eitaa logo
دوتا کافی نیست
49.5هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
1.2هزار ویدیو
30 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۷۲ سال ۹۱ ازدواج کردم. جهیزیه تا حد ممکن ایرانی با یه مراسم عروسی بسیار ساده... اون موقع کارآموز بودم؛ سال ۵ پزشکی... شوهرم تهران بود و من شهرستان، آخر هفته ها میومد پیشم. من عاشق بچه بودم و هستم. همسرم نیز... اما بحث فرزند‌آوری رو سپرد به من؛ از نظر زمان‌بندی و تعداد و شروع و پایان و همه چی! میگفت خودت دیگه پزشکی و آگاه، تعداد و فاصله‌ی بچه‌ها طوری باشه که نه به جسمت آسیبی وارد بشه نه به درس و کار و فعالیت‌های اجتماعیت و... خلاصه ۶ ماه از زندگی مون که گذشت، تاج مادری رو سر من قرار گرفت. انگار دنیا به من هدیه داده شده بود😍 همکار آزمایشگاهم از شدت خوشحالی من متعجب بود! اما خانواده ام ناراحت شدن، دوست داشتن من به سرعت مدارج علمی رو طی کنم و فوق تخصص بگیرم. اما «برنامه‌ی من» چیز دیگه‌ای بود... شروع بارداری‌م مصادف بود با شروع کارآموزی؛ سختی‌ها، کشیکها، بی‌رحمی‌ها ... تا ماه ۹ میرفتم بیمارستان. بخش آخرم جراحی! با اون حالم، هر روز ۲ ساعت درجا وامیستادم، زخم بیمارها رو شست و شو و پانسمان میکردم. آخر بخش جراحی دخترم به دنیا اومد (سزارین😢) و زندگی یک روی دیگه ی خودشو بهم نشون داد. تمام عشق، تمام مِهر، تمام دلبستگی... حتی نیمه‌ی بیشتر عرفان و عشق به معبود مهربان تر از مادر... بهترین دوران رو باهاش گذروندم... از یک و نیم ماهگی براش کتاب میخوندم، بازی، صحبت، عشق... خلاصه ۶ ماه مرخصی تموم شد و مجدداً درس و کشیک‌های شب تو شهر غریب... بچه رو صبح‌ها با خودم میبردم مهد بیمارستان... به لطف خدا مادرشوهرم قبول کردن ۴ روز در هفته بیان خونه ما و کمکم باشن. از طرفی خدا خیلی مهربونی میکرد و کشیکهای کمی به من میفتاد. اما یادمه کشیکهای بخش اطفال که بعد ۲۰ ساعت کار مداوم شب، ۳ ساعت آف بودیم و همه‌ی دوستانم با آسودگی استراحت میکردند، من نصف شب بدوبدو میومدم خونه و بچه رو شیر میدادم و برمیگشتم سر کشیک و دوباره کار تا ظهر... هم‌کلاسی هام تقریباً کمک و مراعاتی نداشتن اما خدا خیلی هوامو داشت. تمام مدت ذکر من این بود: «اَلَیسَ الله بکافٍ عَبدِه؟» بخش‌ها بهم آسون تر از بقیه میگذشت. شایدم اثر شیرینی و انرژی ای بود که هر روز از دخترم میگرفتم. دخترم خیلی زود به حرف اومده بود و چققدر شیرین زبون بود و باهوش... پايان نامه‌م هم خیلی خیلی راحت جمع شد و عالی دفاع کردم. شوهرم تهران بود و من شهرستان و انگار دخترم رو با کولیک وحشتناکش، بستری بیمارستانش و همه سختی های بچه‌ی اول، تقریباً تنها بزرگ کردم... دخترم ۱۹ ماهه شده بود و منم باید ۲ سال میرفتم طرح (طرح اجباری پزشکان). با موافقت شوهرم تصميم گرفتم برم یک روستای دور و محروم تا مدت طرحم ۸ ماه کمتر بشه و زودتر برگردم سر زندگی م. از طرفی با عشق و شوق، برای فرزند دوم برنامه ریختیم... شروع بارداری دومم مصادف شد با شروع طرح‌؛ در روستایی دورافتاده و بسیاار محروم در جنوب کشور، ۱۶ ماه. من و یک بچه کوچیک و بارداری و ویار شدید و منطقه‌ای محروم که حتی لوله کشی گاز و آب هم نداشت. تنهای تنها، جایی که انگار ته دنیا بود. دُور مرکز بهداشت و پانسیون من تا چشم کار میکرد مزرعه... نه خونه ای نه مغازه ای... هیچی... تو پانسیون هم مار و عقرب پیدا میشد و من باردار و دختر کوچکم فقط با توکل بر حرز آخر مفاتیح شب میخوابیدیم... 👈 ادامه در پست بعدی... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۱۷۲ ادامه طرح تو اون شرایط برام ممکن نبود، بهم فشار اومد و درخواست انتقالی دادم به اورژانس. چون کشیک میدادی و میتونستی برگردی خونه. اما باردار باشی، ٢۴ ساعت مداوم به عنوان تنها پزشک شهر کشیک بدی، شبی ۲۰۰_۲۵٠ تا مریض هم داشته باشی... تازه، بیشتر کشیک های ما ۴۸ ساعته بود! یکبارم شد ۷۲ ساعت! له میشدم تو کشیک ها. دم در اتاقم غلغله‌ی مریض... یکبارهم، با این که واضح بود باردارم، از یک همراه مریض که میخواست تو اون شلوغی تمام توجه من به مریض ایشون باشه، کتک خوردم... خیلی سخت بود. غذا و پانسیون هم افتضاح... گذشت و دختر دومم به دنیا اومد... نمیخواستن مرخصی زایمان بدن اما طلبکارانه و محکم واستادم گفتم طبق قانون حقمه... ۹ ماه آخر طرح رو رفتم خونه... این بار هم چون شوهرم آخر هفته‌ها میومد خونه، باز دو تا بچه رو تقریباً تنها بزرگ کردم... با کولیک دختر کوچیکه و سن لجبازی دختر بزرگه ... ۲ ماهی خیییلی سخت گذشت اما بعد... شیرینی ها شروع شد و زیاد شد و زیادتر و بی نهایت، عاشق دخترام بودم و به معنای واقعی لذت میبردم از مادری... خانواده هم دیگه هیچ ناراحتی ای نداشتن بلکه بچه‌هام شده بودن نور دل شون... تصمیم گرفتیم تهران یه خونه رهن کنیم، چون با پول خونه شهرستان احتمالاً چیزی تهران گیر نمیومد. اما از برکت حضور دخترام به طور عجیبی یک خونه تمیز و مناسب تو یه محله خوب با همسایه‌های عالی گیرمون اومد. ولی خلاصه با ۲ تا بچه و بعد ۴ سال از ازدواج، انگار تازه زندگی مداوم زیر یک سقف رو با همسرم آغاز کردم!😅 حقیقتاً حس جهازکِشون داشتم! برام خیلی تازگی داشت این زندگی😅 بچه‌داری با کمک شوهر، مگه داریم؟! 😉 بگذریم... هنوزم نمیدونم اون ما به التفاوت پول خونه چطور جور شد!! ماشینمون رو هم ارتقاء دادیم. همه‌ش رزقی بود که بچه‌ها با خودشون آورده بودن... خلاصه همه میگفتن دیگه دوتا پشت هم آورده، میخواد بشینه پای درس و تخصصش دیگه اما برنامه‌ی من، سومی رو هم پشت سر این دوتا داشت... برنامه ریختیم و ۲۰ ماهگی دخترم، بعدی رو باردار شدم. از قبل بارداری کلاس ورزش میرفتم و تا ماه ۷ بارداری هم ادامه دادم. من ۲۹ ساله، دختر بزرگم ۵ ساله و کوچیکی ۲/۵ ساله بود که پسرم به دنیا اومد. سختی ‌های سومی به مراتب کمتر از دومی و غیرقابل قیاس با اولی بود. تجربه و تسلط مادر خیلی بیشتره. دختر بزرگم مادرانه مراقب خواهر و برادرشه... حتی اگر خرید و کار نیم ساعته داشته باشم، دوتا کوچیکی رو مسپرم به بزرگی و میدوم انجام میدم و برمیگردم. با برکت اومدن پسرم، بعد از ۶ سال کار استخدام شوهرم جور شد. سرمایه کوچیکی هم دستمون اومده که میخوایم باهاش خونه رو بزرگتر کنیم. همکلاسی هام امسال دوره‌ی تخصص شون رو تموم میکنن... و من پزشک عمومی موندم؛ اونم توی خونه و بدون مطب رفتن و کار کردن... با افتخار خانه دارم (فعلاً)؛ همنشین سه تا فرشته کوچولوی نازنین... ده بارم برگردم عقب دقیقاً همین مسیر رو انتخاب میکنم. از اول هم از انتخابم مطمئن بودم و در تمام مدت آرامش و غرور داشتم. خانواده م هم به تصمیمم افتخار میکنن. هرگز احساس عقب موندن از هم رده هام ندارم. هیچ وقت از اینکه سه تا دارم و دو تا دیگه هم میخوام احساس خجالت نداشتم. بلکه افتخارمه؛ اینکه در قالب های فرهنگی و اجتماعی ای که دیگرانی برای ما درست کردن اسیر نیستم. ما خودمون تصميم میگیریم کِی و چندتا بچه داشته باشیم و مَنِ مادر کِی درس بخونم و کی کار کنم... الان به فعالیت های اجتماعی م میرسم. با سه تاییشون میرم بیرون دنبال کارهام. تو خونه کار هنری شخصی میکنم، مطالعه میکنم، کلاس تربیت فرزند میرم. برای تخصص هم ان‌شاءالله برای سال آینده میخونم و امتحان میدم و وقتی پسر کوچکم ۲ ساله شد وارد دوره میشم و شاخ غول تخصص رو میشکنم💪 بعد چهارسال تخصص هم ان‌شاءالله ۲ تای بعدی رو میارم (اگر سزارینی نبودم شاید تا ۷ تا هم میرفتم) فعلاً که دارم لذت دنیا رو میبرم تماشای بازی‌های خواهرانه دو تا دخترم یک دنیا شیرینی داره... تماشای محبت دوتا خواهر به برادر و خنده‌های پسرک به اداهای خواهراش مشاهده‌ی انتقال همه‌ی چیزهایی که ذره به ذره به دختر بزرگم یاد دادم توسط فرزند بزرگ به خواهر برادر کوچکتر... تلاش بچه‌ها برای سازگاری هرچه بیشتر باهم تلاش بچه‌ها برای گرفتن حق خود در مواقع لازم... از تمام آنچه گذشت نه خسته ام نه شکسته... و نه حس هدر رفتن و پوسیدن در کنج خانه دارم فرزندانم برام دستاوردی بزرگن و شرافت شغل مادری برام با شرافت شغل پزشکی برابری، نه، برتری داره... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ چند روزی با ما بساز... ⛺️ من وزیری را سراغ دارم که در جوانی گفت: عروس خانم، من دانشجو هستم، پول ندارم. اجازه بدهید دانه انگور را بخرم، چون خوشه هم بگیریم دانه می‌کنیم می‌خوریم، منتهی خوشه‌اش فرض کنید که کیلویی پنج تومان است. دانه‌اش کیلویی پنج ریال… ما که می‌خواهیم خوشه را دانه کنیم بخوریم، از اول دانه بخوریم. ⛺️ شما یک چند روزی با ما بساز، گفت: باشد. به عروس گفت: عروس خانم اجازه بده ما که پنیر می‌خریم، خرده پنیر بخریم. چون پنیر هم می‌خریم هی خرد خرد می‌کنیم. منتهی پنیر درسته گران است و خرده پنیر ارزان است. منتهی پنیر فروش می‌گفت: برای مرغ‌هایت می‌خواهی؟ ... فکر می‌کرد برای مرغ‌هایم می‌خرم. می‌شود زندگی راحت باشد، خودمان خودمان را گیر می‌اندازیم. ( ۹۹/۲/۳۰) کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
👌«فرزند امروز، تکیه گاه فردا» کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
بحمدالله صاحب چهار فرزند هستم و در مقطع دکتری مشغول به تحصیل میباشم. البته به خاطر فرزندان کوچکم مجبور شدم مرخصی تحصیلی بگیرم. و هنوز موفق به نوشتن پایان نامه دکتری نشده ام. اما سعی میکنم با وجود اینکه خیلی سرم شلوغ هست خورد خورد از اوقاتم استفاده کنم و درسم را تمام کنم انشاالله. میخواستم بگویم که بچه آوردن مانع درس خواندن و پیشرفت در زمینه های دیگر نیست. هر چند سخت باشد. همیشه میگویم هر کار ارزشمندی، سخت هست. برای فرزند آوری و تحمل سختیهایش باید نیت را الهی قرار داد. مثلا به نیت زیاد شدن نسل شیعه و تربیت یار برای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف. اگر نیت الهی باشد همه اش لذت است. بخصوص بچه های کوچک که خیلی شیرین هستند. اینکه فکر کنیم ممکن است فرزند ما خدای نکرده صالح نشود هم از مکاید شیطان است. چون ما مامور به انجام وظیفه هستیم و نه نتیجه. و اینکه واقعا معتقدم بچه ها در خانواده پر جمعیت بهتر تربیت میشوند. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅اقدامات عملی برای ساختن جامعه دوستدار کودک 👌بسیار کلیدی و راهگشا کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
سلام ممنونم از کانال خوبتون. مدتی است پستهایی با عنوان ازدواج در وقت نیاز میگذارید و برخی سنتهای غلط و دست و پاگیر رو نقد میکنید که خیلی خوبه. میخوام خواهش کنم به یه سنت اشتباه دیگه هم بپردازید. اینکه در خانواده حتما باید دختر بزرگتر زودتر ازدواج بکنه، این موضوع خیلی آسیب داره، یک آسیبش به تاخیر افتادن ازدواج دختران خانواده و از دست دادن موقعیت های خوب ازدواج هست، من خانواده هایی سراغ دارم که با این تفکر که دختر بزرگتر باید زودتر ازدواج کنه، الان دو یا سه دختر مجرد با سن بالا دارند، در صورتی که دختر دوم و سوم شاید موقعیت های خیلی خوبی داشتند اما فرهنگ غلط خانواده اجازه ی ازدواج نداده. آسیب دیگه ی این فرهنگ غلط در جامعه، کاهش شانس ازدواج برای دختری است که خواهر کوچکترش زودتر از او ازدواج کرده، و البته مجبوره حرف و حدیث های نامربوط هم تحمل کنه. و یه آسیب هم ممکنه بعضی وقت‌ها فشار خانواده برای ازدواج اجباری خواهر بزرگتر باشه. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۳۸۱ وقتی پسرم رو از شیر گرفتم یکی دو ماه بعدش اقدام کردم برای بارداری و خدارو شکر بچه هام دوقلو شدن. هفت ماهه به دنیا اومدن و بیست روز تو دستگاه بودن. سختیش به نظرم برای یه سال بود. حدودا تا پنجاه روز بعد زایمان روزی یه ربع تا یه ساعت می خوابیدم طوری شد که بعد این پنجاه روز، شبی که دو سه ساعت پشت هم خوابیدم، بدنم تعجب کرد و حالم بد شد و دچار سرگیجه😂 پسرم رو هم تازه از پوشک گرفته بودم. پسرم هرکاری دلش می خواست با خواهراش می کرد مثلا از این ور خونه قلشون می داد اون ور خونه! دست و صورتشون رو چک می کرد، بغلشون می کرد، فشارشون می داد و .... و یه جورایی نفهمیده بود که براش دو تا هوو اومده... تا بیاد بفهمه چی شده بهشون علاقه پیدا کرده بود و جایی می رفتیم خواهراش رو می شمرد که یه وقت جا نذاریم😂 این شرایط یک ساله من بود که پر از استرس بود و به خیر گذشت. اما امروز که دخترها دو و نیم ساله شدن الحمدلله شرایط بچه ها عالیه. صبح تا شب دنبال همن و به خاطر اختلاف سنی کمشون سه تا هم بازی هستن، با هم صحبت می کنن. و جالبه نظم و نظام زندگیمون( از خونه و همسرداری و نظافت و .‌‌‌...) خیلی خیلی بیشتر از قبل شده و ما هر روز معجزه ی برکت ( مال و وقت و درس و...) رو به واسطه ی بچه ها می بینیم.... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
عرض سلام و ادب با تشکر از همراهی شما بزرگواران با تیم "دوتا کافی نیست" عزیزان بنده فرصتی برای دیدن برنامه های تلویزیونی ندارم. منتها هفته گذشته به صورت اتفاقی، برنامه ای را از شبکه سه دیدم که حیفم اومد، شما نبینید. بخش هایی از اون برنامه را برش زدم تا با شما به اشتراک بذارم. امیدوارم حتما وقت بذارین و نگاه کنید و در نشر آن کوشا باشید. 👇👇
26.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ بر خواهند گشت.... ✨ قرآن سه مرتبه قول داده که دنیا بعد از آنی که در لجن زار فرو رود به سراغ اسلام خواهد آمد، حالا بگذارید در خیابان این فکلش، ‏شکل فلان کشور شود، لباسش شکل فلان کشور شود، بگذارید خوب که خسته شوند، برخواهند گشت.‏‏ ✨ این قرآن است، قرآن سه مرتبه فرموده: «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ» ...، یعنی کره زمین ‏در اختیار اسلام خواهد بود، آینده تاریخ با اسلام است، تحلیل سیاسی روشنفکران نیست، وحی خدا است، قول خداست، «وَعَدَ اللَّهُ ‏الَّذِینَ آمَنُوا» ... خدا وعده داده، «لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم»، «وَلَیُمَكِّنَنَّ لَهُمْ» ...‏ 👌دیدن این کلیپ جالب رو از دست ندین 👈 ادامه در کلیپ بعدی کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
26.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ بر خواهند گشت.... ✨ قرآن سه مرتبه قول داده که دنیا بعد از آنی که در لجن زار فرو رود به سراغ اسلام خواهد آمد، حالا بگذارید در خیابان این فکلش، ‏شکل فلان کشور شود، لباسش شکل فلان کشور شود، بگذارید خوب که خسته شوند، برخواهند گشت.‏‏ ✨ این قرآن است، قرآن سه مرتبه فرموده: «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ» ...، یعنی کره زمین ‏در اختیار اسلام خواهد بود، آینده تاریخ با اسلام است، تحلیل سیاسی روشنفکران نیست، وحی خدا است، قول خداست، «وَعَدَ اللَّهُ ‏الَّذِینَ آمَنُوا» ... خدا وعده داده، «لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم»، «وَلَیُمَكِّنَنَّ لَهُمْ» ...‏ 👌دیدن این کلیپ جالب رو از دست ندین کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ پدر، باید دریا باشد! پدر وقتی خوش‌اخلاق و با تحمّل و با حوصله باشد؛ بچه با شخصیت می‌شود. حوصله پدر، حوضی است که بچه در آن رشد می‌کند. بچه، مثل «ماهی» است و حوصله ‌پدر مثل حوض. 🐠 آن پدری که حوصله‌اش زیاد است؛ مثل دریاچه است و بچّه تا حدِّ ماهی‌های دریاچه رشد می‌کند و بزرگ می‌شود. 🐟 پدری که از این هم با حوصله‌تر است، مثل یک دریاست. بچّه مثل ماهی در دریا به اندازه نهنگ قدرت و جرأت پیدا می‌کند. 🐋 شما ببینید حسین‌بن‌علی علیه السلام فرزند دریاست. در دریایِ حوصله پدرش و جدّش رشد کرده است، از این جهت است که یک شخصیّت زنده بزرگ است. 🌊 کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
👌«ما کوثریم و کم نمی شویم» کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
در رابطه با صحبت های بسیار عالی خانم دکتر اردبیلی در رابطه باحمایت از مادران و جوانان برای فرزندآوری، ما به علت گرانی فجیع خانه ها، جابجا شدیم به منازل مسکونی که هر طبقه ۴ واحد داره بنده یک پسر ۲/۵ ساله دارم تو این مدت چندین بار طبقه پایینی ما تذکر دادن که پسرتون زیاد میدوه و من هم این طفل معصوم رو تحت فشار قرار دادم که سروصدا نکنه😔 آخه مگه میشه؟! درصورتی که طبقه پائینی ما هم زوج مذهبی هستن واقعا تاسف باره که انقدر گیر میدن البته که ما فرهنگ آپارتمان نشینی داریم ولی انصافه که برخی مسائل در نظر گرفته نمیشه مثلا من چطوری باید به این بچه ۲ساله تفهیم کنم آروم باش یا ندو... الان هم منتظر فرزند دوممون هستیم خیلی نگرانم. لطفا این مسائل رو هم بازگو کنید، که درک کنند. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ حقوق متقابل همسایگان در زندگی آپارتمان نشینی... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۳۸۲ با کمی تردید ولی با توکل به خدا برای بار دوم توی زندگیم به یک مرد جواب بله دادم و ازدواج کردیم❤️ بعداز طلاق دیگه به ازدواج فکر نمیکردم، برای تغییر روحیه شروع کردم به درس خوندن برای دانشگاه اتفاقا سال بعد قبول شدم، خیلی بهتر شده بودم همزمان با دانشگاه تدریس هم داشتم و حسابی سرم، گرم بود...... این بار برخلاف دفعه گذشته ته دلم به این ازدواج راضی بود و یه جورایی مطمئن بودم که به جدایی نمیرسه😍 خانوادم هم خیلی خوشحال بودن که بعداز چهارسال تنهایی، راضی به ازدواج شدم☺️ خدا نکنه آدم یک بار شکست بخوره، دیگه انگار نمیتونه به هیچکس اطمینان کنه😢 شوهرم یک جوان طلبه بود و این اولین ازدواجش بود. از همون اول آرامش عجیبی توی وجودش احساس کردم، انگار امام رضا جوابم رو داده بود و دیگه سختی ها و تنهایی تموم شده بود.😊 فقط تنها چیزی که توی تمام این سال ها آزارم میده، فرزندی هست که از همسر اولم دارم ولی پیشم نیست😭 چون فراق فرزند خیلی اذیتم میکرد، تصمیم گرفتم سریع بچه دار بشم. همسرم هم بشدت موافق بود و همش میگفت دو قلو باشه😂😂 وقتی میخندیدم با نگاهی مهربون اما جدی میگفت خب من از امام رضا خواستم! اواخر دانشگاه بود که باردار شدم دوقلو😍 شرایط سخت شد هم درس، هم خونه داری، هم سرکار و هم بارداری. ماه های آخرم تدریس رو کنار گذاشتم و تقریبا استراحت مطلق شدم اما همسرم مثل کوه پشتم بود😌 اول ترم آخر دانشگاه پسر و دختر نازم بدنیا اومدن😊😍 بالاخره به هر زوری بود درس رو ادامه دادم تا شش ماهگی دوقلوها فارغ التحصیل شدم. یک سالگی دوقلوها ساکن قم شدیم و به برکت وجود بچه ها ماشین دار شدیم. کار و بار همسرم رونق گرفت و یکسره به ماموریت های تبلیغی میرفتیم اونم خانوادگی😃 خیلی سخت بود ولی شیرین☺️ دوقلوها نزدیک دوسال بودن که تصمیم گرفتیم یک فرشته دیگه هم داشته باشیم که البته هیییییچکس راضی نبود😒😅 کم مونده بود فحشم بدن😂😂 آخه آدم تحصیل کرده که انقدر بچه نمیاره!! 🤨🤨🤨😳😐 ولی من کاملا مصمم بودم و اتفاقا خیلی سریع خدا آرزومو برآورده کرد و یک دختر شیرین بهمون هدیه داد❤️😍 به برکت اومدن فرشته جدید ماشین رو عوض کردیم😇 دیگه بهمون ثابت شد که بچه ها خیلی با برکت هستن و خیر میارن با خودشون😃 کم کم دوباره تدریس شروع کردم و همزمان کلاس های مربوط به حوزه و تبلیغ هم میرفتم البته به تشویق همسرم چون دوست داشت من هم توی سفرها فعالیت تبلیغی داشته باشم🙂🙃 خلاصه حسابی سرم شلوغ شد و از فرزندآوری غافل شدم😔 الان بعد از چندسال میخواییم برای بچه بعدی اقدام کنیم ولی حسرت میخورم که چرا زودتر به فکر نیفتادم و خودمو از داشتن تعداد بیشتری از این هدیه های خدا محروم کردم😢 الان فهمیدم که هیچ چیز نباید جلوی فرزندآوری رو بگیره، درس و دانشگاه و شغل به جای خود، بچه داری جای خود. ولی بازم شکر خدا که سالم هستیم و بازم اگه خدا بخواد، میتونیم بچه داشته باشیم☺️ ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه است😄 منتظر بقیه تجربه ام در چند ماه آینده باشین دوستان❤️ کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
👌«همدم امروز، یاور فردا» کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
خانواده ما شش نفره ست(البته بازم به نظرم پر جمعیت نیستا!) دوتا خواهر دارم و یه برادر😊 یکی از خوبیاش که توی این ایام قرنطینه کرونا هم خیلی به چشم میاد، اینه که خونه ساکت و یکنواخت نیست! اصلا خانواده هایی که یک یا دوتا بچه دارن چجوری این روزا رو سر میکنن و حوصله شون سر نمیره😌 خیلی خوبه که این روزا کنار همدیگه ایم مثلا چند وقت پیش که خیلی حوصله مون از قرنطینه و مهمونی نرفتن سر رفته بود به ذهنم رسید که خودمون برای عید غدیر جشن بگیریم!(مگه جشن بهتر از غدیرم داریم😌) قرار شد بدون اینکه کسی بفهمه با مامانم بریم و برای همه خانواده هدیه بگیریم🎁 منم با کاغذکادو های دست ساز خودم کادوشون کردم🌈 کیک پختیم و روز جشن با هم خونه رو تزئین کردیم🎊 خلاصه خیلی خوب بود و چون تعدادمون زیاد بود یه جشن واقعی شد. 🎉🎈 یه خوبی دیگه هم اینه که توی کارای گروهی یا کارای خونه خیلی میتونیم به هم کمک کنیم. مثلا وقتی مامان کاراشون زیاده من یا خواهرم غذا درست میکنیم و خییییییلی چیزای دیگه... بنظرم هرچقدر تعداد بچه های یه خانواده بیشتر باشه خیلی بهتره. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ زیر فرش خونه، از فوم استفاده کردیم. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ مادری که باردار میشه، باید دغدغه تربیتی پیدا کنه... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ مهمترین معروفها ... معروفی بالاتر از ایجاد نظام اسلامی و حفظ نظام اسلامی نداریم؛ هر کسی که در این راه تلاش کند، آمر به معروف است؛ حفظ عزّت و آبروی ملّت ایران، بزرگ‌ترین معروف است. معروفها اینها هستند: اعتلای فرهنگ، سلامت محیط اخلاقی، سلامت محیط خانوادگی، و آماده‌ی برای اعتلای کشور، رونق دادن به اقتصاد و تولید، همگانی کردن اخلاق اسلامی، گسترش علم و فنّاوری، استقرار عدالت قضائی و عدالت اقتصادی، مجاهدت برای اقتدار ملّت ایران و ورای آن و فراتر از آن، اقتدار امّت اسلامی و تلاش و مجاهدت برای وحدت اسلامی؛ مهم‌ترین معروفها اینها است و همه موظّفند در راه این معروفها تلاش کنند؛ امر کنند. «بیانات در حرم مطهر رضوی، ۱۳۹۴/۱/۱» کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ یه اپلیکیشن باحال که بیشتر مسائل خانواده رو ارائه می ده 🤱فرزندآوری 💑 همسرداری 👨‍👩‍👧‍👧فرزندپروری 👥ارتباط با کارشناسان خانواده 🇨🇭خدمات پزشکی و... 👌 ‏«مثبت خانواده» رو از بازار دانلود کنید. http://cafebazaar.ir/app/?id=family.plus1&ref=share
۳۸۳ نزدیک به یکسال هست که با کانالتون آشنا شدم و خیلی برام جذاب بود. مخصوصا که از همان کودکی شاهد اتفاقات بچه داریها و دغدغه های خانواده های پرجمعیت بودم چون خودم از یک خانواده پرجمعیت هستم، شیرینیها و سختی ها رو با هم لمس کردم. ولی انقدر که لذت با هم بودن خوب هست، سختی ها کمرنگ میشه نه اینکه همه چیز گل وبلبل باشه نه، بین خواهر برادرها بحث بود، دعوا بود ولی شیرین بود. چون یاد گرفتیم هیچ وقت قهر نداشته باشیم یعنی بلد نبودیم چون خیلی زود دلمون برای هم تنگ میشد. من هیچ وقت طعم نداشتن همبازی رو نچشیدم، چون همیشه دور برم شلوغ بود و از بس بازی میکردیم، هنوز سر شب نشده، بخواب میرفتیم. ۳۸ ساله هستم و فرزند اول یک خانواده ده نفره، خداوند به پدر و مادرم، چهار دختر و چهار پسر عطا کرد. پدرم تک فرزند بود و رنج زیادی از نبود خواهر و برادر برده بود. مخصوصا اون زمانها همبازی نداشتن برای همین خودشون تصمیم گرفتن فرزندان زیادی داشته باشند. خودم به شدت لذت میبرم از بودن در کنار خواهر و برادرهام و خیلی به هم محبت داریم و خیلی همدیگه رو دوست داریم، با وجود اینکه همه بزرگ شدیم و دارای سلایق مختلف در عقاید و مسایل هستیم ولی هیچ کدام تاثیری در عشق به یکدیگر نداره و همدیگر رو دوست داریم و جالب اینکه الحمدالله خداوند صبر زیادی به پدر و مادرم داده که اونها بهتر حوصله همه ما و بچه هامون رو دارند و در کنارمون هستند و نمیذارند مشکلات اذیت مون کنه و همیشه درِ خونه شون شبانه روز به روی همه ی ما باز هست و با روی گشاده استقبال می کنند و خانه دلگرمی همه ی ماست. مادرم از یک خانواده مذهبی هستن ولی با این وجود "شعار فرزند کمتر" خیلی در فامیل جا افتاده بود و اجرا میشد. و مامانم انگشت نمای فامیل شده بود. من که متوجه رفتارهای فامیل میشدم که هر بار می دیدند، میگفتند باز حامله ای که!! این چندمیه؟!! و رنجیدن مادرم رو که خیلی باعث ناراحتی اش میشد ولی به لطف خدا بجای اینکه به مادرم غر بزنم همیشه میگفتم به هیچ کس مربوط نیست، مگه اونا خرجی میدن و یا اونا میخوان بچه ها رو بزرگ کنند و.... خوشبختانه پدرم به شدت با عزت نفس بود و به هیچ عنوان دستش پیش هیچ کس دراز نبود و خدای مهربان، رزق و روزی ما رو به نحو احسن می رسوند. یاد گرفتیم قناعت کردن را ولی هیچ وقت طعمِ نداری رو نچشیدیم و به لطف خدا همه چیز به خوبی بود و مامانم شخص با آبرویی بود و برامون هیچ چیز کم نذاشت. وقتی که به سن نوجوانی رسیدم، خیلی مواقع به مامان میگفتم هر جا میخوای بری یا میهمانی بچه ها رو به من بسپار. من مواظب خونه و زندگی هستم. تا اینکه در سن هفده سالگی مثل تمام دخترها که خواستگار میاد وقت ازدواج رسید و بنا به تربیت اسلامی من هم چون فقط مسائل دینی برام مهم بود، همین ها رو از خدا خواستم و از بین اونها کسی که نزدیک به معیارهام بود، انتخاب کردم و پدر ومادرم کمک حال زندگی من وتمام خواهر وبرادرهام بودند به طوری که هیچی طلب نمیکردند و خودشون در بیشتر مسایل مادی کمک میکردند تا رشد کنیم. سال ۷۸ ازدواج کردم و سال ۸۱ فرزند اولم که دختر بود به دنیا اومد و بلافاصله وقتی خدا بخواد دوسال بعد فرزند دوم به دنیا اومد. بگذریم در این بین از اقوام دور و نزدیک به من خیلی گفتند چرا پشت سرهم و... شما ها که خونه ندارید، این چه کاریه و... خیلی حرفها البته به غیر از خانواده خودم ولی بقیه حتی دوستام میگفتند و من چون سر مامانم تجربه ام شده بود خیلی جسورانه میگفتم دوست داشتم دومی رو بیارم و میخوام سومی رو هم بیارم ولی حرفها روی همسرم تاثیر داشت، چون او زیاد علاقه مند نبود و چون خدا خواسته بود، خودش رو قانع میکرد و همش به من میگفت تو باید مواظبت کنی تا بچه دار نشیم. از اونجایی که قرار هست هر لحظه مورد آزمایش قرار بگیری، خدا خواست دوباره باردار شدم ولی خیلی شوکه کننده بود چون به هیچ عنوان همسرم نمی خواست و من میدونستم اگر مطلع بشه حتما از من میخواد، سقطش کنم و من هم که به شدت به این مسایل معتقد و از طرفی همیشه مادرم میگفت حتی اگر نطفه بسته شود، شما مسئول اون فرزند هستی وخدای نکرده کاری نکنی که بدبختی بهمراهش میاد و من نگران واکنش همسرم بودم. اما باید این موضوع رو مطرح می کردم وطبق پیش بینیم همون برخورد و حتی بدترش پیش اومد. 