#استاد_قرائتی
📌خودمان را به خواب نزنیم...
✅ من پدری را سراغ دارم که به پسرش گفت: "تو الان هفده سالت است و کم کم میل به همسر داری، من میتوانم تو را دامادت کنم. راضی نیستم گناهی بکنی به هوای اینکه همسر نداری؛ هر وقت خواستی به خودم بگو..."
📌 آقا بچه بی حیا میشود!! خواهش میکنم این حرفها را نزنید؛ اگر قرار است بی حیا بشود جای دیگر بی حیا میشود. ... این بچه شهوتش را به همه رفقایش گفته فقط به باباش نگفته... باباش هم میگوید بچه من بسیار آدم عفیفی است...
⚠️چرا خودمان را به خواب میزنیم؟!!!
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#پیام_مخاطبین
✅ سخنی با بزرگتر ها...
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#رزاقیت_خداوند
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#تجربه_من ۵۳۷
#فرزندآوری
#جنایت_سقط_جنین
#رزاقیت_خداوند
من در سن ۲۰ سالگی سال ۷۹ ازدواج کردم بعد از سه ماه از ازدواجمان، متوجه حالتهای بارداری شدم، موقع ازدواج در اواسط پیش دانشگاهی بودم که دوست داشتم تمام کنم و کنکور بدهم ولی به علت حال بد و ویار نتوانستم بعد از ۹ ماه اولین فرزندم که پسر بود به دنیا آمد.
وقتی پسرم ۷ سال داشت فهمیدم مجدد باردار هستم، که از ترس اطرافیان و سرزنش هایشان مخصوصا مادرم متاسفانه فرزند عزیزم را سقط کردم ولی خدا شاهد است اگر دانایی الان را داشتم هرگز این کار را نمیکردم چرا که فرزندان سرمایه آینده و دلخوشی پدر مادر هستند.
پسرم ١١ ساله بود که دوباره باردار شدم، و خداوند کمک کرد فرزند دوم را به دنیا آوردم دوران شیردهی پسر دومم بود که متوجه بارداری شدم باز به علت بی مهری خانواده و ناآگاهی همسرم سقط کردم و به شیردهی ادامه دادم ولی با دلی پر درد و عذاب وجدان، چرا که پسر دوم هرچه بزرگتر میشد به علت فاصله سنی با برادرش، تنها تر، عصبی تر، و دچار لکنت شد و من ناراحت و افسرده و پشیمان از کرده خود و تنها امیدم ببخشش پرودگار بزرگ بود، توبه و انابه به درگاه حق که الان هم دلم به درد می آید از این همه ناآگاهی، از کرده و اعمال
بعد از ۵ سالگی پسر دومم در حالی که از خانه پدر شوهر مستقل شده بودیم به طبقه چهارم یک ساختمان بدون آسانسور نقل مکان کرده بودیم، من متوجه شدم که باردار هستم ولی اینبار با عزمی راسخ و اراده قوی وقتی ۴ ماهه بودم اطرافیان متوجه شدند و شروع به اظهار نظر و هر کس نظری میداد.
و چون من کوچکترین فرزند خانواده بودم، دوست داشتند نظراتشان را اجرا کنم و عمل کنم ولی این بار فرق داشت بعد از متوجه شدن برادر بزرگ و خواهرم به من گفتند در صورت صحت این خبر تو جزو خانواده ما نیستی چرا که برادرم، دو فرزند بزرگ داشت و خواهرم به اصطلاح روشنفکر و دارای چند مدرک لیسانس و یک دکترا، فرزندی نداشت و فرزند زیاد را ننگ می دانستند.
من با خدای خودم راز و نیاز هایم را کرده بودم و به درگاه او توبه کرده بودم، تصمیمم را گرفتم و متاسفانه همسرم هم راضی بود به سقط ولی به همسرم گفتم روزی این کودک را خداوند می رساند، من حاضرم خودم از امکانات خوراک و پوشاک خودم بزنم ولی کودکم را نگه دارم، و به برادر بزرگم هم گفت روزی این بچه با خداست، شما چرا نگران هستید! آیا تا به حال از شما درخواستی کردیم که الان نگران مستأجری و نیازهایمان هستی؟
منزل ما طبقه چهارم بدون آسانسور من با ویار شدید، حال خراب چند وقت یکبار زیر سرم میرفتم و با حال خراب آن ۴ طبقه را به سختی طی میکردم، ولی خداوند کمک کرد
واقعا اگر انسان اراده کند، می تواند کارهای سخت را به آسانی با کمک خداوند انجام دهد تا ۶ ماهگی که به سونوگرافی رفتم و جنسیت بچه را فهمیدم در خانه بسیار غریب بودم، پسر بزرگم بسیار مخالف بود و تحت تاثیر حرف اطرافیان قرار گرفته بود، همسرم هم که در خود فرو رفته بود و به فکر آینده بچه ها بود، من بودم و خدای مهربانم بعد از اینکه به سونوگرافی رفتم و فهمیدم فرزند سومم دختر است، بسیار خوشحال شدم .همسرم هم همینطور چون خواهر نداشتن و برای همین بسیار خوشحال شد، این خبر پیوند مرا با خداوند محکم تر کرده بودم و منتظر به دنیا آمدن تک دخترم بودم.
بعد از ۹ ماه شیرین و پر از فراز و فرود، کودکم به دنیا آمد، دختری بسیار زیبا و شیرین به نام فاطمه، برادر بزرگ بسیار بسیار او را دوست می دارد، بر خلاف دوران بارداری برادر کوچکش همبازی خوبی پیدا کرد با اینکه فاصله سنی آنها پنج سال است ولی همواره همبازی خوبی هستند.
وقتی دخترم به دنیا آمد خواهرم که گفته بود تو جزو خانواده ما نیستی اولین نفر با دسته گل به بیمارستان آمد قبل از همه و برادرم هم که مرا سرزنش کرده بود اولین نفر به دیدار کودکم در منزل آمدند.
مهر دخترم بسیار بر دل نشست چرا که به علت فرهنگ غلط فرزند کم، بچه های کوچک در خانواده کم بودند. بعد از به دنیا آمدن دخترم درهای رزق و روزی به رویمان باز شد همسرم کارگر بود، مستقل شد.
ما بعد از یک سال در آن منزل که در طبقه ۴ بود، به خانه بزرگتر و زیباتر رفتیم و صاحبخانه به ما پیشنهاد خرید منزل را به علت نیاز به پول داد، آن هم با قیمت مناسب که من همه اینها را از پا قدم دختر عزیزم می دانم و به این نتیجه رسیدم انسان وقتی از کرده خود عمیقأ پشیمان باشد و توبه کند خداوند ارحم الراحمین است و میبخشد. ناامیدی از ناحیه شیطان است، من به خداوند ظن نیکو داشتم و او این اطمینان قلبی مرا به زیبا ترین حالت پاسخ داد.
در ضمن مادر من با وجود چندین دختر و پسر بیشتر به منزل ما می آید، به عشق اینکه صدا و بازی بچه ها او را به نشاط می آورد.
باشد که مورد رحمت الهی قرار بگیریم، از رحمت خدا ناامید نشویم.
التماس دعا
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#استاد_شهید_مطهری
📌شهید مطهری از قول روسو میگوید: «بدبخت ترین کودکان، آنهایی هستند که والدینشان، آنها را در ناز و نعمت پرورش می دهند و نمی گذارند سردی و گرمی دنیا را بچشند و پستی و بلندی جهان را لمس کنند. اینگونه کودکان در مقابل سختی ها حساس می شوند و در مقابل لذّتها بی تفاوت، همچون ساق نازک یک درخت کوچک در مقابل هر نسیمی می لرزند و کوچکترین حادثه سوئی آنان را ناراحت می کند. تا جایی که یک حادثه کوچک، آنان را به فکر خودکشی می اندازد و از آنطرف، هر چه موجبات لذّت به آنها داده شود به هیجان نمی آیند و نشاط پیدا نمی کنند.»
📌شهید مطهری رفاه زدگی را از عوامل تربیت فاسد و ایجاد اختلالات در ادراکات یا احساسات می دانند و از نظر ایشان نازپروردگی روح را پرتوقع و در مقابله با حوادث، ناتوان و در نتیجه مأیوس و بدبین و غیر متکی به نفس بار می آورد.
