•﷽•
#کلام_شهید
راستی عبادت چیست؟!
احساسی که در آن تمام ذرات وجود به ارتعاش در آید ، جسم می سوزد ، قلب می جوشد ، اشک فرو می ریزد ، روح به پرواز در می آید و جز خدا نمی بیند و جز خدا نمی خواهد...
#شهیددکترمصطفی_چمران
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
@dost_an
#خاطرات_شهید
روز عیدفطر بود و طبق رسوم ما ، همهٔ اقوام و فامیل در خانهٔ پدر مهمان بودند و من نیز از مصطفی خواستم که با هم به این مهمانی برویم.
ولی مصطفی گفت ، شما بروید ، من نمیتوانم بیایم ، من تنها به مهمانی رفتم.
شب هنگام که مطابق عادت خودمان ، مسائل و مشکلات را با مصطفی در میان میگذاشتم ، از او پرسیدم که چرا امروز به مهمانی نیامدید؟
مصطفی پاسخ داد ، امروز روز عید بود و بیشتر بچه های مدرسه نیز برای دیدن اقوام و خویشان خود از مدرسه بیرون میروند.
ولی حدود ۳۰ نفر از بچه های یتیم هستند که هیچ فامیلی ندارند و به ناچار در مدرسه باقی میمانند.
وقتی بچه هایی که برای تفریح و دیدار اقوام خود رفته بودند بر میگردند ، برای بچه های باقی مانده در مدرسه از دیدار فامیل و بازی ها و سرگرمی های خود تعریف میکنند.
برای اینکه این بچه های یتیم نزد آنها احساس خجالت و افسردگی نکنند ، من امروز در مدرسه ماندم و برای آنها غذا درست کردم و با هم بازی کردیم و من با سرگرمی هایی آنها را شادمان کردم ؛ تا هنگام برگشت آن بچه ها از بیرون ، اینها هم بتوانند از بازی و سرگرمی و تفریح شان در روز عید تعریف کنند.....
راوی خانم غاده جابر همسر
#شهیددکترمصطفی_چمران
📕 یادگاران
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
@dost_an
#سیره_شهدا
یه لات بود توی مشهد.
داشت میرفت دعوا ، دکتر چمران دیدش ، دستش رو گرفت و گفت اگه مردی بیا بریم جبهه !!
به غیرتش برخورد و به همراه چمران رفت جبهه.
توی جبهه واسه خرید سیگار با دژبان درگیر میشه و با دستبند میارنش توی اتاق چمران.
رضا شروع میکنه فحش دادن به چمران ، وقتی دید که چمران به فحش هاش توجه نمیکنه ، یه دفعه داد زد ، کچل با توأم!
چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت: چیه؟ چی شده عزیزم؟ ، چیه آقا رضا ، چه سیگاری میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید !!
رضا که تحت تأثیر رفتار چمران قرار گرفته میگه:
میشه یه دوتا فحش بهم بدی؟! کشیده ای ، چیزی!
چمران: چرا؟
رضا: من یه عمر به هرکی بدی کردم ، بهم بدی کرده ، تاحالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه!
چمران: اشتباه فکر میکنی! یکی اون بالاست ، هرچی بهش بدی میکنم ، نه تنها بدی نمیکنه ، بلکه با خوبی بهم جواب میده. هی آبرو بهم میده.
گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده بگم بله عزیزم ، یکم مثل اون بشم !!
رضا جا خورد و رفت توی سنگر نشست و زار زار گریه میکرد ، اذان شد.
رضا اولین نماز عمرش بود ، سر نماز موقع قنوت صدای گریه اش بلند بود ، وسط نماز ، صدای سوت خمپاره اومد ، صدای افتادن یکی روی زمین شنیده شد ،
رضا اولین و آخرین نماز عمرش را خواند و پرکشید...!
#شهیددکترمصطفی_چمران
📕 یادگاران
#محرم
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
💠@Dost_an