Part12_مسئله حجاب.mp3
10.83M
📚مسئله حجاب
📌قسمت دوازدهم
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
Part13_مسئله حجاب.mp3
9.32M
📚مسئله حجاب
📌قسمت سیزدهم
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
کوچه ها و خیابان هایی که پای داعش به خیلی هاشان باز شده نگاهم را پر می کند ...
از این محله هیچ نمانده است. نه کوچه ای، نه خیابان و خانه ای، نه کودکانی که بی محابای
جنگ، دنبال هم بدوند.
فقط خاک و ویرانی و خانه های خوابیده روی هم.
از اینکه سایه جنگ و خرابی این قدر به حرم نزدیک شده است، دلم میلرزد. برای مردانی که مطمئنم با دست خالی شهر را نگه داشته اند ...
تصویر واقعی جنگ چیزی ست که الان می بینم؛ گرد مرگی که روی این محله پاشیده شده ...
📚برگرفته از کتاب #همسایه_های_خانم_جان
👇👇
https://taaghche.com/book/93806
❇️ کانال دوستی با کتاب 🔰
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
همه با زبان ایما و اشاره یک چیز می خواهند؛ از صف خارج شویم و جلو برویم. از صف کنده می شویم، به سمت حاجز.
راننده ها به احترام، دست بلند می کنند برایمان.
کریم توضیح میدهد: «ماشین را شناخته اند. چون ایرانی ایم راه میدهند، که رد شویم.» نمی گویند ایرانی، می گویند #اصدقاء.
اینجا ایرانی یعنی دوست. در قاموسشان، دوست در صف بازرسی نمی ایستد. محبتی زلال و عربی.
بغض گلویم را مشت می کند. بذر این دوستی، جان بچه های مدافع است که اینجا خاکش کرده اند. بذری که با خون آبیاری شده تا ایرانی بشود اصدقاء.
📚برگرفته از کتاب #همسایه_های_خانم_جان
👇👇
https://taaghche.com/book/93806
❇️ کانال دوستی با کتاب 🔰
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
بچه هایی که اینجا در سوریه هستند، در خانه هایشانند. مدافعین را می گویم.
پا روی پا انداخته و با تئوری جنگ دو کشور دیگر به ما مربوط نیست، اخبار را از خانه هایشان دنبال می کنند.
اخبار جنگی که استان به استان سوریه را می بلعد و جلو می آید تا به ایران می رسد.
شهرهایمان فتح می شود و روی درودیوار و هرجا دستشان می رسد، پرچم می کوبند و می نویسند
جئنا لنبقی».
مردها را جدا می کنند و در میدان اصلی شهر جلوی چشم خانواده هایشان، سر می برند. بعد داعش می ماند و جوی خون راه افتاده و زنها و بچه های این مردها. بعدش را می دانید، من هم می دانم. پس نمی گویم.
📚برگرفته از کتاب #همسایه_های_خانم_جان
👇👇
https://taaghche.com/book/93806
❇️ کانال دوستی با کتاب 🔰
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
Part14_مسئله حجاب.mp3
6.95M
📚مسئله حجاب
📌قسمت چهاردهم
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
کاش میشد حساب بچه ها را از جنگ جدا کرد. می رفتند پی بازی شان و بچگی می کردند. نه داغ می دیدند و نه زخم برمی داشتند؛ ولی مگر می شود؟
مگر می شود در منطقه ای که کوچه هایش هم امن نیست، به بچه گفت اینجا برو و آنجا نرو؟ او هم بگوید چشم.
مگر می شود برایش توضیح داد که داعش موقع تخلیه شهر پشت سرش مین ریخته؟ مین هایی که دهن باز کرده اند برای گوشت تازه، بچه و بزرگ هم سرشان نمی شود. مثل خود داعشی ها.
اینها را هم توضیح بدهی فایده ندارد. بچه های بیابان، چموش و نترس همه جا سرک می کشند، تا بالاخره صدای انفجار زیر پایشان، چهره جنگ را نشانشان دهد. مثل پسر بچه ای که با پای زخمی روی تخت اورژانس افتاده است...
📚برگرفته از کتاب #همسایه_های_خانم_جان
👇👇
https://taaghche.com/book/93806
❇️ کانال دوستی با کتاب 🔰
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
بچه سالمی در شهر نمانده است. هر روز صبح ، سروکله مادرها درحالی که دست بچه هایشان را گرفته اند در حیاط بیمارستان پیدا می شود.
انگار اینجا مدرسه است و اگر دیر بیایند برایشان تأخیر می زنیم. صف می بندند و دارو می خواهند. برای سرماخوردگی و آنفولانزا و عفونت سینوس و سینه بچه هایشان.
ما که شبها در
خانه ای مهندسی ساز می خوابیم و دو تا پتو رویمان است، هر روز صبح گلویمان میخارد. این بچه ها در خانه های مخروبه و چادر، حال و روزشان بهتر از این نباید باشد.
دلم از غصه شان می خواهد بترکد. نگاههای تب دار و بی حال. جنگ هرچه را خراب کند دنیای کودکی بچه ها را نمی تواند خراب کند؛ ولی مریضی و گرسنگی از جنگ هم برایشان بدتر است.
📚برگرفته از کتاب #همسایه_های_خانم_جان
👇👇
https://taaghche.com/book/93806
❇️ کانال دوستی با کتاب 🔰
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
همان مردمی که روزهای اول اجازه نمی دادند روی سر بچه هایشان دست بکشیم و می ترسیدند یک ایرانی بهشان نزدیک شود. حق هم داشتند.
هفت سال شنیده بودند اگر پای ایرانی ها به اینجا برسد با تانک از رویشان رد می شوند.
حالا ایرانیها آمده بودند؛ ولی بدون تانک. از همه شان یک سؤال می کنم
- زمان داعش وضع دارو و درمان چطور بود؟
یک جواب تکراری:
- والله داعش یه دونه قرص هم به ما نمیداد.
نگاهی به #پرچم_ایران می اندازم و نگاهی به همسایه های خانم جان که بیماری و گرسنگی رنگ در صورتشان نگذاشته است.
مگر اینها تحت
حکومت داعش نبودند؟ مگر مردم البوكمال، مردمش نبودند؟ مگر در این هفت سال وفاداری خود را ثابت نکرده بودند؟
📚برگرفته از کتاب #همسایه_های_خانم_جان
👇👇
https://taaghche.com/book/93806
❇️ کانال دوستی با کتاب 🔰
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
پیرزن مرا کنار می کشد:
پسرم به خدا ما پول نداریم. اگه ممکنه به جای هزینه بیمارستان من براتون کار کنم.
جا می خورم. ما برای هیچ کدام از خدماتمان پول نمی گیریم مادرجان! خدمات اینجا رایگانه. دختر شما هم مثل خواهر ماست.
هق هق گریه پیرزن حرفم را قطع می کند. هاج و واج نگاهش می کنم
_ به خدا داعش برای تولد هر بچه ۱۵۰ هزار لیر سوری از ما می گرفت.
تازه می فهمم چرا کسی برای زایمان به ما مراجعه نمی کرد. بغض گلویم را می جود. از ظلم حکومتی که خاک و خون مردم را در چنگ داشت و کمترین امکاناتی نمی داد.
حتی برای به دنیا آمدن بچه هایی که قرار بود یک داعشی به تمام معنا تربیت شوند.
📚برگرفته از کتاب #همسایه_های_خانم_جان
👇👇
https://taaghche.com/book/93806
❇️ کانال دوستی با کتاب 🔰
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
_دکتر اونی که صبح ها بعد از نماز می خونید چیه؟
_قرآن.
_نه اونی که بعد از قرآن همه با هم می خونید.
_زیارت عاشورا.
_من نمی دونم این زیارت عاشورا چیه، ولی صبح ها توی راه پله می شینم و به خوندنتون گوش میدم و انرژی می گیرم.
مبهوت ، نگاهش می کنم. مهمان مهم هم:
_لطفاً مثل صبح ها ، پشت در زایشگاه دسته جمعی بخونیدش و به من انرژی بدید. من هم قول میدم مادر و بچه رو سالم تحویلتون بدم.
می گوید و دست سعیده را می کشد و داخل زایشگاه می رود.
جا برای هیچ حرفی نمی ماند. فکرش را نمی کردم روزی یک مسیحی ازم بخواهد حین کارش برایش زیارت عاشورا بخوانم تا انرژی بگیرد ...
📚برگرفته از کتاب #همسایه_های_خانم_جان
👇👇
https://taaghche.com/book/93806
❇️ کانال دوستی با کتاب 🔰
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
صورت ذوق زده سعیده از سلامت مادر و بچه خبر می دهد. نزدیک می آید. لحنش آرام و نگاهش پر از شوخی می شود:
_ولله اصيله مجنونه.
اشک و لبخند. سعیده داخل زایشگاه می رود. سجده می کنم:
اللهم لك الحمد حمد الشاكرين لك على مصابهم
کاش میشد بقیه عمر را در سجده بمانم و التماس کنم که: «و ثبت لی قدم صدق عندك مع الحسین»
چرا که همه چیز دست حسین است. همه چیز دست حسین است. همه چیز دست حسین است.
هیچ کدام خبر نداریم امروز اولین تجربه اصیله در این مدل زایمان بود. به قول خودش به خاطر انرژی ای که از زیارت عاشورا گرفته توانسته مادر و بچه را زنده تحویل دهد.
📚برگرفته از کتاب #همسایه_های_خانم_جان
👇👇
https://taaghche.com/book/93806
❇️ کانال دوستی با کتاب 🔰
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab