('🕊🌿')
7 - و نعمت خدا را که بر شما ارزانی داشته و [نیز] پیمانی را که با شما بسته است به یاد آورید که گفتید: شنیدیم و فرمان بردیم، و از خدا پروا کنید که خداوند به راز دلها آگاه است
8 - ای کسانی که ایمان آوردهاید! قیام کننده برای خدا و شاهدان به عدل و داد باشید و البته نباید دشمنی عدهای شما را بر آن دارد که عدالت نکنید دادگری کنید که آن به تقوا نزدیکتر است، و از خدا بترسید که خدا به آنچه انجام میدهید آگاه است
9 - خدا کسانی را که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند، و عدهی مغفرت و پاداشی بزرگ داده است
انسان شناسی ۷۱.mp3
12.03M
#انسان_شناسی ۷۱
#استاد_میرباقری
#استاد_شجاعی
➖ سوال اول؛
چرا بعضیها اساساً تمایلی به ارتباط با خداوند و اهل غیب ندارند؟
➖ سؤال دوم؛
چگونه این تمایل در بعضیها، بسیار شدید و عطشگونه است؟
➖ سؤال سوم ؛
چگونه بعضیها در اوج فقــر مادی، احساس اشرافزادهای را دارند، که بطور خاص مورد توجه خداوند هستند؟
@Ostad_Shojae
دوره های آموزشی کاملا رایگان
~🌹
#شهید🍃🌸
💠بعد از عملیات خیبر، دیر وقت آمد خانه؛ سرتا پایش شنی و خاکی بود. آنقدر خسته بود که با پوتین نشست تا غذا را آماده کنم، سر سفره خوابش برد. آمدم آرام پوتینهایش را در آوردم، بیدار شد و با لحن خاصی گفت: این وظیفه شما نیست. زن که برده نیست! من خودم این کار را میکنم. بعد با آن حال خستگی خندید.
#شهید_مهدی_زین_الدین
@dokhtarane_hazrate_zahra
#تلنگر
میدونستین وقتی قیامت میشہ، خدا بہ
قدری رحمتش رو رو بہ روی مردم گستـرش
میده کہ حتی شیطان هم از اینکہ مـورد
لطف و رحمـت خـدا قرار بگیـره به طمـع
میوفتہ!🙄
بچهها حتی شیطان؛
بعد تو چرا ناامیدی از برگشتِت ؟!🌱
@dokhtarane_hazrate_zahra
دوره های آموزشی کاملا رایگان
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 💛#رمان_حسین_پسر_غلامحسین💛 #پارت25 #فصل2_بهروایتهمرزمان ✨شهیدمحمدحسینیوسفالهی
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
💛#رمان_حسین_پسر_غلامحسین💛
#پارت26
#فصل2_بهروایتهمرزمان
✨شهیدمحمدحسینیوسفالهی✨این نمونهای از حالوهوای بچههای اطلاعات بود حالوهوایی که بیشتر به برکت وجود محمدحسین ایجادشده بود.
عملیات بدر
یک هفته بیشتر به عملیات بدر نمانده بود اینبار هم کار شناسایی با مشکل مواجه شده بود. دو کمین عراقی با فاصله خیلی کم از هم، راه بچهها را سد کرده بودند. کمینها روی دو پد داخل آب بودند محمدحسین حدود دو ماه تلاش کرد تا بلکه بتواند راهی برای نفوذ پیدا کند، اما نشد چون فاصله بین این دو کمین تنها یک برکه بود که آبی صاف داشت، یعنی هیچ نیزار نبود که بچهها بتوانند با اتکا کنند و پشتش پنهان شوند.
