#پیام_مخاطبین
✅ نگاه ما به زندگی....
وقتی که بچه دار میشی، خیلی ها میگن چرا خودتو تو دردسر انداختی؛ اصلا بر فرض که خدا روزیشو بده، یکی هست که همیشه باید مواظبش باشی؛ نگرانش باشی؛ دیگه لذت و رفاه نداری، مال خودت نیستی، اندامت به هم میخوره وووو.....
فارغ از اینکه واقعا لذت هایی هست که فقط بچه دارها حسش می کنند مثل صدای خنده از ته دل بچه ها و حرفهای بانمکشون و بعدا بزرگتر که میشن کمک کار شدنشون برای خودت و... کلی لذت داره ...
ایراد اصلی این نگاه اینه "هدف و مقصد رو فقط توی این دنیا میبینه " با این نگاه واقعا بچه آوردن به مصلحت نیست؛ آدم توی خودش مونده؛ یکی دیگرم بیاره دست و پای خودشو ببنده😒
اما نگاهی که دین ما به ما میده اینه که هدف اینجا نیست و هدف عبور از این دنیاست و مقصد جای دیگری ست، با این نگاه اینجا دنبال رفاه و لذت حداکثری نیستی و لحظه لحظه ات توشه برداری است و تمام سعی تو در لقا خداوند است که رستگاری بزرگ هست.
با این نگاه سختی بارداری؛ بیداری های شبانه و تر خشک کردن ها، عمر هدر دادن نیست و تو را به مقصد و معشوقت نزدیک تر می کند.
حتی اگر کسی بگوید به دنبال لذت واقعی و رفاه و زندگی جاودانه ام و لقا رو نمیخوام فقط از این راه می رسد چرا که مگر آدمی، بدون فرزند نیز در این دنیا مصون از سختی و بیماری و حادثه و....است؟؟؟؟
لذت واقعی جای دیگری است.
اینجا جای ماندن نیست.
به مقصد بیاندیش.
#سبک_زندگی_اسلامی
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#پیام_مخاطبین
✅ تبلیغ کانال "دوتا کافی نیست"
👈 عزیزانی که علاقمند به معرفی و تبلیغ کانال هستند، می توانند از بنری که در پست بعدی ارسال خواهد شد، استفاده کنند. 👇👇
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#بحران_جمعیت
#نوبت_جهاد_ماست
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
روایتهای درس آموز از مادران ایران زمین
👌 بیش از ۶۰۰ تجربه جذاب، کاربردی و مفید در موضوعات مختلف😍
🤱مادری 🌏 سبک زندگی
🎁 فرزندآوری 🎎 ازدواج
🙇♂تربیت فرزند 👨👩👧👦 خانواده
💑 همسرداری 🎓 تحصیل
🏨 ناباروری 👩⚕ معرفی پزشک
🤰 غربالگری 💔 سقط جنین
💰مدیریت اقتصادی 📚 معرفی کتاب
✅ جواب خیلی از سوالات و دغدغه هات رو می تونی اینجا پیدا کنی. ☺️👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
http://ble.ir/join/ODM2ODJiYW
👈 #دوتا_کافی_نیست کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت 💯
#تجربه_من ۶۷۸
#سختیهای_زندگی
#قسمت_اول
من متولد ۶۶ هستم، داخل یه خانواده پرجمعیت بزرگ شدم و دختر اول خانواده بودم. بخاطر مریضی مادرم از همون کودکی مجبور بودم کارهای خونه رو انجام بدم.
مادرم وسواس شدید داشت اصلا فکر غذا درست کردن برای خواهر و برادرها نبود، همه کارش از صبح تا شب فقط شستن بود. بعد هم بخاطر شستن زیاد فرش و پتو و خستگی همش دعوا و جروبحث بود.
تو خونه ما آرامش نبود ولی با این وجود خدا بهم لطف کرده بود و هوش و استعداد خوبی داده بود، با اینکه فرصت درس خواندن نداشتم ولی همیشه شاگرد اول کلاس بودم. همون داخل کلاس مطلب درسی رو خوب یاد میگرفتم.
