eitaa logo
دوتا کافی نیست
46.9هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
30 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️طفلی که و اندازه صحیح از اولیای خود برخوردار بوده، با ولادت طفل دوم ناراحت نخواهد شد. زیرا آن مقداری که قبلاً مورد توجه و مهر پدر و مادر بوده، اکنون نیز هست. 📌ولی کودکی که بیش از حد از پدر و مادر محبت دیده است؛ طفلی که با نوازش های بی حساب لوس بار آمده است، خلاصه کودکی که خود را شمع محفل شناخته و همه پروانه وار گردش می‌گردند، با ولادت فرزند دوم سخت ناراحت می‌شود. در خود احساس حقارت می‌کند، زیرا می‌بیند قسمتی از محبت‌های اختصاصی او نصیب طفل نوزاد شده است... او را کتک می‌زند، انگشت به چشمش می‌کند، نیشگون می‌گیرد... از پدر و مادر نیز انتقام می‌گیرد، با آنها بدرفتاری می‌نماید ... به سخن آنها بد جواب می‌دهد، گاهی ناسزا می‌گوید. 📚 کودک از نظر وراثت و تربیت کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
💥هر روز ترور می شویم... همسر شهید رضایی نژاد: ” دعوت کرده بودند برای افطار. من و خانم فخری‌زاده سر یک میز بودیم. ایشان محبت داشتند. برای من برنج کشیدند. دستشان میلرزید. گفتم حاج خانم من سر ترور داریوش لرزش دست گرفتم. شما چرا دستتان میلرزد؟ گفتند شما راحت شدید. ما هر روز ترور میشویم. هر روز آماده ترور هستیم. حاج خانم امروز راحت شد. مثل خانم علیمحمدی مثل خانم شهریاری مثل خانم احمدی روشن مثل من در یک مرداد ۱۳۹۰ دیگر لرزش دستان‌مان دلیل یکسان دارد. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
👌«ما کوثریم و کم نمی شویم» کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ خوشحالی تو و بچه ها مهمه... همسر شهید بابایی: به بچه‌ها که می‌رسید، کاملاً بچه می‌شد. گاهی انقدر زیاده‌روی می‌کرد که من اعتراض می‌کردم و می‌گفتم: «ناسلامتی تو فرمانده عملیات نیروی هوایی هستی! اگه یکی، این ادا و اطوار تو رو ببینه، خوش‌آیند نیست.» عباس جواب می‌داد: «برای من خوشحالی بچه‌ها و تو مهمّه. بذار مردم هرچی دوست دارن بگن.» کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ جدی ترین حرف امروز ما... رهبر انقلاب وارد خانه شدند و همه به احترام ایستادند و صلوات فرستادند و ایشان طبق معمول مادر شهید را جستجو و اول با او چاق سلامتی کردند. همه که نشستند، حالِ پدر شهید را هم پرسیدند. سوال کردند چند فرزند دارید؟ و پدر شهید جواب داد: غیر از شهید ۶ پسر و یک دختر... آقا لبخندی زدند و گفتند: خدا برکت بده، خدا زیادترش کند و جمع خندیدند. آقا ادامه دادند: جوانهای امروز باید از حاج آقا یاد بگیرند. بعد رو به برادران شهید کردند و گفتند: شماها چطور؟! پسر بزرگ گفت: از حاج آقا کم ندارد و ۷ بچه دارد. برادر دوم ۴ بچه داشت. برادر سوم که می‌شد همان شهید رجبعلی محمدزاده ۳ بچه داشت. رهبر انقلاب گفتند: لابد هر چه برادرها کوچکتر شدند سعادتشان کمتر شده؟! و جمع خندیدند و البته برادرها تایید کردند... رهبر انقلاب گفتند: حالا ما کمی شوخی کردیم ولی اگر کسی دقت کند این حرفها مطلقا شوخی نیست، بسیار جدی است و از جدی ترین حرفهای امروز ماست. - بجنورد، مورخ ۹۱/۷/۲۲ کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۴۱۴ اوایل امسال بود که فهمیدم باردار شدم. بارداری من خدا خواسته بود و من کاملا ناراضی!. از اطرافیان بهم گفتن که بچه رو سقط کن ولی من هرگز یک لحظه هم بهش فکر نکردم. می گفتم ناراضی هستم ول قاتل نیستم. هم زمانی فهمیدن بارداریم و اتفاقی که برای همسرم افتاد، من رو خیلی به هم ریخت. دائم ناشکری و احساس نارضایتی می کردم. خدارو شکر همسرم بهتر شد. ولی بچه نه! تو هفته ی دهم سقط شد. وقتی از بیمارستان بر می گشتم خیلی خوشحال بودم و همش از خدا تشکر می کردم که بهمون رحم کرده، ۳۸ ساله هستم و دو تا دختر واقعااا خوب دارم و کاملا از زندگیم راضی... اصلا دوست نداشتم تو شرایط بد اقتصادی حاکم بر جامعه یه فرزند دیگه داشته باشم و هزار دلیل قانع کننده و محکم برای خودم داشتم. ولی خوشحالی من حتی یکماه هم طول نکشید و افسردگی به سراغم اومد. همش خودم رو سرزنش میکردم و حالا احساس می کردم که بچمو خیلی دوست داشتم. و با استرس و غر غر چقدر اذیتش کردم😩 خیلی احساس بدی داشتم. بدتر از همه اینکه همسرم باورش نمیشد که من ناراحتم و گاهی به گریه های من با تعجب خیره میشد و میگفت دیگه دیره برای پشیمونی! چون ایشون با اینکه تمایل به فرزندآوری نداشتن خیلی راحت با این موضوع کنار اومدن و در زمان بارداری منو دلداری میدادن که خدا تو اون حادثه به خاطر این نی نی منو زنده نگه داشت. خلاصه خیلی حال بدی داشتم و خودم رو شکست خورده در امتحان خدا میدونستم. شاید باورتون نشه ولی وقتی بعد از ده روز جواب سونو گرافی که بعد از سقط انجام میدن رو پیش دکترم بردم. بهشون گفتم که من تصمیم دارم به بارداری و ایشون هم با تعجب نگاهم کردن😀 یکم از حال روحیم برای دکترم گفتم و براش گریه کردم. و ایشون گفتن که سه ماه اجازه ی باردار شدن رو ندارم. نمیدونید این سه ماه چقدر برام سخت گذشت و چه استرسهایی رو گذروندم. تو ماه محرم کارم فقط شده بود گریه هر جا مراسمی بود(که البته مراسمها هم امسال کم بود) میرفتم و مثل مادرای جوون از دست داده گریه می کردم و فقط از خدا میخواستم که منو به خاطر ناشکری ببخشه و یک فرصت دیگه بهم بده... پروژه ی راضی کردن همسر هم به سختی گذشت😊 الان که این متن رو براتون مینویسم چند روزی هست که فهمیدم باردارم...خیلی خوشحالم خیلی این رو از صمیم قلب میگم من برای فرزند اولم انقدر خوشحال نبودم و بارداری رو امری طبیعی می دونستم. ولی حالا که خدا با دادن این فرزند دوباره نظر رحمتش رو بهم انداخته، بسیار خوشحالم.. ناگفته نماند که کانال خوب شما، همدم روزهای سخت و دوران افسردگی من بود. وقتی داستان کسانی رو میدیدم که با تمام سختی ها و به امر رهبر تصمیم به فرزندآوری داشتند، واقعا بهشون قبطه میخوردم؛ و همین امر باعث شد که در هدفم از فرزندآوری تجدید نظر کنم. و با وجود تمام سختیها تلاش کنم برای تربیت فرزند صالح که ان شاالله به درد