🌷خدا کمیل را خرید، خوب هم خرید
از بچههای لشکر ۸ نجف اشرف بود، با اینکه نظامی بود اما روحیه بسیار بااحساس و لطیف داشت و حسابی هم مذهبی بود و مهربان.
عاشق امر به معروف و نهی از منکر بود،
این کار را خیلی هم خوب انجام میداد،
با حوصله و البته بسیار زیبا.
❤️کمیل آدم ماندن نبود. دلش با حرم حضرت زینب (س) بود.🌱
با توجه به اینکه ازدواج کرده بود و دوران عقد را میگذراند،
تصمیمش را با همسرش در میان گذاشت. بیتابی همسرش سبب شد تا مدتی در مورد رفتن حرفی نزند.
قول و قرارها با همسرش، حال و هوای شهدایی داشت.
آنقدر این قول و قرارها برایشان مهم بود که فردای عقدشان رفتند سر مزار شهید کاظمی. قرار گذاشته بودند سه روز، روزه بگیرند برای شهدا به این نیت که در مراسمشان گناهی انجام نشود که به لطف خدا و دعای شهدا هم همانطور که دلشان میخواست شد، درست طبق قرارشان با شهدا.
بعد از شهادت یکی از رفقای کمیل، بیتابی و بیقراری نشست توی دلش و انگار با دلش دست به یقه شد. دوباره خواستهاش را با همسرش در میان گذاشت اما این بار به او گفت: تا تو راضی نشوی، نمیروم. شب قبل از اعزام بود. همسرش گفت: دوست دارم بگذارم بروی ولی با دل خودم چه کار کنم؟! کمیل گفت: هیچ اشکالی ندارد اگر نخواهی نمیروم به شرطی که جواب امام زمان (عج) با خودت باشد. همین حرف کافی بود تا حجت برای همسر کمیل تمام شود و رضایت دهد تا او راهی شود.
یک ماه از رفتنش به سوریه میگذشت که خبر شهادتش رسید. ماه محرم بود. خدا کمیل را خرید، خوب هم خرید، خوب جایی هم خرید، خوب وقتی هم خرید. سال ۹۴، درست وقتی که فقط ۲۸ سال داشت، کمیل شهید شد و درکهریزسنگ نجفآباد به خاک سپرده شد.
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_کمیل_قربانی
#دانلودکده_امیران
#حجاب
#امام_زمان
°•♡ @downloadamiran ♡•°
°•♡ @downloadamiran_r ♡•°