eitaa logo
دوست شــ❤ـهـید من
942 دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
68 فایل
🌹🌿بسم الله الرحمن الرحیم🌿🌹 #شهید_محمود_رضا_بیضائی: «اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة» " «اگر دعوت کننده زینب (س) باشد، سلام بر شهادت»! #خادم_کانال: @gharibjamandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
دوست شــ❤ـهـید من
🍃🌸🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 : شهید.مدافع.حرم.سید.سجاد.حسینی اوایل آشنایی و روزهای خوش نامزدی با سید سجاد بود.😍 قبل از همه ی مهمان ها  به دیدنم آمد و از مادرم اجازه خواست که من به دم در خانه بروم.😍 . نمیدانستم،سید برای چه آمده....😢 وقتی به دم در رفتم،دیدم با دسته گل قشنگی منتظرم هست.💐 مهرش روز به روز بیشتر میشد 🌹و محبت و عشقش در وجودم ریشه میدواند.🌷 . رو به من کرد و گفت: میخواهم حرفی به شما بزنم،امشب هوای من را بیشتر از وقتهای دیگر داشته باش.☺️😣 خندیدم و گفتم:سید هوای شمارا دارم ولی اگر بزرگترها به من اجازه بدهند.❤️ گفت:پس هرچه بنویسم،قبول است؟ گفتم:اصلا قباله برایم مهم نیست.😔 جواب داد:پس قباله را در حد وسعم 🖊مینویسم که تا  از ،همه ی ان را به تو بدهم. در طول زندگیمان هیچوقت از او مهریه ام را نخواستم. . مهریه ی من  و  سید سجاد به من بود که برایم سنگ تمام گذاشت و رفت. 👇👇 @dosteshahideman 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
🌷🕊🌷 🌷 🌷 عاشق دوچرخه🚲 بود. قرار بود برای تولدش که 31 فروردینه براش دوچرخه بخریم. 🌷10 فروردین بود؛ سید محمد یک دفعه گریه اومد و میگفت: حتما باید همین برام دوچرخه بگیرین. دیدیم ساکت نمیشه، رفتیم براش دوچرخه گرفتیم، آبی، همون رنگی که دوست داشت. 🌷دوچرخه همش تو خونه بود و سید محمد ، رو فرش دوچرخه رو برونه. 🌷تا اینکه 14 فروردین اعزام شد به .هر روز که زنگ میزد و صحبت میکردیم، هم از من و هم از سید محمد از دوچرخه بازیش میپرسید. 🌷تا روز آخر، ، 15 اردیبهشت، وقتی تماس گرفت، بازم از سید محمدو دوچرخه اش پرسید. گفتم: سید محمد خوب می تونه دوچرخه رو برونه، برای چی همیشه این سوال رو میپرسی؟؟ 🌷آقا رضا گفت: می خوام# مطمئن بشم.فرداش 🕊 شد و هیچ وقت دوچرخه بازی سید محمد رو ندید. 🌷حالا سید محمد موندو یه دوچرخه آبی و آرزوی اینکه ای کاش بود تا بهش نشون بده که چقدر خوب👌 می تونه دوچرخه رو برونه. نقل از 🌷| @dosteshahideman 🌷🕊 🌷🕊🌷 🌷🕊🌷🕊 🌷🕊🌷🕊🌷
🌷 ✍ به روایت 🔰اردیبهشت بود که آمد. شب . شبی که آرزوی دیدن مرتضی برایم مستجاب شد😍. همه فامیل و دوست و آشنا رفتیم فرودگاه🛬 استقبالش. تمام یک ماهی که بود، روز و شب مهمان داشتیم.‌ همه می‌آمدند ببینند چه خبر است. 🔰دو سه سالی که تا سوریه بود، مرتضی دیگر آن مرتضای سابق نبود✘. رشد وجودی و را با تمام وجود حس می‌کردم. با ما هم که بود مدام دلشـ❤️ پیش نیروهایش بود. مدام با بچه‌هایش در تماس📞 بود. 🔰وقتی از آزادی می‌گفت به وضوح برق شادی توی چشم‌هایش😃 دیده می‌شد. چقدر ذوق می‌کرد وقتی می‌گفت: «مردم از خوشحالی و به نشانه تشکر، روی سر بچه‌های ما خشک می‌ریختند😅.» 🔰کوچک‌ترین اتفاقی کم‌صبرش می‌کرد؛ می‌شد، فلان نیرویش شهید🌷 می‌شد، فلان منطقه می‌کرد. مرتضی دیگر دلش با ما نبود🚫. هربار که می‌آمد، خستگی را به وضوح روی شانه‌هایش می‌کردم. 🔰مرتضی تا قبل از رفتنش به ، موهایش یک‌دست مشکی بود ولی از روزی که رفت، می‌دیدم دارند سفید می‌شوند. شهید 🕊که شد، 13 تار مویش سفید شده بود. 🔰بین خواب و بیداری حس کردم روی تپه‌ای ایستاده. داشت از سرما❄️ می‌لرزید و دندان‌هایش به هم می‌خورد😖. سرما به جان من هم افتاد. آن‌قدر سردم شده بود که از خواب پریدم🗯. بلافاصله به مرتضی پیام📲 دادم. به همان اسمی که توی گوشی‌ام برایش انتخاب کرده بودم: . جواب نداد. 🔰دلم طاقت نیاورد💔، زنگ زدم ‌ولی باز هم جواب نداد😥. دیگر خوابم نمی‌برد. جدای از سرما، هم بی‌خوابم کرده بود. دم اذان صبح بود که تماس☎️ گرفت. بی ‌سلام و احوال‌پرسی گفتم: «مرتضی! چرا این‌قدر لباس کم پوشیدی که بشه؟ نمی‌گی سرما می‌خوری؟» 🔰 مهربان جواب داد: «چی کار کنم ، عملیات بود. همین یک‌دست لباس تمیز بود که پوشیدم🙂.» فهمیدم واقعا سردش بوده. مثل همیشه،قبل ازعملیات کرده بود و با همان یک‌دست لباس 👕سردش شده بود. 🌹| @dosteshahideman 🌹🕊 🌹🕊🌹 🌹🕊🌹🕊
#عاشقـــانه‌شهـــــدا #خستگے_مانع_محبت_نشود شب اومد خونه چشماش از بےخوابے شدید، سرخ بود.😣 رفتم سفره بیارم ولے نذاشت. گفت: امشب نوبت منه☺️، امشب باید از #خجالتت در بیام. گفتم:تو بعد از این همه وقت خسته و ڪوفته اومدے... نذاشت حرفم تموم بشه☹️ بلند شد و غذا رو آورد🍜. بعد غذاے #مهدے👦 رو با #حوصله بهش داد و سفره رو جمع ڪرد. بعد چایے ریخت و گفت: «بفرما».😍😌 راوے: #همســــرشهیـــد #محمـد_ابـراهيم_همـت❤️ 📙به مجنون گفتم زنده بمان، ص۲ @dosteshahideman
⚘﷽⚘ : درراس همه ی حاجات ودعاهای این شهید دعا برای تعجیل فرج بود،هروقت قراربود کسی به زیارت برود یا درهمین التماس دعاگفتن های مرسوم ایشان میگفت:"برای امام زمان(عج)خیلی دعا کنید" اگر قراربود دوستی به زیارت برودنشانه ای میداد تا درآن حرم به یاد ایشان بیفتدوبعدتاکید میکرد " (عج)_دعاکن" مخصوصا برای زائران کربلا این نشانی دادن ها فراوان بود هیچ وقت نشنیدم برای خودش دعایی بخواهد. حتی درپیامک های تبریک سال نوکه قبل از آخرین اعزام برای دوستانش فرستاد، تاکیدوسفارش برای فرج وظهور حضرت حجت(عج)فراوان است... 🌷 | @dosteshahideman
⚘﷽⚘ سبك زندگي ايشان خدمت خالصانه و بي منت بود.🌸منافع خود را نمي ديدند. بيشتر دوست داشتند با قشر ضعيف جامعه همنشين باشند و سعي داشتند تا در حد توان خود نيازهاي آنان را برطرف كنند.❤️ هميشه مبالغي را براي كارهاي خير كنار مي گذاشتند💵 و مقيد بودند تا با اجازه من اين كار صورت بگيرد. خيلي متواضع و خاكي بودند و اين خصوصيت از درون ايشان مي جوشيد.🍃 راوي: 🕊 🌷| @dosteshahideman