#پیام_مخاطبین
📌پشیمان شدم....
من یه خانم ۴۱ ساله هستم که خدا سه فرزند به من داده. چون دوتا بچه هام پشت سرهم بودن ، سر سومی، تصمیم گرفتم لوله های رحمی رو ببندم. چون خیلی در مورد برگشت پذیر بودن این جراحی برامون می گفتن. اما در مورد خطرات، موفقیت و یا شکست های جراحی چیزی نگفته بودند.
وقتی ۳۰ سالم بود همراه جراحی سزارین، لوله های رحمی خودم رو هم بستم. اما بعد از چند سال پشیمون شدم و دنبال برگشت دادن این جراحی رفتم. فهمیدم متاسفانه پزشکم به جای بستن لوله ها یکی رو بریده و دیگری رو بسته.
وقتی با متخصص صحبت کردم، گفتن با جراحی نمیشه هر دو لوله رو باز کرد و احتمال موفقیت ۳۰ تا ۳۵درصد بیشتر نیست و مطلب دیگه اینکه اگر بارداری هم اتفاق بیافته، احتمالا خارج رحمی شدن خواهد بود.
اما من تصمیم رو گرفته بودم، با امید به خدا جراحی توبوپلاستی رو با روش لاپاراسکوپی انجام دادم. الحمدلله لوله رحمی بسته شده باز شد، اما لوله بسته شده با وجود ترمیم شدن، باز هم موفقیت آمیز نبود.
حالا با توکل برخدا و دعا و توسل به ائمه منتظر بارداری چهارم هستم. محتاج دعای شما خوبان هستم.
دلم می خواهد توی جهاد فرزند آوری که رهبر عزیزمون فرمودن من هم سهیم باشم.
به دوستان عزیزم توصیه می کنم اصلا به سمت بستن و یا جلوگیری نرن، چون واقعا بچه ها برکت و شادی زندگی و هدیه خداوند هستند.
👈 نکته قابل تامل اینکه، تاکنون چندین نفر از اعضای کانال گفتن بعد از بستن لوله های رحمی، پشیمان شدند و برای عمل بازگشت مراجعه کردند، اما پزشک معالج گفته به دلیل بریده شدن لوله های رحمی (نه صرفا بستن) امکان عمل بازگشت وجود ندارد.
#عقیم_سازی
#کنترل_جمعیت
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#ارسالی_مخاطبین
👌«همدم امروز ، یاور فردا»
#برکت_خانه
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#استاد_قرائتی
📌با تمام توان...
⚠️اینطور که یکی از پزشکان متخصص و یا فوق تخصص به من گفت ... ۱۸ روش آوردند که در ایران نسل ایرانی را کم کنند. کشورهایی دیگر هم گاهی این کار را کردهاند، منتها با دو سه روش... یعنی #تمام_توانشان را گذاشتند برای اینکه جمعیت ما یک #جمعیت_کهنهای بشود.
📌حدیث داریم که اگر هر وقت یک چیزی به سمت شما آمد، و نمیدانید حق چیست، باطل چیست؟! «فعلیکم بالقرآن» #با_قرآن_متر_کنید که این حق است، یا این حق نیست...
✅ #قرآن راجع به بچه دار شدن چه میگوید؟ میگوید: یادتان نرود، «إِذْ كُنتُمْ قَلِيلًا» شما جمعیتتان قلیل بود، کم بود. «فَكَثَّرَكُمْ»... جمعیت شما را بیشتر کردیم... یعنی #کثرت_جمعیت یک #ارزش است.
👈 پیش از این دکتر رخشانی معاون سابق وزیر بهداشت نیز گفته بود: «ما در ایران، موقعی که خواستیم کاهش جمعیت بدهیم، تمام وسایل و شیوه های ممانعت از بارداری را، یک دفعه به داخل کشور سرازیر کردیم، ولی بعضی از کشورها این کار را نمیکنند و برای کاهش جمعیت، تنها دو تا وسیله را ارائه میدهند، تا سلامت مردم به خطر نیفتد.»
#فرزندآوری
#جمعیت_مولفه_قدرت
#دوتا_کافی_نیست
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
✨ امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام:
"این دنیای فاسد را رها کنید، زیرا مشتاقان عاشقتر از شما را رها کرد."
📚 نَهجُالبَلاغه، خطبه۳۲
#سبک_زندگی_اسلامی
#ساده_زیستی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#ارسالی_مخاطبین
👌«ما کوثریم و کم نمی شویم»
#برکت_خانه
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#استاد_فاطمی_نیا
📌مشاجره نکن...
مشاجره ها و نزاع ها، نور باطن را خاموش میکند. بسیاری از بی حالی ها و عدم نشاط ها به جهت مشاجرات است.
کم منزلی داریم که در آن پرخاش و تندی نباشد! روزی چند تا پرخاش باشد، برکات را از منزل میبرد.
حتی اگر حق هم با تو بود، در امور جزیی و شخصی مشاجره نکن، چون کدورت می آورد.
مرحوم علامه جعفری از صاحب دلی نقل کرد:
در موضوعی که گمان میکردم حق با من است، داشتم با همسرم مشاجره میکردم؛ ناگهان صورت باطنی غضبم را نشانم دادند! بسیار کریه و زشت بود! آن صورت نزدیکم آمد و گفت: کثیف! ساکت شو!
همین که متنبه شدم، فورا "دست همسرم را بوسیدم و عذرخواهی" کردم.
#خانواده_مستحکم
#آداب_همسرداری
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
🚨یکی از هشت کشور...
#بحران_جمعیت
#سالخوردگی_جمعیت
#جمعیت_مولفه_قدرت
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۶۰۱
#ازدواج_آسان
#فرزندآوری
#حرف_مردم
#رزاقیت_خداوند
#دوتا_کافی_نیست
#قسمت_اول
من متولد ۷۲ هستم، عید غدیر سال ۹۱ با همسرم، عقد کردیم و عید نوروز سال ۹۲ مثل عقدمون که مهمونی ساده تو خونه گرفتیم یه مهمونی ساده ولی صمیمی تو خونه گرفتیم و تو سوئیت ۴۰ متری زیرزمین مادر همسرم زندگی رو شروع کردیم.
کمی بعد از شروع زندگی مون ماموریت رفتن های کوچیک و بزرگ همسرم شروع شد، مثل دوران مختصر عقدمون که زیاد ماموریت می رفتن.
بارها از اطرافیان بهم گوشزد می کردن که درآمد همسر تو کمتر از فلانی هست، مبدا اهل چشم و هم چشمی بشی و من دلم می گرفت از اینکه واقعا همسر من ندار نبود و من هم اصلا اهل چشم و هم چشمی نبودم.
هنوز از شروع زندگیمون یه ماه نگذشته بود که از طرف خانواده همسر تحت فشار قرار گرفتیم که باید بچه دار بشیم ولی خب من هم سنم کم بود، هم دانشجو بودم، هم اونقدر جامون کوچیک بود که نصف وسایلمون رو حتی باز هم نکرده بودیم، جای گهواره هم نداشتم حتی و اینکه من خسته بودم از صدای بچه، آخه خواهر و برادرهام همه قد ونیم قد بودن و کوچیک، باهاشون اختلاف سنی ۱۶ تا ۱۸ سال داشتم و کمک دست مادرم بودم تو بزرگ کردن سه بچه از سال ۷۸ تا۹۰ و واقعا خسته بودم.
