دوره های آموزشی کاملا رایگان
. 📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 #قسمت_شصتُ_ششم نماز را میخوانیم و با عمو راه میافت
📗 ادامه کتابِ
《 راستي دردهایم کو ؟ 》
#قسمت_شصتُ_هفتم
✈ پرواز کردیم. به سوی دمشق. درخت آرزویی که ماهها در دلم از آن مراقبت کرده بودم، حالا میرفت که به ثمر بنشیند. دو ساعتی در پرواز بودیم. توی پرواز با خودم فکر میکردم که هرسال، این موقعها، سه روز معتکفِ مسجد میشدم و حالا در سفرم. تسکین میدهم به خودم: همهجای زمینِ خدا، مسجد است...
هواپیما که میرسد به آسمان دمشق، تپشهای قلبم شدیدتر میشود. از آن بالا، اندکچراغهای روشنِ دمشق را تماشا میکنم. میشود تعداد این چراغهای روشن را بیشتر کنیم؟ اللهاکبرِ اذانِ مغرب به دمشق میرسیم. همانجا در فرودگاه، آستین بالا میزنیم و وضو میگیریم و در نمازخانه کوچک فرودگاه، نماز میخوانیم. فرودگاه با این که در معرض تعرض تروریستها و صهیونیستهاست اما شرایطی عادی دارد. چند ماه قبل، جنگندههای اسرائیلی، جایی در نزدیکی فرودگاه را مورد حمله قرار داده بودند.
چفیه و سجاده و مهر و کتاب دعا و پلاک، اولین هدیههای فرودگاه بود. ...
#ادامه_دارد
#یادشهداباصلوات
📔#راستی_دردهایم_کو
💭📎𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪
'•🕯📖•'
6 - و گفتند: ای کسی که قرآن بر او نازل شده، تو به یقین دیوانهای
7 - اگر راست میگویی چرا فرشتهها را نزد ما نمیآوری!
8 - ما فرشتگان را جز به حق نمیفرستیم و در آن هنگام دیگر مهلت داده نمیشوند
9 - بیتردید ما خود این قرآن را نازل کردیم و قطعا ما خود نگهدار آنیم
𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪
دوره های آموزشی کاملا رایگان
#شهید
•"🌊🌔"•
فراز هایی از وصیت نامه شهید
«مصطفی احمدی روشن»
بسم الله الرحمن الرحیم
الهی انت کما احب فاجعلنی کما تحب
الهی هب لی کمال انقطاع الیک
سلام و درود خداوند بر ارواح پاک حضرت محمد (ص) و آل محمد و درود و سلام ما و خدا به مولا و آقای عالم حضرت بقیهالله(عج)؛ شهادت میدهم که خداوند یگانه است و محمد(ص) خاتم رسولان و برترین بنده خداست و امیر المومنین علی مرتضی(ع) برادر و وصی او بود و فرزندان معصوم مولا، امامان پس از او هستند و تا قیامت امامت در خاندان پاک محمد (ص) قرار دارد و لاغیر “و رضیت بذلک”....
خدایا! اگر روزی آمد که محبت علی (ع) را از من گرفتی، جان من در بدنم نباشد.
خدایا حال میدانم که علی (ع) چرا چیزی را جز دل چاه برای درد دل انتخاب نکرد.
خیلی چیزها را نمیتوان به هیچکس گفت؛ خدایا جان آن امام زمان (عج) را سالم بدار که او امید شیعه است. در طول ۱۴۰۰ سال شیعه را کشتند به خاطر مولایشان، به خاطر یک کلام “عشق چهارده تن” چرا؟!
𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪
دوره های آموزشی کاملا رایگان
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 #قسمت_شصتُ_هفتم ✈ پرواز کردیم. به سوی دمشق. درخت آرزوی
📗 ادامه کتابِ
《 راستي دردهایم کو ؟ 》
#قسمت_شصتُ_هشتم
یکی از نیروهای سپاه قدس، ما را نشاند و توصیههای حفاظتی را به ما گوشزد کرد. مقصد اول، ساختمان شیشهای است. سوار یک ون میشویم و هفتهشت ده نفری با بچههای دانشگاه میرویم به ساختمان شیشهای. فاصله این ساختمان با فرودگاه زیاد نیست. آنجا توی دو اتاق، مستقر میشویم. قرار است شب را در این ساختمان بمانیم. یکی از نیروهای سپاه قدس، تاکتیکهای رزم را برایمان یادآوری میکند و شرایط منطقه را توضیح میدهد.
نیروهای سوری که ما را میبینند، به من اشاره میکنند و میگویند مراقبش باشید! سرِ شوخی که باز شد، بچهها میپرسیدند به کداممان میخورد که شهید شویم؟ اغلب انگشت اشارهشان به سمت من است. در فرودگاه ایران هم به شوخی به بچهها گفته بودند که این جوان، نوربالا میزند. شب را در ساختمان شیشهای میگذرانیم. فردا، روز ملاقات با عقیله بنیهاشم است. ...
#ادامه_دارد
#یادشهداباصلوات
📔#راستی_دردهایم_کو
💭📎𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪
16 - و همانا ما در آسمان برجهایی قرار دادیم و آن را برای تماشاگران آراستیم
17 - و آن را از [ورود] هر شیطان مطرودی نگاه داشتیم
💭📎𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪
دوره های آموزشی کاملا رایگان
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 #قسمت_شصتُ_هشتم یکی از نیروهای سپاه قدس، ما را نشاند
📗 ادامه کتابِ
《 راستي دردهایم کو ؟ 》
#قسمت_شصتُ_نه
از محل استقرار تا قلب دمشق، بیست کیلومتری راه هست اما ایستهای بازرسی پرشمار، همین مسیر کوتاه را طولانی کرده. از همینجا، ناامنی احساس میشود و شهر حالت نظامی به خودش میگیرد. باورم نمیشود که پایم به این نقطه از زمین رسیده؛ آن هم در این زمان که ساعاتی بیشتر تا شبِ وفات حضرت عقیله نمانده است. گنبد و گلدستههای حرم، در پسِ انبوهی از بلوکهای بتنی، رخنمایی میکنند و دلمان را میبرند. مداحی میگذارم و توی جمع، میروم در خلوت خودم. فرصت نیمساعتهای برای زیارت میدهند. این همه حرف و دردِ دل را مگر میشود توی ظرف نیم ساعت جا داد؟ در آستانهی ورودی حرم که میایستم، همه اندوهها و دلواپسیها از دلم میروند؛ احساسِ رسیدن از غربت به وطن... احساسِ پناه بردن به آغوشی امن... نسیم، موج میاندازد به جانِ پرچمِ بر فراز گنبد... سرم را میاندازم پایین. با زینب(سلامالله علیها) نجوا میکنم...
#ادامه_دارد
#یادشهداباصلوات
📔#راستی_دردهایم_کو
💭📎𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪
32 - گفت: ای ابلیس! تو را چه شده است که با سجده کنندگان نباشی!
33 - گفت: من آن نیستم که برای بشری که او را از گلی خشک، از لجن ماندهی بدبوی آفریدهای سجده کنم
💭📎𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