✅ دختر علامه طباطبایی:
پدرم همیشه از گذشت و تحمل مادرم تمجید می کرد و می گفت که این زن یازده سال و نیم در «نجف» تحمل هر سختی را کرده است، ۸ بچه اش را پس از تولد از دست داده و دم نزده و در همه این مدت من مشغول درس خواندن بودم و خوبیها را به مادرم نسبت می دادند.
ما هرگز بگو و مگو و اختلافی بین آن پدر و مادر ندیدیم. به قدری نسبت به هم مهربان و فداکار و با گذشت بودند که ما گمان می کردیم اینها هرگز با هم اختلافی ندارند (در صورتی که زندگی مشترک، به هر حال، بدون اختلاف نظر نیست) آنها واقعاً مانند دو دوست با هم بودند.
وقتی مادرم مریض می شد، اصلاً اجازه نمی داد از بستر بلند شود و کاری انجام دهد. مادر من حدود ۱۷ سال پیش فوت کرده است، پیش از فوت حدود ۲۷ روز در بستر بیماری بود و در این مدت پدرم از کنار بستر ایشان لحظه ای بلند نشدند. تمام کارهایشان را تعطیل کردند و به مراقبت از مادرم پرداختند.
فراق این همسر فداکار، علامه را سخت تحت تأثیر قرار داد و درباره او چنین گفت: «من برای مرگ همسرم گریه نمی کنم. گریه ام برای صفا و کدبانوگری و محبت های خانم است. در طول مدت زندگی هیچ گاه نشد خانم کاری بکند که من حداقل در دلم بگویم کاش این کار را نمی کرد، یا کاری را ترک کند که بگویم کاش این عمل را انجام داده بود».
#سبک_زندگی_اسلامی
#خانواده_مستحکم
#آداب_همسرداری
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#پیام_مخاطبین
✅ تنها نیستید....
#رویای_مادری
#ناباروری
#فرزندآوری
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ ارائه تسهیلات ازدواج و فرزندآوری به سربازی نرفتهها...
سخنگوی شورای نگهبان: یکی از موانع بهرهمندی از تسهیلات ازدواج و فرزندآوری انجام خدمت وظیفه بود که پس از بررسی مصوبه طرح الحاق یک ماده به قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت در شورای نگهبان و عدم مغایرت با شرع و قانون اساسی، از این پس افرادی که خدمت وظیفه ندارند هم میتوانند از این تسهیلات استفاده کنند.
#قانون_حمایت_از_خانواده
#وام_ازدواج
#وام_فرزندآوری
#وام_مسکن
#واگذاری_زمین_و_مسکن
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#پیام_مخاطبین
✅ حساب و کتاب الهی....
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
14.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ دعای زیبای حاج مهدی رسولی در حسینیه معلّی...
#فرزندآوری
#نسل_حسینی
#برکت_خانه
#دوتا_کافی_نیست
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۷۷۱
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#ازدواج_آسان
#فرزندآوری
#سختیهای_زندگی
#جنسیت_فرزند
#قسمت_اول
۱۵ ساله بودم که مادرم سکته کردن و خونه نشین شدن، اون موقع خواهرم ازدواج کرده بود و در یک شهر خیلی دور که فقط تعطیلات عید و تابستان میتونست بیاد دیدن ما و برادرم هم دانشجو شهر نزدیک ولی ماهی یکبار فقط میومد چند روزی خونه.
روزهای خیلی سختی بود تا مادرم تونست یکم به زندگی برگرده و کم کم کارای شخصیش رو انجام بده. من خیلی زود بزرگ شدم و همه امور خونه رو انجام میدادم.
اون زمان برام خواستگار میومد ولی سریع رد میشد که من هنوز بچه ام و اگر ازدواج کنم، کی میخواد مراقب مادرم باشه...
سالها گذشت و من بعد تموم شدن درسم مشغول به کار شدم ولی دیگه هیچ خواستگاری نداشتم، برادرم هم ازدواج کرده بود و تنها بودم.
خونه ما پایین شهر بود و حتی اگر کسی از من خوشش میومد بخاطر شرایط محل زندگی و مادرم اصلا جلو نمیومدن😔
همه همکارام و دوستام کم کم ازدواج کردن ولی هیچکس حاضر نبود دختر از پایین شهر بگیره
تا اینکه سال ۹۵ وقتی خواهرم برای زایمان به خونه ما آمده بود از پاقدم به دنیا اومدن بچه ش خداروشکر یه خواستگار خوب و مذهبی پیدا شد. خانواده خیلی خوب با پسری مذهبی، اهل کار و همه چی تمام
فکر میکردم وقتی بیان زندگی مارو ببینن منصرف میشن با دلی شکسته دعا میکردم و خداروشکر همسرم به شدت از من خوششون اومد و هیچ کدوم از مشکلات مادرم و فقر و پایین شهری بودن ما اهمیت ندادن😍
با ۱۴ سکه و شرایط خیلی آسان سال ۹۵ عقد کردیم اون موقع من ۲۵ ساله بودم و همسرم ۳۵ سال
به خاطر دوران عقد سختی که داشتیم و پدرم خیلی منو اذیت میکرد و من نمیتونستم به همسرم چیزی بگم بعد ۶ ماه با اصرار من عروسی گرفتیم و نزدیک خونه مادرم جایی اجاره کردیم.
