بين من و تو جدايي نخواهد افتاد مگر آن وقت که اين شمشير کُند و اين اسب خسته شود.
🟡 مرحوم مُقرّم از نافع بن هلال چنين نقل مي کند که امام(ع) پس از بررسي بيابان هاي اطراف به سوي خيمه ها برگشت و به خيمه ي زينب کبري(س) وارد گرديد و من در بيرون خيمه کشيک مي دادم، زينب کبري(س) عرضه داشت: برادر! آيا ياران خود را آزموده اي و به نيت و استقامت آنان پي برده اي؟ مبادا در موقع سختي دست از تو بردارند و در ميان دشمن تنهايت بگذارند؟ امام(ع) در پاسخ وي چنين فرمودند: آري، به خدا سوگند آن ها را آزمودم و آن ها را جز دلاوران غُرّنده و با صلابت و استوار نيافتم، آنان به کشته شدن در رکاب من آن چنان مشتاق هستند که طفل شيرخوار به پستان مادرش مشتاق است.
🟠 نافع مي گويد: من چون اين سؤال و جواب را شنيدم، گريه گلويم را گرفت و به نزد حبيب بن مظاهر آمده و آنچه از امام و خواهرش شنيده بودم به او بازگو نمودم. حبيب بن مظاهر گفت: به خدا سوگند اگر منتظر فرمان امام(ع) نبوديم همين امشب به دشمن حمله مي کرديم. گفتم حبيب! اينک امام در خيمه ي خواهرش مي باشد و شايد از زنان و اطفال حرم نيز در آن جا باشند، بهتر است تو با گروهي از يارانت به کنار خيمه ي آنان رفته و مجدداً اظهار وفاداري بنمائيد.
🟢 حبيب با صداي بلند ياران امام را که در ميان خيمه ها بودند دعوت کرد و ابتدا از بني هاشم تقاضا کرد به درون خيمه هاي خود برگردند، سپس گفتار نافع بن هلال را براي بقيه ي صحابه نقل نمود. همه ي آن ها پاسخ دادند: سوگند به خدايي که بر ما منت گذاشته و بر چنين افتخاري نائل نموده است اگر منتظر فرمان امام نبوديم، همين حالا با شمشيرهاي خود به دشمن حمله مي کرديم، اي حبيب دلت آرام و چشمت روشن باد. حبيب بن مظاهر در ضمن دعا به آنان پيشنهاد نمود که بياييد با هم به کنار خيمه بانوان رفته به آنان نيز اطمينان خاطر بدهيم.
🟣 چون به کنار آن خيمه رسيدند، حبيب خطاب به بانوان بني هاشم چنين گفت: اي دختران پيامبر! و اي حرم رسول خدا! اينان جوانان فداکار شما و اين ها شمشيرهاي برّاق شان است که همه سوگند ياد نموده اند اين شمشيرها را در غلافي جاي ندهند مگر در گردن دشمنان شما و اين نيزه هاي بلند و تيز در اختيار غلامان شما است که هم سوگند شده اند آن ها را فرو نبرند مگر در سينه ي دشمنان شما ... همه گريه کردند و به سوي خيمه ي خويش باز گشتند.
🔴 ملاحظه مي کنيد که حضرت زينب(س) در جريان برنامه ي حضرت سيدالشهداء(ع) بودند و از حضرت پرسيدند آيا اصحاب آن حضرت مي توانند برنامه اي را که امام مي خواهند اجراء کنند آن ها پياده کنند؟ به واقع برنامه اي که تک تک اصحاب بروند شهيد بشوند و بعد حضرت بروند و يکي يکي جسد آن ها را بياورند و خود حضرت هم آخرين شهيدباشند کار عجيبي بود. فرض کنيد بعضی از اصحاب می گفتند يابن رسول الله شما برويد جلو ما هم به دنبال شما مي آييم، با اين کار همه ي برنامه ي حضرت به هم مي خورد. چطور شد که کوچک ترين ضعفي که برنامه ي حضرت را خراب بکند واقع نشد؟ اين همان مدد الهي بود که با نيايش هاي شب عاشورا پايه هايش محکم شد.
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
#قطره_قطره
📚 کتاب: راز شادی امام حسین علیه السلام در قتلگاه
🔻بخش بیست و سوم
🖋نویسنده: اصغر طاهرزاده
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
📌پاره کردن پرده نفاق امویان
🔵 يک طرف ديگرِ کربلا موضوع احساس موفقيتي است که حضرت سيدالشهداء(ع) و اصحابشان داشتند. وقتي مي توانيم راز شادماني و احساس پيروزي آن حضرت را بشناسيم که متوجه حضور فرهنگ نفاقي باشيم که درآن زمان سراسر جهان اسلام را فرا گرفته بود، به طوري که پست ترينِ افراد جزيرة العرب مثل يزيد، بدون هيچ ارادتي به اسلام، ولي با شعارهاي اسلامي شخصيت هاي خبيثي را بر مردم تحميل کرده بود و کارها طوري جلو مي رفت که از اسلام هيچ چيزي نمي ماند و امام حسين(ع) اين پرده ي نفاق را مي شناسند و پاره مي کنند. خود حضرت در ترسيم شرايط پيش آمده مي گويند: «النَّاسُ عَبِيدُ الدُّنْيَا وَ الدِّينُ لَعِقٌ عَلَی أَلْسِنَتِهِمْ يَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَايِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّيَّانُونَ» مردم بنده ي دنيا مي باشند و دين در حدّ لعابي است بر روي زبانشان، تا آن موقعی ديندار هستند كه معيشت آنان تأمين شود، اما وقتی به وسيله ي بلاء مورد آزمايش قرار بگيرند دين داران قليل و اندك خواهند بود.
