اسماء می گوید: عرض کردم: «ای خانم من! من با خدا عهد می کنم که اگر خداوند تا آن وقت به من عمر داد، به جای تو برای فاطمه سلام الله علیها مادری کنم.»این عهد همچنان در خاطرم بود، حضرت خدیجه سلام الله علیها رحلت کرد، هجرت به مدینه به پیش آمد، و سرانجام شب عروسی فاطمه سلام الله علیها (در سال دوم هجرت، اندکی بعد از جنگ بدر) فرا رسید، پیامبر صلی الله علیه و آله پس از انجام مراسم عروسی، به همه ی زنان دستور داد که به خانه های خود بروند، همه رفتند، ولی من طبق عهدی که با خدیجه سلام الله علیها داشتم ماندم، پیامبر صلی الله علیه و آله در تاریکی مرا دید، فرمود: کیستی؟ گفتم: اسماء هستم. فرمود: «مگر دستور ندادم که از خانه بیرون بروید؟»
عرض کردم: ای رسول خدا! پدر و مادرم به فدای تو، آری چنین دستور فرمودی، و من قصد مخالفت با دستور تو را ندارم، ولی با حضرت خدیجه سلام الله علیها عهد و پیمانی بسته ام، آنگاه داستان عهد و پیمان را برای پیامبر صلی الله علیه و آله بیان کردم.
آن حضرت تا نام خدیجه سلام الله علیها و وصیت او را شنید، پی اختیار کریه کرد، آنگاه به من فرمود: «تو را به خدا برای وفای به عهدت در اینجا مانده ای؟»
عرض کردم: سوگند به خدا آری.
پیامبر صلی الله علیه و آله برای من دعای خیر کرد.»»
لالایی تو نیست بجایش یتیموار
تا صبح آهِ دخترکی دلشکن که هست
بعد از من و تو غربتِ این خانه دیدنیست
از این به بعد روضهی این #پنج_تن که هست
خیلی برای فاطمه دلشوره داشتی
راحت بخواب بعدِ تو با او حَسَن که هست
یک روز میرسد که ببینیم کربلا
بالای نیزه یک سرِ دور از بدن که هست
هرکس که آمدهست به دنبال غارت است
دلخوش مکن به اینکه تنش پیرهن که هست
چیزی نمانده است برای سوارها
چیزی نمانده است ولی تاختن که هست
میخواست ساربان برود دستِ پُر، حسین_
با دست اشاره کرد عقیق یمن که هست
دیگر رُباب هم پی طفلش نمیدود
تا بِین راه حرملهی بد دهن که هست...
✍ #حسن_لطفی
بند پایانی:
او سجده به پیش غیر معبود نکرد
در راه خدا کسی چو او جود نکرد
در راه نبی گذشت از دنیایش
مانند خدیجه هیچکس سود نکرد
#عاصی_خراسانی
🌐@dorenabhydar