پدرم هیچ جهیزیه ای بمن نداد با اینکه توان مالی داشتن من مجبور شدم هرچی کار کردم تو این سالها با کلی وام و قرض جهیزیه خریدم و خیلی آبرومند رفتیم خونه خودمون بدون اینکه همسرم متوجه بشن، من وقتی وارد زندگی مشترک شدم کلی قرض و بدهی داشتم😔
به لطف خدا کار میکردم هم پول قسط جهیزیه میدادم، هم به مادرم رسیدگی میکردم، همسرم هم در مورد حقوقم نمیپرسید و مشکلی با رفت و آمدم به خونه مادرم نداشتن و واقعا خدا کمکم میکرد
همون موقع بخاطر اختلاف سنی و سن بیشتر همسرم دوست داشتم که بچه دار بشیم ولی من باید کار میکردم تا قسط جهیزیم تموم بشه از طرفی همسرم هم مخالف بودن که هنوز زوده حالا بذار ۱ سال بگذره
تا اینکه تصمیم گرفتم برم دکتر و اقدامات قبل بارداری انجام بدم که همون اوایل مشخص شد من تنبلی تخمدان دارم و حتما باید دارو مصرف کنم برای بارداری
به همسرم چیزی نگفتم و درمان شروع کردم که کم کم خداروشکر همسرم هم راضی شدن و من بعد ۱سال و ۳ماه باردار شدم😍
وقتی مجرد بودم خیلی دلم میخواست ازدواج کنم ولی هیچ خواستگاری نبود😔
اینقدر از دختر بودن خودم رنج کشیدم که از خدا میخواستم بمن دختر نده، انتظار برای خواستگار اومدن خیلی سخته😔
خدا پسرم رو سال ۹۸ در یک بارداری بسیار سخت با ویار شدید به ما هدیه داد، من در تمام این ۹ ماه کار میکردم که هم بتونم وامم رو تسویه کنم، هم مقداری لباس و سیسمونی برای بچه بخرم و باز هم پدرم از من پولشون دریغ کردن و گفته بودن خودش کار میکنه، بخره. خداروشکر باز هم خیلی آبرومند بدون اینکه کسی متوجه بشه همه چی خریدم.
با تولد پسرم خیلی همه چی خوب شد، مادرم خیلی خوشحال بودن و من مرخصی بودم بیشتر خونه مادرم میرفتم بعد ۶ ماه که مرخصی زایمانم تموم شد، باید تصمیم میگرفتم که برم یا استعفا بدم.
همسرم به شدت مخالف بود، خودمم دلم برای پسرم میسوخت چون هیچکس نبود ازش نگهداری کنه باید میذاشتم مهد و این خیلی منو ناراحت میکرد. از طرفی نگهداری از بچه و کارهای خونه که حالا ۲برابر شده بود با کارهای مادرم خیلی فشار روم بود.
بلاخره تصمیم گرفتم با توکل بخدا انصراف بدم با پول سنوات این ۱۰ سال کار، همه قرض هام رو دادم و خداروشکر بدون هیچی بدهی، خانه دار شدم و وقت بیشتری برای پسرم و مادرم داشتم.
ادامه در پست بعدی...
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۷۷۱
#فرزندآوری
#سختیهای_زندگی
#جنسیت_فرزند
#قسمت_دوم
پسرم ۸ ماهه بود که کرونا شروع شد، خیلی روزای سختی بود همون ۲ماه اول خانواده همسرم درگیر شدن و خاله شون بخاطر کرونا فوت کردن، خیلی میترسیدم که مادرم مبتلا نشن هنوز ۲ماه نگذشته بود که دختر عمه جوونم هم با کرونا فوت کردن...
خیلی جو پر استرسی برام شروع شده بود، ترس از مبتلا شدن و از دست دادن عزیزانم، هنوز ۱ماه از فوت دختر عمه ام نگذشته بود که خواهرم سخت درگیر شدن و کار به بستری کشیده بود. خیلی نگرانشون بودم، در شهر غریب بچه هاش تنها بودن و من نمیتونستم بمونم، باید میرفتم کمک، از طرفی پسرم ۱ ساله بود و میترسیدم بریم اونجا مبتلا بشه و از طرفی مادرم تنها میشد.