🟡 هر اندازه عميق تر متوجه عمق نفاق آن زمان شويم، به همان اندازه بهتر متوجه پيروزي و راز خوشحالي حضرت(ع) مي گرديم.
🟠 مشکل نفاق آن است که در باطن، تمام گرايش هاي پست کافران را دارد ولي مدعي اسلاميت است و نه تنها براي مسلمانان ارزش واقعي قائل نيست، بلکه از آن ها کينه ها در دل دارد. در همين رابطه خداوند مي فرمايند: «أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ أَن لَّن يُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغَانَهُمْ»؛ آيا آن مسلمانان ضعيف الايمان که در قلب هايشان نسبت به مؤمنين واقعي کينه دارند، گمان مي کنند ما آن کينه ها را ظاهر نمي کنيم و شخصيت آن ها را رسوا نمي نمائيم؟
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
#قطره_قطره
📚 کتاب: راز شادی امام حسین علیه السلام در قتلگاه
🔻بخش بیست و چهارم
🖋نویسنده: اصغر طاهرزاده
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
📌 حزب اموی
🔵 يكي از تحقيقاتي که بسيار نتيجه بخش است تحقيق در رابطه با حادثه هاي بعد از رحلت نبي الله(ص) است، حزب اموي به سرکردگي ابوسفيان و به کارگرداني معاويه، در عين آن كه يك روز هم ايمان نياوردند طوري در اسلام نفوذ کردند و خود را به خليفه ي اول و دوم و سوم نزديک نمودند که عملاً کارها به دست آن ها افتاد تا آن جا که وقتي حضرت علي(ع) خواستند با عزل معاويه از حکومت شام کار را يکسره کنند، امويان حاضر شدند به قيمت نابودي اسلام با علي(ع) به مقابله بپردازند و جنگ جمل و صفين و نهروان را بر جهان اسلام تحميل کردند. لذا تا روحيه ي امويان را در تاريخ درست نشناسيم نمي توانيم نقش ائمه(ع)، به خصوص نقش حضرت سيدالشهداء(ع) را در نجات اسلام از دست اين سلسله ي خبيث بشناسيم.
🟡 موضوع تقابل بين بني هاشم و بني اميه به قبل از اسلام برمي گردد. اُميّه بر سيادت و آقايي برادرش هاشم در بين مردم مکه حسادت مي ورزيد، زيرا اميه مردي بخيل و بي عفت و حرام خوار بود. فضائل هاشم به فرزندش عبدالمطلب منتقل شد به طوري که نجابت و سخاوت و حکمت او ذهن ها را متوجه خود کرده بود و حَرْب فرزند هاشم نتوانست موقعيت برجسته ي عبدالمطلب را تحمل کند و در برابر عبدالمطلب عَلَم دشمني برافراشت.
🟠 اصل دشمني بني اميه با اسلام را بايد در تعلق روحي آن ها به ارزش هاي جاهلي دانست که اگر اسلام در بين مردم رواج مي يافت شخصيتي براي آن ها نمي ماند. بر مبناي همين روحيه است که يزيد وقتي سر مبارک حضرت سيدالشهداء(ع) را در جلو خود مي بيند شعر مشهور خود را مي خواند که:
لَعِبَتْ هاشِمُ بِالْمُلْك فَلا
خَبَرٌ جاءَ وَ لا وَحْي نَزَلَ
🟢 يعني؛ بني هاشم (پيامبر(ص) و خانواده اش) با مُلك و حاكميت بازي مي كردند، در حالي که نه خبري از طرف خدا آمده بود و نه وَحي اي نازل شده.
🟣 وقتي مي توان به عمق فاجعه ي نفوذ امويان در اسلام پي برد که نظري گذرا به شخصيت ابوسفيان فرزند حرب و نوه ي اميه بيندازيم، ابوسفيان و تمام خانواده اش مانند خواهرش «امّ جميل» که قرآن به «حمّالة الحطب» از آن ياد کرده و همسر ابوسفيان يعني هند جگرخوار و فرزندانش معاويه و عُتْبه و حنظله و يزيد و عَنْبسه، تا آنجا که مي توانستند در خصومت با پيامبر(ص) کوتاهي نکردند. محوريت هر سه جنگ با پيامبر(ص) يعني جنگ بدر و اُحد و احزاب با ابوسفيان است، او با فتح مکه مجبور به تسليم شد و رسول خدا(ص) به عنوان «طُلقاء» او را آزاد کردند و حضرت علي(ع) در نامه ي خود به معاويه مي فرمايند: «هنگامي که خداوند عرب را فوج فوج به دين خود داخل ساخت شما از کساني بوديد که يا به جهت رغبت به دنيا و يا از ترس، داخل در اسلام شديد».
