eitaa logo
دوره های آموزشی کاملا رایگان
47.5هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
2.4هزار ویدیو
225 فایل
خیییلی مهمه وجود آگهی های تبلیغی-آموزشی در کانال،تبلیغ دیگران و یا حتی تبلیغ دوره های هزینه دار خود ماست و به معنای رایگان بودن آنها نیست. فقط و فقط دوره هایی که در کانال بارگذاری می شود و در کانال سنجاق شده رایگان هست. @z_m1392
مشاهده در ایتا
دانلود
دوره های آموزشی کاملا رایگان
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 💛#رمان_حسین_پسر_غلامحسین💛 ✨شهیدمحمد‌حسین‌یوسف‌الهی✨ #فصل1_تولد #پارت2 خواب و بیداری‌
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 💛💛 روزهای بارداری را در بهشت کوچکی که همسرم برایم مهیا کرده بود، به تلاوت سوره‌های قرآن می‌پرداختم. در ماه‌های آخر که سنگین بودم، بیشتر کارها را دخترهای بزرگ‌تر «نرجس، اقدس، انیس و ناهید» انجام می‌دادند من سعی می‌کردم در خلوت با خدای خود نجوا کنم و به ذکر و دعا بپردازم. ماه اسفند فرا رسید، آخرین روزهای بارداری‌ام سپری می‌شد. این ماه مصادف بود با ماه پربرکت و رحمت خدا، یعنی ماه رمضان. یادم می‌آید یکی از شب‌های احیا بود و مردم برای مناجات با خدا به مساجد و تکیه‌ها می‌رفتند، بااینکه دلم به‌همراه آن‌ها می‌رفت اما بایست در خانه می‌ماندم و منتظر تولد نوزادم میبودم، چون بچه‌ها کوچک بودند همسرم من را تنها نمی‌گذاشت و در خانه به احیا و شب‌زنده‌داری می‌پرداخت. شب بیست و شش اسفند بود و آسمان پوشیده از ابر، همه‌جا تاریک و ظلمانی بود و هوا هم از همان سر شب بارانی. غلامحسین سجاده‌اش را کنار پنجره اتاق پهن کرد و مشغول راز و نیاز با خدا شد. باران کم‌کم شروع به باریدن کرد و من ساعتی دعا و نماز خواندم و رفتم که بخوابم. مدتی در رختخواب، فرازهای دعای جوشن کبیر همسرم را که بلندبلند می‌خواند گوش می‌کردم. ناگهان تمام خانه با نور سفید خیره‌کننده روشن شد. مو بر تنم راست شد. بسیار ترسیدم و با همان حالت همسرم را صدا زدم. او بالای سرم حاضر شد و گفت اتفاقی افتاده؟ گفتم: ببین بیرون چه خبر است! آیا کسی وارد خانه ما شد؟ گفت: چطور مگه؟! نه! این وقت شب کی می‌آید؟! گفتم: چند لحظه پیش تمام خانه روشن شد. . . خودم دیدم. روشنایی اش مثل روز بود. او به اطراف نگاهی انداخت: همه‌جا تاریک است و هیچ خبری نیست، شاید صاعقه زده و من متوجه نشدم.. سپس به بیرون اتاق رفت و برگشت: باران می‌بارد، اما آسمان آرام است و خبری از صاعقه هم نیست لابد شما خیالاتی شدی. از حرفش قانع نشدم. معلوم بود برای آرامش من تلاش می‌کند. سپس ادامه داد: تا سحر بیدارم. . . شما با خیال راحت بخواب. بعد با همان صدای بلند شروع کرد به خواندن قرآن. دقایقی نگذشت که درد عجیبی به سراغم آمد و این‌بار وحشت‌زده تر از دفعه قبل صدا زدم: غلامحسین! و سراسیمه وارد اتاق شد: چی شده باز؟ چیزی به‌نظرت آمده؟! گفتم: نه. . .! آثار حمل در من پیدا شده، باید سراغ قابله بروی. بدون این‌که حرفی بزند لباسش را پوشید و به سمت حیاط دوید و زیر شرشر باران به راه افتاد. بعد از رفتن او، من بلند شدم. پرده اتاق را کنار زدم. باران به‌شدت می‌بارید، این را هم از صدای آن می‌شد درک کرد و هم از برخورد قطرات شدید باران با سطح آب حوض در وسط حیاط خانه. درختان و گل‌ها از سیلی سخت باران سر خم کرده بودند و من غرق در تفکر بودم .همه‌جا ساکت بود. آرامش عجیبی به من دست داد، خواب از سرم پرید. فقط فرازهای «یا کریم و یا رب» بر زبانم جاری بود و به آن نور سفید خیره‌کننده فکر می‌کردم. طولی نکشید که همسرم با قابله رسید و شروع کرد به آماده کردن وسایل مورد نیاز. دوباره درد سراغم آمد، بی‌تاب شدم. قابله مشغول کار شد و باز صدای همسرم را می‌شنیدم که این‌بار، آیات سوره مریم را تلاوت می‌کرد که آرامش‌بخش وجودم بود. سوره که تمام شد، صدای گریه دل‌نشین فرزندم بلند شد. قابله در اتاق را باز کرد و بیرون آمد: آقای یوسف‌اللهی. . . خدا را شکر! همسرت سالم و فرزندت پسر است.... ادامه دارد.... 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
هر شب گفتن دوتا « یا حسیـــن ع» فراموش نشــه 🙂💛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1 - ای‌ مردم‌! ‌از‌ پروردگارتان‌، ‌که‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ یک‌ تن‌ آفرید و همسرش‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌او‌ آفرید و ‌از‌ ‌آن‌ دو، مردان‌ و زنان‌ بسیاری‌ ‌را‌ منتشر ساخت‌ پروا کنید و ‌از‌ خدایی‌ ‌که‌ ‌به‌ [نام‌] ‌او‌ ‌از‌ یکدیگر درخواست‌ می‌کنید و ‌در‌ مورد ارحام‌ ‌از‌ ‌خدا‌ پروا کنید همانا خداوند مراقب‌ شماست‌ 2 - و اموال‌ یتیمان‌ ‌را‌ ‌به‌ آنان‌ بدهید و مال‌ مرغوب‌ [‌آنها‌] ‌را‌ ‌با‌ مال‌ نامرغوب‌ [‌خود‌] عوض‌ نکنید و اموال‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌با‌ اموال‌ خودتان‌ مخورید ‌که‌ ‌این‌ گناه‌ بزرگی‌ ‌است‌ 3 - و ‌اگر‌ بیم‌ ‌آن‌ دارید ‌که‌ ‌در‌ باره‌ی‌ [ازدواج‌] ‌با‌ دختران‌ یتیم‌ انصاف‌ نکنید، ‌از‌ دیگر زنان‌ ‌هر‌ چه‌ خوش‌ دارید، دو ‌ یا ‌ سه‌ و ‌ یا ‌ چهار زن‌ ‌را‌ ‌به‌ همسری‌ درآورید ‌پس‌ ‌اگر‌ بیم‌ ‌آن‌ دارید ‌که‌ عدالت‌ ‌را‌ رعایت‌ نکنید، ‌به‌ یک‌ همسر و ‌ یا ‌ ‌به‌ آنچه‌ مالک‌ آنید (کنیز) بسنده‌ کنید ‌که‌ ‌این‌ راه‌ نزدیک‌تر ‌است‌ ‌به‌ ‌این‌ ‌که‌ ستم‌ نکنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عزیـــزم صبـوࢪ ڪھ باشۍ هم حڪمٺ رو میفھمۍ هم قسمـٺ رو میچشۍ هم معجزه رو میبینۍ♥ ❤️ 🖇 🖇🌿𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•°🕊🖇°• چـــادر زهـــࢪا حڪایٺ می‌ڪند!😌 از بۍ‌حجابـــۍ ها شڪایٺ می‌ڪند روز محـشࢪ بـࢪ زنان با حجابـــ! حضـــࢪت زهــــࢪا شفاعٺ می‌ڪند. 🌱 🖇🌿𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪
بــسـم ࢪب مادࢪ🌿 سلام و عرض ادب به همراهان همیشگی ڪانال اَزټَبــٰــاࢪِمــٰــادَࢪ🌹 به یک ادمین تبادل(مونث باشه برای واحد خواهران) نیازمند هستیم🙂 شرایط: 1_تجربه داشته باشند و بلد باشند 2_سعی کنند جای دیگه ادمین تبادل نباشند که وقتشون ازاد باشه و ممکنه بهشون بعضی اوقات گفته بشه با کدوم کانال تبادل بزنند 3_مودب باشند صبور باشید در پاسخگویی🌹 جهت امادگی به آیدی زیر مراجعه کنید🌿: @Khadem108
وقتی بمباران شیمیایی شد ماسکش را به یکی از رزمنده‌ها داد! در بیمارستان از شدت تشنگی روی کاغذ نوشت: جگرم سوخت😢 آب نیست؟! و بعد به شهادت رسید💔!... شهیدنعمت‌اللّه‌ملیحی✨ @dokhtarane_hazrate_zahra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوره های آموزشی کاملا رایگان
سلام عزیزان، من الان تحقیق کردم مثل اینکه #مبحث‌‌چرا‌حجاب🕊 هنوز ادامه داره❗️😅 و نویسنده ادامش داده.
خب دخترا میخوام شروع ڪنم🌸 حتما بعد از خوندن نظرات تون رو داخل لینک ناشناس ارسال کنید🌺 https://harfeto.timefriend.net/16429467407637 قبل از شروع میخوام نکته ای بگم!! کپی ازاد هست از این مطالب ولی!لینک پاک نشه و همچنین لوگو عکس هاهم پاک نشه چون نویسنده راضی نیست❌🌸 حواستون باشه ها!!😊❤️ با میتونید نوشته هارو دنبال کنید🌸
بسم تعالۍ🌺 موضوع:بخش دوم مبحث چرا حجاب😍 شروع میڪنیم🌸
زیر چشمی به خانوما و دخترا یه نگاهی مینداخت. مَرده داشت از سر کارش برمیگشت، توی خیابون از کنار دخترا و خانومای زیادی رد میشد و متاسفانه به خیلی هاشون که میرسید، زیر چشمی یه نگاهی مینداخت و هر کدومشون و یک جوری بررسی میکرد. حتما توجه دارین که خیلی از اون خانوما و دخترا اون اقا می‌دیدشون، از خانم خودش جوون تر و خوشگل تر بودن. البته اون دخترا و خانوم هایی که با تیپ زدنها و ارایش کردن هاشون، از کنار این مرد و ده ها مرد دیگه رد میشدن هیچ قصد بدی نداشتن و یا نمیدونستن که این تیپ زدنشون توی زندگی دیگران چه تاثیری داره.😔 🖇🌱𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این اقا رفت خونش. وقتی وارد خونش شد خانومش اومد دم در ازش استقبال کرد و بهش خسته نباشید گفت. بعد از نهار وقتی داشت چایی میخورد ، با خودش در حال فکر کردن بود که یک مرتبه یادش از اون خانوما و دخترای زیبایی که توی راه دیده بود افتاد و اون ها رو توی ذهنش با خانوم‌ خودش مقایسه کرد. ✨💛𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اره! مرده چونکه چند تا زن خوش تیپ تر از خانم خودش رو دیده... فکر میکنین توی این خانواده داره چه اتفاقی میوفته؟ اره مرده چون رفته توی خیابون چند تا خانم و دختر خوش تیپ تر و زیبا تر از خانومش رو دیده که خودشون رو حسابی درست کردن و تیپ زدن، نسبت به خانمش،مقداری دلزده شده، اینو میدونین این اتفاق هر روز داره بارها برای خیلی از مردا پیش میاد؟ مردای شهر های دور دور نه! مردای همین شهر خودمون. ✨💛𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