📌 غفلت از عقل قدسی شریعت
🔵 از خود بپرسيم آيا ما بايد زندگي مان را از دستورات وحي الهي بگيريم كه صاحب هستي توسط پيامبرش(ص) به ما رسانده است، يا زندگي مان را بر اساس عقل بنده و جناب عالي و فلان كارشناس و فلان تكنسين و فلان متخصّص و روان شناس تنظيم کنيم؟ آيا اين کار منطقي است كه جز به برنامه ي خالق هستي، به برنامه ي ديگري اعتماد کنيم؟ بعضي ها گفته اند كه راجع به قيامت براي کودکان و جوانان چيزي نگوييد، چون از نظر روان شناسي خوب نيست. اين حرف چه اندازه قابل اعتماد است؟ ائمه دين(ع) به ما فرموده اند: «إِنَّمَا قَلْبُ الْحَدَثِ كَالْأَرْضِ الْخَالِيَةِ مَا أُلْقِيَ فِيهَا مِنْ شَيْ ءٍ قَبِلَتْهُ.»؛ قلب جوان مانند زمين خالی است كه هر بذری در آن افشانده شود قبول نمايد. لذا طبق دستورات ائمه ي دين(ع) بايد از همان کودکي از قيامت براي آن ها سخن گفته شود تا ميل ها و هوس هايشان را بتوانند کنترل کنند، قرآن مي فرمايد: «إِنَّ الَّذينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَديدٌ بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ»؛ كسانی كه به خاطر فراموش كردن روز حساب، از راه خدا گمراه شوند عذاب شديدی دارند. حالا آن آقاي به اصطلاح کارشناس بگويد از قيامت براي کودکان و جوانان سخن نگوئيد. اين به همان معني است که فرهنگ سقيفه را جايگزين فرهنگ غدير بکنيم و انتهاي کار بسيار دردناک خواهد بود. حرفي را كه آن به اصطلاح کارشناس در حال حاضر مي زند ما نمي دانيم ده سال ديگر چه نتيجه اي مي دهد. وقتي نتيجه ي ده سال ديگرِ آن پيشنهاد معلوم نيست آيا مي توان عمر خود را بر روي آن حرف ها گذارد؟
🟡 بايد از اين گونه افراد پرسيد ما بايد حرف امثال شما را در اين امور که مربوط به آينده اساسي زندگي است بپذيريم يا حرف صاحب هستي را؟ آيا بنده مي توانم در مسائل اصلي زندگي حرف هاي تجربه نشده ي فلان متخصّصِ روانشناس را بپذيرم يا حرف خدا را؟ مگر احاطه انسان ها آنقدر هست که به همه ي ابعاد انسان ها اشراف داشته باشند تا بتوان بر اساس نظر آن ها زندگي را شکل داد؟
🟠 خليفه ي اول چون بر کرسي خلافت نشست گفت: «در اتخاذ تصميمات، پيامبر از وَحي كمك مي گرفت، حالا كه پيامبر رحلت كرد و وَحي منقطع شد ما ناگزيريم به اجتهاد خودمان عمل كنيم.» ابتدا معلوم نبود منظور خليفه از اين که مي گويد: «من به اجتهاد خود عمل مي کنم» چيست، شايد تصور مي شد همان طور كه مجتهدين اماميّه در حال حاضر اجتهاد مي كنند و سعي مي نمايند حکم خدا را از متون ديني استخراج کنند، او هم چنين قصدي دارد. ولي مدّتي که گذشت، ملاحظه کردند منظور خليفه آن است که در زمان رسول خدا(ص) آن طور مصلحت بود، و امروزه به اجتهاد من چيز ديگري مصلحت است. بنا به فرمايش علامه طباطبائي(ره): «اين موضوع، مقام خلافت را درست همتراز مقام نبوت و رسالت قرار داد و به موجب آن که نبي اکرم(ص) مصدر احکام و قوانين شريعت اسلام و اداره کننده جامعه اسلامي بود، خليفه مسلمين، همان مصدريتِ احکام و قوانين و ولايت امور مسلمين را داشت.» با اين تفاوت که پيامبر(ص) در متن احکام الهي، حق کمترين تصرف را نداشت ولي مقام خلافت به بهانه ي صلاح جامعه ي اسلامي هم در متن احکام و هم در اداره ي مسلمين هرگونه تصرفي صلاح مي ديد اِعمال مي کرد، که موارد تخلف از احکام الهي به بهانه ي مصلحت وقت در دوران خلفاي سه گانه إلي ماشاءالله است. و مرحوم علامه اميني(ره) در الغدير نمونه هاي فراواني از آن را مطابق متون تاريخي اهل سنت ذکر کرده اند. به عنوان نمونه، وقتي غلامِ مغيرةبن شعبه -که مشهور به ابولؤلؤ بود- خليفه ي دوم را به قتل رساند، پسر خليفه، هرمزان را که شاهزاده تازه مسلمان ايراني بود بدون هيچ دليل منطقي به صِرف اين که ابولؤلؤ نيز ايراني بوده، به قتل رساند. عثمان يعني خليفه سوم از قصاصِ قاتل هرمزان سرباز زد و گفت: «ديروز پدرش را کشته اند، نمي توانم امروز خودش را بکشم.»
🟢 اين بينش که بعد از رسول خدا(ص) به صحنه آمد و نظر خليفه را بر اجراي احکام و قوانين الهي مقدم داشت، منجر شد که کار به قتل امام حسين (ع)بينجامد، چون در چنين بينشي قداستي براي احکام الهي نمي ماند تا احترامي براي حاملان واقعي احکام الهي بماند و مردم نيازمند باشند به قرآن شناسان واقعي رجوع کنند.
🟣جريان خلافت رسول خدا(ص) آنچنان منحرف شد که حتي ابابکر در آخر عمر ابراز پشيماني مي کند.
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
#قطره_قطره
📚 کتاب: راز شادی امام حسین علیه السلام در قتلگاه
🔻بخش دوازدهم
🖋نویسنده: اصغر طاهرزاده
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
📌ضرورت وجود امام معصوم در ادامه دین
🔵 آيا امام حسين(ع) در كربلا به عنوان يك نفر شهيد شد و يا شهادت او جهت به نمايش گذاردن آثار اراده اي بود که پس از رحلت رسول خدا(ص) بدون آن که بداند، براي شكستن قامت اسلام خود را مجهز کرد؟
🟡 فرهنگي كه رو در روي امام ايستاد و امام را شهيد كرد به کلي از پذيرفتن مقامي که آن مقام، قلبش حامل قرآن باشد سرباز زده بود و اين فرهنگ در سقيفه پايه گذاري شد. در سقيفه از اين موضوع غفلت شد که براي ادامه دين نياز به انسان كاملي است كه سراپاي وجودش را دين فرا گرفته باشد، از خود نپرسيده بودند مگر تداوم دين در جامعه، بدون حضور نمونه ي كامل دين داري ممكن است؟ آنقدر مشغول سياسي کاري و قبيله بازي خود بودند که نمي دانستند قرآن نمونه هاي كامل دينداري را معرّفي كرده و حجّت را براي شناخت امام بر همه تمام كرده است. آيا قرآن نفرمود: «اِنَّمَا يُرِيدُاللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْت، يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيِرَا...»؛ همانا خداوند اراده کرده که از شما اهل البيت هرگونه آلودگي را پاک گرداند و شما را به طهارت مخصوصي برساند. آيا خداوند از اين طريق ذهن ها را متوجه کساني که در مقام عصمت و طهارتند ننمود، کساني که اگر محل رجوع مردم قرار گيرند جامعه را از هر گونه اشتباه نجات مي دهند و به سوي سعادت رهنمون مي کنند؟ آيا مگر نه اين كه در جامعه ي اسلامي همواره بايد اسلامي حاکم باشد که توسط امامي معصوم تبيين شود و هرگز نبايد به بهانه ي اين كه توليدمان عقب مي افتد و يا اقتصادمان ضعيف مي شود، حسّاسيّت مان نسبت به فرهنگ امام معصوم كم شود. و از صراط مستقيم فاصله بگيريم!
