دوره های آموزشی کاملا رایگان
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 #قسمت_شصتُ_هفتم ✈ پرواز کردیم. به سوی دمشق. درخت آرزوی
📗 ادامه کتابِ
《 راستي دردهایم کو ؟ 》
#قسمت_شصتُ_هشتم
یکی از نیروهای سپاه قدس، ما را نشاند و توصیههای حفاظتی را به ما گوشزد کرد. مقصد اول، ساختمان شیشهای است. سوار یک ون میشویم و هفتهشت ده نفری با بچههای دانشگاه میرویم به ساختمان شیشهای. فاصله این ساختمان با فرودگاه زیاد نیست. آنجا توی دو اتاق، مستقر میشویم. قرار است شب را در این ساختمان بمانیم. یکی از نیروهای سپاه قدس، تاکتیکهای رزم را برایمان یادآوری میکند و شرایط منطقه را توضیح میدهد.
نیروهای سوری که ما را میبینند، به من اشاره میکنند و میگویند مراقبش باشید! سرِ شوخی که باز شد، بچهها میپرسیدند به کداممان میخورد که شهید شویم؟ اغلب انگشت اشارهشان به سمت من است. در فرودگاه ایران هم به شوخی به بچهها گفته بودند که این جوان، نوربالا میزند. شب را در ساختمان شیشهای میگذرانیم. فردا، روز ملاقات با عقیله بنیهاشم است. ...
#ادامه_دارد
#یادشهداباصلوات
📔#راستی_دردهایم_کو
💭📎𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪
16 - و همانا ما در آسمان برجهایی قرار دادیم و آن را برای تماشاگران آراستیم
17 - و آن را از [ورود] هر شیطان مطرودی نگاه داشتیم
💭📎𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪
دوره های آموزشی کاملا رایگان
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 #قسمت_شصتُ_هشتم یکی از نیروهای سپاه قدس، ما را نشاند
📗 ادامه کتابِ
《 راستي دردهایم کو ؟ 》
#قسمت_شصتُ_نه
از محل استقرار تا قلب دمشق، بیست کیلومتری راه هست اما ایستهای بازرسی پرشمار، همین مسیر کوتاه را طولانی کرده. از همینجا، ناامنی احساس میشود و شهر حالت نظامی به خودش میگیرد. باورم نمیشود که پایم به این نقطه از زمین رسیده؛ آن هم در این زمان که ساعاتی بیشتر تا شبِ وفات حضرت عقیله نمانده است. گنبد و گلدستههای حرم، در پسِ انبوهی از بلوکهای بتنی، رخنمایی میکنند و دلمان را میبرند. مداحی میگذارم و توی جمع، میروم در خلوت خودم. فرصت نیمساعتهای برای زیارت میدهند. این همه حرف و دردِ دل را مگر میشود توی ظرف نیم ساعت جا داد؟ در آستانهی ورودی حرم که میایستم، همه اندوهها و دلواپسیها از دلم میروند؛ احساسِ رسیدن از غربت به وطن... احساسِ پناه بردن به آغوشی امن... نسیم، موج میاندازد به جانِ پرچمِ بر فراز گنبد... سرم را میاندازم پایین. با زینب(سلامالله علیها) نجوا میکنم...
#ادامه_دارد
#یادشهداباصلوات
📔#راستی_دردهایم_کو
💭📎𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪
32 - گفت: ای ابلیس! تو را چه شده است که با سجده کنندگان نباشی!
33 - گفت: من آن نیستم که برای بشری که او را از گلی خشک، از لجن ماندهی بدبوی آفریدهای سجده کنم
💭📎𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪
#شهیدانه
کاری که انجام میدهید، حتی نایستید که کسی بگوید خسته نباشید. از همان درِ پُشتی بیرون بروید؛ چون اگه تشکر کنند، تو دیگر اَجرت را گرفتهای و چیزی برایِ آن دنیات باقی
نمیماند!
+شهید حسین تهرانی مقدم
💭📎𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪
دوره های آموزشی کاملا رایگان
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 #قسمت_شصتُ_نه از محل استقرار تا قلب دمشق، بیست کیلومت
📗 ادامه کتابِ
《 راستي دردهایم کو ؟ 》
#قسمت_هفتاد
سکوت میکنم و گوش میسپارم به همهمه آرامشبخش حرم. دامان ضریح را گرفتهام. دریای دلم موج میزند بر کرانهی بیکرانهی این دریای آرامش. دلم، در برابر عظمت این بارگاه، خضوع میکند... بانو! برای شما خودم را آوردهام؛ پاکم میکنید و میپذیرید؟ خودم را توی آینهی ضریح میبینم. باران اشکها ضریح را خیس میکنند. میشود بارانِ رحمتتان ببارد به خشکزارِ دلم؟ گلایههایم را با آیت صبر در میان میگذارم؛ گلایه دارم از خودم....
#ادامه_دارد
#یادشهداباصلوات
📔#راستی_دردهایم_کو
💭📎𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪
هدایت شده از عنترنشنال | antarnational
🔴 دو ستـون از صحنه های انقلاب اسلامی
🔹ستون بالا: رزمندگان خمینی مقابل دنیای کفر در جنگ تحمیلی
🔹ستون پایین : رزمندگان خامنه ای مقابل دنیای کفر در جنگ ترکیبی
🇮🇷 کانال رسمی #عنتر_نشنال 👇🏻
@antarnational
- هنگامی که بر او وارد شدند و سلام گفتند گفت: همانا ما از شما بیمناکیم
53 - گفتند: مترس که ما تو را به پسری دانا مژده میدهیم
54 - گفت: آیا با این که مرا پیری فرا رسیده است بشارتم میدهید! به چه بشارت میدهید!
💭📎𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