eitaa logo
دوره های آموزشی کاملا رایگان
47.7هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
2.4هزار ویدیو
225 فایل
خیییلی مهمه وجود آگهی های تبلیغی-آموزشی در کانال،تبلیغ دیگران و یا حتی تبلیغ دوره های هزینه دار خود ماست و به معنای رایگان بودن آنها نیست. فقط و فقط دوره هایی که در کانال بارگذاری می شود و در کانال سنجاق شده رایگان هست. @z_m1392
مشاهده در ایتا
دانلود
این اقا رفت خونش. وقتی وارد خونش شد خانومش اومد دم در ازش استقبال کرد و بهش خسته نباشید گفت. بعد از نهار وقتی داشت چایی میخورد ، با خودش در حال فکر کردن بود که یک مرتبه یادش از اون خانوما و دخترای زیبایی که توی راه دیده بود افتاد و اون ها رو توی ذهنش با خانوم‌ خودش مقایسه کرد. ✨💛𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اره! مرده چونکه چند تا زن خوش تیپ تر از خانم خودش رو دیده... فکر میکنین توی این خانواده داره چه اتفاقی میوفته؟ اره مرده چون رفته توی خیابون چند تا خانم و دختر خوش تیپ تر و زیبا تر از خانومش رو دیده که خودشون رو حسابی درست کردن و تیپ زدن، نسبت به خانمش،مقداری دلزده شده، اینو میدونین این اتفاق هر روز داره بارها برای خیلی از مردا پیش میاد؟ مردای شهر های دور دور نه! مردای همین شهر خودمون. ✨💛𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میگی؛ مردا نباید نگاه کنن؟! اخه چرا این اتفاق هر روز داره برای خیلی از خانواده ها میوفته؟ مردا نباید نگاه کنن؟ اونا باید چشاشون رو درویش کنن؟ خیلی کار اشتبآهی میکنن. ولی به هر حال خیلی هاشون نگاه میکنن یا ناخواسته چشمشون میوفته. 🔥🧡𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خب بقیه مبحث رو میزاریم شب🌺 تا اینجا نظرتون چیه؟🌸 نظرات تون رو به لینک زیر ارسال کنید☺️ سوالی دارید بپرسید ان شالله بتونم پاسخ گوی شما عزیزان باشم😘🌺 https://harfeto.timefriend.net/16429467407637 منتظرمون باشید😍❣
👏👏👏بله خانما مانند گوهری هستن درون صدف که صدف شون چادرشون هست🌸 من همیشه به این معتقدم که ما باید رضایت نگاه خدا همراهمون باشه نه رضایت نگاه دیگران 🌸 بانو حیا را نداشته باشی چادر سیاهم تورا محجبه نخواهد کرد❗️🧡🔥 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
202030_1646034819.mp3
7.94M
31 ✍ یکی از بزرگترین گمراهی ها؛ ناامید شدن، از توبه است! 🔻ماهنوز زنده ايم😊 و میتونيم مسیری رو که سالهای طولانی، اشتباه رفتیم؛ برگرديم👇 @ostad_shojae
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همسنگرے ها🌱 نشیم⁵⁰⁰تا؟!🥺 پرداخت داریم😉 چند تا فرشته میفرستید این ور؟♥🖇 ✨@Refigh_chadori
هدایت شده از  عقیق گراف|Aghighgraph
🔹باعرض سلام خدمت عاشقان و منتظران ظهور امام زمان (عج)..🌱 🔸به استحضار میرسانیم باتوجه به اینکه ۴۰ روز تا محرم🥀بیشتر نمونده 🔸انشالله (هر روز به نیت یک نفر گناه نکنم)🌿و رو هر روز بعد از نماز صبح بخوانیم..☘ 🔸پا کاراش و منتظرای واقعی آقا از فردا آماده باش باشید✌️🏿😉 ✍منتظران ظهور ❥•𝑴𝒐𝒏𝒕𝒂𝒛𝒆𝒓𝒂𝒏𝒁𝒉_𝟑𝟏𝟑
هدایت شده از ‐مَلجاء
سلام‌علیکم‌رفقا🖐🏻✨ به‌چند‌ادمین‌جهادی‌برای‌فعالیت‌نیاز‌داریم... اگه‌تمایل‌به‌همکاری‌دارین‌پیوی‌درخدمتم🌸 شرایطمون‌خیلییی‌ساده‌هست😁🌿 @deldade_313_315