🟠 در صدر اسلام حسّاسيّت نسبت به حاکميت امام معصوم ضعيف شد. اکثراً قبول داشتند علي(ع) حقّ است ولي کوتاه آمدن از حاکميتِ آن حضرت را چيز خطرناکي نمي دانستند، و از اين نکته غفلت شد که وقتي نسبت به حق کوتاه آمديم عملاً باطل را پذيرفته ايم و مسلّم با باطل، هيچ کس به هيچ نتيجه اي نخواهد رسيد، چيزي که پس از هزار و چهارصدسال جامعه اسلامي هنوز به آن گرفتار است و به همين جهت از اسلام بهره ي لازم را نمي برد.
🟢 به حاکميت غير امام معصوم دل خوش كردند و از فاجعه اي كه با عدم حاكميّت امامت در كالبد جامعه ي اسلام رخنه كرد غافل شدند، جامعه گرفتار عمل زدگي و کميت گرايي شد و از کيفيت و معنويت محروم گشت. لشکر مسلمانان از يک طرف تا پشت دروازه هاي چين و از طرف ديگر تا قلب اروپا و آفريقا جلو رفت، و غنائم بسياري به دست آورد و ظاهر اسلام در همه جا حاکم شد اما پوسته اي بدون قلب و محتوا. يعني توليد زياد بود ولي توحيد و معنويّت هيچ و امام معصوم خانه نشين. اين همه فتح، امّا مِنهاي امام. نتيجه اش پريشاني حقيقت اسلام و ذلّت و زبوني مسلمانان زير سرنيزه ي حاكمان قلدر بني اميّه شد.
🟣 امام حسين(ع) در كربلا فاجعه اي را که پشت اين فتوحاتِ بدون معنويّت و امامت در جامعه رخنه کرده بود نشان داد و به خوبي موفّق شد معني حکومت اموي را به جهان اسلام نشان دهد. مشكل جهان اسلام، شخص يزيد نبود، مشكل جهان اسلام، فكر و فرهنگي بود كه يزيد نماينده ي آن بود.
🔴 حسين (ع)پيام خود را به جهان اسلام رساند تا ما امروز دوباره به آن سياه روزي ها دچار نشويم. حضرت نشان دادند در آن شرايط ديگر از اسلام چيزي باقي نمانده و مردم را به برگشت به اسلام دعوت فرمود، در مسير خود به سوي کربلا فرمود: «إِنَّ هَذِهِ الدُّنْيَا قَدْ تَغَيَّرَتْ وَ تَنَكَّرَتْ وَ أَدْبَرَ مَعْرُوفُهَا فَلَمْ يَبْقَ مِنْهَا إِلَّا صُبَابَةٌ كَصُبَابَةِ الْإِنَاءِ وَ خَسِيسُ عَيْشٍ كَالْمَرْعَی الْوَبِيلِ أَ لَا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لَا يُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْبَاطِلَ لَا يُتَنَاهَی عَنْهُ لِيَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فِي لِقَاءِ اللَّهِ مُحِقّاً فَإِنِّي لَا أَرَی الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ لَا الْحَيَاةَ مَعَ الظَّالِمِينَ إِلَّا بَرَماً إِنَّ النَّاسَ عَبِيدُ الدُّنْيَا وَ الدِّينُ لَعْقٌ عَلَی أَلْسِنَتِهِمْ يَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَايِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّيَّانُون» به راستی، دنيا تغيير چهره داده و ناپسند گشته و نيكی آن در حال نابودی است و از معروف جز رطوبتی در ته ظرف، چيزي باقي نمانده و بي برکتيِ زندگی همانند چراگاهی شده كه جز گياه بيماری زا و بی مصرف چيزی در آن نمی رويد. آيا نمی بينيد كه به حقّ عمل نمی شود و از باطل دست برنمی دارند؟! به طوری كه مؤمن حق دارد در اين شرايط به مرگ و ديدار خدا مشتاق باشد. به راستی من چنين مرگی را جز سعادت نمي دانم و زندگی در كنار ظالمان را جز هلاكت نمي شناسم! همانا مردم بنده ي دنيا شده اند و دين از سر زبان آن ها فراتر نمي رود و دين را تا آن جا كه زندگی شان را بچرخانند مي خواهند و چون در بوته ي آزمايش گرفتار شوند دين داران اندك اند.
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
#قطره_قطره
📚 کتاب: راز شادی امام حسین علیه السلام در قتلگاه
🔻بخش سیزدهم
🖋نویسنده: اصغر طاهرزاده
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
📌هدف اصلی امام حسین (ع)
🔵 اباعبدالله(ع) با آرايش خاصّ خود که در بردارنده پيامي فرهنگي بود حرکت کردند، کودکان و زنان را نيز با خود آورند، منزل به منزل سخنراني نمودند و دلايل نهضت خود را روشن کردند تا جهان اسلام متوجه فاجعه ي پيش آمده شود و لذا از آنجايي هم که ديگر به جهت شهادت خودشان افشاگري نمي کردند، زنان و به خصوص حضرت زينب(س) وظيفه ي افشاگري را به عهده گرفتند. حضرت اباعبدالله(ع) مي دانند براي اين نهضت به چه عناصري نياز دارند و لذا در عين اين که به عده اي مي گويند برويد، زهيربن قين را دعوت مي کنند که بيايد، از يک طرف قبل از شهادت مسلم بن عقيل، در هنگام خروج از مکه به طرف کوفه مي فرمايند: «مَنْ كَانَ بَاذِلًا فِينَا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطِّناً عَلَی لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْيَرْحَلْ مَعَنَا فَإِنَّنِي رَاحِلٌ مُصْبِحاً إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَی»؛ هركس مي خواهد خون جان خود را در راه ما نثار كند و آماده ي حركت است، همراه ما كوچ كند كه من إن شاءالله صبح گاهان حرکت خواهم نمود. از طرف ديگر وقتي با حرّ بن يزيد رياحي روبه رو مي شوند مي فرمايند: «اِنَّ اَهْلَ مِصْرَكُمْ كَتَبُوا اِلَيَّ اَنْ اَقْدِمْ عَلَيْنَا فَاَمّا اِذَا كَرِهْتُمُنِي اِنْصَرَفْتُ عَنْكُم»؛مردم شهر شما به من نامه نوشتند كه به سوي ما بيا، اگر آمدنم را ناخوش داريد باز مي گردم.
🟡 اگر اهداف اباعبدالله(ع) را درست نشناسيم و نفهميم حضرت به دنبال شرايطي هستند که اسلامِ رفته را برگردانند، حركات حضرت(ع) برايمان مجهول مي ماند. حضرت از قبل روشن کرده اند به مسيري پاي گذارده اند که شهادت نه تنها مانعي براي حرکتشان به حساب نمي آيد بلکه از اهداف بنياديني است که پيش روي خود نهاده اند، تا به بهترين نحو نتيجه بگيرند. مردم کوفه از امام(ع) تقاضايي کردند و ايشان هم به حکم وظيفه بايد به تقاضاي آن ها جواب مي دادند، همان طور که علي(ع) پس از قتل عثمان نتوانستند تقاضاي مردم را بي جواب بگذارند، ولي عنصر اصلي حرکت امام حسين(ع) دعوت کوفيان نبود که با مانعي که عبيدالله ايجاد کرد آن حضرت از آن منصرف شوند، اگر کوفه نشد، جاي ديگر.
🟠 فرهنگ كربلا به خودي خود يك فرهنگ بي نظير است براي احياء ديني که در حجاب رفته و از حقيقت خود بيرون افتاده است. عمده آن است که حرکت سيدالشهداء(ع) را از اين زاويه بنگريم که چه شد که کار جهان اسلام به حاکميت شخصي چون يزيد کشيده شد و منجر به شهادت امام حسين(ع) گشت، در واقع با بازخواني پنجاه سال تاريخ صدر اسلام بايد به بصيرتي برسيم تا انقلاب اسلامي پس از پنجاه سال به همان ورطه دچار نشود. اگر تربيت ديني و حساسيت هاي معنوي به حاشيه روند و اسلام در حدّ ظاهر محدود گردد و به صورت قالبي بي قلب باقي بماند بايد منتظر حادثه ي کربلا بود.
