فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
«گول نخوری»
برای تشکیل حکومت امام زمان حتما امتحان میشیم، حتی سختتر از کوفیها...
#استاد_رائفۍ_پور
#تلنگر
┄┄┅┅┅❅🇮🇷❅┅┅┅┄┄✾
𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪
25 - گفت: پروردگارا! سینهام را وسعت بخش
26 - و کارم را برایم آسان ساز
27 - و گره از زبانم بگشای
28 - تا سخنم را دریابند
#قرآن
🌿☘
𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪
دوره های آموزشی کاملا رایگان
_
شهید حسینی نسب در سومین روزه ماه مرداد 1346 در خانواده ایی سادات به دنیا آمد🌹
به رسم احترام، او را به نام جدش، علی رضا نام نهادند.
سیدعلی رضا دوران کودکی را با رفتاری شایسته تر از آنچه بایسته او بود ودر محیطی مملو از عشق به جده اش حضرت زهرا (سلام الله علیها)طی کرد. عطوفت ومهربانی او نسبت به دوستان و اطرافیان بهترین خاطره ای است که برای آشنایان به یادگار مانده است و هیچ کس به یاد نداشت که به درخواست کسی جواب رد بدهد.
او با وجود کمی سن فقر خانواده را به خوبی حس می کرد و هیچ وقت فزون برتوان مالی والدین درخواست نمی کرد و زمانی که توان جسمی اش اجازه یاری وکمک می داد به پدر در کار کشاورزی و به مادر در خانه کمک می کرد.
شهید با استعداد درخشانش دوران ابتدایی را با موفقیت گذراند و به دوره راهنمایی رسید ولی درر دوره راهنمایی به دلیل فقرمالی وتامین معاش درس را رها وشروع به کار کرد.
او درشغل بنایی ،کشاورزی ،دامپروری ،زیلو بافی ،قصابی شهرت پیدا کرد وشغلی را که پیشه گرفت قصابی بود.
بعد از دوره سربازی وی، که با جنگ ایران وعراق همراه بود او با آغوش باز و ابراز این که انقلاب بر گردن ما حق دارد و وظیفه ما نگهبانی آن است به جبهه رفت.
شهید سه نوبت به جبهه رفت وبرای بار چهارم در حالی که برای اعزام مجدد آماده می شد سر از پا نمی شناخت با شادی تعجب انگیزی وارد خانه شد وعکسی را به مادرش داد وگفت مادر این آخرین عکس من است، بعد از شهادتم آن را به سپاه بدهید. چون مادر از حرفش ناراحت شد شروع به پای کوبی وابراز شادی کرد تا مباد مادر ناراحت بماند.
شهید حسینی نسب به جبهه رفت ودر عملیات کربلای 4در تاریخ 4 /10 /1365 براثر اصابت ترکش بمب به پشت گردنش در خرمشهر به فیض شهاد ت رسید🌹🕊
#شهید
𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪
سلام صبح زیبای اولین
روز اسفند ماهتون بخیر☕️
چرخ گردون چه بخندد
چه نخندد تو بخند مشکلی
گر سر راه تو ببندد تو بخند
غصه ها فانی و باقی همه
زنجیر به هم گر دلت از
ستم و غصه برنجد تو بخند
الهے در اولین روز اسفند ماه
خونہ دلتون گرم و صمیمی باشه
💭📎𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪
ی زمانی تو جنگ هشت سال دفاع مقدس
بهمون سیم خاردار نمیفروختن 🥴
حالا باید قسم بخوریم تا باور کنن به روسیه پهباد و موشک دادیم یا ندادیم 😎💪🏼
#ایران قوی
𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪
دوره های آموزشی کاملا رایگان
_
بسیجـیبابصیـرتاسـت
اماازخـودراضـینیسـت
طرفدارعلـماسـت ؛ امـاعلـمزدهنیسـت
متخلـقبـهاخـلاقاسلامـیاسـت
امـاریاکـارنیسـت
درکـارآبـادکـردندنیاسـت
اماخـوداهـلدنیـانیسـت ••!♥️
"#مقـاممعظـمرهبـری"
|شهیدآرمانعلیوردی🌷|
🌱|𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪
دوره های آموزشی کاملا رایگان
. 📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 #قسمت_صدُ_یازدَه بعضی از مغازهها در نیرب بازند. با
📗 ادامه کتابِ
《 راستي دردهایم کو ؟ 》
#قسمت_صدُ_دوازدَه
عصر، عکسها را برای فاطمه میفرستم:«دوست جدیدمُ ببین!» کودکان سوری، مظلومترین قشر از مردم سوریهاند. فرصتی شد که به فاطمه زنگ بزنم. هربار میخواهم با ایران تماس بگیرم، شوخطبعی بچهها گل میکند.
پانتومیم بازی میکنند و ادایم را درمیآورند که مثلا الان دارم پشت تلفن به نامزدم، چه میگویم! خلاصه این تماسها دستمایه شوخیمان میشود و میخندیم. امروز هم که زنگ زدم، از حال هم پرسیدیم و من برایش از بچههای سوری گفتم و از رنجی که میبرند.
زبان این بچهها را نمیفهمم اما زبان مشترک ما محبت است. هرجا که کودک سوری میدیدم، میرفتم که به او محبتی بکنم؛ دلداریاش بدهم... آنها نمیدانند این آتش از کجا بر سرشان میبارد. نمیدانند چه کردهاند که شایسته این رنجاند... پیش از آمدنم، آنها را در قاب تصویر دیده بودم و حالا این امکان را داشتم که در آغوششان بگیرم؛ بگویم که تنها نیستند، بگویم که ما وعده آمدن داده بودیم و آمدیم...
....
#ادامه_دارد
#یادشهداباصلوات
📔#راستی_دردهایم_کو
💭📎𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪
به محبینِ من بگو آن لحظه که احساسِ تنهایی میکنید ؛ تنها چیزی که شما را آرام میکند ، من هستم ...💙
- امام زمانم
🌨⃟ ⃟☃•> #تصــویࢪزمینہ📱
{\__/}
( • - •)
/つ 💭📎𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪
#طنز😅
خدا هیشکیو مث «پ» تو کیبورد آواره نکنه... 😂😂
💭📎𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