eitaa logo
دوتا کافی نیست
49.5هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.4هزار ویدیو
33 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
دعاهاتون در حقم مستجاب شد... 😍 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 https://eitaa.com/dotakafinist https://eitaa.com/dotakafinist
۱۱۰۹ سال ۹۴ با همسرم ازدواج‌ کردم، ایشون سرباز بودن و هردو سن مون کم بود. با تموم سختی ها و بیکاری همسرم، سال ۹۶ زیر یک سقف رفتیم. بعد از یک سال همسرم شاغل شدند و یه خورده از پس خرج مخارج بر اومدیم، تصمیم گرفتیم که بچه دار بشیم. حدودا یک سال از اقدام مون گذشت اما خبری نبود. شروع کردم به دکتر رفتن، اولین دکترم یه دکتر معروف در مشهد هستن، متاسفانه بدون سونو و آزمایش، داروهای قوی دادن که هورمونام به شدت بهم ریخت، دوره های نامنظم و... چند ماهی گذشت مجدد با پرس جو پیش یه دکتر دیگه ای رفتم ایشون کلی آزمایش سونو انجام دادن و فهمیدن با مصرف دارو ها تنبلی شدید تخمدان گرفتم و درمان رو شروع کردن، شش ماهی گذشت از مصرف دکتر و دارو اما باز هم خبری نبود. حدودا سه سالی میشد اقدام بودیم و به چندین دکتر مراجعه کرده بودم اما بی فایده، تصمیم گرفتیم مدتی رو دکتر نریم و دارویی مصرف نشه. اما خب گذشت و بازم خبری نبود. چندین مرتبه داروگیاهی مصرف کردم، طبیب های زیادی رفتم که توی مشهد خبره بودن و خیلیا پیششون نتیجه گرفته بودن از بادکش درمانی بگیرین تاااا طب سوزنی و طب گیاهی و.... اما باز هم نتیجه نداد. دوباره تصمیم گرفتم دکتر برم با کلی تحقیق یک دکتر پیدا کردم که خیلیا نتیجه گرفته بودن و داخل مطب ای یو ای میکردن رفتم پیششون و دوباره کلی آزمایش و سونو عکس رنگی هم من، هم همسرم انجام دادیم. ایشون گفتن من تنبلی تخمدان دارم و همسرم اسپرم هاش ضعیفه، سه دوره دارو تجویز کردن و بعد از گذشت سه ماه، دارو برای ای یو ای رو شروع کردن. کسانی که توی این موقعیت هستند میدونن برای انجام ای یو ای چند سری باید سونوگرافی انجام بدی تا موعد انجام ای یو ای رو دکتر تشخیص بدن. خلاصه روز موعود رسید و با کلی استرس و هیجان راهی آزمایشگاه و بعد مطب دکتر شدیم برای انجام ای یو ای، مراحل گذشت. دو روز استراحت مطلق داشتم و ۱۵ روز بعد میتونستم آزمایش بدم. توی این مدت هم کلی دارو مصرف کردم روز ۱۵ ام رسید و آزمایش دادم اما منفی شد. دوباره کلی ناامید شدیم اما من تصمیم رو گرفته بودم و خیلی پیگیر بودم توی این مدت کلی نذر کردیم و بعد از منفی شدن آزمايشم، امام حسین خیلی یهویی مارو طلبید تا پیاده روی اربعین کربلا باشیم.🥺 بعد از اومدن از کربلا دوباره کل آزمایشا و سونو ها رو جمع کردم رفتم مرکز ناباروی نوین، اونجا رو معرفی کردن گفتن خصوصیه دکترش خیلی خوبه و... مستقیم با کل مدارک رفتم پیش یه خانوم دکتر معروف دیگه در مشهد که از نظر من فقط اسمشون معروفه، ایشون با دیدن مدارک تشخیص دادن ناباروی نامشخص داریم و احتمال داره کلا بچه دار نشیم. ای وی اف هم ۵۰ درصد شاید جواب بده واسمون و... هزینه ای وی اف توی اون مرکز سال ۱۴۰۱ حدودا ۳۰ میلیون بود و این مبلغ کمی نبود خلاصه پرونده ام رو گرفتمو اومدم خونه اما تموم راه کل حرفای دکتر توی ذهنم بود، کلا ناامید شدم. به همسرمم که گفتم گفت کلا بیخیال شیم، بریم بچه از بهزیستی بیاریم. رفتیم دنبال کارای بهزیستی اما یکی از قانون های سرپرستی داشتن حداقل سن ۳۰ سال یکی از زوجین بود که منو همسرم شاملش نمی‌شدم. من ۲۵ ساله بودمو همسرم ۲۷ ساله، این راه هم بسته شد برامون😔 یکی دوماهی کلا ناامید بودم و شرایط روحی خوبی نداشتم تا اینکه به پیشنهاد یکی از دوستام مرکز ناباروی میلاد (بیمارستان امام رضا)رفتم این مرکز دولتیه و هزینه هاش خیلییی به نسبت بقیه مرکز ها کمه اما بهترین دکترها رو داره، دکتر هایی که مستقیم بهت نمیگن نمیتونی بچه دار شی تا جایی که میتونن محبت میکنن و میگن میشه از همه نظر آزمایش سونو انجام میدن واست تا بهترین درمان رو تجویز کنن. اونجا‌ویزیت شدم. دوباره آزمایشات تخصصی و سونوگرافی منو همسرم شروع شد. بعد اومدن نتیجه دوباره رفتم پیششون، اونجا برای اولین بار بعد پنج سال تشخیص دادن من کم کاری تیروئید دارم و علت اصلی ناباروریم همینه و توی این پنج‌سال هیچ کدوم از دکترهای معروف و مرکزها که رفتم نفهمیده بودن. درمان رو شروع کردن، سه ماه قرص تیرویید مصرف کردم، بعد سه ماه دوباره آزمایش دادم که خداروشکر بهتر شده بود به پیشنهاد دکتر یک مرتبه دیگه ای یو ای گفتن انجام بدیم چون اعتقاد داشتن هر دو سالمیم و همین ای یو ای جواب میده. ادامه 👇 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 https://eitaa.com/dotakafinist https://eitaa.com/dotakafinist
۱۱۰۹ داروها و آمپول های ای یو ای شروع شد و بعد سونو گرافی تعیین کردن که چه روزی بیام برای پروسه انتقال، زمان سونوگرافی دکتر‌ گفتند احتمال داره دویا سه قلو بشه بچه ها، مشکلی نداری منم گفتم نه فقط بشه. چون خیلی‌دوقلو دوست داشتم ذوق کردم از حرفشون و دعا دعا میکردم که واقعا اتفاق بیوفته. روز انتقالم آخرین روز کاری اسفند ماه مرکز بود، صبح‌ زود رفتیم کارها رو انجام دادیم و انتقال انجام شد. اونجا نیم ساعتی دراز کشیدم و بعد راهی خونه شدیم. اما این سری دکتر گفت نیازی به استراحت نیس و کارهای عادی رو میتونی انجام بدی اما سنگین نه. من این سری رو کلا استراحت نکردم و اصلا به نتیجه فکر‌ نمی‌کردم. راستش کلا ناامید بودم و هنوز حرفای دکتر قبلی توی ذهنم بود و میگفتم اصلا نتیجه نمیده، الکی رفتم. سال تحویل اومد و ما تصمیم گرفتیم بریم مسافرت تا‌ کلا به دور از استرس انتظار باشیم و تنها دارویی که مصرف می‌کردم شیاف پروژسترون بود. با ماشین مسافرتمون رو رفتیم و بعد برگشت باید آزمایش می‌دادم. تو راه مسافرت یک روز لکه بینی داشتم و اونجا بدتر ناامید شدم، گفتم حتما منفیه کلا بی خیالش شدیم. بعد سفر باید آزمایش‌ میدادم اما خب من اونقدر منفی بود ذهنم که گفتم بیخیال آزمایش و به بی بی چک راضی شدم در عین ناباوری تست مثبت شد. فرداش آزمایش‌ دادم اونم‌ مثبت شد.😍 مرکز اونقدر پیگیر بود دقیقا روز ۱۶ام از مرکز ناباروری زنگ‌ زدن و پیگیر شدن. گفتم آزمايشم مثبت شده، گقتن دوباره هفته بعد تکرار کنم و بعد بیست روز برم‌ برای‌ سونوگرافی داخل مرکز، توی این چند‌ وقت هم گفتند شیاف رو ادامه بدم. روز سونوگرافی رسید بعد سونو مشخص شد دوقلو باردارم و هردو سالم هستن و صدای قلبشون هم گذاشت واسم🥺 از اونجا آزمایشات اولیه بارداری رو واسم نوشتن و گفتن میتونم هر دکتر دیگه ای‌خواستم برم. سه ماه اول با تموم ویارها و سختی هاش گذشت و وقت سونو غربالگری رسید. اونجا مشخص شد طول سرویکسم کم‌ شده و باز‌ هم استراحت داشتم و مشخص شد هر دو قل ها دختر هستن. خیلی‌ خوشحال بودم ازین موضوع... حدودا ۲۰هفته بودم، طول سرویکسم خیلی کم شد حدودا به ۲۱ رسید و باید سرکلاژ میشدم اما چون سن بارداریم زیاد بود هر دکتری انجام نمیداد دکتر خودمم گفت ریسکه انجام دادنش و نامه ای به استاد خودشون نوشت و از ایشون خواست تا انجام بدن واسم... به صورت اورژانسی رفتم مرکز آفرینش مطب خانم دکتر تارا و فرداش راهی بیمارستان شدم جهت انجام سرکلاژ... قبل سرکلاژ خیلی ترسوندنم که انجام ندم. گفتن احتمال داره کیسه آب پاره بشه یا بعد انجام اصلا نمیتونم بشینم راه برم همش باید دراز کشیده باشم و... اما اصلا این‌طور نشد. این‌ میگم تا خانومایی که توی این راه قرار میگیرن حتما انجام بدن هیچ دردی نداره و بعد انجام فقط وسیله سنگین نباید بلند کنی که اونم توی دوران بارداری کلا ممنوعه، پیاده روی زیاد نباید داشته باشی همین، من حتی خونه مون طبقه سوم بود و از پله هم استفاده میکردم. حدودا هفته ۲۶ بودم که درد زایمان داشتم و دوباره راهی بیمارستان شدم یه هفته بستری بودم با سرم آمپول و... درد رو متوقف کردن تا بچه ها بزرگ تر بشن. خداروشکر این سری هم بخیر گذشت اما حدودا ۳۰هفته بودم که برای وزن بچه ها به سونوگرافی رفتم و اونجا متوجه شدیم خون‌رسانی به بچه ها ضعیفه و وزن خیلی کمی دارن بچه ها و با توجه به نظر پزشک‌ هر هفته باید سونو رنگی‌ انجام میدادم تا ببینم خونرسانی چطوره. حدودا مهر ماه سال ۱۴۰۲، هفته ای ۳میلیون هزینه‌ سونوگرافی میشد اما خب واجب‌ بود و برای سلامتی بچه ها باید میرفتم تا ببینیم وضعیتشون چه جوره اگه وخیم‌تر شده که ختم بارداری‌ بدن. ادامه 👇 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 https://eitaa.com/dotakafinist https://eitaa.com/dotakafinist
۱۱۰۹ رسیدم به هفته ۳۴ بارداری و یک شب کیسه آبم پاره شد و این سری برای زایمان راهی بیمارستان شدم. چون میدونستم بچه ها قطعا به دستگاه ان آی سیو نیاز دارن، تصمیم گرفتیم بیمارستانی بریم که هم دستگاه داشته باشه و هم هزینه زیادی برامون نداشته باشه و تنها بیمارستانی که می دونستیم نزدیکه و دستگاه و تجهیزات کامل داره و با توجه به بیمه تامین اجتماعی که داریم رایگان برامون میوفته، بیمارستان هفده شهریور مشهد بود. طبق نظر پزشک اون شب بخاطر وزن پایین بچه ها سزارینم کردن و خداروشکر راضی بودم. بعد زایمان بچه ها رو آوردن پیشم‌ و‌ خداروشکر هر‌دو سالم بودن اما بخاطر وزن کم (قل اولم ۱۹۵۰گرم و قل دومم ۱۳۰۰ گرم) و زردی که داشتن داخل دستگاه رفتن. من خودمم بخاطر فشار‌ خون بالا سه روز بستری بودم و نمیتونستم پیش‌ بچه ها برم. بعد از سه روز که بهتر شدم مرخص شدم‌ و مستقیم رفتم بخش ان آی سیو و سه روز هم‌ اونجا بودیم با بچه ها و‌ بعد همگی باهم‌ مرخص شدیم و راهی‌ خونه شدیم. خداروشکر‌ اون روزای سخت گذشت و دوتا دخترام سالم سلامت با هر سختی، تنهایی، شب‌بیداری، کولیک و سخت تر از همه نوزاد نارس بزرگ‌ کردن و.... گذشت و بزرگ‌ شدن. الان حدودا ۱۵ ماهه هستن و هر لحظه و هر ثانیه بابت وجودشون شکرخدا رو‌ می‌کنم🥺 عذر خواهم اگه تجربه ام طولانی شد چون دوست داشتم همه خانومایی که توی شرایط من هستن، از تک تک تجاربم استفاده کنند. مسیر ناباروری، بارداری چند‌قلویی، زایمان زودرس،نوزاد نارس همگی خیلی سخته خیلیییی‌ و توی این مسیر فقط فقط صبر و توکل به خدا داشتن مهمه، من توی پنج‌ سال ناباروریم فقط فقط توکل به خدا کردم و اگه دکتری هم میرفتم همیشه حرفم به اطرافیانم این بود اگه خدا بخواد میشه... قطعا خدا به بهترین شکل در بهترین زمان پاداش صبر و تلاش رو میده و پاداش صبر من این دوتا دسته گلی هست که دارم🥺و همیشه بابتشون خداروشکر می‌کنم. من از اول بارداریم زمانی که اصلا خبر نداشتم و راهی مسافرت شده بودیم عقیده ام این بود خدا بخواد میشه، حتی زمانی که تو بدترین شرایط بارداری‌ بودم احتمال سقط دادن، بازم میگفتم خدا خودش بعد پنج سال بهم داده قطعا خودش‌ مراقبشونه، به‌ همین جهت میگم همه چی رو بسپرین به‌ خودش‌ که به بهترین شکل انجام میده. فقط باید صبر داشته باشین توی این مسیر و ناامید نشین. من اکه اسم‌دکتر یا مرکز یا بیمارستان نام بردم به این جهت بود تا عزیزانی که چه تو مشهد چه شهرستان اطراف هستن از این مرکز ناباروری استفاده کنن، چون خیلیا بخاطر اینکه دولتی هست قبول ندارن این مرکز رو اما نمیدونن همین مرکز پیشرفته ترین لوازم رو داره و حتی از کشورهای دیگه و شهرای دیگه برای باروری به اینجا مراجعه میکنن. "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 https://eitaa.com/dotakafinist https://eitaa.com/dotakafinist
تجربه_من ۱۱۲۴ بچه چهارم خانواده ۶ نفره هستم. البته مادرم دوتا بچه دیگه هم به دنیا آوردن اما بدو تولد از دنیا رفتن، اگر زنده بودن ۸ بچه بودیم. متولد ۶۱ هستم. دقیقا روز آزاد سازی خرمشهر بدنیا آمدم. اون روز بهترین روز جمهوری اسلامی ایران و برای همه خوشایند بود. پدرم تا بیمارستان شیرینی و شکلات پخش میکنه. رسم خانواده ما زود ازدواج کردن بود. در سن ۱۴ سالگی که پا گذاشتم، پای خواستگارها به خونه مون باز شد. از لحاظ سنی ۱۴ سال بودم اما استخوان بندی خوبی داشتم. اصلا هم تن به ازدواج نمی دادم. همه ش سر این موضوع با مادرم وپدرم دعوا میکردم. خلاصه نتوستم دوام بیارم. تسلیم شدم اما به دلخواه خودم ازدواج کردم، همسایه مون یه پسر داشت من اصلاً ندیده بودمش، اما ایشون تو دل شون آرزو میکرده با یه خانم سیده وصلت کنه و مدنظرش من بودم. بعد از یک ماه عقد ازدواج کردیم و سختیهای زندگی شروع شد. من و همسرم عاشق هم بودیم تا الان اما اختلافاتی با خانواده همسرم داشتیم که خیلی عذاب آور بود ولی هیچ وقت به خانواده ام حتی مادرم چیزی نمیگفتم. خیلی دوست داشتیم زود بچه دار بشیم، و درست تربیت شون کنیم و تحویل جامعه بدهیم اما تا چهارسال باردار نشدم. بعد از کلی دکتر رفتن و مراجعه به طب سنتی، نتیجه نگرفتیم. مادرشوهرم همه ش میگفت بچه بیار، اما خجالت میکشیدم جوابش رو بدم تا جایی رسید که خواستن ما به خاطر بچه طلاق بگیرم اما همسرم جلوی خانواده اش ایستاد و گفت من بچه نمیخوام، خلاص. دیگه مادرشوهر دست کشید. سالگرد ازدواج چهارم مون بود که باردار شدم، زندگی مون از این روبه اون رو تغییر کرد. همسرم دانشجو بودن، خدمت سربازی شون عقب افتاده بود، برای خدمت به شهر یزد و تهران رفتن، موقع زایمانم دستور دادن به شهر خودمون برگردن و دختر اولم بدنیا اومد. قدم دخترم پربرکت بود و تونستیم خونه بخریم. بعد از سه سال تصمیم گرفتیم بچه دار بشیم، اما نشد. کلی دکتر رفتم نتیجه نداد، عکس رنگی رفتم و آمپول هایی که دکتر داده بود باید میزدم تا تنبلی تخمدان ها برطرف بشه، عید ۸۵ رفتیم جمکران متوسل به امام زمان عجل الله شدیم تا اینکه منتظر دوره ام بودم تا تزریق آمپول ها رو شروع کنم، نشدم. رفتم آزمایش دادم گفتن ۲ماهه بارداری،۳۰ آذر ۸۵ دختر دومم بدنیا آمد. بعد از ۳ سال انتظار نداشتیم همینطوری باردار بشم اما خدا خواسته دختر سومم سال ۸۹ بدنیا اومد و کلی باخودش خیر برکت آورد. خیلی پا قدم خوبی داشت. با اشتباه پزشک متخصص که سر سزارین، اشتباهی یکی از گاز استریل ها را یادشون رفته بود تو رحمم جا مونده بود تا چهل روز بعد از سزارین، دوباره راهی بیمارستان و کوتاژ شدم. بعد از کوتاژ دکترم بالا سرم اومدن و عذرخواهی کردن تا کار به شکایت نکشه، ما هم اهل اینجور کارها نیستیم، گذشت کردیم. خلاصه با وجود حرف و حدیث دیگران، من برخلاف خواهرهام که هر کدوم فقط ۲تا بچه دارن اما ما منتظر بچه چهارم شدیم. خدای مهریانم سال ۹۴ یه پسر بهمون هدیه دادن. همیشه از خدا شکرگزارم به خاطر بچه‌های سالم و صالح. الانم یه داماد و نوه دارم که خانواده مون ۸ نفره شده. هر کی ما را میبینه میگه آفرین، خوش بحالت بچه های صالح داری، خدا عاقبت همه فرزندانمان را بخیر کنه، صاحب اصلی امام زمان عجل الله تعالی فرجه راضی باشن و نگه دارشون باشد ان شالله "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 https://eitaa.com/dotakafinist https://eitaa.com/dotakafinist