#سبک_زندگی
#تربیت_فرزند
#ساده_زیستی
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#در_محضر_قرآن
✨ "اگر گناهی مرتکب شدی از رحمت خدا ناامید نشو. "
(سوره یوسف آیه ۸۷)
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#تجربه_من ۵۳۸
#فرزندآوری
#بارداری_خداخواسته
#ساده_زیستی
#قسمت_اول
دلم میخواد تجربه ی زندگی خودم رو متفاوت آغاز کنم، از امروز براتون بگم تا سال که ازدواج کردیم.
الان ۲۵ سالمه و سونوگرافی کامل حاملگی دادم و فهمیدم نی نی سوم خانواده ی ما توی راهه..
راستشو بخواهید منم مثل خیلی های دیگه وقتی جواب مثبت بیبی چک و عدد ۱۰۰۰ آزمایش بتا رو که دیدم، فقط گریه کردم و قلبم تند تند میزد. آخه بچه ی دومم تازه ۶ ماهش تموم شده...
اما الان خیلیییی حالم خوبه، چون میدونم که نعمتی که ما نخواستیم و از جانب خدا روزی مون شده واقعا فرق داره با نعمتی که براش در خونه خدا دعا کردیم.
این نعمت اینقدر برام شیرین بود که اصلا ویار و حالت تهوع اذیتم نمیکنه (نه که نداشته باشم، چرا دارم ) چون صبح به صبح یه کوچولوی ناز با قان و قون و خنده منو از خواب بیدار میکنه و کلی حرف به زبون نوزادیش میزنه تا من از خواب بلند بشم و ببرشم از اتاق بیرون...
شاید حکمت بارداری سوم این بود که شیرینی بچه ی دوم اصلا نذاره متوجه گذر زمان برای بارداری سدم بشم.
در سالگرد دومین سال عقدمون، اولین فرزندم به دنیا اومد و آغاز کرونا بود، دیگه خیلیییی زیاد پچ پچ بقیه پشت سرمون زیاد شده، هرجا ميريم، بعدش مادرشوهر و مادر زنگ میزنن میگن فلانی گفت: دختره ۱۹ سالگی ازدواج کرد، حالام دو تا بچه قد و نیم قد داره، پشت سر هم، یکی ۲ سال و نیمه، یکی هم هم ۶ ماهشه...
حتی چندین بار شده، مادرم اشکم رو در آورده با حرفای خاله زنکی دایی هام (بله مرد ها هم میتونن از این حرفا بزنن!!)
شاید جالب باشه براتون که بدونید من از خانواده ام جهاز نگرفتم و مادرم تک و توک اگر چیزی در دراز مدت خریده بودن، بهم دادن مادرشوهرمم همین طور....
و بقیه رو اول زندگی با دست دوم شروع کردیم مثل گاز و یخچال و ماشین لباسشویی بعدش آروم آروم نو خریدیم.
وسایل خونه پا قدم بچه اولم بود
و ماشین پاقدم بچه دوم
نزدیک بدنیا اومدن پسر دومم رفتیم توی یکی از خونه های پدرشوهرم که به شهر دور بود اما ویلایی و حیاط دار....
ما اول ازدواج عهد کردیم با اینکه خانواده هامون دارا هستند تا میشه روی پای خودمون بیاستیم و آجر آجر زندگیمون رو خودمون بسازیم.
برای همین هزینه های عروسی رو همسرم از پس انداز خودشون دادن و بعد از یه جشن عقد رفتیم سر خونه زندگی و بعد ۸ ماه از عروسیمون، توی یه سالن ولیمه عروسمون رو دادیم (درسته قبلش نیت مون رو خالص کردیم که فقط چون سنت حضرت رسول هست و توصیه شده انجام میدیم ولیییی توی این ۸ ماهههه هر کس ما رو میدید یه تیکه می انداخت که اره خوب در رفتید از زیر بار ولیمه😁)
بعد ازدواج ما انگار خط شکن شدیم تمام پسر دختر های هر دو فامیل به همین سبک ازدواج کردن و حتی همون جشن عقد و ولیمه رو هم نگرفتن و حتی یه سری رو خبر دارم که سر خرید جهاز خیلیییی کوتاه اومدن و این برای من بهترین ذخیره ی آخرت هست "الگویی برای ازدواج آسان"
الان کسی زندگیم رو ببینه هنوز همون سادگی موج میزنه، توی خونه مون چون ما طعم سادگی رو چشیدیم و دوست داریم حفظ ش کنیم.
من توی این ۵ سال زندگی، ۴ سالش رو مبل نداشتم، ۲ سال تلویزیون نداشتم، اوایل حتی لباسشویی نداشتم و با دست لباس می شستم.
شاید باورتون نشه در حالی اینجوری زندگی میکردم که پدرم توی خونه، دو دست مبلمان داشت و همسرم شب خواستگاری از سبک مبلمان سلطنتی خونه خوف کرده بود که اوه اوه با چه دختر ناز پرورده ای قراره صحبت کنم.
من فعال فرهنگی بودم و هستم همچنان در حال تحصیل در دو رشته و الحمدالله روابط عمومی ام را با دوستان و اقوام حفظ کردم
کسی جرات نمیکنه جلوی خودم حرفی بهم بزنه چون حاضر جوابم و به اندازه کافی برای خودم دلیل دارم هرچند که اجازه ی دخالت در زندگیم رو به کسی ندادم.
ولی اونایی هم که پشت سرم حرف میزنن یا تنگ نظرن یا حسادت دارن که فقط دعاشون میکنم...
چند وقت پیش دعا کردم خدایا نعمت های منو زیاد کن به اونایی هم که ندارن بیشترش رو بده البته من منظورم داشتن ماشین و خونه و اینا بود😅 ولی خدا مقدر کرد اول یه دست گل دیگه داشته باشم.
شاید پاقدم نی نی مون خیلیییی خوبه
من که به خدای بزرگ و مهربونم خیلیی خوشبینم.
👈 ادامه در پست بعدی
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#تجربه_من ۵۳۸
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#قسمت_دوم
قصد دارم تا ۶ ماهگی به مادر و مادرشوهرمم نگم باردارم. چون سر دومی به هیچ کدوم از فامیل نگفتیم کرونا بود و وقتی رفتم برای زایمان همه متوجه شدن
واکنش ها جالب بود همه میخندیدن و تبریک میگفتن و میگفتن چجوری ما نفهمیدیم😅😅
خوبیش این بود که آرامشم توی بارداری واقعا حفظ شد
الحمدالله علی کل نعمة
الحمدلله علی کل حال
پ.ن: من بار ها برای این کانال از عقد و عروسی و جهیزیه و بارداری و انجام ندادن غربالگری و بچه اول و دوم متن نوشتم و منصرف شدم و گفتم هنووووووز کمه هنوز جا داره تا الگو بشم چون هنوز دوتا داشتیم و سه تا نشده بود.
پ.ن۲: الحمدالله امسال با کوچولوی ۵ ماهه و پسر اولم رفتیم پیاده روی اربعین و عاااالی بود معجزات زیادی از مهربونی امام حسین دیدیم که نذاشتن کوچک ترین سختی ای به ما برسه و همونجا ازشون سه قلو دختر خواستیم هنوز یک ماه نشده فهمیدیم که حاجتمون روا شد🤩🥰
پ.ن۳: امروز توی سونوگرافی یه خانمی بعد من نوبتش بود و اونم شرایط منو داشت بهم گفت خوشبحالت تو خوشحالی و من ناراحت
من دارم میرم کارامو بکنم بچه ام رو سقط کنم چون پسر ۱۴ ساله ام گفته اگر نگه داری خودمو میکشم و همسرم هم نمیخوادش اما خودم میخوامش
خیلی باهاش حرف زدم همش میگفت میدونم میدونم ولی پسرم ولی همسرم... براش دعا کنید خیلی دلش میخواست مثل من خوشحال باشه
پ.ن۴: برای منم دعا کنید قشنگی ها و حال خوبمو براتون گفتم ولی همه ی شما مامان ها ميدونيد چقدر چالش های این بارداری زیاده و تربیت فرزند چقدر سخت، دعامون کنید به حق حضرت زهرا
اولین و آخرین دعا ، فرج آقا امام زمان و شهادت
پ.ن۵: من واقعا با تمام جسم و روح و زندگی و آبرو و اعصابم دارم سعی میکنم که جهاد فرزند آوری رو انجام بدم
شما چطور؟؟؟
حرف حضرت آقا، چقدر براتون اهمیت داره؟
نکنه درگیر حواشی اقتصادی بشیم که زود این روزا چه شکم پر، چه شکم خالی میگذره و وقتی آقا جانمون ظهور کنن شرمندگی میمونه برامون😭
سخته درک میکنم ولی شدنی هست...
بسم الله...
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#پیام_مخاطبین
✅ در برابر مخالفین، محکم و قوی ایستادم.
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
✅ سبک زندگی اسلامی....
رسم بازاریان قدیم بر این بود که اول صبح وقتی دکان را باز می کردند،کرسی کوچکی را بیرون مغازه می گذاشتند اولین مشتری که می آمد جنس به او می فروخت وبلافاصله کرسی را به داخل مغازه می آورد (یعنی دشت نمودم)
مشتری دوم که می آمد و جنسی می خواست حتی اگر خودش آن جنس را داشت، نگاه به بیرون می کرد که ببیند کدام مغازه هنوز کرسی اش بیرون است و دشت نکرده است، آن وقت اشاره می کرد که برو آن دکان (که کرسی اش بیرون است) جنس دارد و از او بخر که او هم دشت اول را کرده باشد.
و بدین شکل هوای هم دیگر را داشتند و اینگونه جوانمردی و انصاف می چرخید و
می چرخید...
وسط زندگی ها...
سفره ها...
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#تجربه_من ۵۳۹
#فرزندآوری
#تالاسمی_مینور
#جنسیت_فرزند
من مادر ۳پسر ۱۵، ۱۰ و ۵ ساله هستم
همسرم رو یکی از همکاراشون که از اقوام ما بودن، معرفی کردن. خانواده همسرم در شهرستانی هستن که با تهران ۱۴۰۰ کیلومتر فاصله داره...
تو تهران، تنهایی همسرم رو اذیت میکنه و تمایل به استعفا داشتن. همکارش که فامیل ما بود، بهش پیشنهاد ازدواج میدن ولی همسرم میگه کسی رو نمیشناسم. و در نهایت منو به ایشون معرفی میکنن.
همسرم اومد منزل مون و خودشو معرفی کرد، فلانی هستم، ۱۹۰ تومان حقوق می گیرم و... فهمیدم استرس کارمند بودن خودشون و تجملاتی بودن من رو دارن، با صحبتهام و عقایدم که آشنا شدن موقع خداحافظی به مامانم گفت خداحافظ مادررر😳😳😳😳
حرصم گرفته بود ولی مطمئن شدم بی ریا و خیلی مهربون و خوش قلبه...
چون تو خانواده پدرم ۲تا تالاسمی ماژور داشتیم، پدرم صلاح ندونستن قبل از آزمایش محرم بشیم، روز آزمایش وقتی بعد از اینکه همسرم آزمایش داد، منو صدا کردن برای لحظه ای کاخ آرزوهام ریخت
حلقه رو پس دادم ولی همون شب همسرم اومد، میگفت میرم وازکتومی میکنم که مطمئن شی بچه نمیخوام، گفتم تو بچه نمیخوای، من چی؟
دوماه پیگیری و آزمایش و خرج و این مطب و اون مطب تا تشخیص زوج مینور قطعی شد.
نکته مثبت آزمایش و تشخیص نهایی این بود که چون فامیل نیستیم، شانس فرزند سالم مون خیلی بالاتر از زوجین مینور فامیل هست.
نهایتا با تعهد به مرکز بهداشت، نامه محضر رو گرفتیم، بماند که چقدر دروغ به خانواده هامون گفتیم و چقدر من گریه میکردم.
بلافاصله بعد از عروسی بی تجربه بودیم و باردار شدم، هیچ برنامه ای برای بچه دار شدن نداشتیم ولی خدای مهربون سرنوشت دیگه ای برامون رقم زده بود. من اصرار به سقط داشتم و همسرم میگفت پول ندارم آمپول بخرم.
۳تا النگوی نازنین رو ۱۵ سال پیش فروختم و همسرم در نارضایتی کامل، آمپول رو خرید و من زدم ولی هیچ اتفاقی نیفتاد.
عاشق دختر بودم و وقتی فهمیدم بچه پسره با آقامون قهر کردم😁 آزمایش دادم و بعد از ۱ ماه پر استرس از آزمایشگاه تماس گرفتن و گفتن بچه سالمه و مینور هست. الان پسرم جزء گلهای سر سبد فامیل هست و مسئولیت پذیر و دوست داشتنی
البته پروسه تشخیص جنین ماژور پراسترس و پرخطر و آزمایش سختی داره شبیه آمنیوسنتز هست ولی به دلیل تشابه پرز جفت با خون جنین، از پرز جفت نمونه میگیرن، به علاوه به نمونه خون پدرومادر من و همسرم هم نیاز هست یعنی باید تو لوله مخصوص تو کلمن پر از یخ تو آزمایشگاه خون بگیرن و بلافاصله به نمونه خون، ماده ای بزنن که لخته نشه و سریعا با کلمن پر از یخ بفرستن تهران هر بارداری این کار باید انجام بشه... سختی و حرف و استرس خودم و بقیه هم بماند. من تصمیم گرفتم دیگه ریسک نکنم و بچه نیارم.
شرایط مالی مون کم کم بهتر میشد و همسرم امکانات و زمان بیشتری برای امیرعباس می ذاشت. ولی از ۴ سالگی پسرم بهانه گیری میکرد. یه روز که همسرم به رفتار و بهانه گیری هاش اعتراض کردو دلیلش رو خواست، پسرم راحت گفت: داداش میخوام.
با رژیم غذایی برای بهبود فاکتورهای خون و البته توکل به خدا اقدام کردم. دلم دختر میخواست ولی میگفتم خدایا دختر بدی من ذوق میکنم، پسر بدی امیرعباس و اینگونه سیدعلی هم به جمع مون اضافه شد و دعای امیرعباس مستجاب شد.
سیدعلی مجددا داداش میخواست. سه سال بعد هر کی هر روشی برای دختر شدن بچه گفت، من انجام دادم ولی نتیجه اش سردی رحم و اگزمای شدید پوستم شد. مجددا با رژیم گیاهی اگزما و سردی رحم درمان شدو من مامان آقا محسن شدم.
پارسال با جدیت دوباره رژیم دخترزایی گرفتم به سختی و درعین ناامیدی باردار شدم ولی سقط شد. در جنسیت بچه رو اصلا دخالت نکنید، هرچی خدای مهربون میده، قطعا بهترین حالت برای ما هست.
جالبه که مادرشوهرم خدابیامرز قبل محسن میگفت اگه سومی رو بیاری،خونه ما حق نداری بیای! ولی محسن به شدت خواستنی بودو همه عاشقش شدن.
بین ۱۰ تا خواهرشوهر و برادرشوهرم، فقط ما ۳تا بچه داریم... با اینکه شرایط مالی ما از همه اعضای خانواده همسرم پایین تر هست.
خدا رو به خاطر محبتش شکر میکنم. چون روزی که قبول کردم به همسرم بله بگم به خاطر شرایط خون خودم و همسرم اصصصصلا امید به بچه دار شدن نداشتم و تقریبا با علم به اینکه ممکنه هیچ وقت بچه دار نشم، ازدواج کردم.
به هرحال باز هم خداروشکر
بارداری پراسترس هست ولی برای من بخاطر آزمایش خیلیییی استرس زیاد و درد داره
همه اعضای خانواده خودم و همسرم هم نگران و دست به دعا میشن😁😁😁
دوستان عزیزم، قطعا بارداری وفرزند آوری سخته، اگرسخت نبود، حضرت آقا نمی گفتن جهاده،جهاد نزد خدا محبوب و اجرش هم محفوظ هست. ان شاءاله فرزندانی خادم اسلام وانقلاب و کشورمون تربیت کنیم و از اهل بیت بخوایم تو این مسیر حامی و یاورمون باشن.
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۵۳۹ #فرزندآوری #تالاسمی_مینور #جنسیت_فرزند من مادر ۳پسر ۱۵، ۱۰ و ۵ ساله هستم همسرم رو
#ارسالی_مخاطبین
#تجربه_من ۵۳۹
👌«همدم امروز ، یاور فردا»
#برکت_خانه
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1