🟢 اگر مي خواهيد فرزندتان كربلايي باشد و در مناسبات زندگي با ارزش هاي الهي مأنوس گردد بايد در كنار حياتِ اجتماعي، حياتِ ديني اش را تقويّت کنيد و به اين اندازه راضي نباشيد که ظاهر اسلام را رعايت مي کند، بايد به روش اهل البيت(ع) قلب ها ايماني گردد تا جامعه از برکات اسلام برخوردار شود.
از خود بپرسيم ما که نظر به کربلا داريم در خانه هايمان چقدر براي معنويت اعضاي خانه سرمايه گذاري مي کنيم، چه قدر وقت صرف امام شناسيِ فرزندانمان مي نمائيم؟ اگر دائم اصرار داشتيم که نمره دروس فرزندانمان بيست باشد و به قبولي او در دانشگاه فکر کرديم و آن کارها را عمده نموديم، بايد منتظر باشيم که فرزندنمان در حادثه هاي آينده در لشکر عمرسعد قرار گيرد، عمرسعد فرزند سعدبن ابي وقاص يکي از سرداران بزرگ اسلام بود، ولي تلاش نکرد روحيه محبت به علي(ع) را در خانه خود حاکم کند، هر چند دلِ خوشي از معاويه هم نداشت.
🟣 اين فكري كه فقط فرزندانمان را براي زندگي دنيايي تجهيز كنيم همان فکري است که سقيفه را پايه گذاري کرد. فكري که در سقيفه مطرح شد اين نبود كه اسلام در ميان نباشد، معتقد بود اسلام وسيله ي خوبي است براي به دست آوردن دنيا، در عين اين که گوشه ي چشمي هم به آخرت داشت، ولي فکري که در غدير مطرح شد، فکر ديگري بود. خداوند در غدير انساني معصوم را در منظر جامعه قرار داد و مردم را به او خواند. بنيانگذاران سقيفه هم دائم مي گفتند اسلام، امّا چه اسلامي؟ اسلام براي دنيا. آن ها كه بي دين نبودند، ولي اسلامشان اسلامي نبود که به ارزش هاي اصيل اسلامي وقعي بگذارند و در بستر چنين اسلامي يزيد توانست ظهور کند و حسين(ع) شهيد شود. هنر ما آن است که در متن سقيفه، فاجعه کربلا را ببينيم تا در دل برنامه هاي دولت ها غدير را پاس داريم که به سقيفه نزديک نشوند.
🔴 دوستان دانشجو بعضاً مي فرمايند ما فلان رشته ي دانشگاهي را انتخاب کرديم که خدمت کنيم، ولي بايد از خود بپرسند خدمت به مردم براي ايجاد بستري معنوي يا خدمت به مردم براي بهره مندي بيشتر از دنيا. به عبارت ديگر خدمت ما بايد به دنياي مردم باشد يا به قيامت مردم؟ آري مردم متدين اگر امور دنيايي شان راحت تر طي شود فرصت دين داري برايشان بيشتر فراهم مي شود ولي بايد مواظب بود به اسم خدمت به مردم در خدمت اميال دنيايي آن ها قرار نگيريم. آن پزشکي که در خدمت مردمي است که پرخوري مي کنند و بيمار مي شوند و او آن ها را درمان مي کند تا دوباره پرخوري کنند، چه خدمتي به آن ها کرده که نمي گذارد از پرخوري تنبيه شوند؟ آيا نبايد خدمت ما به دنياي مردم، بالاخره به قيامت وصل شود و جهتِ قيامتي آن فراموش نگردد؟
🔵 با عبرت گرفتن از حادثه ي کربلا بايد به اين نتيجه برسيم که زاويه ي حضور قيامت و معنويّت در زندگي فردي و اجتماعيمان بسيار باز باشد و به اسم سازندگي و پيشرفت از آن مسئله مهم غافل نباشيم. از خود بپرسيم چه اشكالي دارد كه فرزند بنده و جناب عالي يك كارگر ساده باشد ولي با فرهنگ معنوي زندگي کند؟ و از طرفي چه فايده اي دارد كه دكتر و مهندس بشود ولي آن طور که لازم است با فرهنگ اسلام و انديشه هاي قدسي آن بي ارتباط باشد. اگر با کربلا نتوانيم اين سؤال خود را جواب دهيم از پيام حضرت سيدالشهداء(ع) در کربلا چه بهره اي گرفته ايم؟
🟡 عزيزان! امروز شما در دل فرهنگ غربي در دام نوعی از زندگی افتاده ايد که يك فرهنگ دنياييِ صِرف است، در حدّي كه حتّي اگر توصيه به عبادت و معنويت هم مي کند آن توصيه ها رويکرد دنيايي دارد، نظم و انضباطش هم براي هر چه بيشتر بهره مند شدن از دنياست، حتی آن وقتی که راست مي گويند و از دروغ بيزارند براي بهتر استفاده کردن از دنياست، همه ي توجه آن فرهنگ دنياست، بدون اين كه جهتِ متعالي بشر را در نظر داشته باشد. اگر ما به معني واقعي روي معنويّت وقت نگذاريم و زندگي زميني خود را به آسمان متصل نکنيم و غرب و پيشرفت غربي را مقصد خود قرار دهيم، چيزي نمي گذرد که مي بينيم همه چيز از دست مان رفته است، با نسلي روبه رو خواهيم بود که هيچ احساسي نسبت به اهداف مقدس جمهوري اسلامي ندارد، هرچند كه همه ي كارخانه هايمان به كار باشد و همه ي پارك هايمان سرسبز و همه ي خيابان هايمان پر از ماشين و جاده هايمان از معضل ترافيک رها شده، همه ي موزه ها پر رونق و استخرها پر آب، ولي نسلي سرگردان و بي هويت كه نمي داند چه بايد بكند. آيا فاجعه اي از اين بزرگ تر هست كه انسان همه چيز به دست آورده باشد ولي خود را باخته باشد؟
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
#قطره_قطره
📚 کتاب: راز شادی امام حسین علیه السلام در قتلگاه
🔻بخش چهاردهم
🖋نویسنده: اصغر طاهرزاده
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
📌 غفلت از مقام امام(ع)
🔵 امام شناسي سرمايه ي بزرگي است تا انسان ها بفهمند به کجا بايد نظر داشت. توجّه به نمونه ي كامل حياتِ زميني، يعني انسان معصوم، ما را از افراط و تفريط باز مي دارد و از ورطه هاي مهيبِ زندگي سوز نجات مي بخشد. البته بايد بعد از معرفت به مقام امام، قلب را آماده كرد تا همين امروز امامان از طريق هدايتِ قلبي، ما را از هدايت خاص خودشان سيراب كنند. قلبي كه همه ي قبله اش دنياست نمي تواند از امام مدد بگيرد، ديگر عشق به معصوم و كامل شدن از طريق امام معصوم در او مي ميرد، هر چند تا ديروز اهل مبارزه با طاغوت بوده باشد. بايد كربلا را فهميد و و از آن عبرت گرفت و سخن زينب(س) را فراموش نکرد که منشاء فاجعه کربلا را در سقيفه نشان مي دهد. چون عقل بي امام و عقلي که معتقد به وجود حجت خدا در همه زمان ها نيست، براي خود و نظراتش ارزش قائل مي شود، حتي در مقابل نظر پيامبر خدا(ص) و شريعت الهي. امامان را به عنوان نمونه نمي پذيرد كه حرکات و افکار خود را با آن ها مقايسه كند و نقص هاي خود را بفهمد. قرآن مي گويد: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدين»، ما فرزندان ابراهيم(ع) را امام قرار داديم كه به «امْرِ» ما هدايت كنند و به آن ها فعل خير و اقامه ي صلاة و ايتاي زکات را وَحي کرديم و آن ها براي ما عبادت مي کردند.