۹ ماه بعد عروسیمون خدا بهمون یه خونه از خودمون داد کوچیک و قدیمی تو یه کوچه باصفا از محله های وسط شهرمون که جاش هم خوب بود، رفتیم تو خونه مون فشارها بیشتر شد برای بچه دار شدن دیگه اونقدر اذیت بودیم که اقدام کردم، چند ماهی گذشت بهم می گفتن نازایی که بچه دار نمیشی😢 ولی دکتر به من گفته بود هیچ مشکلی ندارم
یکی از نزدیکان بعد از چندسال بچه دار شد، حتی نمی ذاشتن من نگاه اون بچه کنم، خیلی اذیت بودم خیلی، یه سال بود ازدواج کرده بودم ولی انگار بعد۳۰ سال زندگی مهر نازایی من تایید شده بود.
مرداد سال ۹۳ ماشین خریدیم، بعد خرید ماشین فهمیدم باردارم😍 یه سال و سه ماه بعد از ازدواجمون من نازا به خیال بعضیا😏 خدا بهم اولاد داد، تقریبا دوران بارداری رو تنهایی سپری کردم به خاطر کار همسرم و
فروردین ۹۳ پسرم به دنیا اومد خدارو شکر 😍
ایندفعه حرف و حدیث که مراقب باش بچه شیر سوخته نشه، دیگه هم بچه نمی خوای یه وقت دختر نشه...
پسرم یه سال و سه ماهش بود، فهمیدم دوباره باردارم، خدا خواسته بود و شوکه شدم، قصدم این بود که بعد دوسالگی پسرم دوباره بچه داربشم ولی الان اول شوک شدم ولی خداروشکرمی کردم، از نظر مالی تو تنگنای بدی بودیم، دستمون بشدت تنگ بود ولی درآمد حلال همسرم برکت داشت.
خیلی خیلی خیلی تحت فشار بودیم از طرف همونا که می گفتن نازام، حالا می گفتن ظلم کردم درحق همسر و پسرم 😢 که باز بچه دار شدم بعد که فهمیدن دختره، جور دیگه اذیتمون می کردن.
ویار داشتم و زیر سرم می رفتم، حتی می گفتن دستتون تنگه فشارت میاد پایین، مهم نیست تحمل کن چرا هی فوری میری دکتر😢
خیلی افسرده و تنها بودم، هیچی برای دخترم نتونستم بخرم، مادرم براش دوباره یه مقدار لباس نو گرفت، بقیه وسایل سیسمونیم هنوز نو و قابل استفاده بودن😍 تنها کسایی که سرزنشمون نکردن و حمایت کردن خانوادهام بودن 😍😍 روز آخر اسفند ۹۵ شب میلاد بیبی دوعالم دخترمون بدنیا اومد😍😍
زندگیمون زیر و رو شد، همسرم هنوزم ماموریت زیاد می رفت ولی نگاه خدا به زندگیمون بیشتر شده بود، تغییرات بسیار بزرگی زندگیمون کرد به لطف نگاه خدا😍
هنوز داشتم درس می خوندم و به خاطر طولانی شدن درسم تیکه و زخم زبون زیاد می شنیدم. اونقدر بهمون سخت گذشت که دیگه تصمیم گرفتیم بچه دار نشیم.
دخترم سه و نیم سالش بود که مریض شد و یه مدت درگیر بود تا خوب شد خیلی بهم سخت گذشت، به خانم فاطمه زهرا گفتم خودت دادی دخترم رو، خودتم برام حفظش کن، اگر تو بارداریم یا بعد تولد دخترم از زخم زبونا خسته شدم و ناراحت شدم و ناشکری بوده، منو ببخشید.
تو اون دوران هیچ وقت نذاشتم لبم به ناشکری باز بشه، دخترم خداردشکر حالش خوب شد و ۵ سالش شد.
تصمیم گرفتیم باز بچه دار بشیم و چون از شهرستانمون دوسالی بود رفته بودیم یه شهرستان دیگه راحت تر بود برامون تحمل حرف و حدیثا
خداروشکر خدا بهمون بعد ۵ سال، خیلی زود بچه داد ولی کسی نگفت مبارکه، برامون مهم نبود، رفتیم زیارت امام رضا براش یه سری لوازم خریدیم آخه هرچی از بچه ها داشتم نو، هدیه کرده بودم.