👈 ادامه در پست بعدی کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۳۸۳ وقتی همسرم از بارداریم باخبر شد، از من خواست که حتما بریم دکتر تا بچه رو سقط کنیم. من یادم هست اون شب تا صبح فقط به خدا متوسل شدم و با اینکه معنای واقعی توکل رو نمیدونستم ولی قلبا با تمام وجود خودم و فرزندم رو به خودش سپردم و ازش مدد خواستم و از او خواستم بهم قدرت بده که در مورد بچه از همسرم درخواست کمک مثل شب بیداری و غیره نداشته باشم. فردا صبح که شد منو پیش چندتا دکتر برد و من از تمام مطب ها اومدم بیرون، به همسرم گفتم، من به هیچ عنوان حاضر به انداختن نیستم و هیچ کاری نمیکنم و تصمیم دارم بزرگش کنم و با زبون ریزی گفتم سعی میکنم هیچ زحمتی برای تو نداشته باشم. همسرم تا یک هفته با من سرسنگین و بداخلاق بود ولی چون تصمیم گرفته بودم بچه رو نگه دارم، مدام به خدا پناه میبردم و از او آرامش طلب میکردم. تا اینکه بعد از دو هفته همسرم صد و هشتاد درجه تغییر کرد که من مات رفتارهای او شدم خداوند یک دفعه شدت علاقه ای به او داد که بهترین بارداری برام شد. و خدا دلش رو نرم و مشتاق کرد و به یک ماه نرسیده همگی مشتاق اومدن او بودیم. و از اونجایی که خداوند کریم برکت میدهد، قبل از اینکه دیگران اظهارنظر کنند که با این اوضاع اقتصادی فرزند سوم چرا؟؟ خداوند آنچنان رونقی به کار همسرم داد که قبل از اومدن بچه ام ما صاحب خونه شدیم و از همه مهم تر خداوند رزق معنوی داد و من و همسرم با هم مشکلاتی داشتیم باعث شد که پیوند بین من و همسرم محکم تر بشه و به نظرم خداوند هم رزق مادی و هم معنوی رو با هم به ما عطا کرد. الحمدالله هر سه فرزندم باهوش و درس خوان هستند. دخترم بزرگم برای کنکور و پسرم شاغل شده و دختر کوچکم چهارم دبستان هست. خیلی دلم فرزند میخواد ولی از خدا میخوام لیاقت بدهد من دوسال پیش حامله شدم ولی نزدیک سه ماه که شد، گفتند قلبش نمیزنه و سقط شد ولی جالب اینه از بس به همه گفته بودم میخوام چهارمی رو بیارم همه آماده تر از من بودند و میگفتند بالاخره کار خودت رو کردی و بچه هام و همسرم همه با اشتیاق منتظر بودند فقط تنها کسی که شوکه شده بود خودم بودم و نمیدونم چرا... اما در هر شرایطی راضی به امر خدا بودم و هستم. نمیدونم آیا خدا دوباره توفیق مادر شدن رو بهم میده یا نه. با این وجود امیدوارم و توکل میکنم. ولی میخوام بگم هیچ وقت هیچ وقت نگذارید در اون لحظات سخت زندگی که جلوی پاتون اتفاق میافته فکر کنید برای همیشه ادامه داره و بترسید. چون آینده دست خداست و وقتی توکل میکنید با تمام وجود به خدا می سپارید. خداوند براتون بهترین ها رو رقم میزنه. برای همه عاقبت بخیری آرزومندم. امیدوارم خدای مهربان به تمام کسانی که در این امر فرزندآوری اشتباه کردند، فرصت جبران بدهد تا بتوانند نعمتهایش را درک کنند. درضمن پایان حرفهام اینو بگم مامانم شده خانم نمونه فامیل و همه میگن، یک شیر زن اگر تو فامیل باشه، مامان شماست که ماشالله تونست بیاره و خوب هم تربیت کنه من خودم شاهد مشکلات خواهرها و برادرهام هستم ولی شیرینهاش به همه ی دردسرهاش میچربه. پدرم که از دیدن نوه هاش لذت میبره و ذوق میکنه و همه از صبرشون در تعجبیم. به لطف خدا خونه پدر و مادرم مأمن آرامش هست به طوریکه بیشتر از ما عروسها ودامادها مشتاق اومدن هستند و اینم از الطاف بزرگ خداوند هست که دلها رو بهم مهربون میکنه‌. امیدوارم خانواده ها لذت کنار هم بودن فرزندانشان را بخاطر مسایل مادی از بین نبرند و بذارند طعم کنار هم بودن را بچشند و اگر خداوند به اونها توان فرزندآوری رو داده، این هدیه بزرگ الهی را با دل و جان بپذیرند و از شیطان پیروی نکنند. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
👌«ما کوثریم و کم نمی شویم» کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1