گذشت تا اینکه به کنکور رسیدم. تا اون موقع مشکلاتی زیادی رو از سرگذراندیم ولی خدا شکر خواهرم هم بزرگتر شده بود و در کارهای خونه کمک حالم بود. من ظهر که از مدرسه میومدم باید غذا درست میکردم، بعد غذا هم ظرفها میشستم و خونه رو جارو میکردم و پنچ تا خواهر برادر کوچک تر هم داشتم که باید از اونا هم نگهداری میکردم، خلاصه چیزی از خوشی بچگی نفهمیدم.
کنکور رشته فیزیک قبول شدم در شهری دور از شهر خودمون، بعد از گرفتن لیسانس، چون خواهر و برادرها بزرگتر شده بودن خداراشکر اوضاع مادرم کمی بهتر شده بود کمتر میشست ولی به شدت عصبی بود با هر حرف یا کوچکترین مشکل زندگی ما به صحنه جنگ تبدیل میشد.
تازه دانشگاه رو تموم کرده بودم که فهمیدم یکی از پسرهای اقوام منو میخواد خلاصه اومدن خواستگاری و هرچند مادرم راضی نبود ولی با رضایت پدرم و داداش بزرگم ما عقد کردیم.
مادرم اصلا از همسر من خوشش نمی آمد. سر کوچکترین مسئله با همسرم جروبحث داشتن، بعد یک سوال ونیم که عقد بودیم اونقدر مادرم و همسرم سر مسائل الکی جروبحث کرده بودند و همه چی به مشکل تبدیل کرده بودند که ما مجبور شدیم از هم طلاق بگیرم.
حال روحی خوبی نداشتم ولی خدا بهم لطف کرد و تو اون شرایط رفتم سرکار. با سرکار رفتنم سرم گرم کار شدم و حال روحیم بهتر شد.
بعد دوسال که سرکار بودم، پسرعمه همکارم اومدن محل کارم و به همکارم گفته بودند که قصد خواستگاری از منو دارند، همکارم به من گفت ولی من اصلا نمیدونستم دوباره ازدواج کنم یا نه، بیشتر دلهره من هم مادرم بود که فقط فکر منفی میکرد و روی هرکس عیبی میگذاشت.
خلاصه با پدرم مشورت کردم با همه مشکلات خداراشکر پدرم آدم خیلی صبوری بودند و همیشه در همه شرایط پشتم بودند.
پدرم گفت که برم با طرف صحبت کنم. خلاصه جلسه اول آشنایی، من از شرایط گذشته و اینکه طلاق گرفتم بهشون گفتم و ایشون گفتن که این مسائل زیاد مهم نیست، خلاصه بعد از چند جلسه که پدرم با همسرم صحبت کردند و چند جلسه هم خودم، متوجه شدم برخلاف مورد قبلی، ایشون کاملا آدم آرام و با اخلاقی هستن و این شد که رضایت دادیم و اومدن خواستگاری...
یکماه بعد آشنایی، مصادف با میلاد امام رضا سال ۹۳ عقد کردیم. خدا بهم لطف کرده بود و این دفعه واقعا مردی مهربان و آرام نصیبم شده بود. مریضی مادرم رو هیچ وقت به روم نیاوردند و بخاطر اخلاق مادرم با من مشکل نداشت برعکس نامزد قبل که همه دعواش با من بخاطر حرفها و رفتارهای مادرم بود. ایشون خیلی آرام و آقا بودند ولی متاسفانه دو ماه بعد از عقد کردن همسرم از کار بیکار شدند از اونجایی که هیچ پس اندازی هم نداشتن ازم خواستن که کسی از موضوع بیکار شدنشون خبر دار نشن، ما هم به کسی نگفتیم.
دوران عقد ما برامون خیلی لذت بخش بود هرچند کم پیش هم بودیم ولی همون بودن هم آرامش بخش بود چهار ماه از عقد ما گذشته بود که پدرم گفت بخاطر شرایط مادرم و اینکه مادرم هر موقع زمان عقد ما باهم بیرون میرفتیم همش سروصدا راه می انداخت، پدرم گفت عروسی کنید برید سر زندگی تون اما از اونجایی که همسرم بیکار بودند و هیچ پس اندازی نداشتن شرایط عروسی هم جور نبود.
به همسرم گفتم تا به پدرم بگم شما بیکار شدین تا کار پیدا کنید بعد عروسی بگیریم ولی همسرم مخالفت کردند، گفتن عروسی میگیریم خدا بزرگه خلاصه با قرضی که همسرم کردند پیش یه خونه دادیم و آپارتمان اجاره کردیم و با کمک پدرم و پدر شوهرم که خرج ولیمه عروسی دادند یه عروسی ساده گرفتیم و میلاد امام حسن عسکری (ع)، سال ۹۳ رفتیم سر خونه و زندگی خودمون...
👈 ادامه در پست بعدی...
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۶۷۸
#سختیهای_زندگی
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
#دوتا_کافی_نیست
#قسمت_دوم
با اینکه همسرم بیکار بودند ولی خدا بهمون لطف کرد یه صاحبخانه خیلی خوب داشتیم که هیچ وقت بخاطر کرایه خونه یا هیچ مسئله ای هیچ مشکل نداشتیم. چند ماه اول زندگی با سرکار رفتن خودم خرج زندگیمون میگذشت ولی از اونجایی که همسرم به شدت عاشق بچه بودند دوست نداشت جلوگیری کنیم و اصرار داشت زودتر بچه دار بشیم ولی من میگفتم بذار اول کار پیدا کنید بعد ولی خب سه ماه بعد عروسیمون منم موافقت کردم بچه دار بشیم.
سه ماه بعد عروسی، باردار شدم تا ماه سوم بارداری سرکار میرفتم ولی از ماه سوم شرایط خوبی نداشتم، منم دیگه نتونستم برم سرکار دیگه منم بیکار شدم. با اینکه هر دوتامون بیکار بودیم ولی خداراشکر جروبحثی نداشتیم و اینکه میگن روزی رسان خداست واقعا خدا روزی مون رو می رسوند.
خداراشکر زندگی ما میگذشت و باهم خوش بودیم، شوهرم هم تو این مدت چندجا برای کار رفتن ولی متاسفانه جور نشد. خلاصه پدرم به شوهرم پیشنهاد داد برن داخل همون رشته دانشگاهی خودش یه دوره فنی حرفه ای هم ببینن تا حرفه ای بشن و راحتر کار کنند و شوهرم هم پذیرفت.
سه ماه دوره فنی حرفه ای رفتن، تو این شرایط هم سختی های خودش رو داشتیم چندبار من دکتر رفتم اورژانسی سونو داشتم ولی پولش نداشتیم از داخل همون مطب دکتر خلاصه زنگ میزدیم و از پدری و برادری یا کسی قرض میگرفتیم.
بعد از سه ماه دوره آموزشی همسرم تمام شد، من داخل ماه هفتم بارداری بودم که شوهرم در یه شرکت کار پیدا کردند ولی شرایطش سخت بود یعنی ۱۴روز سرکار بودند و هفت روز خونه و سرویس رفت و برگشت هم نداشت.
منم بخاطر اینکه تنها بودم و ماه هفتم بارداری این دوهفته مجبور بودم خونه پدرم باشم ولی بخاطر شرایط مادرم اونجا هم بهم سخت میگذشت چون استراحت نداشتم و باید همش غذا درست میکردم و ظرف میشستم و جارو خلاصه خیلی بهم سخت میگذشت.
خواهرام هم دیگه ازدواج کرده بودند و خواهر کوچیکه هم اون زمان پشت کنکوری بود و دلم نمی آمد کمکی ازش بخوام.
ماه هشتم بارداری بودم که یه شرکت استخدامی نیرو رشته همسرم زدن و رفتن مصاحبه و خداراشکر اونجا پذیرفته شدند شرایط کاری اونجا خیلی خوب بود و شبها میومدن خونه...
یک ماه قبل از به دنیا آمدن پسرم خداراشکر کار همسرم هم درست شد و در سن ۲۸ سالگی خداراشکر پسرم صحیح و سالم به دنیا آمد ولی با سزارین از اونجایی که مادرم نتونست کمک حالم باشه ولی خداراشکر مادرشوهرم ان شاالله که خیر دنیا و آخرت ببینند، خیلی کمکم کرد و تا ۲۰ روز کمک حالم بود، بعدش هم خودم کم کم راه افتادم و کارهام رو کردم.
بعد از پسرم دیگه تصمیم بچه دار شدن نداشتم، گفتم تا صاحبِ خونه و ماشین بشیم ولی پسرم دوسال ونیم که شد ناخواسته باردار شدم با اینکه ناخواسته بود ولی خوشحال بودم اما متاسفانه بعد سه ماه دکتر گفت قلب بچه تشکیل نشده و باید سقط بشه و سقط خیلی سختی داشتم و چندروزی بستری شدم و به دلیل پایین اومدن پلاکت خونم، دکتر گفت فعلا نباید بچه دار بشیم.
پسرم که چهار ساله شد فهمیدم همه چی اونقدر گرونه که به این راحتی نمیشه صاحب خونه و ماشین شد پس بهتره بچه دوم به دنیا بیارم و قصد بارداری کردم. و خداراشکر خدا یه دختر نازنین بهم داد، الان دخترم نزدیک سه سالشه هنوز هم نتونستیم صاحب خونه بشیم و ماشین هم نشد بخریم ولی یه صاحبخانه خیلی مهربان و عالی داریم خداراشکر الان بچه سوم باردارم سونو گفته اینم دختره😍
البته بگم به یمن قدم پسرم اون موقع تونستیم یه زمین بخریم الان هم خونه مون نیم کاره هست ان شاالله به زودی صاحب خونه بشیم.
خیلی منتظرم که بچه سوم هم زودتر به دنیا بیاد ولی الان خیلی پشیمونم میگم کاش بچه ها رو با فاصله کمتر به دنیا می آوردم کاش الان بجای بچه سوم بچه پنجم رو باردار بودم ولی بازم خداراشکر.
شوهرم همیشه همراه و مهربون هستن و بچه هام هم خداراشکر سالم هستن و زندگی با آرامش دارم 😍😍😍
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
دوتا کافی نیست
#مقام_معظم_رهبری ✅ فرصت دوری از گناه... اصل قضیه، اجتناب از «گناه» است که باید سعی کنیم در این «
#آیت_الله_بهجت
✅ تصميم جدی...
نصیحتی بالاتر از این نیست که انسان تصمیم جدی بگیرد که اگر خداوند به او یکصد سال هم عمر دهد، عالما و عامدا حتی یک لحظه #معصیت نکند. اگر چنین حالی واقعا برای او پیدا شد، خداوند او را کمک میکند و توفیق میدهد.
📚 در مسیر بندگی
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#ارسالی_مخاطبین
👌 «فرزند بیشتر، زندگی شیرین تر»
#برکت_خانه
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#استاد_تراشیون
📌وامصیبتا...
گاهی اوقات آدم دلش برای پدر و مادرها میسوزه. مثلاً میبینی پدر و مادر زحمت میکشه یک لقمه نون حلال بیاره ... یه رخت و لباسی تن بچهاش بکنه، این بچه را از لحاظ زیستی مهیا میکنه، بعد ولش میکنه پای تلویزیون [که] آقای ... تربیتش کنه ... این وامصیبتا است! یعنی الان که این بچه آمادهی تربیت شده آقای ... داره تربیتش میکنه. سریال ... دارن تربیت میکنن بچههای ما رو ...
تربیت بچهها رو اول از پدر و مادر میخوان. فردا ... [نمیتونن] پدر و مادر بیان مثلاً در درگاه عدل الهی گردن کج بگیرن بگن آخدا! نمیخوای مثلاً بری آقای فلانی را [که] توی تلویزیون بدآموزی داشت مواخذه بکنی؟ خدا او رو مواخذهاش میکنه، خیالتون راحت، ولی تو رو هم مواخذه میکنه؛ میگه چقدر وقت گذاشتی برای تربیت بچهات؟
🌐 سخنرانی پیش از خطبهها -نماز جمعه قم (۹۸/۱۰/۰۶)
#تربیت_فرزند
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#ارسالی_مخاطبین
✅ بچه ها باید باشند...
👌منتظر تصاویر ارسالی شما عزیزان از حضور فرزندانتان در مساجد سراسر کشور هستیم.
#مسجد_دوستدار_کودک
#مسجد_طراز
#تربیت_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۶۷۹
#رویای_مادری
#ناباروری
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#معرفی_پزشک
بنده متولد ۶۶ هستم، تک دختر بعد چندتا پسر، پدرم منو خیلی دوست داشت ته تغاری بودم و لوس خانواده.
سال ۸۷ ازدواج کردم، همسرم از همون اوایل ازدواج علاقه به فرزند داشت ولی بنده خود خواه بودم، حقیقتش حوصله بچه نداشتم این که یکی دیگه بیاد مانع تفریحم بشه، از این که بخوام شب بیدار باشم صدای گریه هاش و ... دوست نداشتم
بعد یه مدت با تشویق همسرم درسمو ادامه دادم، فوق دیپلم که گرفتم اقدام به بارداری کردیم اما متاسفانه نشد که نشد.
همسرم خیییلی پیگیر دکتر و دوا درمون بودن و کسی از خانواده حتی مادرم از این موضوع اطلاع نداشتن، چون میدونستم گفتن به اطرافیان فایده ای نداره بلکه ممکنه که باعث استرس بشه ک چی شد باردار شدی نشدی جواب آزمایشت چی شد دکتر چی گفت و ...به همین دلیل به خانواده نگفتیم.
بنظرم دختر پسرا وقتی ازدواج میکنن، باید راز خونه شون به کسی نگن. خب بچه دار نشدن و مشکل داشتن هم یه اتفاق کاملا خصوصی زن و شهرهاست. البته دوستای خوبی داشتم که راهنماییم میکردن.
به اصرار همسرم پیش دکتر یکی از دوستانم رفتم که این دوستم بعد ۱۱ سال بچه دار شدن البته متاسفانه این دکتر هم همان داروهای دکترای قبلی را دادن انگار علمشان همان قدر بود اونجا بود که همسرم به دکتر گفت ایشون این داروها رو نمیخوره و وای که چقدر خجالت کشیدم.
البته همسرم درست میگفتن چون چند ماه اون داروها رو خورده بودم جواب نگرفتم دیگه درست نمیخورد.
به دکترم گفتم من بخاطر طب سنتی که دوستم انجام داده و باردار شده، پبش شما آمدم، ایشون هم بنده را به بخش طب سنتی بیمارستان امام خمینی معرفی کردن
اونجا هم رفتم بعد مصرف داروهای بد مزه دوباره همون داروهای دو دکتر قبلی تجویز کردن که ناامید شدم بعد یه مدتی اونجا هم نرفتم. البته تا اینجا دکترا بهم میگفتن پلی کیست داری.
بعد به مرکز ناباروری مراجعه کردم اونجا متوجه شدم تیروئیدم خوب کار نمیکند دارو مصرف کردم و دو بار iui شدم که جواب نداد.
چند وقتی بود که یک پزشک حاذق پیدا کرده بودم که چون مرد بود همسرم راضی نمیشد که پیش این دکتر بروم. دیگه از اون مرکز هم ناامید شدیم.
بعد از ناامیدی، همسرم راضی شد که پیش آقای دکتر برویم. وقتی رفتیم پیش آقای دکتر، همسرم به ایشون گفت که من دیشب خواب شما رو دیدم شما گفتید که مشکل شما به راحتی حل میشود.
دکتر تا حدود ۶ ماه برای بارداری ام هیچ دارویی تجویز نکرد فقط گفت باید لاغر شوی تا درمان را شروع کنم.
اون موقع قدم وزنم حدود ۷۵ بود. با اینکه نسبت به قدم، خیلی هم چاق نبودم، ولی مجبور شدم حدود ۱۲ کیلو کم کنم. خیلی زار و نزار شده بود اطرافیان فکر میکردن مریض شدم.
تیروئیدم با دارو کنترل شد، اما باز هم باردار نشدم.
خانوم برادرم پشنهاد دادن که پیش یه دکتر حاذق هندی برویم، پیش این دکترم رفتم که اتفاقاتی افتاد که متوجه شدم باید پیش دکتر خودم ادامه بدهم.
در ادامه با آزمایش ژنتیک که دادم دکترم بهم گفتم که ژنتیکت جوریه که به طوری طبیعی بچه دار نمیشی البته اینقدر ماهر و حاذق بودن که قبل آزمایش این مطلب رو گفتن و آزمایش هم تایید کرد.
دکتر گفتن که باید ivf بشی که در زمستان ۹۴ با اولین ivf جواب داد و دوقلو باردار شدم. و در پاییز سال ۹۵ دوقلوهام دنیا آمدن.
بچه ها هم رفلاکس داشتن، هم آلرژی، اینقدر این بچه ها رو دکتر بردیم تا اینکه آخر دکتر الله وردی در بیمارستان طبی کودکان که فوق تخصص گوارش هستند، داروهای ایشون جواب داد و شیر خشک های مخصوص تجویز کردن که از بیمارستان سهمیه میگرفتیم. خدا خیرشون بده
مدتی که گذشت، فکر کردم چقدر دوقلوها بزرگ شدن، دلم بچه خواست. دوقلوها که ۱۱ ماهه شدن به طور طبیعی باردار شدم. و پسر گل و شیرینم در سال ۹۷ وقتی دوقلوها ۲۰ ماهه بودن دنیا آمد.
واقعا شرایط سختی بود، روزها اکثرا مادرم دوسه ساعت البته از وقتی دوقلوها دنیا آمدن به کمکم می آمدن.
ولی سخت بود یه وقتایی سه تا شان نیاز به شستشو و تعویض پوشک داشتن و من خیلی خسته میشدم ولی خدارو شکر گذشت بنده راضی هستم الان باهم همبازی هستن و همدیگر را خیلی دوست دارن.
مدتی است که فرزند چهارم رو میخوام ولی هنوز که نشده، انشالله با دعای شما خوبان خداوند فرزند چهارم و پشت سرش سریع پنجمی را هم به ما عنایت کند چون فاصله سنی کم بچه ها، درسته سخته اما خوبه. البته چهارمی را همسرم راضی نبودن و با صحبت راضی شدن
وقتی دکتر حاذقی پیدا کردید پیش همان بروید و از طولانی شدن دوره درمان ناراحت نباشد همان را ادامه بدهید این دکتر آن دکتر نکنید چون دکتر بعدی از اول درمان را ممکنه که شروع کند.
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#ارسالی_مخاطبین
👌«ما کوثریم و کم نمی شویم»
#برکت_خانه
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#آیت_الله_ناصری
✅ اسم خوب...
اگر اسم خوب بر فرزند گذاشتی و مرتّب صدایش زدی، این اسم روی بچّه اثر خوب می گذارد. اگر اسم نامناسب گذاشتی که مورد رضایت حق و ولایت نیست، اثر سوء می گذارد.
همانطور که چند بار بگویید یا "حمید" یک اثری دارد، اگر مرتب به فرزندتان بگویید "یا علی"، "یا حسن"، "یا حسین"، "یا جعفر" آن هم اثر دارد، در نتیجه انسان در اسم گذاری مواظب باشد و اگر سعادت فرزندش و سعادت نسلش را میخواهد، اسم های اهل بیت علیه السلام و اولیای الهی، اسمهای انبیا، مقرّبان و اسم های با مضامین عالی را انتخاب بکند.
#نامگذاری_فرزند
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#پیام_مخاطبین
✨امام موسی کاظم علیه السلام
"دعاى شخص روزه دار هنگام افطار مستجاب مى شود."
📚مکارم الاخلاق، ص ۲۷
#التماس_دعا
#ناباروری
#رویای_مادری
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#استاد_شهید_مطهری
✅ احترام برای وقت...
ما باید طوری باشیم که برای وقت و برای کار احترام قائل باشیم. بچه را باید طوری تربیت [کرد] که یک حس احترام به وقت در او پیدا شود. دائماً باید به بچه تلقین کرد که وقتت را تلف نکن، وقتم را نگیر، چرا وقتت از دستت رفت؟ آدمی که از لحاظ وقت منظم است، در نظر دیگران خودش محترم است، وقتش محترم است، کارش محترم است.
بعضی مردم برای وقت ارزشی قائل نیستند و بعضی دیگر وقت را یک چیزی موذی و مزاحم میپندارند و از وقت به مخدّرات و مسکرات پناه میبرند. در حدیث است: اغتنم خمساً قبل خمس... و فراغک قبل شغلک. کلمه «سرگرمی» و «امرار وقت» که در این اجتماع اختراع شده فلسفهاش همین است. هر کلمهای یک علت وجودی و یک فلسفهای دارد. فلسفه و علت وجودی کلمه سرگرمی و امرار وقت در این مردم دشمنی آنها با وقت است.
📚 یادداشتهای استاد مطهری - ج ١٣
#تربیت_فرزند
#مدیریت_زمان
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#ارسالی_مخاطبین
✅ بچه ها باید باشند...
👌منتظر تصاویر ارسالی شما عزیزان از حضور فرزندانتان در مساجد سراسر کشور هستیم.
#مسجد_دوستدار_کودک
#مسجد_طراز
#تربیت_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
✅ ضیافت زیبا...
اینجا هنوز یک ساعت قبل از اذان، صف نانواییها طولانی است.
هنوز ماه رمضان که میشود، در ویترین شیرینیفروشیها زولبیا بامیههای زعفرانی دلبری میکنند.
در کوچه ما هنوز موقع سحری، چراغ خانهها یکییکی روشن میشود.
هنوز در مهمانیهای خانوادگی، درباره «زندگی پس از زندگی» بحث میکنند. و افکار مشغول اعمال و رفتار میشود
هنوز همه به دختر و پسرهای روزه اولی فامیل و دوستان ماشالله میگویند.
اینجا هنوز رمضان که میشود جلوی رستورانها نوشتهای علَم میشود که « حلیم داغ موجود است»
هنوز از ارک صدای «مولای یا مولا» حاجمنصور به گوش میرسد.
هنوز عفت خانوم، روی شلهزردهایی که برایمان میآورد با دارچین مینویسد «یاعلی»
هنوز دختر سهچهار سالهای که با مادرش در تاکسی کنارم نشسته، میپرسد که «مامان توتفرنگی هم روزهم رو باطل میکنه؟» و مادر با مهربانی میگوید « نه مامانجون، بخور»
هنوز نزدیک اذان که میشود، پیرمردهای پارک سرکوچه، صندلیهای تاشو خودشان را جمع میکنند و به سمت خانههاشان پراکنده میشوند.
هنوز در رمضان رفیقهایم هر روز دعای مخصوص همانروز را استوری میکنند. انقدر زیاد که اگر نخوانده رد بشوم عذاب وجدان میگیرم.
هنوز صدای اذان از مأذنهها بلند است. هنوز ناامیدی گناه کبیره است. من به حرف آنهایی که میخواهند دین را مرده و فراموش شده جلوه دهند، حرف آنها که میخواهند بگویند رمضان دیگر تمام شده و مردم روزه نمیگیرند باور ندارم. هنوز بیدینها پویش روزهخواری علنی راه میاندازند تا با رمضان مبارزه کنند. پس رمضان هست. دهها میلیون نفر روزه دارند. صدای «اللهم لک صمنا» از خانه ها بلند است.
مبادا هوچیگری و سروصدای بلند روزهخوارها ناامیدت کند. مبادا «برو بابا کی دیگه روزه میگیره» گفتنهای چند نفر، عصبیات کند و جامعه را کافر بپنداری
شبقدر که جمعیت فوقالعاده شبزندهداران را ببینی میفهمی که تو تنها روزهدار شهر نبودهای. شهر پر است از روزهدار هایی که لبهایشان ترک خورده. اینجا همه ما روزهایم.
نماز و روزه هات قبول بچه مسلمون :)✋️
#ماه_رمضان
#روزه
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#ارسالی_مخاطبین
👌«همدم امروز ، یاور فردا»
#برکت_خانه
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#پیام_مخاطبین
✅ اطاعت امر خدا...
پدربزرگم، خدا بیامرز، به خاطر درمان بیماری خواهرشون میان تهران و برای گذران زندگی کارگری میکنن. اون سال که ماه رمضان در اوج تابستان قرار داشته، ایشون بنایی میکردن و کارگر بنا بودن. فکرشو بکنید، زیر نور مستقیم آفتاب. سر کارگرشون، وقتی متوجه میشه ایشون و دوستش روزه میگیرن، با عصبانیت بهشون تحکم میکنه که نباید روزه بگیرید چون از قدرت کارتون کم میشه و کار جلو نمیره.
ایشون هم که فرد مومن و با اعتقادی بودن، برای اینکه به صاحب کارشون اثبات کنند که با اطاعت امر خدا و گرفتن روزه، خللی در کاراییشون وارد نمیشه، با دوستشون یک قرار میگذارن. به این ترتیب که نصف روز، یک نفر بخوابه و دیگری کار کنه و بعد شیفتشون رو عوض کنند. با این تدبیر، توانستند قوتشون رو بازیابی کنند و به لطف خدا کارشون را سر موقع تحویل دادند.
پدربزرگم بارها این خاطره را تعریف کردند و هر بار با هیجان و طوری که چشمشون از شعف برق میزد. آخرش هم با هیجان میگفتند وقتی دستمزدم را میگرفتم، از خیابون دولت تا فلان جا پیاده میرفتم و یک هندوانه بزرگ میخریدم، و موقع افطار میخوردیم. طوری میگفتند که شیرینی اون هندونه رو ما هم احساس میکردیم.
#ماه_رمضان
#بندگی_خدا
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075