🟡 «امر» جنبه ي غيبي هرکاري است. يك «امر» داريم و يك «خلق». قرآن مي فرمايد: «لَهُ الْخَلْقُ وَالأَمْرُ»؛ براي خدا خلق و امر هست. نظام اين دنيا را که با تدريج و زمان همراه است، نظام خلق مي گويند و نظام ملائكه را که فوق زمان و حرکت است، امر مي گويند. قرآن مي فرمايد: «يُنَزِّلُ الْمَلآئِكَةَ بِالْرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ»؛ خداوند ملائكه را به كمك روح كه از امر خداست، نازل كرد، يعني «امر» مقام غيبي عالَم است و قاعده اش هم «كُنْ فَيَكُوُنَ»؛ است چون مي فرمايد: «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»؛ امر خدا آن چنان است كه اگر خواست چیزی را خلق كند، مثل اين است كه بگويد بشو! بدون تأمّل مي شود، يعني مقام «امر» مقام ایجاد بي زمان و مجرّد است. آيه مي گويد: امامان را آورديم كه «يَهْدُونَ بِاَمْرِنَا» به امر ما هدايت كنند يعني از طريق ارتباط غيبي با جان شما، با يك اراده، شما را هدايت مي نمایند. از طريق قلبِ آماده مي توان به کمک امام به عالَمِ «امر» راه پيدا كرد و امام با هدايت «امريِِ» خود، همين امروز هم قلب ها را هدايت مي كند.
🟠 ملاحظه مي فرماييد که؛ خداوند در قرآن ما را متوجه وجود افرادي کرده که هدايت به امر مي کنند و در جان ما - فوق زمان و تدريج- تصرف مي نمايند، کساني که به آن ها «فعل خير» وَحي شده است، به طوري که فعلشان وحي الهي است و حرکاتشان تماماً نمايش وَحي پروردگار است.
🟢 اگر انسان قلب خود را كه وسيله ي كشف مقام ائمه(ع) است، آماده ي دريافت هدايت ائمه كند، از طريق آن بزرگواران و در كنار قرآن، هدايت لازم را به دست مي آورد و در اين حال، هم پيام كربلا را خواهد فهميد که چگونه جامعه اي با نفهميدن مقام امام به قتل او دست زدند و هم با اقتدا به امام معصوم، خود و جامعه را از چنين هلاکت هايي مي رهاند و آن وقت من و شما در عين زندگي دنيايي، با غلبه ي معنويات مي توانيم قيامتي شويم و يا لااقل راه قيامت را در منظر خود مسدود نکنيم و از خطرات منحرف شدن از صراط مستقيم كه همواره در كمين ماست، در امان باشيم.
🟣 دولت ايده آل دولتي است که در عين سازندگي و اصلاحات، اصالت را به معنويات دهد و بستري فراهم نمايد که مردم هر چه بيشتر به کمالات معنوي خود دست يابند و پيشرفت در امور دنيايي را در حدّ خود ارزش بنهند.
🔴 اهل البيت(ع) انسان هايي هستند با مقام معنويِ کامل و كربلا ظهور مقام امامت است به صورتي خاص در برهه اي از تاريخ. اگر در نگاه به كربلا متوجّه ي اين مقام باشيم سخت به فکر مي رويم که چه شد امام را شهيد كردند و به خود نهيب مي زنيم که مواظب باشيم لااقل ما بستر شهادت معنوي ترين انسان را فراهم نکنيم. امّا وقتي براي معنويّت ارزش قائل نباشيم و وقتي مقام امام و امامت را نشناسيم و متوجه نباشيم خداوند کساني را در مدّ نظر ما قرار داده که بايد از آن ها الگو گيري کرد و همه ي فكر و ذكرمان تفريح روز جمعه شد، در آن صورت بايد منتظر فجايعي بود که مي خواستيم از آن ها فرار کنيم و بدون آن که بخواهيم، مرعوب عبيدالله مي شويم و به جنگ با امام حسين(ع) تن مي دهيم و سپس گريه مي کنيم چرا چنين کرديم.
🔵 ظهر عاشورا است، وقت نماز ظهر است. دو نفر از ياران امام خود را در مقابل تيرهاي دشمن سپر کردند تا حضرت نماز بخوانند. دشمنِ بي غيرت هم در اين حالت شروع به تيراندازي کرد. آن دونفر آن قدر مقاومت كردند تا نماز اباعبدالله(ع) تمام شد. همين كه نماز به پايان رسيد به زمين افتادند. حضرت سر يكي از آن ها را برروي زانو ي شان گذاشتند، او چشمانش را باز كرد و يك جمله گفت که نشان مي دهد تا کجاها امام خود را مي شناسد، به طوري که آن حضرت را خودِ برترِ خود مي داند، عرض کرد «اَوَفَّيْتُ يَا ابَاعَبْدِالله»؟ اي پدر واقعي بنده هاي خدا، اي اباعبدالله! آيا وفا كردم؟ و بعد شهيد شد.
🟡 اين نوع عشق بازي و فداکاري در شرايطي ايجاد مي شود كه انسان تماماً خود را بدهكار مقام امامت مي داند و با محبّتِ به امام معصوم، از آن حضرت نور مي گيرد و بالا مي رود و از هرز رفتنِ در دنيا نجات مي يابد. و اين معرفت را خدا ارزاني همه بشريت کرد ولي سقيفه آن را در حجاب برد و نظام اسلامي دوباره متذکر آن گشت، و دولت ها بايد بستري را فراهم کنند که اين نوع نگاه و معرفت در زير حجاب توسعه و سازندگي و اصلاحات، دفن نگردد وگرنه از کربلا عبرت نگرفته ايم.
خدايا! به حقّ اصحاب كربلا ما را از رحمت شهادت محروم مدار و شعور عبرت گيري از کربلا نصيبمان بگردان
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
#قطره_قطره
📚 کتاب: راز شادی امام حسین علیه السلام در قتلگاه
🔻بخش پانزدهم
🖋نویسنده: اصغر طاهرزاده
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
📌 راز شادی امام حسین علیه السلام در قتلگاه
🔵 واقعه ي بزرگ عاشورا به زندگي تك تك انسان ها متصل است، آن مصيبت بزرگ بشريت که نشان داد چگونه انسان ها به مرتبه اي از سبعيت مي رسند که بهترين انسان روزگار و روزگاران را به آن شکل عجيب شهيد مي کنند و در آن از آن جهت كه حضرت سيدالشهداء(ع) به عالي ترين شکل موفق مي شوند آن حادثه را مديريت کنند تا به نتيجه اي که در پي آن بودند دست يابند، الطاف خاص الهي را مي بينيم که در آينه ي جمال امام حسين(ع) و اصحابشان ظهور کرد.
🟡 آنچه كه در موضوع كربلا بايد عزيزان از آن غفلت نكنند اين است كه امام معصومي در اوج بصيرت و حكمت، در شرايط خاصي قرار گرفتند كه بايد كار خاصِّ اخصّي را انجام بدهند و لذا در نگاه به كربلا خيلي بايد توجه ها را جمع كرد كه زواياي بسيار بلندش از ذهن و فكر ما پنهان نگردد. کربلا كار فرهنگي بسيار بزرگي است که در شرايط خاصّي بايد انجام مي شد و حضرت انجام دادند. اين سرمايه ي بزرگ فرهنگي وقتي تهديد مي شود که از ابعاد اصلي آن غفلت گردد و جامعه از بهره های لازم آن محروم گردد.
🟠 در اين جلسه بنا است به يکي از ابعاد اصلي كربلا نگاه كنيم و در اين رابطه عنوان بحث را «راز شادي امام حسين(ع) در قتلگاه» قرارداده ايم. ابتدا سندهايي كه اين موضوع را تأييد مي كند مي آوريم و بعد که مشخص شد هيچ شکي در اين مسأله نيست كه حضرت - به خصوص از بعد از ظهر عاشورا به بعد- خود و بسياري از اصحابشان کاملاً اميدوارانه مي جنگيدند و نشاط خاصي داشتند، به راز آن اميدواري و آن شادي مي پردازيم. اين شادي و خوشحالي آن قدر قابل توجه است كه راوي مي گويد آن نشاط و بهجت و خوشحالي و خنده در قتلگاه اين قدر برايم عجيب بود كه نفهميدم حضرت را چطوري شهيد كردند.