فامیل که میفهمیدن، دعوامون می کردن واسه چی بچه سوم؟ اما اهمیت ندادم به حرفشون، تا اینکه رفتم برای سنو که بهم گفتن جنین تو در ۹ هفته قلب کوچیکش از تپش ایستاده 😭
👈 ادامه در پست بعدی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۶۰۱
#ازدواج_آسان
#فرزندآوری
#حرف_مردم
#رزاقیت_خداوند
#دوتا_کافی_نیست
#قسمت_دوم
حتی تو بیمارستان بهم می گفتن چرا ناراحتی؟ خیلی غم و غصه داشتم که طفل معصومم رفت ولی بازم یک بار نذاشتم ناشکری کنم.
دو روز قبل عید غدیر تو حسینیه محل مون با دوستام داشتم پک عید غدیر میگرفتیم، تو حسینیه برای خودم از امام علی عليه السّلام عیدی خواستم، دوباره گفتم خود خواه نباش، به خاطر همین برای خودم و سه تا از دوستام و یه عزیزی از فامیل اولاد خواستم، گفتم سال دیگه ۵ نفرمون بچه بغل بیایم عید غدیر، من برای بچه شیعهها یه کاری انجام میدم.
روز عید غدیر صبح برای نماز بیدار شدم، شوکه بودم، همسرم گفت خانم چی شده؟ گفتم خواب دیدم تو حرمی هستم با ایونی بزرگ طلایی خیلی با ابهت بود، حرم امام رضا نبود(من تا حالا عتبات مشرف نشدم) یه بچه بغلم بود، بهم گفتن برو نذرت رو ادا کن حاجتت رو دادیم.
و من دو روز بعد از روز عاشورا فهمیدم باز باردارم😍😍😍، رفتم سنو گفتن بچه سالمه قلبش می زنه و بچه ۱۰ میلیمتره اما یه هماتوم ۴۰ میلیمتری کنار جفتش داری که خطرناکه، موندم خونه مادرم، همسرم رفت اربعین کربلا پدرمم رفت و من باز هم جا موندم از کربلا ولی خداروشکر می کردم که حاجتمو دادن، دعا می کردم خدا بچهام رو حفظ کنه.
رفتم برای سنو، گفتن بچه حالش خوبه، هماتوم هم دفع شده 😍😍😍 و گفتن به احتمال زیاد دختر باشه.
اونقدر شکر کردیم خدارو که به شکرانه وجود دخترکمون، و به شکرانه ی این نعمت، دوتا خیریه رو هر ماه کمکشون می کنیم.
این بار هم کسی بهمون تبریک نگفت، جز خانوادهام ولی دخترمون پر رزق و روزی و پر برکت بود. خدا بهمون اونقدر برکت و رزق و روزی بخشید که دهان هرکسی که می گفت چرا بچه سوم، بسته شد، آخه دلیل مخالفت شون مالی بود.
اون فامیلمون هم الان همزمان با خودم الان ۶ ماهه بارداره😍😍 از اون سه تا دوستم یکیشون بارداره سه ماهه، مطمئنم تا چند وقت دیگه خدا جون به اونا دیگه هم عنایت می کنه.
ما خداروشکر گزاریم به خاطر پسرم و دخترامون، به خاطر اینکه خدا فقط محتاج خودش کرده ما رو نه محتاج بندههاش
الحمدالله که خدا بهم اولاد داده و ان شاالله بازهم درآینده بهمون عطا کنه، خدا به همه، به هرکی آرزوش رو داره هم ببخشه.
ما به بچه چهارم هم فکر می کنیم😍😍😍 ان شاالله
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#ارسالی_مخاطبین
👌«فرزند بیشتر، زندگی شیرین تر»
#برکت_خانه
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
📺#استاد_تراشیون
✅ تاب آوری در برابر مشکلات...
در برابر مشکلات، والدین نباید آه و ناله کنند که بچه ها هم در مشکلات تاب آوری داشته باشند. یا شخصیت هایی که بچه ها می بینند به عنوان الگو باید شخصیت هایی باشند که تاب آوری را به آنها نشان دهند.
کنار برنامه هایی که از تلویزیون پخش میشود، باید سواد رسانه داشته باشیم و به فرزندمان بگوییم که این شخصیت خوبه ولی ای کاش مثلا این سگ در خانه نبود و بچه تحلیل میکند و متوجه میشود.
الان چه کسانی را برای فرزندانمان الگو قرار میدهیم ؟! آیا سلبریتی هایی که الان نشان میدهیم به عنوان الگو، موفق هستند در زندگی شان؟!
همه مشکلات را میشود مدیریت کرد و وضعیت را از بد به سمت خوب سوق بدهیم، مشکلات عامل رشد انسان هستند. ظرف وجودی انسان را بزرگ میکنند ...
#تربیت_فرزند
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مقام_معظم_رهبری
✅ قدر فرصت ها را بدانیم...
✨ امام علی علیهالسّلام:
«الفُرصَه تمُّر مرِّ السَحاب فانتَهِزوا فُرَصَ الخَیّر»
«فرصت مانند ابر از افق زندگی میگذرد، مواقعی که فرصتهای خیری پیش میآید غنیمت بشمارید و از آنها استفاده کنید».
📚نَهجُالبَلاغه
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۶۰۲
#رویای_مادری
#ناباروری
بنده سال ۸۳ ازدواج کردم. بعد از عروسی، از شهرستان اومدم تهران با مادر شوهرم زندگی میکردم.
بعد از ۳ ماه که از عروسیم گذشت، همسرم چون کارش جنوب بود، راهی کارش شد، من تنها شدم. اینم بگم خودم تو خانواده شلوغ و پرجمعیت بزرگ شده بودم اما تصمیم داشتم که تا کار مناسب، خونه و ماشین نداشته باشیم، بچه دار نشم.
روزها اومد رفت تا یک سال، بلاخره صدای مادر شوهرم در اومد که چرا بچه دار نمیشد؟ من هم بدون تعارف گفتم این مسئله شخصی هست، فعلا قصد بچه دار شدن ندارم.
طفلی همسرم اصلا حرفی نمیزد، زمان عین برق و باد در گذر بود و من در خواب غفلت که یهو به خودم اومدم دیدم شدم ۲۵ ساله و پنج سال از زندگی مشترک گذشته ...
وضعیت مالی نسبتا خوبی داشتیم، تو خونه مستقل، جدا از مادر شوهر زندگی می کردم، بلاخره تصمیم به بچه دار شدن گرفتیم.
که متاسفانه هر ماه با یه شوک بزرگ رو به رو میشدم، هیچ خبری از حاملگی نبود. شروع کردم به دکتر رفتن، خبر نازایی رو که شنیدم انگار دنیا رو سرم خراب شد، چون از هر دو خانواده تحت فشار بودم.
با همسرم دوره درمان شروع کردیم هر دو عمل های سختی انجام دادیم ولی جوابی نگرفتیم سن من شد ۳۰ و همسرم ۴۲، باز به در بسته خوردیم، کاملا عصبی و افسرده شده بودم.
دوباره یه یا علی گفتم، دوره درمان شروع کردم راههای ای وی اف ،ای یو ای ،سلول درمانی و.... باز نتیجه نگرفتم بد از بدتر شد که کارم رسید به طلاق...
یه سال به حالت قهر رفتم شهرستان پیش خانواده ام با حرف و حدیث فامیل و همسایه و دوست مواجهه شدم، دوباره ناامید برگشتم سر خانه زندگی....
دوباره تصمیم گرفتم برم دنبال درمان، چون هزینه زیادی داشت، خونه ایی که داشتم فروختم، هزینه درمان کردم. باز هم به در بسته خوردم بی نتیجه برگشتم خونه اول، شدم مستاجر....
این سری دیگه با همسرم به توافق رسیدیم که دیگه حرفی از بچه نباشه، رفت آمد با اطرافیان رو هم کم کردیم. آدرس خونه مون به هیشکی ندادیم تا این که من شدم ۳۵ ساله ناامید از همه جا
به سرم زد که برم شیراز برای دوره درمان این سری با کلی امید و آرزو راهی شیراز شدم، تو راه آهن گفتم یا شاه چراغ به امید خودت دارم میام، خودت برام آبرو داری کن.
دکتر بهم گفت که اول آزمایش های روتین اولیه رو انجام بده تا درمان رو شروع کنیم، با اولین آزمایش خون دکتر بهم گفت چرا با این وضعیت طولانی بودن راه، اومدی اینجا؟
شوکه شدم، ترسیدم که نکنه باز مشکل خاصی دارم، چشمم فقط به دهان دکتر بود، یهو گفت شما حامله ایی. فقط همین رو فهمیدم، وقتی به هوش اومدم، دیدم بیمارستانم.
الان دخترم ۲ سال ۵ ماهه هست، این لطف بزرگ و معجزه خدا شامل حال من شد بعد از ۱۵ سال نازایی، من هم لایق مادر شدن دونست
هیچ موقع نگید فعلا زوده برای بچه...
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#استاد_تراشیون
✅ اگر یک مرد یا زن متعهد نسبت به همسرمان هستیم، باید چه ویژگی ها و شاخصه هایی داشته باشیم؟
اولین نکته در تعهد این است که من احساساتم را به خوبی نسبت به همسرم ابراز بکنم، راحت به او بگویم دوستش دارم و به تو علاقه دارم، یک نوع تعهد است که باید حتمأ این را در زندگی داشته باشیم.
برخی می گویند ما آنطوری طرف مقابلمان را هم دوست نداریم، بازهم بگوییم؟ می گوییم بگو، بعضی اوقات آنچه بر زبان جاری می شود بر دل هم می نشیند لذا چیزی در قواعد تربیتی وجود دارد که می گویند تلقین منجر به باور می شود، تکرار منجر به باور می شود یعنی وقتی من تکرار می کنم، یواش یواش تبدیل به یک باور در وجود من می شود و نسبت به زن و شوهر یک نوع صداقت است چون حقمان است که هم دیگر را دوست داشته باشیم؛
یک جایی من ضعف دارم و نتوانستم آن محبت را ابراز کنم، خب بگو، تمرین کن، کم کم به باور هم میرسی لذا ابراز احساس خیلی مهم است؛ همیشه می گویم ابراز احساس هم باید از شکل مثبتش باشد چون گاهی اوقات می بینیم آقا و خانم همدیگر را دوست دارند اما ابرازشان غلط است.
خانمی می گفت بدو بدو و با هیجان رفتم به استقبال آقایمان، پایم به فرش گیر کرد افتادم، همان دم در گفت «مگر کوری نمی بینی؟»
گفتم او تو را دوست دارد ولی بلد نیست، عین بچه ای که زمین می خورد که مادرش هم یکی می زند پس گردنش که چرا مواظب نبودی، به این معنا نیست که دوستش ندارد، ابراز احساس مثبت را بلد نیست!
آقا بلد نیست بنشیند کنار خانمش و همدردی کند، بگوید خانم طوری نشد؟ دستش را بگیرد و بلند کند، بگوید خیلی ممنونم که آمدی استقبالم، این ابراز احساسی که می گوییم به شکل مثبت باشد، همین است؛
خیلی جاها دیدم خانم و آقا خیلی همدیگر را دوست دارند ولی ابرازشان منفی است، آقا دیر می آید «تا حالا کدوم گوری بودی»، نگران شده که برای آقا که چه اتفاقی افتاده.
#خانواده_مستحکم
#آداب_همسرداری
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075