eitaa logo
دوستان سردار سلیمانی
523 دنبال‌کننده
10.7هزار عکس
14.8هزار ویدیو
7 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹شهادت‌طلبی آیت‌الله کاشانی در راه دفاع از منافع دینی و ملی به روایت روزنامه‌نگار مشهور مصری ⚫️سالروز ارتحال آیت‌الله کاشانی 🔻حسنین هیکل، روزنامه نگار معروف مصری که در آن زمان در ایران اقامت داشت آن روز تاریخی را چنین توصیف می کند: 🔹صدای آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی در تمام گوشه و کنار دنیا چنین می پیچید: سگ های انگلیس! از کشور ما شوید و نفت ما را کنید. 🔸رزم آرا با هفت تیر از میدان اخراج شده بود و در نتیجه موقعیت کاملا تحت سیطره و نفوذ آیت الله در آمده بود... 🔹 اولین قسمت از سری عجایب، قصه صدهزار نفری بود که آیت الله به هنگام مناقشه در مجلس به آن امر کرد. 🔸 سیل جمعیت از طریق خیابان هایی که به میدان بهارستان منتهی می شد، در حال فریاد و شعار دادن پیش می رفتند. 🔹در میان صفوف متظاهرين شایع شده بود که پلیس در صورت نزدیک شدن جمعیت به مقر پارلمان دستور دارد به سوی آنها تیراندازی کند! و این خبر به منزل آیت الله نیز رسیده بود. 🔸 در این هنگام شنیده شد که ایشان به پسرش می گفت: کفن مرا بیاور، کفن برای ایشان آورده شد. سپس آیت الله بعد از غسل و دو رکعت نماز، کفن را پوشیده و برای ملاقات با مرگ، در جمعیت به راه افتاد... 🔹جمعیت با جوش و خروش مانند امواج دریا و مانند قضا و راهی به سوی پارلمان پیش می رفتند، ولی هنگامی که مردم به مقر پارلمان رسیدند ناگاه افراد پلیس که بالای ساختمان مجلس بودند، مواضع خود را ترک کردند؛ زیرا طبق یک دستور از گفته می شود که در مقابل آیت الله نکنید. 📔آیت الله کاشانی و ملی شدن صنعت نفت،ص١۶٣ به نقل از ایران کوه آتشفشان محمد حسنین هیکل، ص٧٢- ٧٠
🐑 ‌برای آزادی !!!! چوپان گله گوسفندان را به آغل برد و همه درهای آن را بست. چون گرگ‌های گرسنه سر رسیدند، درها را بسته یافتند و از رسیدن به گوسفندان ناامید شدند. برگشتند تا نقشه ای برای آزادی گوسفندان (بدست آوردن راحت تر گوسفندان) از آغل پیدا کنند. سرانجام ها به این نتیجه رسیدند که راه چاره، برپایی تظاهراتی جلوی خانه است که در آن گوسفندان را فریاد بزنند. گرگ‌ها تظاهرات طولانی را برپا کردند و به دور آغل چرخیدند. چون گوسفندان فریاد گرگ‌ها را شنیدند که از آزادی و شان دفاع می‌کنند، تحریک و برانگیخته شدند و به آنها پیوستند. 🐏 آنها شروع به انهدام دیوارها و درهای آغل با شاخهایشان کردند، تا اینکه دیوارها شکسته شد و درها باز گردید و همگی !! شدند. گوسفندان به صحرا گریختند و گرگ‌ها پشت سرشان دویدند. چوپان صدا میزد و گاهی فریاد می کشید و گاهی عصایش را پرتاب می‌کرد تا بلکه جلویشان را بگیرد. اما هیچ فایده ای نه از فریاد و نه از عصا، دستگیرش نشد. گرگ‌ها گوسفندان را در صحرایی بدون چوپان و نگهبان یافتند. آن شب، شبی تاریک برای گوسفندان و بود و شبی اشتها آور برای گرگ‌های به کمین نشسته. روز بعد چون چوپان به صحرایی که گوسفندان در آن آزادی!! خود را بدست آورده بودند رسید، جز لاشه های پاره پاره و استخوان های به خون کشیده شده، چیزی نیافت. 📖 این حکایت، حکایت آشنایی است.... حکایت احمقی است که، ناآگاهانه، به دعوت و دام و شیپور خود، برای !!! به خیابان می ریزند! در ایران راه برای پیشرفت و رشد، باز است. زنان ما برای درس خواندن، آموختن علم، هنر و پیشرفت کردن آزاد آزاد هستند. ولی دشمنان می‌خواهند به نام آزادی!!، به زنان راحت تر دسترسی داشته باشند و به مانند غرب، زنان را در حد کنیز جنسی ، برده، وسیله لذت بردن، سکس، رقاصی و هرزه بودن، تنزل دهند!!! 🤲 🌿 💪 😡 🌷 🇮🇷 ❤️🌹 @dostansardarsoleymani