eitaa logo
دوتا کافی نیست
49.4هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
35 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۱۶۷ من متولد ۶۸ هستم و همسرم ۶۵، من و همسرم دختر دایی پسر عمه هستیم و سال ۹۱ کاملا سنتی ازدواج کردیم. من توی یه خانواده پرجمعیت بزرگ شدم که همیشه خدارو بابت این موضوع شکر میکنم ما۷تا خواهر هستیم و۲تا برادر پدرم خیلی پسر دوست داشته به همین خاطر ما الان ۹تا هستیم😅 من فرزند آخر حانواده هستم یا به قول خودمون ته تغاری خانواده، در کل آدم احساسی و دل نازکی هستم و عاشق بچه ها... اگه کسی جلو من بغض کنه من زودتر از اون اشکام میریزه😂 وقتی ازدواج کردیم چون هم، در خانواده خودمون و هم در خانواده همسرم مشکل ناباروری بود، اصلا جلوگیری نکردم و همون ماه اول حامله شدم اینقدر خوشحال بودیم که حد و حساب نداشت اما.... قسمت ما چیز دیگه ای بود هنوز خیلی از این موضوع نگدشته بود که خودبه خود سقط شد. خیلی ناراحت بودم و ۱ سال صبر کردیم و دوباره من حامله شدم و دوباره سقط شد و باز هم ۱سال جلوگیری و بارداری و سقط... خیلی روز های بد و سختی بود. کلی دکتر رفتم، کلی آزمایش دادیم، هم خودم و هم همسرم. توی تمام آزمایش ها هیچ مشکلی نداشتیم اما قسمت نبود ما فعلا بچه دار بشیم. خدا میدونه که هر دفعه که سقط میکردم چقدر از لحاظ روحی و روانی به هم می‌ریختم. تا این که برای دفعه۴ باز سقط شد. اینقدر حالم بد بود که احساس میکردم یه جوون ۱۸ ساله رو از دست دادم. من خواهری دارم که بعد از ۹سال ناباروری خدا بهش یه پسر داد، اون بچه ۸ساله شد و از دنیا رفت😔 اون روزی که برای دفعه چهارم سقط کردم، خواهرم بهم گفت دوست داشتی الان سقط نمیکردی ولی بچت ۸ساله میشد میمرد؟ خدا تو رو خیلی دوست داره که الان سقط کردی ناراحت نباش قطعا توی همه کارهای خدا یه صلاح و مصلحتی هست که ما بنده هاش نمیدونیم خدا برای ما همیشه بهترین ها رو میخواد. نمیدونین با این حرف خواهرم چقدر آروم شدم، دیگه خودمو سپرده بودم دست خدا تا اینکه اردیبهشت سال ۹۵ ما رفتیم کربلا تولد آقا امام حسین و اقا اباالفضل قسمت بود ما کربلا باشیم. نمیدونین توی اون سفر چه حالی داشتم و چقدر دل شکسته بودم هم خودم و هم همسرم اینم بگم روز آخر که کربلا بودیم مدیر هتل مون که خیلی عاشق امام حسین و اقا اباالفضل بود به همین مناسبت جشنی برگزار کرد که تو اون جشن من یه انگشتر طلا هدیه گرفتم. من اون انگشتر رو هدیه اقا امام حسین به خودم میدیدم. گذشت تا این که برگشتیم و بعد از سفر من باردار شدم. تمام باردایم استراحت مطلق بودم و مرتب دارو استفاده می‌کردم. توی این مدتی که حامله بودم خونه خواهرم بودم چون اون زمانی که من حامله شدم مادر و پدرم نبودن که من برای استراحت برم منزل شون، خونه خودمم نمیتونستم بمونم. خواهرم با آغوش باز از من استقبال کرد و چند ماه از من مراقبت کرد تا پدر و مادرم برگشتن. من ۶تا خواهر بزرگتر از خودم دارم از همه شون ممنونم که بهم کمک کردن تا خدا به من یه بچه بده اما خواهر بزرگم هر وقت نوبت دکتر داشتم سونو،آزمایش هرکاری بیرون از خونه داشتم خواهر بزرگم انجام می‌داد، چون اون زمان ما ماشین نداشتم با موتور هم که نمیتونستم برم و خواهر دومیم مریم خانوم چند ماه منو روی چشماش نگه داشت و خیلی بهم محبت کرد که هیچ وقت فراموش نمیکنم و همیشه از خدا بهترین هارو براش می‌خوام. وقتی باردار بودم فهمیدم که طول سرویکسم کوتاهه و سرکلاژ هم شدم خلاصه گذشت تا اینکه در ۲۰بهمن سال ۹۵ خدا فاطمه خانوم رو به ما داد. زایمان خیلی خوب و راحتی داشتم خداروشکر و هیچ مشکلی نداشتم. البته به دلیل سقط هایی که داشتم سزارین شدم. دخترم زندگی ما رو از این رو به اون رو کرد با به دنیا آمدنش کار شوهرم بهتر شد به برکت آمدن دخترم از اونجایی که بودیم جا به جا شدیم و یه جای بزرگتر رفتیم. دخترم کم کم بزرگ میشد و من دلم میخواست دوباره حامله بشم اما همسرم به شدت مخالف بود تا اینکه بعد از ۶سال بالاخره راضی شد و من حامله شدم که بازم سقط شد. چند ماه گذشت و من دوباره اقدام کردم که یه دفعه قسمت شد بریم مشهد خیلی استرس داشتم و نگران بودم اما خودمو سپردم دست خدا و رفتیم مشهد