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
#قطره_قطره
📚 کتاب: راز شادی امام حسین علیه السلام در قتلگاه
🔻بخش بیست و پنجم
🖋نویسنده: اصغر طاهرزاده
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
📌شخصیت ابوسفیان و رهبری حزب اموی
🔵 از مواردي که حکايت از نپذيرفتن اسلام توسط ابوسفيان و معاويه دارد موردي است که ابن عباس نقل مي کند، مي گويد: شبي در مسجد مدينه بعد از نماز عشا که مردم پراکنده شدند و به غير از معاويه و ابوسفيان کسي در مسجد نماند، من در پشت ستوني نشسته بودم، شنيدم که ابوسفيان به معاويه مي گويد: ببين در مسجد کسي نيست؟ -ابوسفيان در اين زمان نابينا شده بود- معاويه چراغي به دست گرفت و اطراف مسجد را جستجو کرد، امّا مرا نديد. آن گاه ابوسفيان گفت: اي فرزندم! تو را به آئين پدران و نياکانت سفارش مي کنم و از دين محمد بر حذر مي دارم، زيرا اين دين سبب فقر و بيچارگي ما شده و سخن محمد درباره حشر و روز قيامت تو را نترساند. يا وقتي خلافت به عثمان رسيد، ابوسفيان در جمع امويان که عثمان نيز حضور داشت به او گفت: «حکومت پس از قبيله تَيْم و عدی به دست تو افتاده، آن را مثل توپ دست به دست بگردان و اركانش را بنی اميه قرار بده، اين جز سلطنت نيست، من بهشت و دوزخ سرم نمی شود.»
🟡 ابوسفيان در زمان خلافت عثمان، از کنار قبر حضرت حمزه گذشت، بر روي قبر ايستاد و با پاي خود بر آن قبر کوبيد و گفت: «اي اباعمّاره ـ کنيه حضرت حمزه ـ اسلام و ديني که تو به خاطر آن با ما جنگيدي و در راه آن کشته شدي، امروز به دست جوانان ما افتاده و آن را به بازيچه گرفته اند».
🟠 رسول خدا(ص) در خواب ديدند بوزينه هايي بر بالاي منبرشان قرار گرفته اند که قرآن در آيه ي 60 سوره إسراء بدان اشاره دارد و مي فرمايد: قرار نداديم آن رؤيايي که ديدي مگر يک امتحاني براي مردم و شجره ملعونه را که در قرآن ذکر کرديم، ما آنان را انذار مي کنيم اما جز بر طغيانشان افزوده نمي شود. مفسرينِ فريقين «شجره ي ملعونه» را بني اميه تفسير کرده اند.
🟣 از رسول خدا(ص) نقل است که فرمودند: هنگامی كه بنی اميه به چهل نفر برسند، بندگان خدا را برده و مال خدا را بخشش و كتاب خدا را وسيله ي سوء استفاده قرار می دهند. در روايت اهل سنت داريم که: قال رسول اللّه(ص): آن هنگام که معاويه را بالاي منبر من مشاهده کرديد او را بکشيد. در خبر داريم که: روزي رسول خدا(ص) خطبه مي خواندند، معاويه دست فرزندش يزيد را گرفت و خارج شد و خطبه را نشنيد، پيامبر(ص) فرمودند: لعنت خدا بر کشَنده و کشيده شده باد، و واي بر امت من از معاويه که صاحب کَفل بزرگ است.
🟢 ابوسفيان در فضاي رحلت رسول خدا(ص) و آنچه سقيفه پيش آورد سعي کرد با ايجاد دو دستگي بين مسلمانان آتش فتنه را دامن بزند لذا به خانه علي(ع) آمد و گفت: خلافت را به پست ترين خانواده قريش داده ايد، به خدا قسم! اگر بخواهي مدينه را پر از سواره و پياده عليه «ابوفضيل» ـ کنيه ي ابوبکر ـ مي کنم. امام که از نيت پليد او خبر داشتند در جواب او فرمودند: «تو همواره به اسلام و مسلمين خيانت کرده اي و مي کني، ولي هرگز نتوانسته اي به آنان ضرر برساني، هيچ نيازي به سواره و پياده تو نداريم. همين ابوسفيان چيزي نمي گذرد که در جبهه ي دفاع از اسلامِ سقيفه وارد مي شود و به انصار حمله مي کند که چرا مدعي خلافت اند و لذا ابوبکر آنچه را که ابوسفيان از زکات با خود آورده بود به او بخشيد و ابوسفيان خيلي ظريف وارد نظام تصميم گيري خلافتِ بعد از رحلت رسول خدا(ص) شد و تاکتيک مبارزه با اسلام را عوض کرد و همچنان حرکت در سايه را ادامه داد تا سيزده سال بعد با خلافت عثمان به بني اميه گفت: اي فرزند اميه! خلافت را مثل يک توپ قاپ بزنيد و به يکديگر پاس دهيد، سوگند به آن چيزي که ابوسفيان به آن قسم مي خورد - نمي گويد سوگند به خدا- من از قبل همچنان آرزوي به خلافت رسيدن شما را داشتم، بايد آن را به فرزندان خود برسانيد.
🔴 عبدالله علايلي اهل سوريه مي نويسد: «طايفه ي بني تَيم با تسلّطِ ابوبکر در جريان سقيفه به پيروزي نرسيدند، بلکه اين اموي ها بودند که به تنهايي پيروز شدند و به همين جهت دولت را با رنگ خود رنگ آميزي کردند و در سياست گذاري ها تأثير کامل داشتند. اين در زماني بود که هنوز خلافت را به دست نگرفته بودند ... از ابتداي سلطه ي ابوبکر بني اميه تلاش خود را جهت زمينه سازي در راستاي کودتايي که در نهايت قدرت را به دست گرفتند، آغاز نمودند».
