⚘﷽⚘
گلوله توپ صد و شش ، دو برابر اون قد داشت ، چه برسد به قبضه اش
گفتم :"چه جوری اومدی اینجا ؟ "
گفت : " با التماس "
گفتم : " چه جوری گلوله توپ را بلند میکنی ؟"
گفت : " با التماس "
گفتم : " میدونی آدم چه جوری شهید میشه ؟ "
گفت : " با التماس "
و رفت ، چند قدم که رفت ، برگشت و گفت :" شما دست از راه امام برندارید "
وقتی آخرین تکه های بدنش را توی پلاستیک می ریختیم فهمیدم چقدر التماس کرده بود شهید شه ...
#شهید_مرحمت_بالازاده
🌷| @dostedhahideman
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ #قسمت هشتاد و هشتم داستان دنباله دار نسل سوخته: پوستر اتاق پر بود از پوستر فوتبالیست ها و ماشین
⚘﷽⚘
قسمت هشتاد و نهم داستان دنباله دار نسل سوخته: کرکر مردی
( ک با اعراب ضمه )
حالم خیلی خراب بود ...
- اشتباهی دستت گرفت، پاره شد؟ ... خودت می تونی چیزی رو که میگی باور کنی؟ ... اونجایی که چسبونده بودم ... محاله اشتباهی دست بخوره پاره بشه ... اونم پوستری که رویه ی پلاستیکی داره ...
تو که بلدی قاب درست کنی ... قاب می گرفتی، می زدیش به دیوار ... که دست کسی بهش نگیره ...
مامان اومد جلو ...
خجالت بکش سعید ... این عوض عذرخواهی کردنته ... پوسترش رو پاره کردی ... متلک هم می اندازی؟ ...
کار بدی نکردم که عذرخواهی کنم ... می خواست اونجا نچسبونه ...
هر لحظه که می گذشت ضربان قلبم شدید تر می شد ...
خیلی پر رویی ... بی اجازه رفتی سر کمدم ... بعد هم زدی پوسترم رو پاره کردی ...حالا هم هر چی، هیچی بهت نمیگم و می خوام حرمتت رو نگهدارم بازم ...
مثلا حرمت نگه ندار، ببینم می خوای چه غلطی بکنی؟ ... آره ... از عمد پاره کردم ... دلم خواست پاره کردم ... دوباره هم بچسبونی پاره اش می کنم ...
و دو دستی زد تخت سینه ام و هلم داد ...
بگو جربزه ندارم از حقم دفاع کنم ... گریه کن، بپر بغل مامانت ...
از شدت عصبانیت، رگ گردنم می پرید ... یقه اش رو گرفتم و کوبیدمش به دیوار ... و نگهش داشتم ...
هر بار اذیت کردی و وسایلم رو داغون کردی ... هیچی بهت نگفتم ... فکر نکن اگه کاری به کارت ندارم و نمیزنم لهت کنم ... واسه اینه که زورت رو ندارم ... یا از تو نصف آدم می ترسم ...
بدجور ترسیده بود ... سعی کرد هلم بده ... لباسش رو از توی مشتم بکشه بیرون ... اما عین میخ، چسبیده بود به دیوار ... هنوز از شدت خشم می لرزیدم ... تا لباسش رو ول کردم ... اومد خودش رو کنترل کنه اما بدتر روی سرامیک ... فرش زیر پاش سر خورد ...
برو هر وقت پشت لبت سبز شد ... کرکر مردی بخون ...
یه قدم رفتم عقب ... مامان ساکت و منتظر ... و الهام با ترس، دست مامان رو گرفته بود ... چشمم که به الهام افتاد، از دیدن این حالتش خجالت کشیدم ...
هنوز ملتهب بودم ... سعید، رنگ پریده ساکت و توی لاک دفاعی ...
همه توی شوک ... هیچ کدوم شون ... چنین حالتی رو به من ندیده بودن ...
جو خونه در حال آرام شدن بود ... که پدر از در وارد شد ...
🖤| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ قسمت هشتاد و نهم داستان دنباله دار نسل سوخته: کرکر مردی ( ک با اعراب ضمه ) حالم خیلی خراب بود .
⚘﷽⚘
قسمت نود داستان دنباله دار نسل سوخته: در برابر چشم
پدر کلید انداخت و در رو باز کرد ... کلید به دست ... در باز ... متعجب خشکش زد ... و همه با همون شوک برگشتن سمتش ...
اینجا چه خبره؟ ...
با گفتن این جمله ... سعید یهو به خودش اومد و دوید سمتش ...
اشتباهی دستم خورد پوسترش پاره شد ... حالا عصبانی شده ... می خواد من رو بزنه ...
برق از سرم پرید ...
نه به خدا ... شاهدن ... من دست روش ...
کیفش رو انداخت و با همه زور ... خوابوند توی گوشم ...
مرتیکه آشغال ... آدم شدی واسه من؟ ... توی خونه من، زورت رو به رخ می کشی؟ ... پوسترت؟ ... مگه با پول خودت خریدی که مال تو باشه که دست رو بقیه بلند می کنی؟ ...
و رفت سمت اتاق ... دنبالش دویدم تو ... چنگ انداخت و پوستر رو از روی کمد کند ... و در کمدم رو باز کرد ...
بازم خریدی؟ ... یا همین یکیه؟ ...
رفتم جلوش رو بگیرم ...
بابا ... غلط کردم ... به خدا غلط کردم ...
پرتم کرد عقب ... رفت سمت تخت ... بقیه اش زیر تخت بود... دستش رو می کشیدم ... التماس می کردم ...
- تو رو خدا ببخشید ... غلط کردم ... دیگه از این غلط ها نمی کنم ...
مادرم هم به صدا در اومد ...
- حمید ولش کن ... مهران کاری نکرده ... تو رو خدا ... از پول تو جیبیش خریده ... پوستر شهداست ... این کار رو نکن ...
و پدرم با همه توانش ... پوسترها رو گرفته بود توی دستش و می کشید ... که پاره شون کنه ... اما لایه پلاستیکی نمی گذاشت ...
جلوی چشم های گریان و ملتمس من ... چهار تکه شون کرد ... گاز رو روشن کرد و انداخت روی شعله های گاز ...
پاهام شل شد ... محکم افتادم زمین ... و پوستر شهدا جلوی چشمم می سوخت ...
🖤| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: سه شنبه - ۰۸ بهمن ۱۳۹۸
میلادی: Tuesday - 28 January 2020
قمری: الثلاثاء، 2 جماد ثاني 1441
🌹 امروز متعلق است به:
🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام
🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام
🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام
💠 اذکار روز:
- یا اَرْحَمَ الرّاحِمین (100 مرتبه)
- یا الله یا رحمان (1000 مرتبه)
- یا قابض (903 مرتبه) برای رسیدن به حاجت
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
#روزتون_منور_به_یاد_شهید_محمود_رضا_بیضایی
🌷 | @dosteshahideman
⚘﷽⚘
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
🔹گلایه ام ز دلی♥️ هست
🔸که #بی_تو مضطر نیست
🔹و #چشم بی هنری که
🔸بدون تو تــر نیست😔
🔹گلایه ام ز محبین #مدعی چون من
🔸که بازیادی ما، غربت تو👤کم نیست
🔹هزار داد زدیم #ادعای حب تو💖 را
🔸به پیش تیغ ولی
🔹یک خبر ز #حنجر نیست✘
🔹عجیب نیست چرا #پشت پرده ای آقا
🔸ز دشمنان چه بنالی
🔹چو #دوست یاور نیست❌
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🖤
🌹| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
خودت که نمی دانی
💥اما، به #صبح می مانی!
نگاهت 😍
#لبخندت
گرما و روشنی✨ ست
که جان❣ می بخشد #مرا
#شهید_محمود_رضا_بیضائی
#سلام_صبحت_بخیر_علمدار
❤️ | @dosteshahideman
⚘﷽⚘
💠امیرالمؤمنین علیه السلام
🔺كَفى بِالمَرءِ غُرورا أن يَثِقَ بِكُلِّ ما تُسَوِّلُ لَهُ نَفسُهُ
🔰در غفلت و فريب خوردگى آدمى همين بس كه به هر آنچه نفس در نظرش بيارايد اعتماد كند.
📙غررالحکم، باب النفس
🌸| @dosteshahideman
🍃 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
مداحی آنلاین - وای مادرم پریشون حاله - سید رضا نریمانی.mp3
5.24M
🔳 #ایام_فاطمیه
وای مادرم پریشون حاله😭
پروانه شکسته باله💔🕊
🎤 #سید_رضا_نریمانی
#السلام_علیک_یا_فاطمه_الزهرا_س
🌷| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
ای خدا ، من باید از نظر علم از همه برتر باشم، تا مبادا که دشمنان مرا از این راه طعنه زنند.
باید به آن سنگدلانی که علم را بهانه کرده و به دیگران فخر میفروشند، ثابت کنم که خاک پای من هم نخواهند شد.
باید همه آن تیره دلان مغرور و متکبر را به زانو در آورم، آنگاه خود خاضع ترین و افتاده ترین مرد روی زمین باشم.
_ شهید چمران
🌷| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
نوشته ای از همسرِ بزرگوار شهید عزیز وحید زمانی نیا از محافظان #حاج_قاسم_سلیمانی که با حاج قاسم توسط تروریست های آمریکایی به شهادت رسیدند💔🕊
بسم رب العشق
اینجا میدونید کجاست؟
بله درست حدس زدید کهف الشهداس 🌱
منو و آقا وحید اولین باری که رفتیم کهف ایشون اولین بارشون بود و خیلی دوست داشتن فضای اینجارو و کلی با حسرت نگاه میکردن به شهدا ...😔
وقتی داشتیم بر میگشتیم کلی عکسم گرفتیم و قرار بود بعد از عروسیمون با هم بیایم کهف الشهدا....
خلاصه که آقا وحید خیلی مارو غافل گیر کرد و زود آسمونی شد امیدوارم همگی مارو هم شفاعت کنن🌸 گرچه با شناختی که از ایشوون دارم اونقدر مهربون و دلسوز بودن که محاله ازشون چیزی بخواهیم بتونه رد کنه...😔
دعای من فقط تعجیل در فرجه آقامونه که زود بیان و همگی مارو از شر استکبار و ابر قدرت های زورگو نجات بدن ...
آمین یا رب العالمین❤
🌷| @dosteshahideman
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
📖🕋📖🕋📖
💠همراهان گرامی کانال
🌷ختم دسته جمعی زیارت حضرت زهرا سلام الله علیها به مناسبت شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها در کانال برگزار میشود
✅ تعدادثبت مجموعه یا ضامن آهو میشود و توسط متصدی آماردرحرم مطهر
🍂آقا علی بن موسی الرضا 🍂
ازطرف شما عزیزان ثبت میشودو نزد ولی نعمتمان به امانت سپرده میشود
❇️ فرصت شروع : از زمان اعلام متن در کانال پایان :روز جمعه ۱۱ / ۱۱/ ۱۳۹۸
✳️به نیابت از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هدیه به فاطمه زهرا ( س ) و برآورده شدن حاجت افراد شرکت کننده
📣لطفا تعداد زیارت را که می خوانید،به آیدی زیر بفرمایید تا جمع آماردر حرم مطهرامام رضا ( ع ) مطهر ثبت شود و
تشکروعاقبت بخیری ازحضور پر رنگتون 🌹
⬅️آیدی جهت پیام دادن برای اعلام تعداد تلاوت زیارت حضرت زهرا ( س ) در ختم دسته جمعی 👇👇
🆔@ZZ3362
زيارتنامه_حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_عليها
◾️اَلسَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ نَبِيِّ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَيْكِ
يَا بِنْتَ حَبِيبِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَلِيلِ اللَّهِ
السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ صَفِيِّ اللَّهِ
السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَمِينِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ خَلْقِ اللَّهِ
السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلاَئِكَتِهِ
السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ الْبَرِيَّةِ السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مِنَ
الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا زَوْجَةَ وَلِيِّ اللَّهِ
وَ خَيْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ
السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ سَيِّدَيْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ
السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ
السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْفَاضِلَةُ الزَّكِيَّةُ
السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِيَّةُ
السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا التَّقِيَّةُ النَّقِيَّةُ السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِيمَةُ
السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ
السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ
السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ
صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكِ وَ عَلَى رُوحِكِ وَ بَدَنِكِ أَشْهَدُ أَنَّكِ مَضَيْتِ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكِ وَ أَنَّ مَنْ سَرَّكِ
فَقَدْ سَرَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ
وَ مَنْ جَفَاكِ فَقَدْ جَفَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ
وَ مَنْ آذَاكِ فَقَدْ آذَى رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ
وَ مَنْ وَصَلَكِ فَقَدْ وَصَلَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ
وَ مَنْ قَطَعَكِ فَقَدْ قَطَعَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ
لِأَنَّكِ بَضْعَةٌ مِنْهُ وَ رُوحُهُ الَّذِي بَيْنَ جَنْبَيْهِ كَمَا قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ
أُشْهِدُ اللَّهَ وَ رُسُلَهُ وَ مَلاَئِكَتَهُ أَنِّي رَاضٍ عَمَّنْ رَضِيتِ عَنْهُ سَاخِطٌ عَلَى مَنْ سَخِطْتِ عَلَيْهِ
مُتَبَرِّئٌ مِمَّنْ تَبَرَّأْتِ مِنْهُ مُوَالٍ لِمَنْ وَالَيْتِ مُعَادٍ لِمَنْ عَادَيْتِ مُبْغِضٌ لِمَنْ
أَبْغَضْتِ مُحِبٌّ لِمَنْ أَحْبَبْتِ وَ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيداً وَ حَسِيباً وَ جَازِياً وَ مُثِيباً
📚مفاتيح الجنان
17.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘﷽⚘
#کلیپ_تصویری
📹 نماهنگ مداحی با تصاویر از شهید خادم الشهدا حجت الله رحیمی
#ارساليکاربرمحترم
🌷| @dosteshahideman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚘﷽⚘
#قراردمغروب
💚بریم تومدینه و جبهه های جنگ 💚
به نیابت از شهید
💕علی رستمی💕
🌷این دست همان ناجوان مردیست...😭😭🌷
🎤 #صابرخراسانی
#رزقمعنوی
🌷| @dosteshahideman
25.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘﷽⚘
🎥 مداحی حاج محمود #کریمی در دومین شب مراسم عزاداری ایام شهادت حضرت زهرا (س) در حسینیه امام خمینی(ره)🌹
🌷| @dosteshahideman
seyedrezanarimani-@yaa_hossein.mp3
6.76M
#فاطمیه
🎵از غم دوریت ای یوسف دل محزونم
🎤سیدرضا #نریمانی
#روضه
🌷| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ قسمت نود داستان دنباله دار نسل سوخته: در برابر چشم پدر کلید انداخت و در رو باز کرد ... کلید به
⚘﷽⚘
قسمت نود و یکم داستان دنباله دار نسل سوخته: تنهایم نگذار
برگشتم توی اتاق ... لباسم رو عوض کردم و شام نخورده خوابیدم ... حالم خیلی خراب بود ... خیلی ... روحم درد می کرد ...
چرخیدم سمت دیوار و پتو رو کشیدم روی سرم ... بغض راه گلوم رو بسته بود و با همه وجود دلم می خواست گریه کنم ... اما مقابل چشمان فاتح و مغرور سعید؟ ...
یک وجب از اون زندگی مال من نبود ... نه حتی اتاقی که توش می خوابیدم ... حس اسیری رو داشتم ... که با شکنجه گرش ... توی یه اتاق زندگی می کنه ... و جز خفه شدن و ساکت بودن ... حق دیگه ای نداره ...
خدایا ... تو، هم شاهدی ... هم قاضی عادلی هستی ... تنهام نذار ...
صبح می خواستم زودتر از همیشه از اون جهنم بزنم بیرون... مادرم توی آشپزخونه بود ... صدام که کرد تازه متوجهش شدم ...
مهران ...
به زور لبخند زدم ...
- سلام ... صبح بخیر ...
بدون اینکه جواب سلامم رو بده ... ایستاد و چند لحظه بهم نگاه کرد ... از حالت نگاهش فهمیدم ... نباید منتظر شنیدن چیزهای خوبی باشم ...
چیزی شده؟ ...
نگاهش غرق ناراحتی بود ... معلوم بود دنبال بهترین جملات می گرده ...
بعد از مدرسه مستقیم بیا خونه ... می دونم نمراتت عالیه... اما بهتره فقط روی درس هات تمرکز کنی ...
برگشت توی آشپزخونه ... منم دنبالش ...
بابا گفت دیگه حق ندارم برم سر کار؟ ...
و سکوت عمیقی فضا رو پر کرد ... مادرم همیشه توی چند حالت، سکوت اختیار می کرد ... یکیش زمانی بود که به هر دلیلی نمی شد جوابت رو بده ... از حالت و عمق سکوتش، همه چیز معلوم بود ... و من، ناراحتی عمیقش رو حس می کردم ...
اشکالی نداره ... یه ماه و نیم دیگه امتحانات پایان ترمه ... خودمم دیگه قصد نداشتم برم سر کار ... کار کردن و درس خوندن ... همزمان کار راحتی نیست ...
شاید اون کلمات برای آرام کردن مادرم بود ... اما هیچ کدوم دروغ نبود ... قصد داشتم نرم سر کار ... اما فقط ایام امتحانات رو ...
🖤| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ قسمت نود و یکم داستان دنباله دار نسل سوخته: تنهایم نگذار برگشتم توی اتاق ... لباسم رو عوض کردم
⚘﷽⚘
قسمت نود و دوم داستان دنباله دار نسل سوخته: نت برداری
امتحانات آخر سال هم تموم شد ... دلم پر می کشید برای مشهد و امام رضا ... تا رسیدن به مشهد، دل توی دلم نبود...
مهمانی ها و دورهمی ها شروع شد ... خونه مادربزرگ پر شده بود از صدای بچه ها ... هر چند به زحمت 15 نفر آدم... توی خونه جا می شدیم ... اما برای من ... اوقات فوق العاده ای بود ... اون خونه بوی مادربزرگم رو می داد ... و قدم به قدمش خاطره بود ...
بهترین بخش ... رفتن سعید به خونه خاله معصومه بود ... و اینکه پدرم جرات نمی کرد جلوی دایی محمد چیزی بهم بگه... رابطه پدرم با دایی ابراهیم بهتر بود ... اما دایی ابراهیم هم حرمت زیادی برای دایی محمد قائل بود ... و همه چیز دست به دست هم می داد ... و علی رغم اون همه شلوغی و کار ... مشهد، بهشت من می شد ...
شب، خونه دایی محسن دعوت بودیم ... وسط شلوغی ... یهو من رو کشید کنار ...
- راستی مهران ... رفته بودم حرم ... نزدیک حرم، پرده پناهیان رو دیدم ... فردا بعد از ظهر سخنرانی داره ...
گل از گلم شکفت ...
جدی؟ ... مطمئنی خودشه؟ ...
نمی دونم ... ولی چون چند بار اسمش رو ازت شنیده بودم با دیدن پرده ... یهو یاد تو افتادم ... گفتم بهت بگم اگه خواستی بری ...
محور صحبت درباره "جوانان، خدا و رابطه انسان و خدا " بود... سعید، واکمنم رو شکسته بود ... هر چند سعی می کردم تند نت برداری کنم ... اما آخر سر هم مجبور شدم فقط قسمت های مهمش رو بنویسم ... بعد از سخنرانی رفتم حرم ... حدود ساعت 8 بود که رسیدم خونه ...
دایی محمد، بچه ها رو برده بود بیرون ... منم از فرصت و سکوت خونه استفاده کردم ... بدون اینکه شام بخورم، سریع رفتم یه گوشه ... و سعی کردم هر چی توی ذهنم مونده رو بنویسم ... سرم رو آوردم بالا ... دیدم دایی محسن بالای سرم ایستاده ...
🖤| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
#سلام_امام_زمانم🖤
دلها شده دوباره پریشان مادرت💔
آقا بیا به مجلس ما،جان مادرت😔
روزی #فاطمیۀ ما را زیاد کن
دست شماست سفرۀ احسان مادرت🌿
@dosteshahideman
⚘﷽⚘
فاطیمه آمدو آن مونس وهمدم کجاست؟
شمع میپرسد ز پروانه گل نرگس کجاست؟
درعزای مادرت یابن الحسن یکدم بیا؛
تا نپرسد این جماعت بانی مجلس کجاست...
#اللهمعجللولیکالفرج
#فرجمولاصلوات
🌷| @dosteshahideman