زمان میگذشت و عملیات نزدیک میشد من بازهم نگرانی خودم را به محمدحسین در میان گذاشتم. همان شب با دو نفر دیگر از بچهها دوباره برای شناسایی راه افتاد اما اینبار با یک بلم کوچک دونفره. وقتی برگشت خیلی خوشحال بود فهمیدم که موفق شدهاست. گفتم: چکار کردی حسین آقا؟ گفت: رفتم جلو تا به کمینها نزدیک شدم. دیدم هر کاری کنم، عراقیها من را میبینند، راهی هم نداشتم جز اینکه از وسط آنها عبور کنم خودم را به یکی از پد هایی که کمینهای عراقی روی آن سوار شده بود رساندم از سمت راستش آهسته خودم را جلو کشیدم، عراقیها، کر و کور، متوجه من نشدند. توانستم خیلی راحت بروم و برگردم.
دوره های آموزشی کاملا رایگان
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 💛#رمان_حسین_پسر_غلامحسین💛 #پارت26 #فصل2_بهروایتهمرزمان ✨شهیدمحمدحسینیوسفالهی
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
💛#رمان_حسین_پسر_غلامحسین💛
#پارت27
#فصل2_بهروایتهمرزمان
✨شهیدمحمدحسینیوسفالهی✨
رودخانه کنگاکش
شناسایی دیگری که ما با بچههای اطلاعات رفتیم، اطراف رودخانه کنگا کش بود. در این منطقه ما خط پیوستهای نداشتیم، یعنی نیروها روی تپههای پراکنده اطراف رودخانه مستقر بودند. هم کشتیهای عراقی برای شناسایی میآمدند و هم بچههای ما میرفتند. آن شب قرار بود محمدحسین منطقه را به ما و تعداد زیادی از فرماندهان دیگر نشان بدهد.
به سمت رودخانه کنگاکش رفتیم. نزدیک رودخانه در زمین پستی به راهمان ادامه میدادیم که یکدفعه متوجه شدیم یک گروه ده پانزده نفری از سمت شمال به ما نزدیک میشوند. تعدادمان تقریباً برابر بود، اما آنها بهخاطر موقعیتشان بر ما مسلط بودند. نمیدانستیم که خودی هستند یا عراقی، ولی بهخاطر شرایط حساس منطقه و حضور فعال کشتیهای عراقی احتمال میرفت که از نیروهای دشمن باشند.
بچهها سریع متوقف شدند، آنها هم با دیدن ما ایستادند. درواقع هر دو طرف بهم شک کرده بودند. باید احتیاط میکردیم، نمیشد بیگدار به آب زد. نشستیم تا با مشورت یکدیگر راهی پیدا کنیم.
محمدحسین گفت: من و اکبر قیصر با سیدمحمد تهامی و یکی دو نفر دیگر از بچهها به سمتشان میرویم. شما هم بکشید روی تپهای پشت سر. اگر آنها عراقی بودند که ما درگیر میشویم و شما در این فاصله دو کار میتوانید بکنید: یا از همان بالای تپه درگیر میشوید و به کمک هم از بین میبریمشان، یا اینکه سعی میکنید لااقل خودتان را نجات دهید. اگر هم عراقی نبودند، چه بهتر! تکلیف را روشن میکنیم و برمیگردیم.
طبق معمول و بهخاطر نجات بقیه، برای خطر کردن پیشقدم شده بود و فکر خوبی هم کرده بود و غیر از این هم راهی نداشتیم. محمدحسین و چندنفری که مشخصشده بودند، راه افتادند. من و بقیه فرماندهان هم بهطرف تپهای که پشت سرمان بود رفتیم. هرچند لحظه یکبار برمیگشتیم و بچهها را نگاه میکردیم منتظر بودیم که هر لحظه درگیری ایجاد شود.
محمدحسین خیلی راحت و بدون ترس راه میرفت. انگارنهانگار که هر لحظه ممکن است به طرفش تیراندازی شود، حتی حاضر نبود خم شود و سینهخیز برود. پیشاز اینکه ما خودمان را بالای تپه بکشیم، آنها رسیدند. فرصتی نبود، همانجا توقف کردیم و منتظر شدیم تا ببینیم نتیجه چه میشود.
وقتی بچهها به گروه مقابل نزدیک شدند، هیچ درگیری پیش نیامد و ما فهمیدیم که حتما خودی هستند. با هم کمی صحبت کردند و دوباره برگشتند ما هم از دامنه تپه پایین آمدیم وقتی محمدحسین آمد گفت: آنها بچههای شناسایی ارتش بودند که با دیدن ما گمان کردند عراقی هستیم. توقف کردند تا چارهای پیدا کنند که ما به سراغشان رفتیم و تکلیف هر دو طرف را روشن کردیم.
این اولین و آخرین باری نبود که چنین ایثار و شجاعتی از محمدحسین دیدم همه او را خوب میشناختند و میدانستند که تنها ترسی که در وجودش هست ترس از خداست.
ادامه دارد ....
🌻هدیه به روح پاکش صلوات🌻
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
"(☁️🌪)"
11 - ای کسانی که ایمان آوردهاید! نعمت خدا را بر خود یاد کنید آنگاه که قومی کوشیدند بر شما دست درازی کنند و خدا دستشان را از شما کوتاه کرد و از خدا پروا دارید، و مؤمنان باید فقط بر خدا توکل کنند
12 - و همانا خدا از بنی اسرائیل پیمان گرفت و از آنها دوازده سرپرست برانگیختیم، و خدا فرمود: همانا من با شما هستم، اگر نماز برپا دارید و زکات بدهید و به فرستادگان من ایمان بیاورید و یاریشان کنید و به خدا قرض الحسنه بدهید، قطعا بدیهایتان را از شما میپوشانم و حتما شما را به باغهایی که از زیر درختانش نهرها روان است در میآورم پس هر که از شما بعد از این [حجت] کافر شود، به یقین از راه راست منحرف شده است
13 - پس به خاطر پیمانشکنیشان، آنها را از رحمت خویش دور ساختیم و دلهایشان را سخت گردانیدیم کلمات را از جایگاههای خود تحریف میکردند و بخشی از آنچه را به آنها گوشزد شده بود فراموش کردند، و تو همواره به خیانت [تازهای] از ایشان آگاه میشوی، مگر عدهی کمی از آنان و لیکن تو از آنها درگذر و چشمپوشی کن که خداوند نیکوکاران را دوست میدارد
~𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪~
دوره های آموزشی کاملا رایگان
~🤍
#شهید
اینجاجھـٰادباتفنگشناختہشد!
وڪسیبہمانگفت؛
مگردوربینرویشانہات،
قلمتوےدستت،
واخلاصحلشدهدروجودت،
ڪمازگلولہداشترویافڪاردشمن...؟!
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
@dokhtarane_hazrate_zahra
202030_1532717578.mp3
11.83M
#شيطان_شناسی_48
✍ گناه کردی...؟
خیلی هم کوله بارت سنگینه...؟
❣یادت باشه؛
خدا اصلا دوست نداره،آبروت جلوي کسی بره!
🔻پس پیش هیچ کس،جز خدا،اعتراف نکن
@ostad_shojae
👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻
منمحجبهاموباهرنداییازسمتدشمنمخالفم....🌱
#حجاب
@dokhtarane_hazrate_zahra
51.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ 🎬 #استاد_شجاعی
#حرف_خاص
#سخنرانی
این چه زندگیایه؟!
همهش سختی... همهش بدبختی... همهش غصه...
همهش دعوا... درگیری... استرس...
نشر حداکثری
@dokhtarane_hazrate_zahra
⊰•☄️•⊱
.
اینویادتباشه..
الگووملاکِتوبایدحضرتزهرا
باشهتوزندگی..
نهبلاگرایِحجابِتویِاینستاگرام🚶🏾. . !
.
⊰•☄️•⊱¦⇢#تلنگر
@dokhtarane_hazrate_zahra