🔵 آنچه نبايد در مطالعه ي تاريخِ بعد از رحلت رسول خدا(ص) مورد غفلت قرار گيرد حاکميت فرهنگ امويان در مناسبات جامعه ي نوپاي اسلامي بود، به خصوص با حاکميت عثمان که از يک طرف ابوذر به جهت اصرار بر باقي ماندن سنت پيامبر(ص) تبعيد مي شود و از طرف ديگر مروانِ حکم و پدرش را که رسول خدا(ص) از مدينه تبعيد کرده بودند به مدينه برگشت داده مي شوند و عثمان، مروان را به دامادي انتخاب مي کند و همه ي امور مملکت اسلام را به او مي سپارد و خمس غنائم آفريقا را که بالغ بر 1000520 هزار دينار بود به تازه داماد مي بخشد. اعمال مروان موجب نارضايتي مردم مدينه و ديگر شهرها شد و بالأخره به قتل عثمان منجر گرديد. در حالي که معاويه مي دانست با قتل عثمان بهانه اي براي خونخواهي به دست خواهد آورد و در چنين فضايي زمينه ي خلافت امويان فراهم مي شود، لذا در پيغامي که عثمان براي او فرستاد که نيروي کمکي به ياري او بفرستد معاويه دوازده هزار نفر آماده کرد و دستور داد در «ذي خشب» بمانند و خود نزد عثمان رفت، عثمان درباره نيروهاي کمکي سؤال کرد، معاويه پاسخ داد: من نزد شما آمده ام تا از نظر شما آگاه شوم و به نزد نيروهاي کمکي برگردم تا آنان را براي ياري شما بفرستم. عثمان که گويا از نقشه ي معاويه آگاه شده بود گفت: نه به خدا قسم تو مي خواهي من کشته شوم تا پس از آن بگويي: متولّي انتقام او هستم! برگرد و فوراً مردم را به کمک من بياور. معاويه برگشت ولي هيچ نيرويي نفرستاد تا اين که عثمان کشته شد. و اين نکته را حضرت علي(ع) در نامه اي که به معاويه دارند، گوشزد مي کنند.
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
#قطره_قطره
📚 کتاب: راز شادی امام حسین علیه السلام در قتلگاه
🔻بخش بیست و ششم
🖋نویسنده: اصغر طاهرزاده
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
📌زمینه های حکومت معاویه
🔵 با کشته شدن عثمان و رجوع مردم به علي(ع) و بيعت با آن حضرت، با تحريک امويان در داخل، فضاي فرهنگي جامعه هرگز آماده ي برگشت به اسلامي نبود که بايد باشد و معاويه نيز در شام همواره در حال توطئه بود تا علي(ع) امکان برگشت دادنِ اسلام به جامعه را پيدا نکند. تحميل سه جنگ جمل و صفين و نهروان و کشته شدن حدود صدهزار انسان و بي سرپرست ماندن ده هاهزار خانواده و رواج برادرکشي و کينه هاي قبيلگي، همگي مانع آن شد که حضرت به تربيت معنوي جامعه آن طور که شايسته است اقدام کنند. به خصوص که در زمان خلفاي گذشته نيز در اين امر هيچ اقدامي صورت نگرفت و اکثر افراد جامعه در سطحي ترين شکل ممکن باقي مانده بودند و از همه مهم تر تقسيم جامعه به شيعه ي علي(ع) و شيعه ي عثمان بود که طرفين در حدّ تکفير بر روي هم شمشير مي کشيدند و اين ها زمينه اي بود تا معاويه پايه هاي امپراطوري خود را پايه ريزي کند و خلافت اسلامي به پادشاهي موروثي تبديل شود و موجب احياي ارزش هاي جاهلي به جاي ارزش هاي اسلامي گردد.
🟡 معاويه در سال پنجم قبل از بعثت، از مادري به نام هند و پدري به نام ابوسفيان متولد شد و در جنگ بدر و احد و احزاب بر ضد اسلام شرکت کرد. روزي پيامبر(ص) ديدند ابوسفيان بر شتر سرخ موي سوار است و معاويه آن را مي راند و برادرش عُتبه زمام شتر را به دست گرفته است، فرمودند: «اللهم العن الرّاکب و القائد و السائق»؛ خدايا! سواره را و آن کس را که افسار شتر را مي کشد و آن کس را که آن را مي راند لعنت کن. بالأخره معاويه در فتح مکه مجبور به پذيرش اسلام شد و در سال هجدهم هجري بعد از آن که برادرش «يزيد بن ابوسفيان» که حاکم شام بود مُرد، از سوي خليفه ي دوم به حکومت شام منصوب شد و بعد از شهادت حضرت علي(ع) در سال چهلم و تحميل صلح بر امام حسن(ع) توانست به آرزوي ديرينه ي خود برسد و به اسم خليفه ي مسلمين، فرهنگ جاهليت اموي را با قالب اسلامي حاکم نمايد تا آن جايي که معاويه زمينه را براي ولايتعهدي فرزند ميگسار و سگ بازش يعني يزيد فراهم کرد و در سال شصتم هجري به هلاکت رسيد و يزيد به جاي او نشست.
