eitaa logo
دوتا کافی نیست
48.6هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
30 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
دختر ایشان: تابستان ۵ سال پیش که آن موقع پسر من ۱۲ ساله بود و تا به حال بدون مادرش و پدرش جایی نمانده بود، پدرم به من گفتند که اجازه بده یک ماه پیش من باشد. گفتم اختیار ما دست شما است. ... همان لحظه که من پسرم را پیش آنها گذاشتم، اینها می‌خواستند با ماشین به سمت تهران بروند. پسر من را جلو نشاندند و گفتند که الان آقا صدرا همراه ما هستند، حساب و کتاب این چند وقت ما هم دست آقا صدرا است. آن مبلغ مالی‌ای را هم که داشتند به او داد و گفت این دست تو باشد. ما هر وقت خواستیم خرید کنیم از تو پول می‌گیریم. یعنی از همان اول کار که بچه‌ی ۱۲ ساله را پیش خودشان گرفتند، به او مسئولیت دادند. نوجوان بیشترین چیزی که نیاز دارد احساس بزرگسال شدن است. این حس را کاملاً به او دادند ... بعد صحبت می‌کردند. حالا به نظر شما کجا ضرورت دارد خرج کنیم؟ این را بگیریم یا نگیریم؟ اگر تو صلاح می‌دانی ما می‌گیریم. اگر تو صلاح ندانی نمی‌گیریم. این صحبت‌هایی که بین آنها می‌شد خیلی برای رشد شخصیتی پسر من موثر بود. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ معرفی پزشک... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۴۷۰ سال ۱۳۸۵ وقتی من تقریبا ۱۶ سال داشتم ازدواج کردم، با یه جهیزیه بسیار ساده و فقط ضروری، بچه ی آخر خونه بودم با یک برادر و یک خواهر قبل از خودم، یک سال عقد بودیم و من همون سال دوم دبیرستان رو خونه ی پدری گذروندم، دوم دبیرستانم که تموم شد عروسی کردیم بدون تشریفات و برگزاری جشن عروسی و با یک مسافرت یک روزه به قم و زیارت بارگاه حضرت معصومه زندگیمون رو شروع کردیم. به غیر از مدیر مدرسه مون که از دوستان همسرم بودن بقیه از ازدواج من خبر نداشتن و قرار شده بود کسی متوجه این قضیه نشه. خلاصه قرار براین شد که من سوم دبیرستان و پیش دانشگاهی رو در کنار همسرم و زیر یک سقف مشترک ادامه بدم. همسرم هم که مشعول به تحصیل بود از این قضیه استقبال کرد، من که با اشتیاق تمام درس میخوندم و یادمه همون سالها با این که هم باید خونه داری میکردم و هم درس میخوندم هر سال شاگرد ممتاز کلاسمون میشدم. همسرم هم تشویقم میکرد که حالا که درسم خوبه ادامه بدم. دو سال از زندگی مشترکمون گذشته بود که عزم کوچ به شهر دیگه ای رو کردیم به خاطر درس و کار همسرجان، درست زمانی بود که من امتحانات ترم دوم پیش دانشگاهی رو داده بودم، برام خیلی سخت بود این جابجایی و دور شدن یکباره از خانواده و جدایی😢 اما چاره ای جز این نبود ما که تا قبل از این خونه ی پدرشوهرم زندگی میکردیم و نه از کرایه خونه ها خبر داشتیم و نه قیمت رهن خونه ها، من یه مقدار طلا داشتم که توی عروسی هدیه گرفته بودم، تصمیم گرفتیم اونها رو بفروشیم تا بتونیم پول پیش خونه رو جور کنیم که همین کار روهم کردیم . البته من همون سال کنکور دادم و قبول نشدم به خاطر مهاجرت یکبارمون به شدت ناراحت بودم و به خاطر همین دیگه مثل قبل دل به درس نمیدادم و نمیخوندم یه مدتی گذشت و من تصمیم گرفتم تو ی این تنهایی دوباره رو به درس بیارم چون خیلی اوضاع خسته کننده و تکراری شده بود، برای دختری که دائم یا مدرسه بود یا مهمونی خونه ی مادر و مادرشوهر و اقوامی که نزدیکمون بودن یا خرید یا خیلی کارهای دیگه حالا از من یه دختر تنها و ناراحت ساخته بود. چندماهی از هجرت مون نگذشته بود که متوجه شدم باردارم🙊 منو همسرم که اصلا بچه نمیخواستیم😳 من تازه داشت اوضاع روحیم خوب میشد به هر حال کاریش نمیشد کرد بعد از تقریبا چهار سال باردار شده بودم اما نمیخواستم این بارداریم مانعی برای درس خوندنم باشه، تصمیم گرفتم به صورت غیر حضوری درس بخونم که هم لطمه ای به زندگیم نخوره و هم توی خونه کنار همسر و بچه ای که چندماه دیگه میخواست متولد بشه باشم. و البته اینطوری مشکل مسافت و دوری راه هم حل میشد. دوران بارداری و زایمان راحتی رو گذروندم و همزمان هم درس میخوندم تا این که پسرم دو ساله و نیمه شد که یک دفعه همسرجان ازم خواست که دیگه درس رو ادامه ندم و کنار بگذارم😞خیلی برام سخت بود اما حفظ زندگیم برام مهمتر بود و اولویت داشت به خواست و اراده ی همسر جان و علی رغم میل باطنیم درس رو کنار گذاشتم البته این روهم بگم از همون سالی که من ازدواج کردم به خاطر یه سری مشکلاتی که بین دوتا خانواده پیش اومده بود که مجال گفتنش اینجا نیست دائما حرفو حدیث بود تو خونه و مخالفت همسرم هم، بی تاثیر از این قضیه نبود. 👈 ادامه در پست بعدی... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۴۷۰ پسرم خیلی تنها بود، خیلی خوب میشد اگه یه همبازی پیدا میکرد. تصمیم داشتیم که بچه دار بشیم، پسرم که دقیقا سه ساله بود متوجه شدم باردارم اما نمیدونستم چطور باید به خانوادم قضیه ی بارداریم رو بگم چون میدونستم اصلا واکنش خوبی نشون نمیدن، مامانم به شدت مخالف بچه دار شدن من بود و همیشه میگفت بچه دوتا خوبه ولی برا تو که مستاجری و شوهرت تو رو برده شهر غربت، همین یکی بسه. خلاصه روز موعود فرا رسید و خانوادم فهمیدن که من باردارم، مامانم از همون اول بهم گفت که کاری نداره و چون به حرفش گوش ندادم برای زایمانم نمیاد ،اما بعدش دلش سوخت و گفت دعا میکنه که این یکی دختر بشه که دیگه نیارم😔 خواه ناخواه حرفهای دیگران داشت روم تاثیر منفی می ذاشت، دست خودم نبود شهر غربت، تنهایی، دوتا بچه، مستاجری....... و خیلی حرفهای دیگه که ازش تو ذهنم غول ساخته بودن، من تقریبا اعتقادی به روزی مادی و معنوی که بچه با خودش میاره نداشتم، اینقدر که تو گوشم خونده بودن همه چیز گرونه، زندگی سخته، کی گفته خدا الکی روزی میده، خدا عقل داده باید فکرتو به کار بندازی بعد بگی خدا گفته و.......... ذهن من پر از این افکار منفی بود، این بار هم خدای مهربونم بهمون یه پسر خوشگل هدیه داد و من رو متوجه کرد هیچ چیز بی خواست و ارادش شکل نمیگیره... مامانم برا زایمانم نیومد ولی خدای بزرگم منو تنها نگذاشت و یکی از بهترین دوستانم رو بدون اینکه بهش بگم که دارم میرم بیمارستان و از طریق پسر کوچیکم متوجه شده بود به بالینم فرستاد که کمکم کنه و تا عمر دارم شرمنده ی دوستم هستم بعد زایمانم با دیدنش گل از گلم شکفت، منتظره هیچکس نبودم و ناراحت اما خدا میدونه وقتی دوستم رو پشت در اتاق زایمان دیدم چقدر خوشحال شدم. این بار هم به خواست و اراده ی خداوند زایمان نسبتا راحتتری از قبل داشتم و پسرم رو که پر از روزی معنوی بود در آغوش کشیدم. شاید روزی مادی پسر دومم خیلی محسوس نبود یا به چشم من نیومد اما به شدت روزی معنوی زیادی داشت که قابل شمارش نیست. پسر دومم هم خیلی زود قد کشید و بزرگ شد و هم چنان تیکه و کنایه های خانواده تمومی نداشت و وجود من رو پر از اضطراب میکرد. نزدیکای اربعین امام حسین علیه السلام بود که همسرم قصد سفر به کربلا کردن، خیلی دوست داشتیم که با هم بریم اما نشد، همسرم گفت به نیابت از من این سفر رو میرن و اولین نگاهی که به حرم ابا عبدلله انداختن حاجت من رو میخوان، ازم پرسید حاجتت چیه من هم گفتم به امام حسین بگو از طرف من، سومین بچه مون دختر باشه 👧 سومین بچم رو بعد از برگشت همسرم از کربلا باردار شدم به صورت خیلی اتفاقی🤔 وقتی فهمیدم باردارم تا چند روز اشکم تموم نمیشد و گریم بند نمیومد نه از این که چرا باردار شدم، استرس و اضطراب بازخورد خانواده ها علی الخصوص مادرم برام کاملا روشن بود، من تو خونواده ای بزرگ شده بودم که دو بچه زیاد محسوب میشد چه برسه به سه تا😰. مدتی گذشت و سعی کردم اول با خودم کنار بیام، همسرجان هم خیلی کمکم کرد و با صحبتهاش بهم انرژی مثبت می داد از روزی های فراوون خدا و نعمتهایی که بهمون داده که توان لحظه ای شکر گذاریش رو نداریم تا سلامتی بچه ها و بارداری آسون و ........ اول بارداریم رو با مادرشوهرم درمیون گذاشتم و خداروشکر خیلی دعوا نکرد🤗 و گفت آب و نون شون که با خودتونه، سختی های بزرگ کردنشم با خودتون، هر چی دوست دارید بیارید😄 دو ماهم بود که مادرم متوجه بارداریم شد و خدا میدونه که از اون به بعد به من چی گذشت، هفت ماه چرا به فکر خودت نیستی، زندگی سخته، بچه ی زیاد تربیتش سخته، تو که نه ماشین داری نه خونه ... اما جالب اینجاس از اون جایی که خدای مهربون حاضر و ناظر به اعمالمون هست و به پیغمبرشون در قرآن فرمودن( و یرزقهم من حیث لا یحتسب) ما تونستیم همون ماه اول بارداریم، صاحب ماشین بشیم 🚖 تقریبا سر و صداها کم شد ولی مادرم هم چنان سر سنگین و ناراحت از من بود. روزها می گذشت و من منتطر روزی بودم که نوبت سونو گرافیم برسه و منتظر حاجت روا شدنم بودن، اگه بچم دختر میشد همه میگفتن خوب دختر میخواست و بهش رسید و اگه پسر میشد میگفتن خوب پس باز میاره تا دختر بشه، تا اون روز حرف دیگران برام خیلی زیاد مهم بود یعنی بهتره بگم اصلا بنای زندگی من حرفهای اطرافیانم بود، اینکه چه کاری رو دوست دارن من انجام بدم و این که از چه کاری خوششون نمیاد من انجام ندم. چهار ماهم بود که با کلی نذر و نیاز راهی مطب دکتر شدم و با استرس خیلی زیاد روی تخت دراز کشیدم قلبم تند تند میزد خانم دکتر گفت چندتا بچه داری گفتم دوتا گفت جنسیت شون؟ گفتم پسر گفت مبارک باشه پسره😄گفتم خانم دکتر مطمئنید گفت بله مطمئن😄 ادامه دارد... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۴۷۰ با گریه از مطب اومدم بیرون همسرم و بچه ها توی ماشین منتظر من بودن مطمئن بودم که همسر جان براش مهم نیست جنسیت بچه چیه و فقط مثل همیشه می پرسه سالم بود یا نه، اما برای من که باید با خانوادم که منتطر بودن بفهمن جنسیت بچه چیه مواجه میشدم خیلی مهم بود، البته غیر از اون خودم هم از صمیم قلب دختر میخواستم و نمیتونم این مسئله رو انکار کنم. وقتی برگشتم خونه موقع اذان مغرب بود با گریه نشستم سر سجاده و قرآن رو باز کردم (من همیشه مواقعی که خیلی ناراحتم و واقعا مستأصل میشم به قرآن رجوع میکنم و از خداوند مهربون راهنمایی میخوام)سوره ی اسرا آیه ی ۸ (عسی ان یرحمکم و ان عدتم عدنا ..............و یدع الا نسان بالشر دعاعه بالخیر و کان الانسان عجولا)(امید است که خداوند به شما رحم کند و اگر طغیان و فساد کنید ما هم به عذاب شدید باز میگردیم. و انسان به همان صورت که خوبی ها را می طلبد،بدی ها را می طلبد و انسان بسیار عجول و شتابزده است) وقتی این آیات اومدن جلوی نظرم ناخودآگاه اشکام بند اومدن، اون جا بود که متوجه شدم دارم ناشکری میکنم و خدای حکیم مطمئنا بهترین ها رو نصیبمون کرده و ما از خیلی چیزها بی خبریم. فردای اون روز وقتی همه فهمیدن که این فرزندم هم پسره به حالتهای گوناگون بهم می فهموندن که پس به قول معروف این رشته سر دراز دارد😒 خوب حالا من مونده بودم و متقاعد کردن یکسری آدمی که اصلا حرفهای منو قبول نداشتن نه تنها حرفهای من بلکه آیات قرآن، اونجا بود که فهمیدم خیلی از ماها مصداق آیه ی شریفه ی ( نومن ببعض و نکفر ببعض) هستیم، می بینیم کجا و چی به نفعمون هست همون جا حجت رو قرآن قرار میدیم ولی وای به اون روزی که اعتقادات تو خالی ذهنمون با کلام خدا و اهل بیت تطابق پیدا نکنه...... جالب اینجاست که خودم میدونستم چیکار دارم میکنم و با خدا جونم عهد بستم که انشاالله لیاقت داشته باشم و بچه هام رو خوب تربیت کنم که یار و مددکار حضرت حجت باشن انشاالله، اما باز هم سعی در متقاعد کردن اطرافیان داشتم، همونهایی که تو خفا به حرفهای من میخندیدن و احتمال میدادن شاید من عقلم رو از دست داده باشم😄 بارداری راحتی رو پشت سر گذاشتم البته خوب با بودن دوتا پسر بچه ی شیطون و نبودن همسر (چون همسرم گاهی برای کار مجبور بودن ما رو تنها بگذارن و به شهر دیگه ای برن) کار سختتر بود اما با توکل بر خدا و توسل به حضرت رباب (که ارادت خاصی بهشون دارم) میگذشت. این بار هم اولتیماتوم از طرف مادرم صادر شد که برای زایمانم نمیاد 😔 دوباره استرسها شروع شد و فکر و خیال اینکه اگر نتونم این بار زایمان طبیعی داشته باشم چون این بارداریم یه کم با حاملگی های قبلم تفاوت داشت و اون فشار بالای من بود و همین بیشتر من رو می ترسوند. به خاطر کار همسرم مجبور شدیم به شهر خودمون برگردیم و حالا دیگه من ۷ ماهه باردار بودم، باز هم خدای مهربونم کمکم کرد و تنهام نگذاشت و من تونستم با یک زایمان طبیعی خیلی راحت پسرم رو دنیا بیارم البته اینبار تنها کسی که پشت در اتاق زایمان منتظرم بود همسرم بودن که بعد از زایمانم هم به یکی از خدمه مقداری پول داده بودن و ازشون خواستم بیان کمک من و لباسهای پسرم رو بپوشونن😊 نکته ی قابل توجه این اتفاقات اینجاست که هر چی من از طرف اطرافیان تهدید میشدم که اگر بچه بیارم تنها میمونم و کسی حاصر نیست بیاد کمکم اما هر بار اسباب و مسببات الهی جوری رقم میخورد که همه چیز آسون تر از قبل می شد. الحمدلله و با فضل خدا یه پسر شیطون و خوشگل نصیبمون شده که هر کسی تا میبینتش عاشقش میشه😊 ثواب دوسال شیر دادن به پسرم رو این بار هدیه به حضرت رباب مادر شش ماهه ی کربلا کردم و ازشون خواستم که اینبار خونه مون رو به قدوم مبارک یه فرشته کوچولو مزین کنن که همونجا نذر کردم که اگر این اتفاق بیفته اسمش رو به تبعیت به اسم مادرمون حضرت فاطمه، فاطمه می گذارم. از زایمان پسر سومم به بعد تقریبا همه ی انگشت اشاره ها به سمت من بود حتی اگر تا اون موقع از سمت خانواده ی همسرم هم حرفی نمیشنیدم، حالا دیگه اونها هم شروع کرده بودن به نصیحت و پند و اندرز این که دیگه بسه، خیلی سخته، بچه ی زیاد دردسره، تو که شوهرت همیشه پیشت نیست، میخوای چکار این همه، بچه آینده میخواد و در آخر آموزش راههای مختلف جلوگیری از بارداری توسط فامیل😳 👈 ادامه در پست بعدی کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۴۷۰ بابت این اتفاقات خودم رو مقصر میدونم که اجازه میدادم دیگران اینقدر راحت در مورد زندگیم تصمیم بگیرن. یه مدت تصمیم گرفتم از مواضع زندگیم دفاع کنم ولی وسطاش کم آوردم و دوباره همون راه قدیم رو پیش گرفتم هر کی میگفت بچه نیاری ها میگفتم نه دیگه بسه یا هرکسی می گفت ببین اگه برا خاطر دختر میخوای بیاری که نیار معلومه دیگه تو هر چی بیاری پسر میشه😒 پسرم دوساله شده بود و الحمدلله چند روزی بود که از شیر گرفته بودمش، متوجه شدم که یه حالتهایی بهم دست میده🤮 حالم زیاد خوش نبود، پیش خودم گفتم من که باردار نیستم ولی حالا بذار یه بی بی چک بگیرم برا رفع ابهام خودمم که شده، همینکار رو هم کردم همسرم پیشم نبود وقتی دوتا خط رو بی بی چک رو دیدم، انگار یکی یه سطل آب یخ ریخته روی سرم باورم نمیشد😧 سریع اومدم و زنگ زدم به همسرم و های های گریه میکردم ایشون میگفتن گریه نکن، گفتم چطور گریه نکنم ما مستاجریم و صاحب خونه جوابمون کرده، هیچ کس منتظر بچه ی چهارم ما نیست، همه مسخرمون میکنن، همسرم با طمانینه و آرامش بهم گفت که خواب دیده خیر کثیری قراره شامل حالمون بشه ولی من کوتاه نمیومدم بعد از خداحافطی دوباره مستاصل شدم، وضو گرفتم و رفتم سمت قرآن از خدا خواستم راهی جلوی پام بگذاره، قرآن رو باز کردم صفحه ی ۳۰۷ قرآن کریم جلوی صورتم بازم شد سوره ی مریم ایه ی ۲۶ (فکلی و اشربی و قری عینا ........فاتت به قومها تحمله قالوا یا مریم لقد جیت شیئافریا)(مریم از آن خرما بخور و از آن نهر بیاشام و اگر کسی را دیدی که درباره ی نوزادت پرسیدند بگو من برای خداوند روزه ی سکوت گرفته ام) انگار که خداوند مثل همیشه تنهام نگذاشت و آرومم کرد، تصمیم گرفتم به همین شکل عمل کنم و تا وقتی متوجه بارداریم نشدن به اقوامو فامیل نگم که باردارم. روزهای اول بارداری چهارمم بود که استرس رهن و اجاره ی بالای خونه و مسافت دور کار همسرم تنهایی من خرجو برجهای گزاف مدرسه ی بچه ها و ... من رو لحظه ای غافل نمیکرد، توی همون ماه اول بارداری به طرز شگفت انگیز و معجزه آسایی برطرف و رو به راه شد، وقتی خداوند میفرماید (یرزقه من حیث لا یحتسب ) یعنی همین اصلا با دودوتا چهارتای زمینی ما جور در نمیاد و قرار هم نیست جور بیاد، وجود ناخواسته ی این بچه تو زندگیمون قفلهای باز نشدنی رو یک به یک برامون باز میکرد، بدون اینکه خودمون متوجه بشیم دست پروردگار مهربونم رو روی سرمون میدیدم😊 همسرم همون روزهای اول بارداریم و با توجه به وسعت رزق اتفاق افتاده توی زندگیمون بهم گفت بچمون دختره😊 بعد از چهار ماه، متوجه شدیم که نی نی مون دختره و بالاخره من به آرزوم رسیدم😍 و خداوند رحمتش رو شامل حالمون کرد الحمدلله، نمیدونستم چطور باید شکر خدا رو به جا بیارم. بعد از تعیین جنسیت و توی ماه ششم تقریبا به اقوام خودم و همسرم گفتم که باردارم همراه با جنسیت جنین😜 همشون اول شوکه میشدن و می گفتن چرا زودتر نگفتی😄 گفتم چون میدونستم با پالسهای منفی که بهم القا می کنید حالم بد میشه و این بهترین تصمیم زندگیم بود با مادرم که مخالف شدید فرزندآوری من بودن صحبت کردم هنوز هم مخالفن و گاهی با کنایه بهم میگن پنجمی رو امسال میاری یا سال دیگه😄 ولی حرف بقیه اصلا دیگه برام اهمیت نداره، اون کسی که باید ببینه داره میبینه و مطمئنم هیچ وقت تنهامون نمیگذاره، فهمیدم روزی دست خداست، اول و آخر رو خدا جونم تعیین میکنه، این که من تلاشم رو بیشتر کنم برای روزی بیشتر خیلی خوبه ولی برکت دست اوست و مالی رو که او برکت بده زندکی رو متحول میکنه، فهمیدم که دعا خیلی زیاد اثر داره و اگر انسان های با آبرو رو پیش خدا شفیع قرار بدیم مطمئنا حاجت میگیریم یا دنیوی یا اگر نشد به سبب تقدیر انشاالله در عالم آخرت و از همه مهمتر صبور بودن و تحمل کردن رو آموختم نه ماه بارداری من هم با کلی ذوق و انتظار به پایان رسید و این بار هم من و همسرم راهی بیمارستان شدیم، این بار هم همسرم به یکی از خدمه مقداری پول داد و ازش خواست کمکم کنه. البته بماند که رفتارهای دکتر ها و ماماهای بیمارستان که چطور بود😒 من هنوز مستاجرم و یه ماشین قدیمی سوار میشیم اما هیچ وقت لنگ نموندیم برام مهم نیست خونه دار بشم یا نشم، مهم اینه که هر جای کره ی زمین که هستم، زندگی هدفمند داشته باشم و برای کاری که میکنم ارزش قائل باشم، اگر تو این راه گزندی هم بهم رسید نترسم و با صلابت ادامه بدم چون مطمینم درست ترین راه رو دارم میرم این روهم بگم در آخر که همه چیز پول نیست گاهی بچه هامون با وجودشون معنویات بهمون هدیه میدن البته که با یکم بصیرت میتونیم همه ی این اتفاقات رو ببینیم چون خیلی اتفاقات توی زندگی چشم باطنی میخواد نه ظاهری برای همه زنهای خوب سرزمین دعا میکنم به حق حضرت رباب و طفل شیرخوارشون صاحب فرزنهای زیاد بشن و علی وار بزرگ شون کنند «دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
‏رئیس‌جمهور در اولین حضور در جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی لغو اجرای سند ۲۰۳۰ را به دستگاه‌های اجرایی ابلاغ کردند رئیسی بین نسل آینده و نابودی فرهنگی دیوار کشید. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
عموماً کسانی که فطرتهایشان بدون مداخله‌ی مستقیم مثل ملاک دادن، موعظه، انس، معاشرت و ... بیدار شده، هم بهتر خود را حفظ کرده‌اند و هم دیگران از کار آنها بهتر نتیجه گرفته اند. مداخله‌ی غیرمستقیم، در طلوع فطرت، نتیجه و اثر بهتری دارد ... کسی که در وقت نماز در پارک اذان بگوید و به نماز ایستد، دیگران را تحریک می‌کند که چه چیز کم دارند که خالقشان را عبادت نمی‌کنند. 📚 آیینه تمام نما کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 استقبال از پدر ارتشی بعد از ۱۳۴ روز ماموریت دریانوردی😍😍 کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ وام مسکن به چه کسانی تعلق می‌گیرد؟ بر اساس جزءهای ۱ و ۲ بند «ه» و جز ۱ بند «و» تبصره ۱۶ ماده واحده قانون بودجه کل کشور در سال ۱۴۰۰ بانک‌ها مکلف هستند در همه شهرها به خانوارهایی که صاحب فرزند سوم به بعد شده یا می‌شوند و فاقد مسکن هستند، وام ودیعه، خرید یا ساخت مسکن (بنا به درخواست خانوار) پرداخت کنند. این وام که از آن به عنوان وام مشوق فرزندآوری یاد می‌شود، در همه شهرها ۱۵۰ میلیون تومان، قرض‌الحسنه (کارمزد ۴ درصدی) و با بازپرداخت ۲۰ ساله است. بنابراین رقم اقساط آن ۹۰۸ هزار تومان خواهد بود. البته با توجه به رشد روزافزون قیمت مسکن، اثرگذاری این وام برای خرید مسکن در شهرهای بزرگ اندک است و بعنوان وام ودیعه می‌تواند کارکرد مؤثری داشته باشد اما در شهرهای کوچک مبلغ ۱۵۰ میلیون تومان، هم برای خرید و هم برای ساخت می‌تواند کارکرد مؤثری برای خانوارها داشته باشد. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
📌مخالفان سرسخت فرزندآوری... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✨پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله: «انسانی که از دنیا می رود جز از ناحیه ۳ چیز پیوندش با دنیا قطع می شود: دانشی که مردم از آن سود ببرند یا صدقه جاری (مانند وقف اموال) یا که برایش دعا کند.» 📚بحار الانوار ج ۲ ص ۲۳ کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ برای راضی کردن همسرم، دست از تلاش بر نداشتم. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ سرتون رو بالا بگیرید... من در خانواده ای کم جمعیت بزرگ شدم و الان در ۳۶ سالگی الحمدلله صاحب ۳ فرزند هستم.(آشنایی با این کانال در آوردن فرزند سوم من با انگیزه ای قوی بی تاثیر نبود) از خواندن مطالب کانال هم انگیزه میگیرم و هم بعضی جاها خیلی حرص میخورم! خطاب به عزیزانی که میگن از حرف مردم و پرستار و فامیل و مادر شوهر و... ناراحت میشیم، غصه میخوریم، تحمل میکنیم، بفرمایید یعنی چی اینقدر خودتونو دست کم میگیرید و لایق سرزنش دیگران قرار میدید؟؟ می‌دونم وقتی پشتتونو خالی کنن و زخم زبون هم بزنن چقدر سخته ولی اولا که خدارو شکر رازق وخالق شما اونا نیستن و دوما ما اگر با هدفی مقدس وارزشمند داریم جهاد میکنیم و صاحب فرزند میشیم پس باید سرمونو بالا بگیریم و اجازه ندیم هیییچ کس به خودش حق بده درباره شخصی ترین مسائل ما اظهار نظر کنه و اگر کسی چنین جسارتی کرد لطفاً از موضع ضعف و غصه و تحمل کردن وارد نشید بلکه خیلی با صلابت و با عزت نفس پاسخ بدین. من نمیدونم تمام این افرادی که به خودشون اجازه تمسخر و دخالت میدن، اگر در موضع مقابل قرار میگرفتین و شما میخواستید در مورد زندگیشون اعمال نظر کنید آیا همینجور سکوت کرده و در موضع انفعالی قرار میگرفتن؟؟ همین الانش هر چی میشه به من میگن میخواستی سه تا نیاری، تازه از نظر من ۳ تا کاملا طبیعی و حتی کم هست اما منم بهشون به فراخور اوضاعشون جواب میدم. چون هر کس تو زندگیش یه هدفی داره و بخاطرش سختی‌ها رو تحمل می‌کنه پس چه بهتر که این هدف اجر دنیوی و اخروی هم داشته باشه. در ضمن میگم تنبلی، عافیت طلبی و کم کاری شماها رو ما داریم جبران می‌کنیم... خلاصه نه میذارم کسی ادامه بده نه اجازه میدم این حس تو سری خوردن درونم ایجاد بشه، چون وقتی هدف روشن و مقدس باشه این ماییم که انشاالله در محضر پیغمبر واقا امام زمان سربلندیم و هر فرزندی که میاریم سندیه برای ولایت پذیریمون در پیشگاه خداوند کریم. یعنی مصداق عملی این شعار: ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند... ضمن اینکه ۲۰ سال دیگه آه و افسوس مسخره کنندگان امروز و «توابین» فردا دیگه سودی به حالشون نداره؛ پس سرتونو بالا بگیرید با توکل بر خداوند قادر متعال اجازه دخالت به هیچ بنی بشری ندید💪💪😁 کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ معرفی پزشک... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
❌این روش اسلامی نیست... از بعضی‌ها وقتی می‌پرسیم که شما چرا برای دو نفری که می‌خواهند زندگی بکنند، بازار را می‌خواهید خالی کنید که جهیزیّه برای خودتان درست کنید؟! می‌گویند: خب ما داریم. چون داریم می‌خواهیم بکنیم. آیا این استدلال کافی است؟ چون داریم! نه... این استدلال به هیچ وجه کافی نیست. استدلال غلطی است. در یک جامعه همه جور انسان زندگی می‌کند. شما باید کاری کنید که آن دختری هم که ندارد، اگر خواست شوهر بکند، بتواند و الّا این جهیزیّه‌ای که شما دارید برای دخترتان درست می‌کنید، این مهریّه‌ای که شما دارید به عروستان می‌دهید، این دیگر دَرِ ازدواج را برای دیگران خواهد بست. این روش انسانی نیست. این روش اسلامی نیست. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ آخرین وضعیت طرح جوانی جمعیت و خانواده پس از بررسی در شورای نگهبان 🔸 امیر حسین بانکی پور: شورای نگهبان یک بار ایراداتی به این طرح گرفت که ایرادات به نسبت زیاد و بیش از ۱۰۰ مورد بود و مورد اصلاح قرار گرفت. 🔸 در مرحله دوم این ایرادات به ۱۰ الی ۱۱ مورد تقلیل پیدا کرد و برخی ابهامات نیز در طرح وجود داشت که این ۱۱ مورد را نیز اصلاح کردیم. 🔸یکی دیگر از اشکالات نیز منابع و مصارف طرح بود و به این منظور تیمی را برای محاسبه دقیق مصارف و تأمین مالی طرح در نظر گرفتیم و همه موارد را بررسی کردند. 🔸 این طرح دیگر نیازی به بازگشت به صحن مجلس ندارد و پس از برطرف شدن این چند اشکال در شورای نگهبان، برای اجرا به دستگاه‌ها ابلاغ خواهد شد. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ ازدواج های ماندگار... پیامبر اکرم اصرار داشتند جوانها زود ازدواج کنند -چه دخترها و چه پسرها- البته با میل خوشان و اختیار خودشان، نه اینکه دیگران برایشان تصمیم بگیرند. ما هم باید در جامعه‌ی خودمان این را رواج دهیم. جوانها در سنین مناسب،‌ وقتی از دوران جوانی خارج نشده‌اند، در همان حال گرمی و شور و شوق، باید ازدواج کنند. این بر خلاف برداشت و تلقی خیلی از افراد است که خیال می‌کنند ازدواجهای دوران جوانی، ازدواجهای زودرس است و ماندگار نیست. درست برعکس است، این طور نیست. اگر درست صورت بگیرد، ازدواجهای بسیار ماندگار و خوبی هم خواهد بود و زن و شوهر در چنین خانواده‌ای کاملاً با هم صمیمی خواهند بود. ۱۳۷۹/۱۲/۲۳ کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
ارث فرزندان من، عشق حسین بن علی است از خدا در روضه ها، نسل حسینی خواستم 👌«ما کوثریم و کم نمی شویم» کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ معرفی پزشک... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
🚨غربالگری و باعث و بانی آن... سیزدهم دی ماه ۱۳۷۱ بود که برای دفاع از طرح جمعیت و تنظیم خانواده، پشت تریبون مجلس قرار گرفت. شروع به صحبت کرد و حرف هایی زد که یادآوری آنها بعد از قریب به سه دهه، حال انسان را خراب می کند: «برادران، ما می دانیم که مشارکت خانم ها و اشتغال بیشتر آنها ضرورتا یعنی اشتغال کمتر برای آقایان. شاید یکی از دلایل مهم تشویق زنها به فعالیت های اجتماعی و اقتصادی این باشد که کنترل جمعیت بشود! این تجربه کشورهای مختلف است. ما در اندونزی می بینیم که توانستند جمعیت را به این طریق کاهش بدهند. ما نیاییم این حربه! را از آن برندگی خاص خودش بیندازیم!» شانزده سال بعد از تصویب قانون منحوس جمعیت و تنظیم خانواده، او گزینه آقای احمدی نژاد شد برای وزارت بهداشت. دکتر علیرضا مرندی -وزیر سابق بهداشت، بنیانگذار تحدید نسل پس از انقلاب، برنده جایزه جمعیت سازمان ملل و نماینده مردم تهران در مجلس هشتم- به عنوان حامی او پشت تریبون رفت و گفت: «به اعتقاد بنده خانم دکتر دستجردی نیازی به معرفی ندارد. شناخت بنده از او به سال ۱۳۵۹ برمی گردد... از آنجايي كه بانوان نيمي از جامعه را تشكيل مي‌دهند، افزايش نقش فعال و سازنده‌ي آنان، مي‌تواند مكمل تلاش‌هاي مردم بوده و موجب پيشرفت سريع‌تر جامعه شود» دستجردی، وزیر بهداشت شد و در دوران وزارتش «غربالگری برای همه مادران باردار» به اجرا درآمد. همین شیوه از غربالگری که تجارب مربوط به آن را خوانده ایم و اشکمان درآمده. ناگفته نماند که هم اکنون نیز مرضیه وحید دستجردی، یکی از بزرگترین حامیان شیوه فعلی غربالگری است. شیوه ای غیرعلمی که سالانه به قتل هزاران جنین سالم می انجامد. همسویی این فرد در این موضوع با افرادی مانند مصطفی تاجزاده، عباس عبدی، حسین باستانی، سعید حجاریان و همسرش و ... جالب نیست؟! کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨هنوز زورمان به مافیای اقتصادی پشت پرده ی غربالگری و سقط جنین نرسیده است. ⚠️ پوشش غربالگری در ایران ۹۴ درصد است. در حالی که در کشورهای توسعه یافته، نهایت ۳۰ درصد می باشد!!! کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
📌قربانی غربالگری... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
💥ایمان... اولین بارداری من سال ۹۵ بود. تحت نظر دکتر ژنتیک آقای دکتر .... توی میدان ولیعصر تهران بودم. غربالگری مرحله دوم گفتن مشکل داره و باید آمنیوسنتز انجام بشه. روزی که قرار بود آمنیوسنتز بشم با همسرم رفتیم مطب دکتر ژنتیک از اونجا آدرس دادن ما رفتیم یه مطب دیگه. خلاصه رفتیم اون مطب، اول تعهد گرفتن که اگه با این سوزن زدن کیسه آب نشتی کرد و بچه بی آب شد، ما هیچ تعهدی نداریم. یهو دلم لرزید. دلم نمیخواست انجام بدم، ولی آخر سر انجام دادم. توی اون یک هفته ای که من در انتظار جوابش بودم، استراحت مطلق بودم که سوراخ کیسه آبم ترمیم بشه. چه روزای سختی بود. خییییلی سخت گذشت، اگه جوابش بد میشد، بچه مو باید سقط میکردم. خیلی وحشتناک بود. روز پاسخگویی آزمایش رسید و گفتن مشکلی نداره و سالمه. زندگی ما دوباره جون گرفت. گذشت و گذشت تا آخر هشت ماهم که روز جمعه آبان ماه بود و مامانم میخواست، سیسمونی بیاره. همون روز افتادم به خونریزی، همسرم خیلی ترسیده بود، ولی من آروم بودم. بهش میگفتم هیچی نیست. رفتیم دکتر صدای قلب جنینو گرفت، صدای قلبو نشنید. فرستاد یه بیمارستان دیگه. اونجام صدایی شنیده نشد. دیگه شب شده بود، رفتیم بیمارستان دکتر خودم، پرستار گوشیو داد بهم ، دکتر توو گوشم گفت، بچه ت مرده، ختم بارداری. ای خدای من حتی فکر کردن به اون روزا اشکمو در میاره. قلبم درد میگیره. دکتر گفت برو خونه، صبح بیا برای زایمان. اون شب با همسرم توی خیابونای تهران گریه هامونو کردیم ،، زجه هامونو زدیم. تا رسیدیم خونه. من اولین نوه خانواده مادری و پدری بودم. همه منتظر به دنیا اومدن نوزاد ما بودن. ولی افسوس ... این درد برای من عین کسی بود که جوون از دست داده. کل بارداری من اینقدر وابسته این بچه بود، حواسم به تکوناش بود، دائم باهاش حرف میزدم، نمیدونم چطوری رفت، نمیدونم... من زایمان طبیعی کردم. اصلا هم جنینو نگاه نکردم، فقط از پرستار پرسیدم چه شکلیه، گفت شبیه یه بچه ست که تمام پوست بدنش سوخته...😭 یا حسین 😭 بچه م از بی آبی سوخت... بعد از آمنیوسنتز کیسه آبم نشتی میکنه و به مرور خشک میشه. همه اینا یک طرف، درد بعد زایمان که شیر میاد توو وجودت یک طرف.... با اومدن و رفتن این بچه من بزرگ شدم. قوی شدم. یاد گرفتم صبر کنم و امیدوار باشم به وعده های الهی. یک سال صبر کردم، مهر ماه سال بعدش خدا بهمون نعمت فرزند رو داد. بخاطر همه سختی هایی که کشیدم و بی قراری هایی که کردم، اسمشو گذاشتیم ❤️ایمان❤️ مهرماه امسال آقا ایمان ۴ سالش تمام میشه و کنار بچه دوم مون مشغول بازی هستن. دعای همیشه من اینا که خدابه همه فرزندی سالم و صالح عطا کنه. الهی آمین کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 اندر مصائب غربالگری اجباری... 👈 در همکاری وزارت بهداشت و دانشگاه تهران مطالعه ای انجام شد که نشان داد ۹۵ درصد زنان باردار، غربالگری می شوند. اگر موالید سالانه، یک میلیون باشد، برای شناسایی هزار مبتلا به سندرم داون، قریب به ۱۵۰ هزار مثبت کاذب وارد مراحل تکمیلی می شوند و در این فرآیند ۲ هزار جنین سالم بر اثر آمنیوسنتز و قریب به ۲۰ هزار جنین دیگر بر اثر سقط جنایی از بین می روند. یعنی قریب به ۲۲ هزار جنین سالم برای یافتن و کشتن ۱۰۰۰ جنین داون کشته می شوند و با این همه سالانه ۳۰۰ مبتلا به سندروم داون به دنیا می آید! 💥نشر حداکثری کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1