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«🕊🍃» کی تموم میشه این دوری؟ بسِ دیگه صبوری... محرم و صفر کِی میایی؟! 💔😭 @dokhtarane_hazrate_zahra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوره های آموزشی کاملا رایگان
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 💛#رمان_حسین_پسر_غلامحسین💛 #فصل1_تولد #پارت3 روزهای بارداری را در بهشت کوچکی که همسرم ب
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 💛💛 ✨شهید‌محمدحسین‌یوسف‌الهی✨ او ابتدا سجده کرد و سپس وارد اتاق شد. بعد از دل‌جویی از من، نوزادم را بغل کرد و چندین‌بار شکر خدا را بر زبان جاری نمود. فقط دیدم زیر لب زمزمه می‌کند: محمدعلی، محمد شریف، محمدمهدی، محمدرضا و این‌هم محمدحسین. متوجه شدم دنبال نامی می‌گردد که با محمد شروع شود، زیرا او با خدای خود عهد کرده بود که هر پسری به او عطا کند، اسمش را محمد بگذارد. واقعاً هم وقتی نام محمدحسین بر زبانش جاری شد، ناخدا گاه مظلومیت و محبوبیت حسین‌بن‌علی علیه‌السلام در ذهنم نقش بست. نامش را محمدحسین گذاشتیم و از این‌که خداوند در اوج بارش رحمت خود و در شب نزول قرآن، این فرزند را به ما عطا کرد، دلمان روشن شد. او نوزادی خوش‌سیما و جذاب بود. کمتر کسی بود که با دیدنش به وجد نیاید، اما آن نور هنوز هم ذهن مرا درگیر کرده بود. محمدحسین در گهواره بود و صدای تلاوت قرآن و دعای کمیل پدر لالایی اش. پنج شش ماه داشت که سوگواری سالار شهیدان حسین‌بن‌علی علیه‌السلام شروع شد. در روضه‌ها وقتی‌که روضه حضرت علی‌اصغر را می‌خواندند، مرتب محمدحسین در آغوشم بود، اشک می‌ریختم و اوج دل‌دادگی به ساحت مقدس سالار شهیدان و محبت به اهل‌بیت علیه‌السلام را چاشنی شیری می‌کردم که او از آن تغذیه می‌نمود. حدود بیست و دو ماه از تولدش می‌گذشت که باز آثار بارداری در من پیدا شد و چون با محمدحسین به آرامش رسیده بودم، نسبت به این اتفاق عکس‌العمل خاصی نشان ندادم، زیرا او کودکی زیبا جذاب و آرام بود. آن جمله‌ی همسرم «تا دوازده تا هنوز راه داری» در ذهنم بود اگرچه می‌دانستم او به‌شوخی گفت، اما به استناد این‌که نیمی از هر شوخی جدی است، به حکمت خدا تن دادم. آن زمان اعتقاد به پیشگیری از بارداری بین مردم رایج نبود، من هم راضی بودم به رضای حق. آن روز نزدیک آمدن همسرم، سماور را روشن کردم تا چای دم کنم. در ذهنم مرور می‌کردم که چگونه این خبر را به او بدهم. بسیار منتظر دیدن عکس‌العملش بودم. چیزی نگذشت که از راه رسید. خانه ما بزرگ بود و بچه‌ها معمولاً در اتاق ها یا زیرزمین مطالعه می‌کردند و در حیاط خانه که برای آن‌ها تفریحگاه و تفرجگاه بود بازی می‌کردند. او طبق معمول کنار سماور نشست و منتظر چای شد. چایی را که برایش ریختم، گفتم: آقا غلامحسین! یک خبر بهت بدم؟ با لحنی مهربان گفت: بفرما خانم! ان‌شاءالله خیر است. گفتم: یادت می‌آید روزی‌که محمدحسین را باردار شدم چقدر اعصابم به‌هم‌ریخته بود؟ گفت: من زیاد با شما حرف زدم و می‌زنم، برو سر اصل مطلب. گفتم: هیچی! یک همراه و حامی برای محمدحسین تو راه دارم. همچنان که چای را در نعلبکی ریخته بود و نوش‌جان می‌کرد گفت: راست می‌گویی؟ ادامه دارد... 🌻هدیه به روح پاکش صلوات🌻 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
هر شب گفتن دوتا « یا حسیـــن ع» فراموش نشــه 🙂💛