من باید بین نگهداری از پسرم مادرم و خواهرم انتخاب میکردم😐 خداروشکر همسرم خیلی منطقی برخورد کردن و بمن اجازه دادن باپسرم بریم شهرستان پیش خواهرم و من مادرم بخدا سپردم. اگر چندتا بچه بودیم یکی پیش مادرم میموند یکی میرفت پیش خواهرم...
روزای سختی بود حال خواهرم خیلی بد بود و فقط میتونستم براش دعا کنم. خداروشکر بعد ۱۰ روز خواهرم مرخص شد خیلی ضعیف و ناتوان ولی خداروشکر زود توانشو بدست آورد و من بعد ۲۰ روز برگشتم به خونه...
هنوز ۳ روز نگدشته بود از اومدنمون که حال من و همسرم بد شد و بعد تست مشخص شد که ماهم درگیر کرونا شدیم.
روزای سختی بود، پسرمم درگیر شد، هیچکس نبود کمک حالمون باشه ولی به لطف خدا بعد ۳ هفته خوب شدیم.
تو این مدت مادرم تنها بودن و فقط خدا نگهدارشون بود، همیشه میگفتم کاش ما چندتا بچه بودیم هر روز یکی میرفت کارهای مادرم انجام میداد، واقعا ۳تا بچه کافی نیست.
بعد از اون مراقبت من بیشتر شد و جز خونه مادرم از ترس کرونا جایی نمیرفتمک، زمان گذشت و کم کم به عید نزدیک شدیم که متاسفانه با همه مراقبت هایی که کردیم مادرم درگیر کرونا شدن و بعد ۳ ماه تلاش خیلی زیاد، در ۲سالگی پسرم مارو ترک کردن و من یکباره تنهاترین آدم روی زمین شدم.
خواهرم و برادرم رفتن شهر خودشون و منی که همیشه نصف وقتم خونه مادرم میگذشت جایی برای رفتن نداشتم.
به شدت دچار افسردگی شدم، با همسرم به اختلاف خوردیم، روزهای سختی بود تا تونستم بعد ۸ ماه خودمو با کمک مشاور جمع کنم و تازه لباس مشکی از تنم در بیارم😔
بعد از مدتی تصمیم گرفتم بچه دار بشیم تا ورود یک عضو جدید کمی حالم بهتر کنه، مادرم روزهای آخر خیلی بمن میگفتن که دختر بیارم که همدمم باشه و تنها نباشم، با همسرم صحبت کردم و پذیرفت و من چون میدونستم مشکل دارم سریع درمان شروع کردم ولی اینبار خیلی طول کشید.
هر ماه قرص و دارو آمپول بیشتر برام مشکل درست میکرد، دچار کیست تخمدان شدم در طول درمان یک شب با درد شدید متوجه ترکیدن کیستم شدم، خیلی اذیت شدم تا بلاخره خدا لطفش شامل حالمون کرد و در ۴ سالگی پسرم باردار شدم.
اینبار با اینکه دلم از دختر بودن پر بود ولی از خدا دختر خواستم که همدم این تنهایی های بی مادری ام بشه ولی خدا بازم بهمون یک گل پسر دیگه داد.
همون موقع ها بود که با کانال شما آشنا شدم. تجربه های دوستان خیلی دیدم به زندگی، دختر پسر بودن بچه و خیلی چیزا تغییر داد.
من تصمیم گرفتم بعد پایان شیردهی پسرم دوباره اقدام کنم تا خدا یک دختر بهمون هدیه بده 😍 برای یک مادر دختر داشتن بهترین حس دنیاست، همدم روزهای سخت...
وقتی یادم میاد تو بیمارستان کنار مادرم بودم، احساس تنهایی میکنم. دختر عصای دست پیری مادر میشه... ولی تو جامعه ما به اینکه دختر خوب و باحجاب و با ایمان باشه نگاه نمیکنن و حتما دنبال دختر پولدار و زیبا و باکلاس میگردن برای پسرشون و من از این انتظار اومدن خواستگار خیلی زجر کشیدم و همیشه دعا میکنم هیچ دختری مجرد نمونه...
همه مون اطرافمون دخترهای خوب و با ایمان زیادی هست که متاسفانه سنشون بالا رفته و هنوز ازدواج نکردن، در حد توان مون کمک کنیم تا ان شاء الله بتونن ازدواج کنند.
کاش روزی برسه دید جامعه ما تغییر کنه...
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#ارسالی_مخاطبین
✨خداوندا مرا اولاد بسیاری عطا فرما
✨که در راه حسینت، لشکری از خون من باشد
👌 «ما کوثریم و کم نمی شویم»
#نسل_حسینی
#برکت_خانه
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075