🟠 همان طور که قبلاً در جريان مغيرة بن شعبه عرض شد که براي فرزندش مطرف نقل مي کند، معاويه تلاش مي کرد نام رسول خدا(ص) را دفن کند، سراسر خلافت خود را بر مبناي حذف اسلام مديريت کرد، از رذائل اخلاقي او که در کتب معتبر نقل کرده اند سخني به ميان نمي آوريم، آنچه براي ما مهم است توجه به نقش امويان در هَدم اسلام و تلاش حضرت علي(ع) و امام حسن(ع) و امام حسين(ع) در جلوگيري از نقشه ي آن ها است تا جهان اسلام خط مکتب اسلام را از خط آن ها جدا نمايند و آن حرکات و افکار به اسم اسلام تمام نشود.
🟣 تفاوت نگاه به خليفه ي اول و دوم و سوم با نگاه به معاويه از آن جهت است که معاويه نسبت به خلفاء، رويکرد ديگري دارد به همين جهت در موقعي که حضرت علي(ع) خلافت را به دست داشتند همه ي همّت خود را بر آن گذاردند که جامعه را از فتنه ي معاويه آگاه کنند.
🟢 در خطبه ي 162 نهج البلاغه هست که يکي از ياران حضرت اشاره به حوادث بعد از رحلت رسول خدا(ص) مي کند و از ايشان مي پرسد: چگونه مردم شما را از اين مقام که شايسته تر از بقيه بوديد باز داشتند؟ حضرت خطاب به او فرمودند: اي برادر اسدي اين حرف در چنين شرايطي حرف نسنجيده اي است و پس از اشاره به واقعه اي که گذشت مي فرمايند: فعلاً از غارتي که صداي آن در گوشه و کنار بلند است سخن بگو که آن داستان پسر ابي سفيان است و نفاقي که در ميان است و تلاشي که مي خواهند با آن نور خدا را خاموش کنند.
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
#قطره_قطره
📚 کتاب: راز شادی امام حسین علیه السلام در قتلگاه
🔻بخش بیست و هفتم
🖋نویسنده: اصغر طاهرزاده
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
📌آفت خلط امویان با اهل سنت
🔵 درست است که با طرح سقيفه و غفلت از غدير و بي توجهي به حاکميت امام معصوم، مسيري شروع شد که ناخواسته به جريان حاکميت فرهنگ اموي ميدان داد ولي آنچه موجب خوشحالي حضرت سيدالشهداء(ع) بود نجات جهان اسلام از فرهنگ اُموي بود زيرا در بستر آن فرهنگ چيزي از اسلام باقي نمي ماند تا بخواهيم مردم را متوجه برداشتي عميق تر از اسلام بگردانيم.
🟡 تاريخ شناسي عميق به ما اجازه نمي دهد كه مسأله امويان را با اهل سنت مخلوط كنيم، کاري که علماي اهل سنت نيز متوجه آن امر بوده و هستند و اگر اين دو موضوع خلط شوند نمي توانيم نتيجه ي شايسته اي بگيريم.
🟠 مسأله ي نفاقي كه با حاکميت معاويه پيش آمد خيلي پيچيده تر از اين ها است كه شما بخواهيد بگوييد اين هماني است كه در صدر اسلام در سقيفه واقع شد. به همين جهت هم حضرت علي(ع) به خلفا کمک مي کردند تا در امور مسلمين به بهترين شکل عمل کنند، چون متوجه بودند با حضور خلفاء در حاکميت جهان اسلام، بستر ادامه ي اسلام هنوز به بن بست نرسيده است که نتوان به آينده اميدوار بود. ولي با حاکميت معاويه جرياني از نفاق به ميدان آمد که در عيني که صد در صد بي دين است ولي خود را صد در صد مسلمان معرفي مي کند و مسلمان هاي واقعي مثل حجربن عدي را لامذهب به شمار مي آورد و به شهادت مي رساند، به اسم اسلام بهترين نيروهاي اسلام را متهم مي کنند که ضد اسلام عمل مي کنند، آن قدر در راستاي حقانيت خود بستر سازي نمودند که فکر مي کردند ديگر کار تمام است و براي هميشه به مراد خود رسيده اند و هرکس را خواستند مي توانند با اَنگ خروج بر خليفه ي مسلمين از صحنه ي جامعه مسلمين خارج کنند هرچند آن فرد حجربن عدي و از آن مهم تر حسين بن علي(ع) باشد، خود را به اسلام چسباندند تا رقيب خود را با اتهام غير مسلمان بودن از صحنه خارج گردانند.
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
#قطره_قطره
📚 کتاب: راز شادی امام حسین علیه السلام در قتلگاه
🔻بخش بیست و هشتم
🖋نویسنده: اصغر طاهرزاده
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
📌جنگ نفاق جدید با انقلاب اسلامی
🔵 شبيه نفاقِ امويان که با نيروهاي ارزشي کينه داشتند در بعضي از برهه هاي حيات انقلاب اسلامي نيز ظاهر شد و در قالب وفاداري با آرمان هاي انقلاب، ولايي ترين فرزندان انقلاب را متهم به تندروي و خرافه گرايي کردند که البته در بستر فرهنگ تشيع و با نوري که فرهنگ کربلا در جامعه افشاند، به نتيجه ي دلخواهشان نخواهند رسيد، ولي اين حوادث نيز بسي عبرت آموز خواهد بود! ديگر نمي توان اين نوع تهمت ها را به حساب تفاوت سليقه و برداشت از انقلاب دانست، بلکه موضوع را بايد در اعتقاد و عدم اعتقاد به اهداف اصلي انقلاب دانست.
🟡 به همين جهت مقام معظم رهبري(حفظه الله تعالی) در سفري که در بيست و دوم ارديبهشت سال هشتاد و هشت يعني يک ماه قبل از انتخابات دولت دهم به کردستان داشتند فرمودند: «نامزدها سعي کنند در اظهارات با انصاف عمل کنند، گاهي انسان حرف هاي عجيب و نسبت هاي عجيبي مي شنود، اين حرف ها مردم را نگران مي کند... اين همه نسبتِ خلاف دادن به اين و آن، تخريب اذهان مردم است، واقعيت هم ندارد»
🟠 بنده هم به همه چيز فکر مي کردم إلاّ اين که چنين تعارض هايي با اين شدت در درون انقلاب پيش آيد. انتقاد مي توان کرد و جاي انتقاد هم بود ولي اين تهمت ها خبر از چيز ديگري مي داد که جرياني با رويکرد نفي ارزش هاي انقلاب در زير پوست انقلاب لانه کرده است. به همين جهت مقام معظم رهبري(حفظه الله تعالی) خطاب به دولت آقاي احمدي نژاد مي فرمايند: «مي فهميم که چطور مجموعه ي دولت آماج حملات است، علتش هم همين است که گفتمان اين دولت، گفتمان انقلاب است و در جهت انقلاب حرکت مي کند»
🟢 بايد هوشيار باشيم که گاهي اشکال گرفتن ها عميق تر از اين است كه ناشي از برداشت غلط يا تفاوت سليقه با دولتي خاص باشد، جرياني است براي تغيير مباني انقلاب اسلامي به سوي غرب زدگي. ممكن است شخصي بگويد كه بنده نوع مديريتي که براي ادامه ي انقلاب و توسعه ي آن در نظر دارم غير از مديريتي است که دولت نهم و دهم دنبال مي کند. اين چيزي نيست که انقلاب را تهديد کند ولي يک وقت به اسم توسعه مي خواهند انقلاب اسلامي را در فرهنگ غربي ادغام کنند و انتقادها به جهت آن است که دولت مردان مي خواهند بر مبناي ارزش هاي انقلاب اسلامي حرکت کنند و با فاصله گرفتن از تمدن غربي، زمينه ي تحقق تمدن اسلامي را فراهم نمايند، انتقاد مي کنند که بايد با ساير کشورهاي دنيا تعامل داشت ولي قصدشان هضم انقلاب اسلامي در نهادهاي بين المللي است!
🟣 يک نور و بصيرت حسيني نياز است تا بتوانيم گرفتار چنين مهلکه اي نشويم و بفهميم چرا حضرت اميرالمؤمنين(ع) بين خلفا و معاويه فرق مي گذاشتند و چرا امام حسين(ع) خوشحال بودند که خداوند کمک کرد اسلام از دست امويان آزاد شد.
🔴 حال سؤال بنده اين است که آيا اگر عده اي به تأسي از مولايشان امام حسين(ع) براي نجات انقلاب اسلامي از نفاقي که تلاش دارد اسلام را در تمدن غربي ادغام کند، شهيد شوند و انقلاب را از چنين مهلکه اي نجات دهند خوشحال نخواهند بود؟ اگر مسلمان متعهدي مثل اهل البيت(ع) عمق فاجعه ي نفاق درون انقلاب اسلامي را بشناسد آيا لحظه اي از پاي خواهد نشست؟
🔵 به نظر بنده اگر كسي از يک طرف جايگاه تاريخي انقلاب اسلامي را بشناسد و به عظمت قدسي آن پي ببرد و از طرف ديگر متوجه جبهه اي بشود که تلاش دارد انقلاب اسلامي را از رسالت تاريخي اش باز دارد و معني گفتار يکي از کانديداهاي دولت دهم را بفهمد که گفت: «تا ما خودمان مردم فقير داريم چرا بايد به مردم فلسطين کمک کنيم» و بفهمد در متن اين جمله چراغ سبزي به صهيونيسم نشان داده شده است. و سخت به فکر فرو رود که راه چاره براي عبور از اين خطر چيست. حال يك نور غيبي به او بگويد اگر بتواني شهادتي خاص را براي خود برنامه ريزي كني و از خدا هم تقاضا كني كه در آن شهادت کمک ات کند مي تواني اين مسأله را حل كني، و او احساس کند دارد موفق مي شود، آيا خوشحال نمي شود؟ خدا مي داند خوشحال ترين شخص بايد او باشد.