دین بخورن. البته دخترام مومن هستن و فعالیت قرآنی می کنن و اشکال من این بود که همین دو تا رو کافی میدونستم. و الان واقعا توجیه هستم که *دوتا کافی نیست*😍 خلاصه اینکه این اتفاق باعث شد که هیچ وقت ناشکری نکنم و همیشه راضی باشم به رضای خدا.. از صمیم قلبم دعا میکنم برای کسانی که این پیام رو میخونن و هنوز صاحب فرزند نشدن. امیدوارم که خدای مهربان دامنشون رو سبز کنه.. آمین یا رب العالمین کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
👌«فرزند بیشتر، زندگی شیرین تر» کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
همسر شهید بابایی: عباس علاقه زیاد به اولاد داشت. به شوخی می‌گفت: «ما باید به تعداد چهارده معصوم، چهارده تا بچه داشته باشیم.» می‌گفت: «باید زودتر بچه‌دار شیم تا از چهل سالگی به بعد، صاحب عروس و داماد بشیم و از عمرمون استفاده کنیم» کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قاسم پور، رئیس فراکسیون زنان مجلس: 🚨رشد جمعیت کشور به زیر ۱ درصد رسیده است. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
نوه‌ی دختری امام: امام همیشه به مادرم توصیه می‌کردند: «بهترین عبادت برای مادر نگهداری از فرزندان و تربیت آنان است». چنانکه مادرم در اوایل انقلاب خواسته بودند که در کارهای اجتماعی شرکت کنند، ولی به دلیل کوچک بودن بچه‌ها، امام از ایشان خواستند به تربیت فرزندان خود بپردازند. 📚 برداشتهایی از سیره امام خمینی - ج ۱ - ص ۲۸۲ کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۴۱۵ بنده از وقتی که بچه بودم، یادم میاد توی بازی های بچگیم، مامان بازی میگردم و عاشق بچه داری بودم. کمی بزرگتر که شدم، وقتی تو خانواده مون کسی بچه دار میشد من از این شوقم حتی برای ملاقاتشون صبر نمیکردم مرخص بشن، به بیمارستان میرفتم که زودتر بچه را ببینم چون عاشق بچه بودم. به سن ۱۸ سالگی که رسیدم خواستگار های زیادی داشتم و خداراشکر خانواده ام خیلی محترمانه انتخاب را به خودم سپردند و کمکم میکردند که بهترین انتخاب را داشته باشم همین هم شد. و خدا را صد هزار مرتبه شکر همسرم خیلی آدم صبور، مهربان، دلسوز و از همه مهم تر همدل وهمیار در زندگی هستند... بعد از یک سال و نیم که عقد بودیم همه چیز را خیلی ساده برگزار کردیم ولی پدر و مادرم هم واقعا چیزی برایم کم نگذاشتند. یعنی خودم هم توقع زیادی نداشتم و با این که همسرم نه خانه ای داشت، نه ماشینی داشت، نه چیزی اصلا برام مهم نبود. چون یک تار موش برام به صد خانه و ماشین می ارزید و خلاصه خیلی ساده عروسی گرفتیم و به خانه ای اجاره ای رفتیم. وقتی این حد از همدلی وکمک های همسرم را در زندگی میدیدم و من هم که عاشق بچه بودم بعد از شش ماه که از عروسیمان گذشت، تصمیم به بچه دار شدن گرفتیم حتی تصمیمش هم اینقدر حس قشنگی بود که فکر میکردم دارم به تمام آرزو های دوران بچگی و نوجوانیم میرسم. خدا را شکر ماشین خریدیم درصورتی که اصلا فکرش را نمیکردم و الحمدالله سفرهای زیارتی زیادی همان ابتدای زندگی قسمتمان میشد و من در هر کدام از سفرها هنگام خریدن سوغاتی، برای بچه خودم هم لباس های قشنگ و کوچولو را با هزار ذوق میخریدم و آنها را برای تبرک ‌به حرم میبردم همه چی به خوبی وخوشی میگذشت و من غرق خوشبختی بودم. اما بعد از اینکه سه چهار ماه اقدام به بارداری میکردم ولی نتیجه ای نمیدیدم کم کم ترس و دلهره به سراغم آمد به خودم میگفتم نکنه خدا میخواد منو با بزرگ ترین آرزو و خواسته ام امتحان کنه و نعمت قشنگ مادر شدن را از من دریغ کنه. خلاصه شروع به دکتر رفتن کردم اولش که رفتم دکتر، کسایی که توی نوبت بودند اکثرا باردار بودند و با هم صحبت میکردند و تجربیات همدیگه را با ذوق و شوق میگفتند و من پر از حسرت، فقط گوش میکردم و بغضم را قورت میدادم. طرف دیگر هم یکی از بارداری ناخواسته اش ناراحت بود و یکی میگفت خودم نمیخواستم برای حرف اطرافیان تن به این خفت دادمو و من پیش خودم میگفتم چطور اینها قدر این نعمت به این قشنگی را نمیدانند و میگفتم خدایا چه حکمتی داری که یکی آرزوی مادر شدن دارد و نمی دهی ودیگری نمیخواهد ناخواسته بهشون میدهی😔 ناگهان شخصی از من پرسید بارداری؟گفتم نه برای اقدامات قبل از بارداری و چکاپ و این چیزا آومدم. پرسید چند سالته؟ وقتی گفتم بیست سال با صدای بلند جوری که توجه همه جلب شد گفت اووووو پاشو برو بابا!! چه قدر زود برای بچه دار شدن تصمیم گرفتی خیلی زوده تو هنوز خودت بچه ای و از این حرف های صد من یه غاز. و من آشفته تر از قبل و با بغضی سنگین تر از قبل فقط خیلی تحمل کردم که اشکم جاری نشه. وقتی پیش خود دکتر رفتم و سنم را پرسید خیلی هم تشویقم کرد و گفت خیلی خوبه که زود به فکر افتادی و بارداری با سن های بالا مشکلات زیادی داره و کلی امید و انگیزه بهم داد. خلاصه ماه های پی در پی پیش دکترهای متعدد رفتم و آزمایش های مختلف و همه و همه فقط میگفتند هیچکدام نه شما و نه همسرتون هیچ مشکلی ندارید و مانعی برای بارداریتون دیده نمیشه. همسرم وقتی ناراحتی منو میبینه جوری رفتار می کنه که انگار بچه نمیخواهد و سعی در خوب کردن حال من داره ولی امان از حرف اطرافیان که خودتان بهتر خبر دارید و سخت جگر سوز است... غم و غصه ی خودم یک طرف، حرف های دیگران باری میشود بر غم وغصه هام... الان که تقریبا سه چهار سال از ازدواجمون میگذره، هنوز حسرت و آرزوی بچه به دلم مونده و من که غرق خوشبختی بودم و سر زنده و سرحال حس میکنم روز به روز دارم افسرده تر میشم. دیگه هیچ چیزی برایم در این دنیا اهمیتی ندارد الا دیدن یک بی بی چک مثبت وشنیدن خبر مادر شدنم. نمیدانم خدا دارد امتحانم میکند یا که گناهی کرده ام که موجب دریغ کردن نعمتش از من شده😢 این روزها خبر بارداری اطرافیان ابتدا شدید خوشحالم میکند ولی بعدش حال خودم را نمیفهمم و فقط زار زار اشک میریزم. فکر نمیکردم روزی برسه که من که از شنیدن خبر بارداری اطرافیان غرق در شوق میشدم و سر از پا نمیشناختم حالا وقتی خبر بارداری میشنوم فقط غرق در حسرت شوم. این اولین باری است که درد و دل این سه چهار سالِ انتظار کشیدنم را به زبان می آورم. تو رو خدا برای من و امثال من دعا کنید که انشاءالله هر زن مسلمانی که آرزوی مادر شدن داره، طعم شیرین بارداری و بچه داری را بچشه و خداوند این نعمت قشنگ را به همه عنایت کنه. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ امام از هر چیز به اندازه حداکثر استفاده اقتصادی می‌کردند، از قلم حداکثر‏‎ ‎‏استفاده را می‌کردند. همانطور که حضرت علی (علیه السلام) فرموده‌اند که سر قلم را نازک‏‎ ‎‏بگیرید و خط‌ها را نزدیک بهم بنویسید. ایشان در زندگی خود این مطلب را پیاده کرده‏‎ ‎‏بودند، مثلاً آنچه از نامه‌ها که برای ایشان می‌رسید، چون معمولاً از کاغذهای پستی‏ ‎‏استفاده شده بود، و مقداری از آن در حد دو صفحه یا بیشتر مفید بود و روی پاکت، به‏‎ ‎‏غیر از آدرس و عنوان، جای سفید زیادی بود، از تمام این کاغذها و حتی پاکتها‏‎ ‎‏استفاده می‌کردند و یادداشت‌های مقدمتاً علمی خودشان را روی آنها می‌نوشتند!‏‎ ‎‏اینقدر توجه به مسایل اقتصادی داشتند که بعضی از آقایان آن نوشته‌ها را هنوز دارند. 📚 برداشتهایی از سیره امام خمینی - ج ۲ - صفحه ۱۰۷ کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
👌«همدم امروز، یاور فردا» کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ زندگی زیباست... همسر من کشاورزه و مجبور شد در استانی غیر از محل سکونتمون مشغول به کشت و کار بشه و چون اونجا دور از شهره و قابل سکونت نیست، من و دو تا بچه هام فعلا از برکت وجود فیزیکی ایشون محرومیم... با این حال که حضورا نیستند که من رو در بزرگ کردن دو تا بچه‌ی ۴ ساله و ۱ ساله‌مون کمک بدند، اما گرمای وجودشون از اون مسافت دور هم به ما میرسه.... طوریکه قصد داریم( اول هم به اصرار و اشتیاق خودم) دو تا بچه‌‌ی دیگه هم بیاریم اونم با فاصله‌ی دو سال با قبلی... چرا اینطوره؟ چون ایشون بسیااار خوش اخلاق و حلیم و بامحبت و البته پرتلاش هستند.... من همیشه نسبت به ایشون خودم رو بدهکار میدونم... ناراحتم که چرا نزدیکشون نیستم که بتونم به اموراتشون رسیدگی کنم😔 بارها هم بهشون گفتم دوست داشتم به هم نزدیک بودیم تا بهت خدمت کنم... ببخش که نمی تونم به وظایفم در قبالت خوب عمل کنم.... و متقابلا ایشون هم بابت این وضعیت بارها از من عذرخواهی کردند و ابراز شرمندگی....(که همین محبتی که دارند هم برای من کافیه💝) یعنی هیچ موقع به ذهنم نرسیده و نگفتم چرا نیستی که کمک حال من باشی!!! چون می بینم که با این مخارج سنگین در این دوره زمانه، مردان خانواده هم بسیار تحت فشار هستند و اکثرا در شرایط سخت در حال مجاهدت اند... گرفتاریهای بیرون از منزل رو هم فراموش نکنیم.... بلاخره اوضاع اقتصادی رو همه مون خبر داریم... زندگی برای مردهامون هم سخت و طاقت فرسا شده... درکشون کنیم اگر وقتی میان خونه از فرط خستگی نتونند با بچه ها بازی کنند یا برای ما ظرف بشورند! البته اینها دلیل نمیشه که خدای نکرده آقایی کم بگذاره برای وقت گذراندن برای زن و بچه ش... وقتی زن و مرد بدانند که هر کدام نهایت تلاش خودشون را دارند می کنند، نه خستگی بر کسی غلبه می کنه نه مشکلات گوناگون و هرکدام خود را بدهکار دیگری می داند.... اینطوری زندگی خیلی زیباست☺️ کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ از رحمت خدا ناامید نشید. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۴۱۶ خاطرات دوستان به قدری جذاب و شیرینه و ذوق بچه داری هر کدوم، انسان را تشویق میکنه به بچه آوردن... واقعا با کانال شما بچه سوم را آوردم، با وجود بارداریهای بد و هفت هشت ماه ویار ۲۳ ساله بودم که ازدواج کردم. اون زمان من بچه یکی به آخری و از همه لوس تر و نازک نارنجی تر بودم، شیطون و بازیگوش. زندگی سختی را دارم و زندگی سختی را پشت سر گذاشتم، همسرم پسر بزرگ خانواده و با خانواده ایی وابسته و بسته بود. دو ماهی از عروسیمون میگذشت که بخاطر مشاوره و چکاپ رفتم دکتر زنان و با آزمایشی که دادم مشخص شد که تنبلی تخمدان بالایی دارم و امکان بچه دار شدنم سخته و یا بچه دار نمیشم، من که تازه عروسی کرده بودم و تا ۵ الی ۶ سال بچه نمیخواستم و اصلا به بچه فکر نمیکردم و خودم دختر بازگوش و شیطونی بودم، حالا از ترس بچه دار نشدن باید زودتر اقدام میکردم. همسرم هم که شنیدند استقبال کردند و ما تصمیم گرفتیم بچه دارشیم. چندین پزشک دیگه هم رفتم که همشون اصرار داشتند با وجود این مشکل ( تنبلی حاد تخمدان) زودتر اقدام کنم به فرزند آوری حدود دو الی سه ماه طولی نکشید که دخترم را باردار شدم. ما که خانه نداشتیم با طرح خانه های ۹۹ ساله بدون هیچ پس انداز و پولی ثبت نام کردیم و با تولد بچه ام صاحب خانه شدیم و فقط با کمک خدا و امدادهای غیبی و رزق فرزند دار شدنمون البته بماند که نیش و کنایه اطرافیان که چرا الان و زود بود، هنوز یکسال از عروسی ما نگذشته بود که باردار بودم خلاصه گذشت. و دخترم که دو ساله شد باز هم دوست داشتم بچه بیارم ولی این دفعه همسرم شدیدا مخالف بودند و خاطرات بد نیش و کنایه ها باعث آزردگی ایشون شده بود. یک سالی طول کشید تا راضی به فرزند دوم شدند و این بار وقتی دخترم چهار ساله شد. پسرم را به دنیا آوردم و بماند که چه شیرینی به زندگی ما داد. و ما که تا اونموقع موتور داشتیم با ورود پسرم یک پراید خریدیم و باز هم بدون هیچ سرمایه و اندوخته ایی پسرم دو ساله بود که بر اثر تب تشنج کرد و خاطرات تلخی بود ولی خدا را شکر اثری بر روی سلامتی و مغز پسرم نداشت ولی تا شش سالگی به گفته پزشکان باید مواظب می بودم تب نکنه. خیلی دوست داشتم بچه سومم را بیارم ولی ترس از اینکه نتوانم به بچه ها رسیدگی کنم و پسرم مریض بشه و تب کنه هر موقع یاد بچه می افتادم لرز یادآوری تشنج پسرم به تنم می نشست. ولی حالا که پسرم ۵ سالشه و با توجه به کانال شما و فرمایشات رهبر عزیزم و توکل برخدا بچه سومم را باردارم و شاید بعضی اوقات دلسرد بشم و یا از این وضعیت خسته بشم، ایام کرونا و ترس از بیماری و شرایط سخت بارداری خودم ولی باز هم میخوام دو سال دیگه اگر خدا کمکم کنه و عمری باقی بود بچه ی چهارم را هم بیارم. من الان ۳۵ سالمه و میدونم که قدیم تا ۵۰ سالگی هم بچه می آوردند. الان دختر بزرگم بدون هیچ تذکر و یا هیچ صحبتی مسئول برادر کوچکش هم هستش. پسرم که ۵ سالشه یک معلم خصوصی و تمام وقت داره که دخترمه و تمام کارهای پسرم از صبحانه و نهار و شام و یا بازی و سرگرمی و حتی کتاب خواندن و ... بر عهده دخترم هست. دختر من الان ۹ ساله است ولی خیلی مسئولیت پذیرتر و با اعتماد به نفس بالاتر از دختران هم سن و سال کم بچه است. پسرم هم کارهای شخصی حمام و دستشویی را زودتر از موعد خودش یاد گرفت و الان این کارها را به تنهایی خودش انجام میده حتی حمام کردن رو. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
👌«ما کوثریم و کم نمی شویم» کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
💥آمادگی تربیت فرزند... یک خانم و آقای دانشجو که هر دو در مقطع کارشناسی ارشد درس می‌خواندند، در دانشگاه تهران پیش بنده آمدند و گفتند: ما بعد از چند سال که از ازدواج‌مان می‌گذرد، می‌خواهیم بچه‌دار شویم اما نمی‌دانیم واقعاً آمادگی تربیت فرزند را داریم و آیا می‌توانیم مسئولیت تربیت فرزند را به عهده بگیریم یا نه؟! من که خنده‌ام گرفته بود، گفتم: مگر شما فکر می‌کنید مسئولیت تربیت فرزند چقدر سنگین است؟! گفتند: خُب شنیده‌ایم که خیلی مسئولیت سنگینی است! گفتم تربیت فرزند بسیار ساده است و شما خیلی اشتباه کرده‌اید که سنین جوانیِ خودتان را -که طبیعتاً عاطفۀ انسان در آن سنین، بیشتر است- از دست داده‌اید و آن عاطفه را به فرزندان خودتان هدیه نکرده‌اید و کمی دیر به فکر بچه‌دار شدن افتاده‌اید. من دو سه تا اصل یا تکنیک مهم در تربیت فرزند را می‌گویم و شما بروید همین دو سه تا اصل را رعایت کنید: یکی اینکه پدر، در کنار همۀ خوبی‌هایش به این مسأله اولویت بدهد که هیچ‌وقت دل مادر را نشکند (لااقل جلوی بچه‌ها) و به او محبت کند. مادر هم هیچ وقت غرور پدر را نشکند (لااقل جلوی بچه‌ها) و به او احترام بگذارد. همچنین پدر و مادر، بچه‌ را به اطاعت از یکدیگر توصیه کنند؛ مخصوصاً اینکه پدر به بچه یاد بدهد که دل مادرش را نشکند و مادر هم به بچه یاد بدهد که احترام پدر را حفظ کرده و غرورش را نشکند. در این صورت بچه‌ای که در چنین خانواده‌ای بزرگ شود، خوب بار می‌آید. اگر این اصول ساده را در رفتارهای خود در خانواده، رعایت کنیم، تربیت فرزند اصلاً کار سختی نخواهد بود. البته بعضی‌ها که در فضای بحث تربیت فرزند(و روابط زن و مرد در خانه) قرار ندارند، شاید احساس کنند که این کار پیچیده است. ولی اگر کسی وارد این بحث شود، به مرور متوجه خواهد شد که با رعایت چند تکنیک مهم و کلیدی، می‌توان بچه‌های خوبی تربیت کرد. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ به فکر ما هم باشید... شما هر روز تجربه زندگی زوج هایی رو می‌ذارید که برای فرزند بیشتر به فکر هستن و دعا میکنن و از موهبت های خدا میگن... اما کسایی هم هستن که مجردن و علیرغم میل قلبی زیادی که دارن ازدواج نکردن ، ب هخصوص دخترایی که رویای مادرشدن رو در سر دارن ولی همسری ندارن که بتونن این رویا رو‌ به واقعیت تبدیل کنن، فکر هم نکنین آدمهای سخت گیری هستن و دنبال پول و خونه بودن که تا حالا ازدواج نکردن، متاسفانه زیاد دیدیم که عزت نفسشون حتی اجازه نمیده گلایه کنن و غمشون تو دلشونه دخترانی که ظاهر معمولی دارن، خانواده خاصی هم ندارن و به عبارتی اونقدر خواستگار و حق انتخاب نداشتن، اهل دوستی و هر نوع ارتباط اینجوری هم نبودن، در حق این دخترا خییلی ظلم شده در حالیکه میتونن مادران فوق العاده ای بشن بعضیا شون سنشون رفته بالا و‌ خروار ها آرزو رو تو ‌دل خودشون خاک کردن و حسرت زندگی بعضی از همینایی که تو کانال مطالبشون رو گذاشتین میخورند این مطالب رو نوشتم که از زبون این دخترا که عموما هم چیزی نمیگن بگم جامعه مسئوله در قبالشون، دوستان متاهل مسئولن، همین رفقایی که از احساس قشنگ مادرشدن برای ما میگن، حرف از فرزند چندم میزنن و سخنان رهبری رو گوشزد میکنن، مسئولن واسطه گری ازدواج امر بسیار مهمیه که تقریبا هیچ کس به فکر نیست، پسرا که همه به فکرشون هستن و بهشون حق میدن اگر دنبال دختری زیبارو، قد فلان، رنگ ‌پوست و ... باشند تمام تلاش این هست که مورد مناسبی بهشون معرفی بشه اما دخترای عزیزمان چی؟ اگر دختری ملاک های ظاهری خیلی از همین افراد به اصطلاح مذهبی رو نداشته باشه محکوم به تجرد همیشگیه، نه می‌تونه عشقی تجربه کنه، نه فرزندی رو در آغوش بکشه دوستان عزیزی که ازدواج کردن و خیالشون راحت شده و به فکر فرزند بیشتر هستن، به فکر دل دختر و پسر مجردی که آرزوشونه بتونن ازدواج کنن و بچه دار بشن هم باشن... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
📌با این وضعیت چه کنیم؟! کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
👌«فرزند امروز، تکیه گاه فردا» کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
تشویق و محبت بیش از حد، مثل کود زیاد است که به گُل داده می‌شود. همان طور که کود زیاد عامل فساد گل می‌شود، محبت و تشویق زیاد نیز در تخریب اخلاق کودک تأثیری عمیق دارد. باید هنگامی کودک را تشویق نمود که تشنۀ تشویق باشد و به تعبیر دیگر: کودک منتظر تشویق از سوی شما باشد در این صورت این تشویق در بالندگی کودک نقش بسزایی خواهد داشت. اگر می‌خواهید کودکتان را نصیحت کنید آنجا نیز طوری رفتار کنید که کودک شما برای نصیحت آماده باشد. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ بعد از ۷ سال، جواب آزمایشم مثبت شد. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ سنگر خانه... بحث را ایشان سال ۵۸ گفتند. می گفتند من اگر میرفتم توی مجلس، کشاورزی را احیا نمی کردم، شخصیت زن را احیا می کردم. می گفتند زن باید برگردد توی سنگر خانه. کارخانه ی اسلحه سازی (فرزندآوری) نباید تعطیل شود. بچه های خوب باید تربیت کنید. دانشجوهای خانم، با ایشان بحث میکردند که: آقای دیالمه! ما این همه درس بخوانیم، بعد برویم بنشینیم توی خانه؟ می گفتند بله. شما اول باسواد شوید و بعد برگردید به سنگر اصلی تان، یعنی خانه و آنجا کار کنید. مادرِ باسواد باشید... 🔷خانم شاهبیگی, از شاگردان شهید دیالمه کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1