🟢 بايد مشخص بشود مگر چه چيزي بايد اتفاق مي افتاده که با به وقوع پيوستن آن چیز حضرت سيدالشهداء(ع) خوشحال و اميدوار، خود را پيروز صحنه مي دانند. آن فاجعه اي كه حضرت توانستند از اسلام و جهان اسلام رفع کنند و اسلام را نجات بدهند چه بوده است؟
🟣 ابتدا عنايت داشته باشيد که امام حسين(ع) مأمورند زيباترين شکل مُردن را براي تاريخ به جاي بگذارند تا اين که اگر يزيديان مانع حاکميت خدا از طريق امام معصوم مي شوند نتوانند موحدان تاريخ را هرطور خواستند به قتل برسانند و لذا حضرت براي موفقيت در چنين مأموريتي سخت به مدد پروردگارشان نياز دارند.
🔴 شب عاشورا فرمودند: فردا همه شهيد مي شويم، «حتي عبدالله رضيع» حتي اين بچه ي شيرخوار و نه تنها از آن شهادت هراسي به دل راه ندادند بلکه آن را مديريت كردند تا به صورتي که خودشان مي خواستند به انتها برسد.
🔵 يک موضوع، موضوع عظمت هايي است كه در صحنه ي کربلا اتفاق افتاد كه حضرت توانستند صحنه را مديريت کنند، يک موضوع شادي و اميدواري حضرت و ياران حضرت در آن صحنه بود و موضوع سوم راز شادي و اميدواري آن ها است.
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
#قطره_قطره
📚 کتاب: راز شادی امام حسین علیه السلام در قتلگاه
🔻بخش شانزدهم
🖋نویسنده: اصغر طاهرزاده
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
📌 جمال هیبت امام (ع) در قتلگاه
🔵 هلال بن نافع مي گويد: «إِنِّي كُنْتُ وَاقِفاً مَعَ أَصْحَابِ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ لَعَنَهُ اللَّهُ إِذْ صَرَخَ صَارِخٌ أَبْشِرْ أَيُّهَا الْأَمِيرُ فَهَذَا شِمْرٌ قَتَلَ الْحُسَيْنَ(ع) قَالَ فَخَرَجْتُ بَيْنَ الصَّفَّيْنِ فَوَقَفْتُ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ(ع) لَيَجُودُ بِنَفْسِهِ فَوَ اللَّهِ مَا رَأَيْتُ قَطُّ قَتِيلًا مُضَمَّخاً بِدَمِهِ أَحْسَنَ مِنْهُ وَ لَا أَنْوَرَ وَجْهاً وَ لَقَدْ شَغَلَنِي نُورُ وَجْهِهِ وَ جَمَالُ هَيْئَتِهِ عَنِ الْفِكْرَةِ فِي قَتْلِه » با سربازان عمر بن سعد ملعون ايستاده بودم كه يكی فرياد برآورد: امير، مژده، اين شمر است كه حسين(ع) را كشته، گويد از ميان لشكر بيرون شدم و در ميان دو صف، بر بالين حسين ايستادم و او در حال جان كندن بود و به خدا قسم هرگز كشته ي آغشته به خونی را زيباتر و نورانی تر از او نديدم و من آن چنان مات نور آن صورت و محو جمال آن قيافه شده بودم كه متوجّه نشدم چگونه او را مي كشند.
🟡 ملاحظه مي کنيد که مي گوید: «فَوَ اللَّهِ مَا رَأَيْتُ قَطُّ قَتِيلًا مُضَمَّخاً بِدَمِهِ أَحْسَنَ مِنْهُ وَ لاَ اَنْوَرَ وَجْهاً»؛ به خداوند سوگند آنچنان آغشته به خوني را زيباتر و نوراني تر از او نديدم. به طوري که «وَ لَقَدْ شَغَلَنِي نُورُ وَجْهِهِ وَ جَمَالُ هَيْئَتِهِ عَنِ الْفِكْرَةِ فِي قَتْلِه » اين قدر مشغول نور صورت و جمال هيبتش شدم كه اصلاً حواسم نبود كه دارند او را مي كشند.
🟠 عرضم اينجا است که حضرت سيدالشهداء(ع) آن چنان خود را موفق و پيروز احساس مي کنند که نه تنها آن همه زخم و شمشير در مقابل آن پيروزي چيزي به حساب نمي آيد، بلکه شمشيري که دارد سر مبارکشان را جدا مي کند چيزي به حساب نمي آورند.
🟢 از جمله کساني که موضوع شادي حضرت سيدالشهداء(ع) را ذکر کرده، خوارزمي در مقتل الحسين(ع) است که مي گويد: چون شمر بر سينه ي مبارک حضرت امام حسين(ع) نشست و محاسنش را گرفت و آهنگ کشتن وي کرد، حسين خنديد و گفت: آيا مرا مي خواهي بکشي؟ آيا مرا مي شناسي؟»
🟣 راوي مي گويد كه ديدم حضرت سيدالشهداء(ع) با آن همه نيزه و شمشير و سنگ که به حضرت اصابت کرده، وقتي شمر مي خواهد حضرت را بکشد حضرت مي خندند. فراموش نکنيد چند لحظه قبل به دستور عمر سعد با چهار هزار تيرانداز حضرت را تيرباران کرده اند، يک تير بر دهان مبارکشان و يکي بر گردنشان نشست. ابوالحتوف جُعفي تيري بر پيشاني امام زد که خون برصورتشان جاري گشت. مردي بر پيشاني مبارک حضرت سنگي زد، خون بر محاسن حضرت جاري شد، پيراهن را بالا زدند تا خون را پاک کنند که شخصي تير سه شاخه به قلب حضرت زد، تير از پشت او خارج شد و خون فوّاره کرد. ابوايوب غنوي، تيري بر حلقوم شريفش زد، سنان نيزه اي بر گلوي مبارک حضرت فرو برد و بعد در آورد و آن را بر استخوان هاي سينه حضرت فرو کرد و بر اين هم اکتفا نکرد، بلکه کمان گرفت و تيري بر گلوي حضرت زد که حضرت افتادند. حال در چنين شرايطي وقتي شمر مي خواهد سر مبارکشان را از بدن جدا کند، حضرت مي خندند.
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
#قطره_قطره
📚 کتاب: راز شادی امام حسین علیه السلام در قتلگاه
🔻بخش هفدهم
🖋نویسنده: اصغر طاهرزاده
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
📌 با چهره های تابناک، به سوی مرگ
امام سجاد(ع) فرمودند: چون کار بر حسين(ع) دشوار شد، حسين(ع) و برخي همراهانش رنگ چهره شان تابناک تر و اعضايشان آرام تر و دل هايشان استوارتر مي شد.