🟡حضرت سيدالشهداء(ع) در آن شرايط عمق فاجعه اي را که بر سر اسلام آمده بود به خوبي درک کردند و متوجه شدند به مدد الهي در روز عاشورا کار امويان به عنوان فکر حاکم بر جهان اسلام، تمام شد و ديگر فرصتي بيشتر از فرصتي که يک نفر سوار اسب خود شود و پياده شود، امکان ادامه ي حيات ندارد، معلوم است که خوشحال مي شوند و لذا در روز عاشورا فرمود: به خدا قسم كه به شما مهلتی چون مهلت سوارشدن يک اسب بيش تر ندهند تا آن كه آسياب زمان شما را در زير چرخش خرد و ريز كند. آری اين عهدی است از پدرم و از جدّم، پس كارتان را با شركايتان جمع كنيد تا بعد از آن بر شما اندوهی نباشد آن گاه به من تاخته و مهلت ندهيد، من بر خدا که پروردگار من و شما است توکل مي کنم و هيچ جنبده اي نيست مگر آن که او پيشاني آن را در دست دارد، پروردگار من بر صراط مستقيم است.
🟠 خداوندا! باران آسمان را از اينان دريغ فرما و به قحطی ای چون قحطی زمان يوسف اينان را مبتلا فرما، خداوندا ! غلام ثقيف - حجاج بن يوسف- را بر آنان مسلّط فرما تا جام آكنده از بلا و ظلم (ذلت و خواری) را به اين ها بچشاند، چرا که آنان ما را تكذيب كرده بی يارمان گذاشتند، تويی پروردگار ما، بر تو توكل و به سويت انابه كنيم و مصير به سوی توست.
🟢 عرض شد حضرت اباعبدالله(ع) بعد از شهادت امام حسن(ع) ده سال به حيله هاي معاويه فکر مي کردند و مي ديدند چه مي کند. حال خداوند آرزوي امام حسين(ع) را برآورده کرد و شرط تحقق آن را گوشزد نمود و شرط پیروزی را آن شهادت ها و اسارت ها قرار داد و حالا در آخرين ساعات روز عاشورا حضرت متوجه اند در حال به نتيجه رسيدن هستند و سايه ي سياه امويان از سر اسلام در حال کناررفتن است.
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
#قطره_قطره
📚 کتاب: راز شادی امام حسین علیه السلام در قتلگاه
🔻بخش بیست و نهم
🖋نویسنده: اصغر طاهرزاده
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
📌اولین نتیجه
🔵 عزيزان عنايت داشته باشند اگر مسيري که بني اميه طراحي کرده بودند، تغيير نکرده بود پس از يک نسل که صحابه ي پيامبر(ص) همه رحلت مي کردند نه تنها از اسلام چيزي نمي ماند بلکه جاهليت اموي چهره اي از اسلام ترسيم مي کرد که مردم براي هميشه از اسلامي که راه نجات بشر بود متنفر مي شدند.
🟡 شما حتماً بر روي اين مسئله دقت کنيد که بني عباس با شعار خون خواهي امام حسين(ع) از جهان اسلام يارگيري کردند و اين نشان مي دهد که پس از شهادت امام حسين(ع) جهت گيري جهان اسلام به کلي تغيير کرد. زيرا بني عباس در عين آن که سني مذهب اند به مقابله با امويان برخاستند، پس موضوع نهضت امام حسين(ع) موضوعي نيست که بحث شيعه و سني در آن مطرح باشد. بني عباسِ سني مذهب با شعار خون خواهي براي امام حسين(ع) از كل جهان اسلام يارگيري كردند. زيرا برنامه ي امام حسين(ع) برنامه ي تغيير مسير كل جهان اسلام از فرهنگ اموي بود، چيزي که شما در نهضت حضرت امام خميني«رضوان الله تعالي عليه» در جهان اسلام مشاهده نموديد که همه ي مسلمانان آن نهضت را از خود دانستند و به مرور جهان اسلام با برکات آن روبه رو خواهد شد، همان طور که پس از شهادت امام حسين(ع) چهار هزار دانشمند از اقصي نقاط جهان اسلام حرکت کردند تا اسلام را در مکتب امام صادق(ع) آموزش ببينند، مسلّم اکثر آن ها سني مذهب بودند، تا آن جا که چهار امامِ اهل سنت مستقيم و يا غير مستقيم شاگرد امام صادق(ع)اند.
🟠 خطر از اين جهت دفع شد كه به قول يكي از مورخين؛ بعد از شهادت امام حسين(ع) هيچ كس ديگر جرأت اظهار شعارهاي امويان را نداشت. به گفته ي شهيد مطهري(ره) اگر چنين قيامي که پشت سر آن قيام هاي ديگر صورت گرفت، نبود، اسلام و فکر امويان آن چنان به هم آميخته مي شد که تفکيک آن ها ممکن نبود و با زوال امويان اسلام نيز از ميان مي رفت.
🟣 اين که بني عباس با شعار خون خواهي امام حسين(ع) از جهان اسلام يارگيري کردند و بني اميه را حذف نمودند نشان مي دهد در زمان قيام بني عباس وجدان عمومي آماده ي عبور از فرهنگ اموي است. بني عباس به خاطر دشمني بني اميه هم که بود، بسياري از سنت هاي پيامبر(ص) را که از طريق نفاق بني اميه فراموش يا بي ارزش شده بود، احياء کردند و اگر امروز جهان اسلام از حاکمان فاسد و وَهابيان اموي صفت آزاد شود به خوبي مي تواند در کنار شيعه به آرمان هاي بلند اسلامي بينديشد و راز اميدواري ما نيز همين است که جهان اسلام همه به يک چيز فکر مي کنند. اتحاد بين شيعه و سني بسيار راحت تر از آني است که فعلاً دشمنِ استکباري مانع تحقق آن است.
🟢 بايد در حادثه هاي پيش آمده از نقش عنصر نفاق غافل نبود، جريان نفاق طوري مي آيد كه از يک طرف همه ي اسلام را نشانه مي گيرد و از طرف ديگر به چهره هاي اصلي اسلام رنگ بي ديني مي زند و طلبكار هم هست و لذا رسواکردن چنين چهره اي بسيار مشکل است و اين کار، کار انسان هاي قدسي است.
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
#قطره_قطره
📚 کتاب: راز شادی امام حسین علیه السلام در قتلگاه
🔻بخش سی ام
🖋نویسنده: اصغر طاهرزاده
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
📌جدایی فریب خوردگان از امویان
🔵 اين كه داريم حضرت سيدالشهداء(ع) صبح عاشورا، عمامه ي پيامبر(ص) را بر سر گذاشتند و به جاي لباس جنگ، لباس عادي پوشيدند و نعلين به پا کردند و به جاي اسب، سوار شتر شدند و براي لشکر کوفه سخنراني کردند به جهت آن بود که آن ها را متوجه جنبه ي روحاني خود کنند و به آن ها هشدار دهند به جنگ کسي آمده اند که مي خواهد آن ها را از دام امويان نجات دهد و پيرو چنين برنامه اي در سخنراني خود فرمودند:
🟡 ای مردم! گفتار مرا بشنويد و شتاب نكنيد تا شما را به آنچه حق شما بر من است پند دهم و عذر خود را بر شما آشكار كنم پس اگر انصاف دهيد سعادتمند خواهيد شد و اگر انصاف ندهيد پس نيك بنگريد تا کاري نکنيد که براي شما پشيماني به بار آورد. سپس در باره ي من آنچه مي خواهيد انجام دهيد و مهلتم ندهيد، همانا ولیّ من آن خدائی است كه قرآن را فرو فرستاد و او است سرپرست و يار مردمان شايسته.
🟠 سپس آن حضرت حمد و ثنای پروردگار را بجا آورد، و به آنچه شايسته بود از او ياد كرد و بر پيغمبر خدا(ص) و فرشتگانش و ساير پيمبران درود فرستاد. از هيچ سخنوری پيش از او و نه پس از آن حضرت سخنی بليغ تر و رساتر از سخنان او شنيده نشد. سپس فرمود: اما بعد، پس نَسَب و نژاد مرا بسنجيد و ببينيد من كيستم سپس به خود آئيد و خويش را سرزنش كنيد و بنگريد آيا كشتن من و دريدن پرده ي حرمتم برای شما سزاوار است؟ آيا من پسر دختر پيغمبر شما و فرزند وصی او نيستم، آن كس كه پسر عموی رسول خدا و اولين كسي بود كه رسول خدا (ص) را در آنچه از جانب پروردگارش آورده بود تصديق كرد؟ آيا حمزه ي سيد الشهداء عموی من نيست؟ آيا جعفربن ابی طالب كه با دو بال در بهشت پرواز مي كند عموی من نيست؟ آيا به شما نرسيده آنچه رسول خدا (ص) در باره ي من و برادرم فرمود: كه اين دو سرور جوانان اهل بهشت هستند؟ پس اگر تصديق سخن مرا بكنيد حق همانست، به خدا از روزی كه دانسته ام خدا دروغگو را دشمن دارد دروغ نگفته ام و اگر مرا به دروغ نسبت دهيد پس همانا در ميان شما كسانی هستند كه اگر از آنان بپرسيد شما را به آنچه من گفتم آگاهی دهند، بپرسيد از جابربن عبدالله انصاری، و ابا سعيد خُدری، و سهل بن سعد ساعدی، و زيد بن ارقم، و انس بن مالك تا به شما آگاهی دهند كه اين گفتار را از پيغمبر (ص) درباره ي من و برادرم شنيده اند، آيا اين گفتار رسول خدا(ص) جلوگيری از ريختن خون من نمي كند؟
🟣 امام در اين سخنراني حجت را بر آن ها تمام کرد تا مرز مردمِ فريب خورده را با امويان جدا کند و در تاريخ بماند که جريان اموي که برنامه ي اصلي مبارزه با امام حسين(ع) را در دست داشت يک جريان فريب کار است که به هيچ يک از ارزش هاي الهي پاي بند نيست.
🟢 حضرت در خطبه ي دومي که صبح عاشورا ايراد کردند متذکر جريان ابوسفيان و امويان شدند و به کوفيان که به جنگ حضرت آمده بودند خطاب کردند و شما اينک به فرزندان ابوسفيان و پيروانش اعتماد نموده ايد و دست از ياري ما برداشته ايد. اين که حضرت مي فرمايند: آيا شما نشنيديد كه پيامبر(ص) فرمودند: من و برادرم سرور جوانان اهل بهشت هستيم. متذکر جرياني مي شوند که دارد ارزش هاي ديني را به ضد ارزش تبديل مي کند و سخن پيامبر خدا(ص) را زير پا مي گذارد.
🔴 حضرت در حدّي تأکيد بر اُموي بودن لشکر عمرسعد دارند که وقتي به خيمه گاه حضرت حمله مي کنند آن ها را با عنوان «يا شيعةَ ابي سفيان» خطاب مي کنند.
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab