eitaa logo
دردانه های مهدوی
112 دنبال‌کننده
57 عکس
0 ویدیو
2 فایل
🍀کانال محتوای دینی کودک و نوجوان🍀 داستان،شعر،نقاشی،پرده خوانی،ارویگامی،اشکال بادکنکی، طرح درس، روش کلاسداری و.. لینک کانال @dordane_mahdavi کانال آپارات dordanemahdavi ارتباط با مدیر @abdolmahdi70
مشاهده در ایتا
دانلود
قصه های کودکانه اعتقادی کانال دردانه های مهدوی @dordane_mahdavi
وشمزه هم می‌خورم.” خورشید خانم گفت: ” پس سحر هم هر روز کلی هدیه از خدا می‌گیره، حالا فهمیدین خدا کجاست؟” همه با خوشحالی گفتند: ” خدا پیش منه، خدا پیش منه…” خورشید خانم لبخندی زد و گفت: ” درست فهمیدین، خدا پیش تک تک شماها هست، یعنی خدا همه جا هست.”بعد همه با صدای بلند فریاد زدند: ” خدای مهربون! دوستت داریم.” نویسنده : مقداد حکیمی کانال دردانه های مهدوی @dordane_mahdavi
قصه کودکانه هر وقت ترسیدی با خدا حرف بزن خواستم بروم بیرون که یه هو مامان چشم هایش را باز کرد لبخندی زد و گفت: عزیز دلم بیا پیشم.دیشب  که  نترسیدی؟ خودم و چسباندم به مامانم و گفتم: هم ترسیدم.هم نترسیدم.آخه تنها نبودم.مامان متعجب نگاهم کرد و پرسید: چی؟  تنها نبودی؟ تا آمدم توضیح  بدهم بابا با سینی آمد تو و گفت: مگه نگفتم بیدارش نکن.شیطونک؟ مامان زودی گفت:  خودم بیدار شدم.می  خواستم قبل این که بره مدرسه ببینمش.بابا نشست.سینی صبحانه را گذاشت کنار مامان و گفت: مامانت یه  مدت نباید از جاش تکون بخوره.تعجب  کردم.مامان دستش را کشید روی موهام و گفت: نترس عزیزم.چیز مهمی نیست.یه اتفاق خوبه.بابا  خندید و  گفت: می خوایم غافلگیرت کنیم.یادته دلت چی از همه بیش تر می خواست؟ به مامان نگاه کردم و  من من  پرسیدم: غافل گیر! بابا صورتم رو بوسید و گفت: داری یه خواهر پیدا می کنی.باورم نمی شد.او هم  گفت: راست  می گه بابا.خواهر کوچولوت این جاست و شکمش رو نشون داد.دستم را گذاشتم روی دهانم که جیغ نزنم.پریدم  بالا.دست زدم و دور خودم چرخیدم.مامان که  بلند می خندید گفت: یواش! همسایه ی زیری بیدار می شه.نشستم و پرسیدم:  شوخی که نمی کنین؟ مامان  دوباره شکمش را نشان داد و گفت: بهت که گفتم این جاست.باور کن.گوشم را گذاشتم  رو شکم مامان.صدای  گرومب گرومب قلبی از دور آمد.بابا گفت: وای دیرم شد.بجنب بابا.بجنب بابا.بجنب چشم هایم را بستم و توی دلم به خدا گفتم: خدایا تو بزرگی و توانا.ممنون که حال مامانم را خوب کردی ممنونم.بعد دویدم توی آشپزخانه  پارچ آب را برداشتم تا به گل ها آب بدهم. کانال دردانه های مهدوی @dordane_mahdavi