"☔️🌧"
بہسࢪچادروبہدلحیادارۍ،
باخودټ؏ـطروبویۍازخدادارۍ
•💜• # پروفایل
@dokhtarane_hazrate_zahra
「💛🍋」
مواظب زبونمـون باشیم
دروغ هایی که به شـوخے میگیم
و اسمشو گذاشتیم خـالی بندی
گناه کبیــره است
دروغ دروغــه ❗️
چه جدی و چه شوخی ❗️
بپا شوخی شوخی، گناه نکنی❗️
• 💛⃟🍋↜ #تلنگرانہ
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
@dokhtarane_hazrate_zahra
تو دل بارون محمود کریمی.mp3
7.08M
#نوحه
تو دل بارون زیارت نامه میخونه دل مجنون ...:)💔
#یاحسین🖤
#محمود_کریمی💐
#پیشنهاد_ویژه_دانلود‼️
@dokhtarane_hazrate_zahra
♥️🌱
ـ
دههها؎آیـندهدههها؎شماست
شماییدکهبایدپرانگیزه😌
ازانقلـابخودحراسـتکنید🖐🏻
#سخنرهبرانقلاب☝🏻
@dokhtarane_hazrate_zahra
•♥️🌱•
مهم اینکه اگر شـهــادت🍂
قسمت نشد،حرف و عمـل...
مـارنگِ خدا داشته باشه🖐🏻
@dokhtarane_hazrate_zahra
🌈💛🍂
رسول خـدا فرمودند:
اگه شما اونقدر خطا کنید که به
آسمون برسه،بعدش توبه کنید
خدا توبه شما رو مےپذیره🖐🏻
#قشنگ تر از این؟🙃
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
@dokhtarane_hazrate_zahra
#سخن_بزرگاݩ
.
•حـاجحسـینیڪتا:
"شماهـاڪسۍرودردنــیآسراغدارید
ڪہقبلازاینڪہشمابدنیآبیاید،
خودشوبـراتونڪشتہباشہ؟💔
+ایــنشهـداخیلےشماهارودوسٺدارن:)
بیاییددستـتونروازدســـتشـهیدانجدانکنید💕
♡اللـ℘ـم؏ـجللولیڪالفـࢪج♡
@dokhtarane_hazrate_zahra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب جمعه ای نیمه های شب،.. آروم آروم و بی صدا رفتی 🥺💔
#حاج_قاسم
🌸 🌸 🌸 🌸 🌸 🌸 🌸
@dokhtarane_hazrate_zahra
امام صادق علیه السلام🌹🍃
هر کس سوره جمعه را در هر شب جمعه بخواند، کفاره گناهان ما بین دو جمعه اش خواهد بود 😍😍😍
#شب_جمعه
🌸 🌸 🌸 🌸 🌸
@dokhtarane_hazrate_zahra
یه شب دیر وقت از سر کار بر میگشتم. راه میانبر انتخاب کردم و از وسط قبرستون بزرگ روستا رد میشدم .....
وسط راه، سه تا خانم اومدن و گفتن که خیلی میترسن و اگه میشه من همراهشون برم تا سر جاده ....
من هم گفتم باشه و با هم حرکت کردیم ....
بعدش وسط راه من گفتم: حق دارین بترسین ... من هم قدیما اون وقت ها که هنوز زنده بودم، از اینجا میترسیدم ..!
باید میدیدین چطوری میدویدن 😂😂😂😂😂😂😂
برگی از خاطرات یک آدم مریض 😂😂
#زنگ_تفریح
🌸 🌸 🌸 🌸 🌸 🌸
@dokhtarane_hazrate_zahra
202030_1548574556.mp3
7.3M
#تکنیک_های_مهربانی 💞 ۱۲
اونایی که دیگران رو قضاوت میکنند؛
آدمایی هستند؛ با قدرتِ جذبِ بسیار پایین!
حتی اگر اهل کار خیر باشند...
قضاوت نمیذاره ؛ محبتهات، به دلِ دیگران بشینه.
@ostad_shojae
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#من_میترا_نیستم
#پارت_پانزدهم
فصل چهارم (شروع دوباره)🌾
همه چیز آرام می گذشت.
سرم به خانه و زندگی ام گرم بود.
همین بچه که ها در کنارم بودند احساس خوش بختی می کردم. چیز دیگری از زندگی نمی خواستم. بابای مهران وکارگرهای شرکت نفت، از شاه بدشان می امد.
آبادان در دست انگلیسی هاوخارجی هابود. آن ها در بهترین محله هاوخانه ها زندگی می کردندو برای خودشان آقایی می کردند...•
بعداز انقلاب من وبچه ها طرفدار انقلاب وامام شدیم. وقتی آدم پستی مثل شاه که خیلی از جـوان های مخالفش را شکنجه کرده بود از کشور رفت ویک سـید نورانی مثل امام رهبرمان شد چرا ما از او حمایت نکنیم. من مرتب می نشستم وبه سخنرانی های امام گوش میکردم. انگار از زبان ما حرف می زدوظ دردل ما را می گفت.
وقتی شنیدم چه بلایی سر خانواده رضایی۱ اوردند وساوام چطور مخالفان شاه را شکنجه کرده بود، تمام وجودم نفرت شد.
از بچگی که کربلا رفتم وگودال قتلگاه را دیدیم، همیشه پیش خودم می گفتم اگر من زمان امام حسین(ع) زنده بودم حتماً امام حسین(ع) وحضرت زینب(س) را یاری می کردم وهیچ وقت پیش یزید که طلا و جواهر داشت وهمه را باپول می خرید نمی رفتم. باشروع انقلاب فرصتی پیش امد که من و بگه هایم به صف امام حسین (ع) پیوندیم ومن ازاین بابت خداراشکر می کردم. مهران درهمه راهپیمایی ها شرکت می کردم او به من شرط کرد که اگر دختر ها می خواهند راهپیمایی بیایند بایدچادر بپوشند.
زینب دوسال قبل از انقلاب با حجاب شده بود اما مینا ومهری وشهلا هنوز حجاب نداشتند.
من دوتا از چادر های خودم را برای مینا ومهری کوتاه کردم. همه باهم به تضاهرات می رفتیم شهرام را هم با خودمان می بریدم. خانه ما نزدیک مسجد قدس بود.
همه مردم انجا جمع می شدند وراهپیمایی از همان جا شروع می شد. مینا و زینب د راهپیمایی مراقب شهرام بودند.
زینب، دختر بی تفاوتی نبود. با اینکه از همه دختر ها کوچکتر...
ادامه دارد ...
#پارت_پانزدهم
@dokhtarane_hazrate_zahra
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