🟡 قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ (ع)« لَمَّا اشْتَدَّ الْأَمْرُ بِالْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (ع) نَظَرَ إِلَيْهِ مَنْ كَانَ مَعَهُ فَإِذَا هُوَ بِخِلَافِهِمْ لِأَنَّهُمْ كُلَّمَا اشْتَدَّ الْأَمْرُ تَغَيَّرَتْ أَلْوَانُهُمْ وَ ارْتَعَدَتْ فَرَائِصُهُمْ وَ وَجَبَتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَانَ الْحُسَيْنُ (ع) وَ بَعْضُ مَنْ مَعَهُ مِنْ خَصَائِصِهِ تُشْرِقُ أَلْوَانُهُمْ وَ تَهْدَأُ جَوَارِحُهُمْ وَ تَسْكُنُ نُفُوسُهُمْ فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ انْظُرُوا لَا يُبَالِي بِالْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ الْحُسَيْنُ(ع)صَبْراً بَنِي الْكِرَامِ فَمَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَةٌ تَعْبُرُ بِكُمْ عَنِ الْبُؤْسِ وَ الضَّرَّاءِ إِلَی الْجِنَانِ الْوَاسِعَةِ وَ النَّعِيمِ الدَّائِمَةِ فَأَيُّكُمْ يَكْرَهُ أَنْ يَنْتَقِلَ مِنْ سِجْنٍ إِلَی قَصْرٍ» آن وقت كه كار بر امام حسين(ع) سخت شد اصحاب نظر به جانب آن جناب نمودند و حال آن امام همام را به خلاف احوال خود مشاهده كردند، زيرا كه چون امر بر آن ها سخت مي شد رنگ هاشان متغير مي گرديد و بر پشت هاشان لرزه مي افتاد و دل هاشان هراسان مي گرديد و از پا می افتادند ولي آن امام(ع) و بعضی از خواص كه در خدمت حضرت بودند رنگ هاشان مي درخشيد و اعضاءشان سبك و چابك مي شد و دل هاشان آرام مي گرفت، پس اصحاب به يك ديگر مي گفتند ببينيدش كه از مرگ باك ندارد، آن جناب به آن ها مي فرمود: صبر پيشه کنيد ای بزرگ زادگان كه مرگ جز پلی كه شما را از پريشانی و بدحالی به بهشت وسيع و عيش جاويد مي رساند، چيز ديگري نيست، پس كدام يك نگرانيد از اين که از زندان به قصر رويد؟
🟠 معلوم مي شود علت اين خوشحالي و خنده و نشاط به جهت آن است که حضرت مأموريتي داشتند که آن را به زيبايي به انتها رسانده اند و احساس مي کنند در اين مأموريت بهترين کمک ها از طرف خدا به ايشان رسيده است.
🟢 استحضار داريد که يك انسان موحد اگر احساس کند خداوند در وظايفي که بايد انجام مي داده به او كمك كرده است خوشحال مي شود و حضرت سيدالشهداء(ع) متوجه چنين امري شده اند، حال اين سؤال پيش مي آيد که اين کمک چه كمكي و آن مأموريت چه مأموريتي بوده است؟
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
#قطره_قطره
📚 کتاب: راز شادی امام حسین علیه السلام در قتلگاه
🔻بخش هجدهم
🖋نویسنده: اصغر طاهرزاده
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
📌 گرفتاری و دلداری
🔵 از اين که کارها به خوبي جلو مي رفته حضرت خوشحال اند و لذا حُميدبن مسلم مي گويد: «فَوَ اللَّهِ مَا رَأَيْتُ مَكْثُوراً قَطُّ قَدْ قُتِلَ وُلْدُهُ وَ أَهْلُ بَيْتِهِ وَ أَصْحَابُهُ أَرْبَطَ جَأْشاً وَ لَا أَمْضَی جَنَاناً مِنْهُ(ع) إِنْ كَانَتِ الرَّجَّالَةُ لَتَشُدُّ عَلَيْهِ فَيَشُدُّ عَلَيْهَا بِسَيْفِهِ فَتَنْكَشِفُ عَنْ يَمِينِهِ وَ شِمَالِهِ انْكِشَافَ الْمِعْزَی إِذَا شَدَّ فِيهَا الذِّئْبُ» به خدا مرد گرفتار و مغلوبی را هرگز نديدم كه فرزندان و خاندان و يارانش كشته شده باشند و دل دارتر و پابرجاتر از آن بزرگوار باشد. چون پيادگان بر او حمله مي کردند او با شمشير بدانان حمله مي كرد و آنان از راست و چپش مي گريختند چنانچه گله ي گوسفند از برابر گرگی فرار كنند. مي گويد آن حضرت با آن همه مصيبت «أَرْبَطَ جَأْشاً وَ لَا أَمْضَی جَنَاناً مِنْه(ع)» اين چنين دل دار و استوار در مقابل دشمن مي جنگيدند و اميدوارانه مبارزه مي کردند که انبوه سپاه دشمن ياراي مقابله با حضرت را نداشت.
🟡 اين نشان مي دهد حضرت در عين اين که مي دانند زمان زيادي به شهادتشان نمانده متوجه اند برنامه درست جلو مي رود و توانسته اند به مدد الهي مديريت شهادت خود را به خوبي به دست بگيرند و به نتيجه ي مطلوب برسند.
🟠 راوي مي گويد هرچه به عصر عاشورا نزديک تر مي شديم چهره ي حسين(ع) گلگون تر مي شد و اکثر اصحاب حضرت نيز چنين بودند و اين به جهت آن است که دارند با بهترين نوعِ مُردن، عالي ترين مأموريت تاريخي را شکل مي دهند، و همين امر هم سبب شده با اميدواري تمام، شجاعت هاي فوق العاده اي از خود نشان دهند. عجيب ترين موضوع اين که هر چه به عصر عاشورا نزديك تر مي شدند با اين که از تعدادشان کم مي شد اميدوارانه تر مي جنگيدند. راستي اگر «عمر سعد» با لشکر سي هزار نفري اش در يک حمله ي برق آسا حضرت(ع) را اسير و ياران آن حضرت را از اطرافشان پراکنده مي کرد، آيا ديگر تاريخ سرمايه ي بزرگي به نام کربلا در خود داشت؟ چرا چنين نشد؟!
🟢 سال ها براي بنده سؤال بود كه چطور شد كه حضرت سيدالشهداء(ع) با آن عده كم توانستند در مقابل آن لشکر، جنگ را تا عصر ادامه دهند؟ تك تك و يک نفر يک نفر، شهيد بدهند و خودشان شهادت اصحاب - اعم از بني هاشم و غير بني هاشم- را مديريت كنند، راز مسئله کجا بود که اين قدر خوب برنامه ها طي شد؟ چرا عمر سعد«لعنة الله عليه» در همان حمله اول که با سه فرمانده به ميمنه و ميسره و قلب لشکر امام حسين(ع) حمله کرد و لشکرش در هم ريخت خود را باخت و چرا به فكرش نرسيد كه لشکر صد نفره ي امام حسين(ع) را دور بزند و با وجود خندق آتش نه چندان وسيعِ پشت خيمه ها، حضرت را از اصحاب جدا نکرد تا به شام ببرد و آن طور که يزيد مي خواست کار جلو رود؟ چرا اين چنين نشد؟ اين کار، کار سخت و پيچيده اي نبود، ولي چرا چنين نشد؟! معلوم است يك چيز ديگري در میان بود که باعث شد كربلا براي ما به يك آيت بزرگ الهی تبديل شود و ما نبايد از اين موضوع زود عبور کنيم. اگر شرايط تاريخي صحنه ي کربلا را مطالعه كنيد ملاحظه مي فرمائيد عمر سعد«لعنة الله عليه» خيلي تلاش کرد تا سريعاً سفره قضيه را برچيند ولي نشد، مديريت جبهه تا آخر در اختيار امام حسين(ع) است.