و اینم بگم بعد از چند سال وقتی که پنجمی رو سقط کردیم فهمیدیم که دلیل سقط های من چی بوده اسپرم و تخمک باهم لقاح پیدا میکردن اما مشکل داشتن و ضعیف بودن بدن به طور اتوماتیک وقتی که یه موجود ناقص رو در خودش میبینه اون رو میندازه بیرون😄 میخوام بگم که خدای ما چقدر همه کارهاش درست و از روی برنامه ریزیه این بچه هایی که من سقط میکردم همه ناقض بودن و مشکل دار و اگه قرار بود این جور بچه ها به دنیا بیان فاجعه بود اما بدن ما طوری برنامه ریزی شده که اتوماتیک این جنین ها رو سقط میکنه. ادامه 👇 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 https://eitaa.com/dotakafinist https://eitaa.com/dotakafinist
۱۱۶۷ دکتر به من گفت که این اتفاق ممکنه برای هر زنی پیش بیاد یعنی از هر ۱۰تا بارداری شاید یکیش اینجوری باشه اما در مورد من و همسرم از هر ۱۰تا بارداری احتمالا ۸تاش اینجوری باشه و ۲تاش سالم باشن و گفتم خوب من که یه بچه سالم دارم که؟ دکتر گفت این کاملا شانسی بوده... گفت تو ۲تا راه حل داری، یا اینکه یه جور ivf هست که با IVF معمولی فرق میکنه و هزینه زیادی داره که بهش میگن ivf pgd که در این روش تک تک جنین ها از لحاظ ژنتیکی مورد آزمایش قرار میگیرن و جنین های سالم رو برام انتقال میدن، راه حل دوم اینکه اینقدر حامله شی تا بالاخره یکی بمونه. وقتی مشهد بودیم اونجا تو داروشفا امام رضا رفتم دکتر و برام آزمایش نوشت که عدد بتا خیلی بالا بود که دوباره سر این موضوع هم خیلی نگران بودم. چون بتا خیلی بالا یا چند قلو هستش یا بارداری مول که خداروشکر مال من هیچ کدوم نبود. چون فرزند اولم دختر بود، همسرم خیلی دوست داشت دومی پسر باشه اما من به شدت دختر میخواستم چون دلم نمیخواد دخترم تنها باشه. دلم میخواست دختر بشه تا اونم طعم خواهر داشتن رو بچشه اما خواست خدا این بود که دومی پسر باشه این دفعه هم دوباره طول سرویکسم خیلی کوتاه شد و من سرکلاژ کردم. هر لحظه انتظار میکشیدم که زودتر بچم به دنیا بیاد و ببینمش تا اینکه در ۱ دی ۱۴۰۲ پسرم به دنیا امد. وقتی توی ریکاوری به هوش آمدم و میخواستن من رو بیارن تو بخش، پرستار بهم گفت که بچم مشکل داره. پسر من کلاب فوت بود. نمیدونین شنیدین اینکه بچه آدم مشکل داره، اونم در اون لحظه چقدر سخت بود برام. کلاب فوت معمولا در سونوی آنومالی دیده میشه اما توی آنومالی دکتر سنوگرافی به من گفت که همه چیز خوبه و هیچ مشکلی نیست. به همین دلیل خیلی جا خوردیم. چند روز اول خیلی حالم بد بود و ناراحت بودم. پسرمو بردیم پیش متخصص نوزادان جفت پاهای بچه رو گچ گرفتن تا بالا ۱هفته توی گچ بود. می‌رفتیم مطب گچ رو باز می‌کرد، ۱ ساعت ماساژ می‌دادیم، دوباره گچ می‌گرفت. ۳ هفته اینجوری بود، هفته ۴ که رفتیم یه عمل خیلی کوچولو و سرپایی روی پای بچه تو مطب انجام دادن و دوباره گچ گرفتن، ۳هفته باید تو گچ می موند. بعد از اون باید بچه کفش بپوشه. ۳ماه کفش مخصوص که بین شون یه میله است و بهشون میگن کفش دنیس براون و بعد از اون دوباره یه کفش دیگه باید بپوشن... کلاب فوت درمان داره اما خیلی درمانش طول میکشه و سخت میگذره بستگی به شدتش داره بعضی ها تا ۴ سالگی باید کفش بپوشن ۲۴ساعته شبانه روز فقط برای ماساژ و نظافت میتونن دربیارن... من خیلی وقته کانال دوتا کافی نیست رو دارم و قبل از اینکه پسرم رو حامله بشم میخواستم تجربه سقط هام رو بنویسم و بفرستم که قسمت نشد. انگار قرار بود پسرم به دنیا بیاد و داستان پاهای پسرمم بنویسم براتون.... من همیشه دلم می‌خواست ۴تا بچه داشته باشم، ۲تا دختر ۲تا پسر اما زایمان دومم خیلی سخت بود به خاطر چسبندگی شدید تا ۱۰روز خیلی درد داشتم و مشکل پسرم واقعا منو ترسوند خواهرای عزیزم که داستان من رو میخونید هیچ وقت از رحمت خدا ناامید نشید. مطمئن باشید در پس هر کاری حکمتی هست که ما بنده ها نمیدونیم. خدا هیچ وقت به بنده هاش نه نمیگه یا میگه صبر کن یا یه بهترش رو برامون در نظر داره... اگر حامله نمیشید اگه سقط میکنید اگر بچه مریض دارید بازم خداروشکر کنید برای منم دعا کنید "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 https://eitaa.com/dotakafinist https://eitaa.com/dotakafinist