eitaa logo
آیت الله حیدری‌ فر
366 دنبال‌کننده
125 عکس
26 ویدیو
11 فایل
🔶 دروس و اندیشه های حضرت آیت الله دکتر مجید حیدری فر نویسنده و مفسّر قرآن حکیم استاد درس خارج تفسیر اجتهادی قرآن و فقه و اصول حوزه علمیه قم استاد راهنمای پایان نامه های ارشد و دکتری این کانال به وسیله شاگردان اداره می شود. 🔶سرپرست کانال: @mahdi70400
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ حضرت آیت الله حیدری فر از چگونگی آشنایی با استادش حضرت آیت الله جوادی آملی می گوید. 💠 اینجا بخوانید. 🌐 مصاحبه با خبرگزاری شفقنا کانال دروس و اندیشه های استاد حیدری فر 🆔 https://eitaa.com/dorusheidarifar
⭕️ ✍ نوشته‌اند: فقیه و عارف بزرگ، علّامه سیّد محمدمهدی بحر العلوم، بعضی شب ها همانند جدش حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام) کوله باری از مواد غذایی به دوش می‌گرفت و از تاریکی شب استفاده کرده، در کوچه های نجف بر در خانهٔ هر فقیر و مستمندی می‌رسید، مقداری از غذا و پول به او و خانواده‌اش می داد و همواره از حال مردم سؤال می‌کرد و به بینوایان رسیدگی می‌نمود. روزی، آیت الله سید محمد جواد عامِلی را که از شاگردان برجسته‌اش بود، فراخواند و توبیخ و سرزنش نمود! مرحوم عامِلی دلیل نگرانی استادش را پرسید، استاد در پاسخ گفت: یکی از برادران مسلمان شما که همسایه شماست تهیدست است؛ او هرشب خرمای بد و ارزان قیمتی از بقّال می گرفت و بچه های خود را سیر می کرد. امروز که رفته است از بقّال بگیرد، بقّال از دادن خرما امتناع ورزیده زیرا بدهکاری های آن بیچاره زیاد شده است و امشب او و بچه هایش بی شام مانده‌اند. سیّد عامِلی از سیّد بحر العلوم معذرت خواهی می‌کند و از اینکه خبر نداشته پوزش می‌طلبد. سیّد بحر العلوم در پاسخ می‌گوید: اگر با علم به حال آن بیچاره شام می‌خوردی و به او اعتناء نمی کردی کافر بودی؛ ولی آنچه مرا نگران و ناراحت کرده، اینست که تو خبر از برادر مسلمانت نداری! باید از حال برادرانت جستجو کنی و آنان را دریابی. در هر حال، سیّد بحر العلوم سینی بزرگی پر از غذا با مقداری پول به شاگردش، آقای عامِلی، داد و از او خواست که به منزل آن برادر مؤمن برود و با هم شام بخورند و این پول را هم به او بپردازد تا قرض‌های خود را ادا کند و همچنان خود منتظر ماند و شام تناول نکرد تا اینکه آقای عامِلی برگشت و به او خبر داد که غذا را با همسایهاش تناول کرده و پول ها را هم به او داده است. جالب اینجاست که اِنعام سیّد بحرالعلوم درست به اندازه قرض‌ها و دیون آن مؤمن بود. فقهای نامدار شیعه با اندکی تغییر، ص 295، 296 کانال دروس و اندیشه های استاد حیدری فر 🆔 https://eitaa.com/dorusheidarifar
حاج میرزا جواد آقا بعد از دو سال که نزد آیت الله آخوند مولی حسینقلی همدانی شاگردی کرده بود، خدمت استادش عرض می کند: من در سیر و سلوک خود به جایی نرسیدم. آقا در جواب از اسم و رسمش سؤال می کند و او تعجب کرده می گوید: مرا نمی شناسید؟ من جواد ملکی تبریزی هستم! ایشان می گویند: شما با فلان ملکی ها نسبتی دارید؟ میرزا جواد آقا چون آنها را خوب و شایسته نمی دانست، از آنها و ثروتشان انتقاد می کند. مرحوم آخوند مولی حسینقلی در جواب می گوید: هر وقت توانستی کفش آنها را که بد می دانی جلوی پایشان جفت کنی، من خود به سراغ تو خواهم آمد. این حرف بسیار تأثیر می کند و میرزا جواد آقا فردا که به درس می رود خود را در محلی مستقر می کند که پایین تر از بقیه شاگردان بنشیند. در روزهای بعد طلبه هایی که از فامیل ملک التجار در نجف بود و ایشان آنها را خوب نمی دانست مورد محبّت خود قرار می دهد تا جایی که کفششان را پیش پایشان جفت می کند. بعد از مدتی این خبر به آن طایفه که در تبریز ساکن بودند می رسد و رفع کدورت از بابت حرف های میرزا جواد آقا می شود. کانال دروس و اندیشه های استاد حیدری فر 🆔 https://eitaa.com/dorusheidarifar
⭕️ برای دسترسی بهتر به مطالب کانال، روی هر کدام از هشتک ها کلیک کنید. 💫 💫 💫 💫 💫 💫 💫 💫 💐 💐 💐 💐 💐 📚 📚 📚 ◾️ ◾️ ◾️ ◾️ ◾️ ◾️ 📖📚 📖📚 📖📚 📖📚 📖📚 📖📚 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 👳🏻‍♂ 👳🏻‍♂ 👳🏻‍♂ 👳🏻‍♂ 👳🏻‍♂ 👳🏻‍♂ 👳🏻‍♂ 🛑 🛑 🛑 🛑 🛑 🛑 🛑 🛑 🛑 🛑 🕋 🕋 🕋 🕋 کانال دروس و اندیشه های استاد حیدری فر 🆔 https://eitaa.com/dorusheidarifar
⭕️ خاطره ای از آیت الله سید محمود طالقانی به یاد دارم پس از رهایی از حبس، حصری بر وی نهاده شد. پاسبانی در سر کوچه تنکابن گمارده شد که کسی به دیدار او نرود و طالقانی در خانه بود. زمستان بود و سوز سردی در هوا. طالقانی به خادم مسجد هدایت تلفن زد که هیزم‌هایی تهیه کند و به درِ خانه‌اش بفرستند. هیزم‌ها فراهم شد و در وانتی به سر کوچه تنکابن آورده شد؛ اما پاسبان اجازه نمی‌داد که هیزم‌ها به خانه برود. میان راننده و مأمور بحثی تند در‌گرفت. صداها بلند شد و مأمور ذکر مذموم معذور را می‌خواند و رخصت نمی‌داد. اجازه کتبی می‌خواست... طالقانی که سروصدا را شنید، پنجره را گشود، رو به مأمور کرد و گفت: سرکار، زمستان است. ‌خانه‌ من گرم است و بخاری نفتی دارم؛ اما این هیزم‌ها را گفتم برای تو بیاورند که در این شب‌های سرد سرما نخوری و نلرزی. پاسبان از شرم سر به زمین افکند و اشک از دیده روان کرد. به یاد دارم که در کوران انقلاب، زندانبان او در قزل‌قلعه «استوار ساقی» بر‌کنار شده بود و بی‌کار. طالقانی پیر پاک ما در کار شد که حقوقی برای او مقرر شود که گرسنه نماند. ✍ غلامرضا امامی نویسنده و مترجم کانال دروس و اندیشه های استاد حیدری فر 🆔 https://eitaa.com/dorusheidarifar
🔺کتاب «فوائد بحرالعلوم» سیّدمهدی نجفی را خریدم به پول ۳ ماه نماز استیجاری. و منِ محزون، شهاب‌ الدّین حسینی مرعشی نجفی هستم. و این حروف را در حال گرسنگی می‌نویسم! یک روز و شب به دلیل نداری، چیزی نخورده‌ام! امیدوارم بتوانم به برکت اجدادم بر این سختی‌ها صبر نمایم. ۱۳۴۱ مدرسه قوام - نجف أشرف کانال دروس و اندیشه های استاد حیدری فر 🆔 https://eitaa.com/dorusheidarifar
در مجلس استفتای آیت الله سید ابوالقاسم خویی بودیم، خبر دادند که پسر ایشان آقای آسید علی در جاده کربلا تصادف کرده است. مرحوم آشیخ عبدالحسین واعظ را آوردند که روضه ای بخواند تا اگر خبر به ایشان رسید یک مرتبه حالتی رخ ندهد. خلاصه؛ طرح مطلب کردند و بعد ایشان فرمود: حالا ( آسید علی ) هست یا رفت؟ سکوت کردند؛ کنارشان نشسته بودم، یادم هست که دیدم دستش قلم بود، لرزید. بعد هم مرحوم آشیخ عبدالحسین روضه اش را خواند و بعد که روضه تمام شد اشک هایش را پاک کرد و گفت: کتابها را بیاورید. شروع کرد به نوشتن ... مشغول تألیف «معجم رجال الحدیث» بود. خبر مرگ پسرش رسید اما آن شب تا چهار ساعت بعد این مرد مشغول نوشتن و بحث علمی بود. این طور زحمت کشیدند! و حالا این طور «اَصالة التنبلیة» حکم فرماست! 🎙ناقل حضرت آيت الله وحيد خراسانی کانال دروس و اندیشه های استاد حیدری فر 🆔 https://eitaa.com/dorusheidarifar