🔴 اين چه حادثه اي است که حضرت در روزِ قبل از حرکت از مکه به سوی کوفه موضوعِ شهادت خود را خبر مي دهند و مي فرمايند: «الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ مَا شَاءَ اللَّهُ- وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی رَسُولِهِ وَ سَلَّمَ- خُطَّ الْمَوْتُ عَلَی وُلْدِ آدَمَ- مَخَطَّ الْقِلَادَةِ عَلَی جِيدِ الْفَتَاةِ وَ مَا أَوْلَهَنِي إِلَی أَسْلَافِي اشْتِيَاقَ يَعْقُوبَ إِلَی يُوسُفَ وَ خُيِّرَ لِي مَصْرَعٌ أَنَا لَاقِيهِ- كَأَنِّي بِأَوْصَالِي يَتَقَطَّعُهَا عَسَلَانُ الْفَلَوَاتِ- بَيْنَ النَّوَاوِيسِ وَ كَرْبَلَاءَ فَيَمْلَأْنَ مِنِّي أَكْرَاشاً جُوفاً- وَ أَجْرِبَةً سُغْباً لَا مَحِيصَ عَنْ يَوْمٍ خُطَّ بِالْقَلَمِ- رِضَی اللَّهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَيْتِ نَصْبِرُ عَلَی بَلَائِهِ- وَ يُوَفِّينَا أُجُورَ الصَّابِرِينَ- لَنْ تَشُذَّ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ لَحْمَتُهُ- وَ هِيَ مَجْمُوعَةٌ لَهُ فِي حَظِيرَةِ الْقُدْسِ تَقَرُّ بِهِمْ عَيْنُهُ- وَ تَنَجَّزُ لَهُمْ وَعْدُهُ مَنْ كَانَ فِينَا بَاذِلًا مُهْجَتَهُ- مُوَطِّناً عَلَی لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ- فَلْيَرْحَلْ مَعَنَا فَإِنِّي رَاحِلٌ مُصْبِحاً إِنْ شَاءَ اللَّه » حمد و سپاس سزاوار خداست. آنچه را كه خدا بخواهد خواهد شد و قدرتي نيست مگر به قدرت خدا. و درود بر رسول و فرستاده ي او باد. مرگ بر فرزندان آدم به مثابه ي گردن بند بر گردن دختر جوان كشيده شده است . و چه بسيار در آرزو و اشتياق ملاقات و ديدار رفتگان از خاندان خود هستم ، همانند اشتياقي كه يعقوب به ديدار يوسف داشت. و براي من جائي معيّن و انتخاب شده است كه بايد پيكر من در آن جا بيفتد، و من بايد به آن جا برسم. گويا من مي بينم كه بندبند مرا گرگان بيابان بين نَواويس و كربلا از هم جدا مي سازند، و از من شكمبه هاي تهي خود را پر مي كنند و انبان هاي گرسنه ي خود را سرشار مي نمايند. فراري نيست از روزي كه در قلم تقدير گذشته است. رضاي خدا رضاي ما اهل بيت است؛ بر امتحانات و بلاهاي او شكيبائي مي نمائيم، و او اجر و مزد صابران را به طور اتمّ و اكمل به ما عنايت خواهد نمود. قرابت رسول خدا(ص)، كه به منزله ي پودِ جامه با اصل و ريشه ي آن است، از حضرت جدا نمي شود. و در بهشتِ برين گرداگرد او جمع مي شوند و چشم رسول خدا(ص) به آنان روشن مي گردد، و براي آن ها وعده ي رسول خدا(ص) تحقّق مي پذيرد. پس كسي كه در ميان ماست، و حاضر است جان خود را ايثار كند، و خون دل خود را فدا كند، و براي لقاي خدا خود را آماده نموده است؛ با ما كوچ كند كه من در صبحگاهان عازم هستم؛ إن شاءالله تعالي
🟣 آري از يک طرف از قبل، شهادت خود را خبر مي دهند و از طرف ديگر با پاي خود به معرکه ي شهادت پاي مي گذارند و به جاي گريز از مرگ، برنامه ي شهادت خود را مديريت مي کنند. اين چه نوع كشته شدني است كه آن هايي كه دارند شهيد مي شوند جبهه را مديريت مي كنند؟ و یاران حضرت در زیباترین شهادت، حضرت را یاری می نمایند و نه در نجات او از معرکه مرگ.
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
#قطره_قطره
📚 کتاب: راز شادی امام حسین علیه السلام در قتلگاه
🔻بخش نوزدهم
🖋نویسنده: اصغر طاهرزاده
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
📌راز عبادات شب عاشورا
🔵 راز کربلا را بايد در دو چيز دانست، يکي اين که مي دانند چرا بايد شهيد شوند و از آن مهم تر مي دانند چگونه بايد شهيد شوند. موضوع دوم به عبادات شب عاشورا برمي گردد.
🟡 عصر تاسوعا وقتي دشمن مي خواست حمله کند و جنگ را شروع نمايد امام حسين(ع) به حضرت ابوالفضل(ع) فرمودند: «ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تُؤَخِّرَهُمْ إِلَی الْغُدْوَةِ وَ تَدْفَعَهُمْ عَنَّا الْعَشِيَّة»؛ به طرف آن ها برو و اگر مي تواني جنگ را تا فردا به تأخير بينداز و آن ها را امشب از ما دور نگهدار. حضرت كه مي دانند شهيد مي شوند ولي مي خواستند آن شب شهيد نشوند و علت آن را خودشان اين چنين مي فرمايند: «لَعَلَّنَا نُصَلِّي لِرَبِّنَا اللَّيْلَةَ وَ نَدْعُوهُ وَ نَسْتَغْفِرُهُ فَهُوَ يَعْلَمُ أَنِّي قَدْ أُحِبُّ الصَّلَاةَ لَهُ وَ تِلَاوَةَ كِتَابِهِ وَ الدُّعَاءَ وَ الِاسْتِغْفَارَ»؛ به اين منظور كه ما بتوانيم امشب را به نماز و دعا و استغفار به سر بريم زيرا خدا مي داند من دوست مي دارم نماز بخوانم و قرآن تلاوت نمايم و همواره به دعا و استغفار بپردازم .
🟠 حضرت از خدا مي خواستند در اين كار بزرگي كه بنا است انجام دهند نهايت مدد را بفرمايد تا آن کار به بهترين شکل انجام گيرد و معلوم است نجات از شهادتِ خود و يارانشان را از خدا نمي خواستند، چون باز همان شب تأکيد کردند فردا همه شهيد مي شوند و هرکس مي خواهد شهيد نشود از سياهي شب استفاده کند و برود. پس چه چيزي نياز داشتند كه آن شب از خدا مي خواستند به حضرت مرحمت کند؟ از خوشحالي و خنده در قتلگاه معلوم است كه آن چيز را به دست آوردند و از اميدواري حضرت در عصر عاشورا معلوم است کارها آن طور که مي خواسته اند جلو می رود و از موفقيتي كه خدا به ايشان عطا كرده است راضي و خوشحال اند.
🟢 حضرت از خدا مي خواستند صحنه ي شهادت خود را به همان شکل که انجام شد، خودشان مديريت کنند تا بتوانند آن برنامه اي كه به عهده دارند را به زيباترين شكل انجام بدهند، خداوند از طريق پيامبرش خبر داد اي حسين: «اِنَّ اللهَ قَدْ شاءَ اَنْ يرَاکَ قَتيلاً»؛ خدا مي خواهد تو را شهيد ببيند و حضرت هم قبول كردند، منتها مي دانستند اين شهيدشدن شهيدشدني است در راستاي آنچه حضرت در پي آن بودند که عبارت باشد از برگرداندن جامعه به سيره ي جدّشان رسول خدا(ص) . به ايشان خبر دادند راه کار تو چنين است و اگر مي خواهي موفق شوي شهادت را جزء برنامه ات بگذار، همان طور که رسول خدا(ص) از طرف خدا به همه انسان ها خبر دادند «قُولُوا لَا اِلهَ اِلاّ اللّه تُفْلِحُوا»؛ اگر مي خواهيد رستگار شويد بايد منطق شما توحيد شود. حال در مورد هدف خاص حضرت سيدالشهداء(ع) که برگرداندن جامعه به سيره ي جدّشان است، رسول خدا(ص) راه کار اصلي را به حضرت خبر دادند و امام حسين(ع) هم همه ي تلاششان آن بود که شهادت را آن طور که خدا مي خواهد انجام دهند تا به آن نتيجه ي اصلي برسند.
🟣 امام حسين(ع) مي خواهند اسلامي را كه توسط حزب اموي از دست رفته است به مسير اصلي خود برگردانند و بايد شهادتِ خود را طوري مديريت کنند که هدف اصلي محقق شود و اين با يک شهادت ساده محقق نمي شود. در شب عاشورا حضرت براي اين كه اسلامِ از دست رفته به مسير اصلي خود برگردد از خدا تقاضاهايي دارند. همين طور که پيامبر(ص) براي شما خبر آورده اند كه خدا دوست دارد نماز بخواني، آن وقت شما از خدا تقاضا مي كني خدايا كمكم كن به بهترين شكل نماز بخوانم. حضرت سيدالشهداء(ع) مي دانند بايد براي نجات اسلام از دست فرهنگ اموي شهيد بشوند اما تمام تلاش شان اين است كه آن وظيفه به بهترين شكلي كه ممکن است عملي شود. اين جا است كه به حضرت اباالفضل(ع) مي فرمايند برو ببين مي شود امشب را وقت بگيري تا ما با خدا تقاضاهاي خودمان را در ميان بگذاريم و عالي ترين نتيجه را بگيريم.
🔴 براي حضرت سيدالشهداء(ع) مسلّم شده بود آنچه به ايشان وعده داده شده خيلي نزديک است. در روايت داريم در عصر تاسوعا امام در بيرون خيمه به شمشيرشان تکيه داده بودند و خواب خفيفي بر چشمانشان مستولي شد، درست در زماني كه شمر از عبيدالله دستور گرفته كه كار را يكسره كند، حضرت جلوي خيمه شان سرشان را گذاشته اند بر روي شمشيرشان و خوابشان برده كه حضرت زينب(س) مي آيند تكانشان مي دهند و مي گويند: صداي سمّ اسب ها را نمي شنوي، حضرت مي فرمايند: «إِنِّي رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) فِي الْمَنَامِ فَقَالَ لِي إِنَّكَ تَرُوحُ إِلَيْنَا»؛ رسول الله(ص) را در خواب ديدم که فرمود تو به زودي نزد ما خواهي بود. اين يك پيام است از طرف رسول خدا(ص) به حضرت سيدالشهداء(ع) و لذا خودشان مي دانند اين پيام خيلي زود عملي مي شود.
🔵 با توجه به اين امر حضرت و يارانشان که مطمئن شدند فردا روز شهيد شدن است و بايد با آن شهادت غوغايي به پا کنند تا بهترين مُردن را رقم بزنند، سراسر شب عاشورا را به راز و نياز پرداختند، به طوري که راوي مي گويد: «وَ بَاتَ الْحُسَيْنُ(ع) وَ أَصْحَابُهُ تِلْكَ اللَّيْلَةَ وَ لَهُمْ دَوِيٌّ كَدَوِيِّ النَّحْلِ مَا بَيْنَ رَاكِعٍ وَ سَاجِدٍ وَ قَائِمٍ وَ قَاعِد». امام حسين(ع) و اصحابشان آن شب را در حالي صبح کردند که مانند صداي زنبوران عسل كه موقع شب تا صبح در کندو و در حال ساختن عسل اند، در حال نيايش بودند، عده اي در حال سجده و عده اي به قيام و عده اي به قعود. تا مدد الهي را به صورت کامل براي خود رقم بزنند و صحنه ي کربلا به آن صورتي که حضرت مي خواستند شکل بگيرد.
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
#قطره_قطره
📚 کتاب: راز شادی امام حسین علیه السلام در قتلگاه
🔻بخش بیستم
🖋نویسنده: اصغر طاهرزاده
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
📌رفع فاجعه امویان از جهان اسلام
🔵 پس راز پيروزي امام حسين(ع) در به نتيجه رسيدن برنامه ها را بايد در نيايش هاي شب عاشورا جستجو کرد و اين که در روز عاشورا حضرت اين همه اميدوارانه عمل مي کنند چون متوجه اند نيايش ها کار خود را کرده و مدد الهي به صورت کامل به صحنه آمده که برنامه ها اين چنين خوب پيش مي رود. خطاب به لشکر عمر سعد مي گويند: «اَيْمُ اللَّهِ لَا تَلْبَثُونَ بَعْدَهَا إِلَّا كَرَيْثِ مَا يُرْكَبُ الْفَرَسُ حَتَّی تَدُورَ بِكُمْ دَوْرَ الرَّحَی وَ تَقْلَقُ بِكُمْ قَلَقَ الْمِحْوَرِ عَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَيَّ أَبِي عَنْ جَدِّي»؛ به خدا كه به شما مهلتی به اندازه ي زمان يك سوارشدن بر اسب بيش تر ندهند تا آن كه آسيابِ زمان، شما را در زير چرخش خرد و ريز كند. آری اين عهدی است از پدرم و از جدّم.
🟡 برنامه ها طوري جلو رفت که حضرت مطمئن شدند کارشان به نتيجه رسيده و فاجعه ي فرهنگ اموي از سر جهان اسلام در حال رفع شدن است. امويان با حيله هايي که معاويه داشت طوري برنامه ريزي کرده بودند که فکر خود را بر اسلام تحميل کنند و اسلام را براي هميشه از صحنه ي تاريخ بيرون بيندازند و در حدّ ظاهر متوقف کنند. حضرت با مديريتي که به مدد الهي در صحنه ي کربلا إعمال کردند، به آن ها خبر دادند که به لطف الهي گور آن ها کنده شد و زماني كه از اين به بعد در اختيارشان هست در آن حدّ است كه يك سوارکار سوار اسب گردد و پياده شود!
🟠 مي فرمايند: «عَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَيّ ابي عن جدّي»؛ اين يك عهدي است كه از طريق پدرم از جدّم به من رسيده كه كار با اين برنامه به اينجا مي رسد و تمام آن عهد با نتايج آن دارد عملي مي شود. و در راستاي آن که احساس کردند خدا همه ي مددهاي خود را به ايشان مرحمت فرموده، حضرت در آخرين ساعات عمر به شدت خوشحال اند و در حالي که ديگر توان بلندشدن نداشتند سر مبارک را بر روي خاک مي گذارند و ندا سر مي دهند: «بسم اللّهِ و باللّهِ وَ عَلي ملةِ رسولِ اللّه»؛ بعد از آن نيايش عجيبي كه در قتلگاه مي كنند اين آخرين جمله شان است كه: به نام خدا و به مدد الهي و بر دين رسول خدا(ص). و اين دنيا را ترک کردند و رسالت خود را به خوبي به انتها رساندند، رسالتي که رسول خدا(ص) در خواب به ايشان فرمودند: «يَا حُسَيْنُ اخْرُجْ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاكَ قَتِيلا» حسين حرکت کن، وقتش رسيده، خدا مي خواهد تو را شهيد ببيند.
🟢 «اُخْرُجْ» را معني كرده اند «خارج شو» ولي معناي آن اين است كه «اي حسين نهضت خود را شروع كن». حضرت در رابطه با چگونگي مقابله با امويان سال ها تأمّل کرده اند و آماده ي نفحه اي غيبي بوده اند و حالا آن سروش الهي توسط رسول خدا(ص) به آن حضرت رسيد که زمينه فراهم است. همان طور که عارفان بزرگ مي گويند مدت ها منتظر بوديم تا آن نفحه ي الهي برسد، حالا نفحه ي الهي براساس ظرفيت گسترده اي که حضرت امام حسين(ع) دارند رسيد.
🟣 حضرت اباعبدالله(ع) ده سال پس از شهادت حضرت امام حسن(ع) تا مرگ معاويه در سخت ترين شرايط، ناظر بودند که چگونه معاويه در حال هدم ريشه ي اسلام است، اين مدت ده ساله مدت خيلي عجيبي است. اگر خواستيد واقعاً بفهميد چقدر بايد براي امام حسين(ع) غصّه خورد بايد به اين ده سال فکر کرد. حضرت مي بينند چگونه معاويه در هَدْم ريشه هاي اسلام برنامه ريزي کرده است و همين طور هم جلو مي رود، اکثر صحابه مرعوب شخصيت او شده اند و مردم هم كه متوجه نيستند چه چيزي در حال وقوع است.
🔴 اگر بفهميم در اين ده سال بر حسين(ع) چه گذشت، کربلا را و شادي ها و اميدهاي حضرت را مي فهميم و اگر آن وضع را درست تصور کنيم براي اين ده سالِ غم حضرت سيدالشهداء(ع) اشک ها خواهيم ريخت.
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
#قطره_قطره
📚 کتاب: راز شادی امام حسین علیه السلام در قتلگاه
🔻بخش بیستم
🖋نویسنده: اصغر طاهرزاده
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab