eitaa logo
دوتا کافی نیست
49.1هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
1.2هزار ویدیو
30 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
اکسیر ‌و‌ کیمیا «روز عرفه را قدر بدانید. از ظهر عرفه تا غروب عرفه ساعات مهمّی است؛ لحظه‌ لحظه‌ی این ساعات مثل اکسیر، مثل کیمیا حائز اهمّیّت است؛ این‌ها را با غفلت نگذرانیم. یک نمونه [از اعمال‌]، این دعای عجیب امام حسین (علیه‌السّلام) در عرفه است که مظهر خشوع و تذلّل و ذکر و مظهر ابتهال در مقابل پروردگار است. یک نمونه‌ی دیگر دعای امام سجاد (سلام‌الله‌علیه) در صحیفه‌ی سجادیه است.این‌ها را با تأمّل و با تفکّر بخوانید؛ این توشه‌ی شما است.» ۹۴/۶/۲۵ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام جمعه لاهیجان، در یک حرکت عالی و انقلابی نام اداراتی که زمین دارند ولی در اختیار مردم جهت ساخت مسکن ملی نمی‌گذارند را افشا کرد. 👌نشر حداکثری کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۹۷۸ داستان زندگی منم، مثل بقیه ی دوستان پراز فرازو نشیب های زیادی بوده، حاصل ازدواج ما سه فرزند که خدارو شکر سالم هستند ولی به دلایل زیادی اشتباهی که بنده در این مدت کردم این بود که اختلاف سنی فرزندانم زیاد هست. ولی حالا به تمام کسانی که اطرافم هستن این توصیه رو میکنم که حتما دوتا فرزند اولی رو پشت سرهم بیارن و اگه میخوان یه مدت استراحت کنند و بعد دوباره دوتای بعدی رو بیارن خیلی‌ها فکر می‌کنند اگه یکی بچه بیارن دردسرهاشون کمتره ولی اگه درست به این قضیه بنگریم این طوری نیست چون یک بچه ی تنها، وقت مادر رو خیلی زیاد می گیره اعم از غذا دادن به کودک تا بازی با اون و بقیه ی کارهاش ولی دوتا که باشن برای خود بچه‌ها هم خوبه، الان متأسفانه سه تا بچه‌ها ی من بخاطر اختلاف سنی هیچ کدوم هم بازی دیگری نیستن. برای دوران ما دهه ی شصتیها کسی نبود تا این حرفها رو بهمون بزنه و یا مثل الان میگفتن بچه‌ها ی پشت سرهم بی کلاسیه😐 امیدوارم تلنگری برای بقیه باشه که این کار رو نکنند، واقعا بعدا پشیمون میشید و خود بچه‌ها تونم میگن چرا ما هم بازی نداریم. میخواستم چندتا از تجربه هام رو هم براتون بگم: برای نوزادانی که خیلی گریه می‌کنند و کولیک دارن بنظرم گهواره های قدیمی که بصورت چارچوب بود و از پارچه و طناب درست شده خیلی کارایی داره چون من امتحان کردم خیلی خوب بود. دوستان این توصیه رو هم از من حقیر داشته باشین که اصلا بچه‌ها رو گرسنه بیرون نبرید چون خیلی اذیت و دعوا می‌کنند، سعی کنید وقتی میخواین بچه‌ها رو بیرون ببرین به اونا غذا بدین یا توی ماشین یه لقمه درست کنید و دستشون بدین برای دوستانی که مثل من علاقه مند به خیاطی هستن و اصلا خیاطی بلد نیستن یا اجناس مغازه براشون گرون هست، یه پیشنهاد دارم البته من قبلا خیلی کم خیاطی میکردم ولی اصلا الگو کشی رو بلد نیستم. برای همین لباس‌های قدیمی کهنه ای رو که مناسب اندام و بدنم هست و قراره اونا رو دور بریزم، اول تمام درزهای اون رو پس میکنم، البته قبلش پشت اون رو با خودکار یا ماژیک شماره گذاری میکنم و بعد از پس کردن، روی یه پارچه ی نو وتمیز ميندازم ومثل اون رو برش میکنم و از اینجا به بعدش بستگی به سلیقه ی طرف داره که آستین اون رو تور بده یا روبان بده یا از تزئینات آماده ی مغازه استفاده کنه. من با این ترفند چندتا لباس برای خودم و بچه‌هام دوختم و حتی از تزئینات آماده ی روی لباس که در مغازه‌ها هست میتونین برای لباس بچه‌ها استفاده کنید و اصلا هم معلوم نیست که خودتون اون رو دوختین و نیازی به الگو کشیدن هم نداره👏😍 میتونین به دلخواه، لباس رو بلندتر بدوزین یا تنگ و یا گشاد کنید فقط نکته ای که باید توجه کنید اینه که حتما قد لباس و آستین رو باید از روی،( راه پارچه ) نه بیراه در بیارید. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
🍃🌺 عید سعید قربان، زیباترین جلوه تعبد در برابر خالق یکتا بر شما مبارک. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نخستین گام... زندگی مشترک نیازمند تمرین‌ خوش‌ رفتاری برای ملکه شدن آن در محیط خانواده است. پرهیز از روحیه تند، خشم و غضب در محیط خانه نخستین گام شکل‌ گیری تعاملات مثبت میان زن و مرد در ایجاد محیط آرام خانه است چون وقتی افکار انسان خوب باشد، رفتارش خوب خواهد شد. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
"خداى ابراهيم نمى‏خواهد كه اسماعيل‏ها از بين بروند، مى‏خواهد كه ابراهيم‏ها آزاد شوند!" 📚حقیقت حج، ص ۱۲۹ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
جدی می فرمایید...؟! 👈 بچه‌ها بزرگ می‌شن و نیازاشون از خورد و خوراک و لباس و پوشاک فراتر می‌ره! متاسفانه بعضی از پدر و مادرا کمتر به این نیاز توجه دارن... یکی از اصلی ‌ترین وظایف پدر و مادر شاید همین زمینه سازی ازدواج به موقع و رفع نیاز جنسی بچه‌هاشون تو مسیر درست خودش هست. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
📌خواب غفلت... من پدری را سراغ دارم که به پسرش گفت: "تو الان هفده سالت است و کم کم میل به همسر داری، من میتوانم تو را دامادت کنم. راضی نیستم گناهی بکنی به هوای اینکه همسر نداری؛ هر وقت خواستی به خودم بگو..." آقا بچه بی حیا میشود!! خواهش میکنم این حرفها را نزنید؛ اگر قرار است بی حیا بشود جای دیگر بی حیا میشود. ... این بچه شهوتش را به همه رفقایش گفته فقط به باباش نگفته... باباش هم می‌گوید بچه من بسیار آدم عفیفی است... ⚠️چرا خودمان را به خواب میزنیم؟!!! کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
43.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«با یه گل بهار نمیشه» 👈 تولید شده در رسانه «راحیل» وابسته به هیئت دخترانه های پاک شیراز کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۹۷۹ من متولد ۷۱ هستم. سال ۹۱ با پسرعموم عقد کردیم و یک سال نامزد بودیم. بعد با یه ازدواج ساده زندگیمونو شروع کردیم. شوهرم ۲۳ و من ۲۱ سالم بود. هم خودم هم همسرم درس می خوندیم و تو یه شهر غریب بافاصله ۱۲ ساعت از خانواده هامون بودیم. همسرم دوست داشت بعد از یک سال برای بچه دارشدن اقدام کنیم ولی من دوست داشتم زود بچه دار بشم هم از تنهایی در بیام هم اینکه بخاطر دیر باردار شدن خواهرم می ترسیدم منم دیر باردار بشم. پنج ماه که از زندگیمون می‌گذشت که تصمیم گرفتیم بچه دار بشیم. سه ماه گذشت و خبری نشد. یه آزمایشی داده بودم، دقیق یادم نیست چی بود برده بودم به دکتر نشون بدم همونجا گفتم خانوم دکتر خواهرم نازایی داشته و... ممکنه منم دیر باردار بشم؟ دکتر یه دارویی نوشت که من اون موقع اطلاعاتی راجع بهش نداشتم و دارو رو از روز سوم دوره ام شروع کردم تا هفتم. گذشت همون ماه مادر و مادرشوهرم اومده بودن خونه مون. من یک هفته مونده بود به زمان دوره ام که کمردردهای عجیب داشتم. سرچ کردم و فهمیدم به خاطر بارداری هست. بی بی چک گرفتم، دوتا خط افتاد. من و شوهرم خیلی خوشحال بودیم و مادرامونم مطلع شدن و اونا هم خوشحال بودن. اونا رفتن و من موندم و ویارای سخت بارداری. هم حالم بد بود، هم نای بلند شدن نداشتم. سه ماهم داشت تموم میشد که ویارام یهو قطع شد، سونوی تشکیل قلب رفتم. با اینکه ۱۲هفته بودم ولی جنین در هفته ۹رشدش متوقف شده بود. گفتن باید بعد از دوهفته دوباره سونو تکرار بشه. تو این گیرودار صاحب خونه اجاره رو زیاد کرد و ما دنبال خونه بودیم ولی نتونستیم پیدا کنیم و چون سونو هم اینجوری گفته بود، من وسایل رو نصف و نیمه جمع کردم، رفتیم شهرستان. تابستون بود. دوباره سونو دادم. نتیجه همون بود. بیمارستان بستری شدم برای سقط. خیلی سخت گذشت. دردای جسمی یه طرف که مثل زایمان بود، فشارای روحی و روانی هم یه طرف. این وسط یه افرادی هم نمک رو زخم من میپاشیدن.😔 تو شهرستان که بودیم یکم خودمون پس انداز داشتیم، یکمم پدرشوهرم کمک کرد یه ماشین خریدیم و با ماشین خودمون برگشتیم. خونه پیدا کردیم و جابه جا شدیم. بعد از سه ماه دوباره اقدام کردم تا هفت ماه خبری نبود. دوباره دارو خوردم و همون ماه باردار شدم. سال ۹۴ بود. بازم اتفاقا مادرشوهر ومادرم وخواهرشوهرم خونه مون بودن و از خوشحالیشون شامو رفتیم بیرون، مامان ومادرشوهرم مارو مهمون کردن. مثل قبل ویار شدیدی داشتم وباز در سه ماهگی یهو ویارم قطع شد و سونو که رفتم جنین دوباره در هفته هشت مونده بودو رشد نکرده بود. دوبار سونو تکرار شد و جواب همان بود. دوباره بستری و سقط و..... برای اینکه مثل قبل روحیمو نبازم شروع کردم حدیثهایی که در مورد سقط هست رو خوندم و اینها روحیه شد برام. به خودم روحیه میدادم که اینا امتحانای زندگیه و... شروع کردم درسمو ادامه دادن، آخرای لیسانس بودم. دکترای مختلفی رفتم برای پیگیری علت سقط و خدا رو شکر بواسطه دوستم بامرکز ناباروری آشنا شدم. اجازه نداشتم باردار بشم تا اینکه علت سقطم مشخص بشه. اونجا آزمایش‌های تخصصی سقط مکرر رو برام نوشتن و.... و چون همزمان هم خودم هم همسرم چکاب میشدیم فهمیدیم غیر از اینکه خون من تو حاملگی دچار مشکل میشه، همسرمم واریکوسل شدید داره که یکی از علتهای سقط بود. همسرم همونجا عمل شد و برا منم تجویز کردن آسپرین بخورم تا بارداری و تو بارداری آنوکسپارین بزنم که از لخته شدن خون تو جفت جلوگیری کنه و جنین رشد کنه. شروع کردیم به اقدام. یکسال دوسال سه سال گذشت خبری نشد که نشد. و من همچنان ادامه تحصیل دادم و ارشدمو گرفتم. همون مرکز ناباروری گفتن آی یو آی انجام بدم. چون آزمایش همسرم اصلا تعریفی نداشت. بار اول اسفند سال ۹۷ انجام دادم و باید دوهفته بعدش آزمایش بتا میدادم. آزمایش دادم منفی شد. و آزمایش دوم که یه روز بعد بود هم منفی شد. فروردین ماه راهی سفر جنوب شدیم. وسط راه یه کوهی بود که برای استراحت پیاده شده بودیم. کوه رو بالا رفتم و با سرعت اومدم پایین، یه هفته بعد برگشتیم خونه. همون شب خواب دیدم توبلندی هستم، باردارم و به همسرم میگم پسره، داشتم از بلندی می افتادم که از خواب پریدم... بی بی چک زدم و در کمال تعجب مثبت شد. رفتم آزمایش بتا دادم اون هم مثبت بود. ولی بعداز دو هفته سقط شد. اسفند ۹۸ تصمیم گرفتیم میکرو کنیم. مرکز که رفتم گفتن چون وسط سیکل درمان میوفته فروردین برید و بعد از تعطیلات بیاید. کرونا اومده بود و همه میترسیدن. بعد از عید رفتم گفتن خانوم همه بفکر کرونا و جون شون هستن، شما به فکر بچه ای؟ فعلا انجام نمیدیم تا ببینیم شرایط چی میشه زنگ بزن بپرس. ادامه 👇 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۹۷۹ ماه رمضون شد، من روزه هامو گرفتم. برنامه ی شبهای قدر رو از تلویزیون نگاه مبکردیم. اون شب انقدر دلم شکست که هیچ شب قدری اونجوری نشده بودم و خدارو قسم دادم به امام حسین و... سال ۹۷ هم در پیاده روی اربعین به حضرت زینب گفتم مزد پیاده روی مون رو ازتون میخوام و نذر کردیم اگه بچه دار بشیم، برای پیاده روی بچمونو ببریم. آخرای ماه رمضون به مرکز زنگ زدم، گفتن درمانها رو شروع کردن و من میتونم برم برای میکرو... داشتم آماده میشدم که برم برای میکرو، خونه خواهرم بودم. صبح با معده درد شدید از خواب بیدار شدم. به اصرار خواهرم بی بی چک زدم و منی که یک درصد هم امید نداشتم، مثبت شد. اشک شوق خواهرهام، جیغ هاشون... خواهرم زنگ زد به همسرم خبر داد و همسرم اومد دنبالم. رفتم آزمایش بتام خیلی بالا بود. همونجا رفتم دکتر زنان آنوکسپارین برام نوشتن هر روز یه دونه. به مرکز زنگ زدم، گفتن زود برم سونو. شهرمون رفتم سونو خیلی استرس داشتم. سونوگرافی گفت جنین پنج هفته وشش روز ولی ضربان قلبی دیده نمیشه و برو دو هفته دیگه بیا.... بعدازدوهفته استرس، دوباره رفتم سونو. سونو که انجام داد، گفت پنج هفته وشش روز وجنین رشد نکرده...😭 از سونو اومدم بیرون، انگار کل شهر روی سرم خراب شد. انگار یه عزیزی از دست داده باشیم، هم من هم مادرشوهرم، هم مادرم، همه خیلی ناراحت بودن... به همسرم گفتم نمیخوام آمپولارو بزنم چرا الکی درد بکشم. همسرم گفت انقد زود ناامید نشو. فرداش به اصرار خواهرم که تو استان زندگی می‌کرد، رفتم اونجا و باهم پیش یه خانوم دکتر مجربی رفتیم که برای بارداری‌های پرخطر بود. گفت شاید علتش ناشناخته ست چون ما تمام آزمایش‌های سقط مکرر از ژنتیک گرفته تا هیسترویکوپی و... رفته بودیم و مشکلی نبود. گفت حالا دراز بکش خودمم یه سونو بکنم. منم دراز کشیدم و تا سونوکرد گفت جنین هفت هفته و خرده ای و ضربان قلب هم داره. من و خواهرم از خوشحالی جیغ میکشیدیم و گریه میکردیم و حضرت زهرا رو صدا میزدیم. دکتر که ما رو دید خودش هم گریه افتاد. دکتر به خواهرم گفت فقط یه مشکلی هست یه توده ای روی جفت هست که دو برابر جنین داره رشد میکنه. اگه اون زیاد رشد کنه نمیذاره جنین رشد کنه. دوهفته دیگه بیارین سونو. این دوهفته دوساااال گذشت تا دوباره رفتم و گفت بازم نسبت به بچه زیاد رشد کرده، برو دوباره دوهفته بعد بیا.... دو هفته گذشت و وقت غربالگری هم بود دکتر سونوی غربالگری کرد و گفت شکرخدا توده از بین رفته. من این مدتو دستمو روی شکمم میذاشتم و صلوات خاصه حضرت زهرا رو میخوندم و با بچه ام حرف میزدم که تو قوی هستی و میتونی اون توده رو شکست بدی و... هماتوم داشتم، جفتم سر راهی... تا چهارماهم شهرستان بودم و بعد با اجازه دکترم اومدم خونه خودم. رفتم پیش دکتر غریب که دکتر بارداریهای پرخطر بود و واقعا حرف نداشت. همیشه تو پروندم علایم خطر می‌نوشت ولی انقد با آرامش‌ باهام صحبت میکرد که من ذره ای استرس نداشتم و بهترین دورانم رفتن پیش ایشون بود. هرماه تو مطبشون بخاطر شرایطم سونو میشدم. خدا رو شکر به لطف اهل بیت همه چیز خوب بود تا آخرین باری که رفتم دکتر تاریخ زایمان رو مشخص می‌کرد، اتفاق افتاد و زهرای من بهمن ۹۹، روز میلاد حضرت زهرا متولد شد و من بلاخره مادر شدم😍😭 الان دخترم سه سالشه و با تمام دردها و عذابهایی که کشیدم، همچنان بچه دوست دارم و می‌خوام برای دخترم همبازی بیارم. اونم نه یکی نه دوتا.. ☺️ و به دعای شما خوبان نیاز دارم. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
زهرا خانم تجربه ی ۹۷۹....😍 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حال و هوای خانه ی ما با حضور فرزند سوم... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
گذشت یکی از ویژگی‌های زوجین موفق است. گاهی آنها در زندگی و ارتباط با یکدیگر، با مشکلات و اشتباهاتی از سوی طرف مقابل مواجه می‌شوند که تنها راه حل آن گذشت و بخشش است؛ این نه تنها موجب آرامش روانی او می‌شود بلکه منجر به تقویت صمیمیت و استحکام بنیان خانواده می‌گردد. ✨ پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند: ﴿مَنْ صَبَرَتْ عَلىٰ سُوءِ خُلْقِ زَوْجِهٰا اَعْطٰاهَا اللهُ مِثْلَ ثَوٰابَ آسِيَةَ امْرَاَةِ فِرْعَوْنَ﴾ "هر زنی بر بَداخلاقی شوهرش صبر کند، خداوند پاداش آسیه همسر فرعون را به او می‌دهد" 📚 محجة البیضاء، ج ۳، ص ۹۷ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌سربازانی برای امام زمان عج...😍 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۹۸۰ من متولد سال ۶۵ هستم. در یک خانواده پرجمعیت به دنیا اومدم. خواستگارانی زیادی داشتم تا اینکه همسرم به خواستگاریم آمد. من حافظ قرآن بودم و همسرم طلبه، زندگی مون رو خیلی ساده و با رفتن به پابوس امام رضا ع شروع کردیم در سن ۲۰ سالگی... بعد از هشت ماه باردار شدم و دخترم در سال ۸۸ به دنیا آمد، یه دختر سالم و زیبا، چون تجربه اولم بود، همه چی برام سخت بود و دست تنها بودم. دخترم خیلی مریض می‌شد و من خیلی اذیت می‌شدم، تصمیم گرفتم که حالا باردار نشم و... به همین خاطر چهارسال فاصله انداختم. دخترم همیشه تنها بود و این اشتباه بزرگ من بود. بعد از چهار سال، مجدد باردار شدم و خدا یه دختر ناز دیگه بهمون بخشید. یک سال بعد، من خدا خواسته باردار شدم اما این دفعه اصلا آمادگی نداشتم و خیلی ناراحت بودم و می‌گفتم من بچه نمیخوام و... سونو که دادم گفتن دختره، مردم همش طعنه بهم می‌زدن که دختر زاست و من چقدر ناراحت می شدم. اما شوهرم می‌گفت من دختر دوست دارم و باید خداروشکر کنیم و راضی به رضای خدا باشیم. دختر سوم هم که به دنیا امد خیلی اذیت شدم چون زایمان هام سزارین بود و دوتا بچه پشت سرهم و کوچیک، کم خوابی ضعف جسمانی و... با سختی دختر سومم دوساله شد که دوباره خداخواسته باردار شدم اما این دفعه بچه پسر بود و من خوشحال که دخترام برادر دارن و... بعد از پسرم، من و شوهرم دیگه ختم بارداری زدیم و گفتیم خداروشکر کافیه، خدا بهمون بچه های سالم داده و... بعد از چهارسال که بچه ها دیگه از آب وگل دراومدن و من خواستم یکم نفس بکشم فهمیدم دوباره باردارم و خدا یه پسر خوشگل و ناز دیگه بهمون داد که یکی از بهترین تجربه های بارداری من بود چون سه تا دخترام مثل پروانه دورم میچرخیدن و خیلی از من مراقبت کردن تا پسرم به دنیا اومد. سزارین پنج بودم. دختر وسطیم که کلاس دوم و دختر سومم که کلاس اول بود و دختر بزرگم که کلاس هفتم بود تمام کارها خونه رو به همراه همسرم انجام میدادن و حتی نوبتی شب بیدار میموندن تا از من و برادر کوچیک شون مراقبت کنن و بهترین زایمان و بزرگ کردن بچه برام پنجمی بود چون اصلا مثل گذشته تنها نبودم. الان هم اکثر کارها ی خونه رو دخترها انجام میدن و هیچ وقت حوصلم سر نمیره اما خواهرانم یا فامیل که دو یا یک بچه بزرگ کردن الان تنها هستن و همیشه احساس غم و تنهایی دارن. میخوام بگم درسته خیلی سختی کشیدم اما وقتی بچه ها از آب وگل در اومدن جواب تمام سختی هایی که متحمل شدم رو گرفتم. ان مع العسر یسرا و الان خدارو هزار مرتبه شکر میکنم که دخترام هستن و دردل هام رو میشنون و پسرهام عاشقانه منو دوست دارن. انشالله عاقبت به خیر بشن و خداوند کمک کنه درست تربیت بشن و سرباز باشن برا امام زمان عج کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075