eitaa logo
محمد فنایی اشکوری
1.8هزار دنبال‌کننده
322 عکس
227 ویدیو
101 فایل
به نام او سلام این فضا فرصتی است برای طرح مباحث و اندیشه های مبتلابه انسان معاصر در حوزه های فلسفه, عرفان, دین و مسایل اجتماعی با رویکرد عقلانی و معنوی. راه های ارتباط: @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">Fanaei.ir@gmail.com
مشاهده در ایتا
دانلود
تناسخ در آیین هندو و نقد اجمالی آن بر اساس تناسخ (reincarnation) رنج‌های ما در این حیات، محصول افکار و اعمال ما در حیات پیشین است. چنانکه قانون کرمه اقتضا دارد، عمل ما در هر دوره از حیات ما، وضعیت زندگی ما در دورۀ بعد را تعیین می کند. برحسب اعمال ما در زندگی، روح ممکن است پس از مرگ و جدایی از بدن، به بدن انسان یا حیوانی تعلق گیرد. نفس آدمی در چرخۀ مداوم تولدهای مکرر از بدنی به بدن دیگر منتقل خواهد شد تا زمانی که به نجات در برهمن دست یابد. این سیر و سرگردانی را سمساره گویند. این عقیده از آیین هندو به برخی مکتب ها و مذاهب دیگر راه یافته است. اخیرا برخی از فرقه های صوفی نمای خارج نشین نیز با ادعای مسلمانی از تناسخ سخن می گویند. این عقیده هیچ مبنای معقولی ندارد و معلوم نیست از کجا نشأت گرفته است. نه برهان عقلی برای آن هست، نه وحی معتبری آن را تأیید می کند و نه می توان گفت تجربۀ عرفانی اصیل و معتبری موافق آن است؛ بلکه وحی آسمانی چنین عقیده ای را مردود می‌شمارد. در وداها نیز اثری از مفهوم تناسخ نیست. افزون بر این، اعتقاد به تناسخ آثار منفی عملی هم دارد. زیرا اولاً چون شخصِ معتقد به این عقیده می‌پندارد که حتی اگر در تمام عمر به فکر اصلاح خود نباشد و عمرش را در ستمگری و فسق و فجور سپری کند، ضرر زیادی نکرده است و در دورۀ بعدی حیات می‌تواند جبران کند پس انگیزۀ نیرومندی برای توبه و اصلاح فوری ندارد. ثانیاً این باور آثار اجتماعی منفی نیز دارد؛ از جمله اینکه شخص در برابر تبعیض‌ها و نابرابری‌ها، سکوت پیشه می‌کند و فریادی بر نمی آورد؛ چرا که او مظلومان را مستحق عذاب‌هایی میداند که متحمل می شوند. این عقیده به سود ستمگران و جباران و به زیان ستمدیدگان و ضعیفان است. بی‌شک چنین نگاهی، خلاف فطرت و عقل و مصالح اجتماعی بشر است. از کتاب عرفان تطبیقی اثر محمد فنائی اشکوری ص 38. http://eitaa.com/dreshkevari
تناسخ در آیین بودا بودا گرچه کوشیده است در آیین هندو آسیب شناسی کند و از آن آسیب ها بگریزد، اما همچنان گرفتار برخی از آموزه های دفاع ناپذیر هندویی است. یک نمونۀ آشکار در این زمینه، مسئلۀ تناسخ است. با اینکه بودا به روح به عنوان یک جوهر پایدار قائل نیست، اما نتوانسته از عقیدۀ تناسخ رهایی یابد. اگر نفس آدمی جوهر مجردی نباشد، و صرفاً جویبار به هم پیوستۀ خاطرات باشد، آن گونه که بودا می گوید، چگونه می تواند پس از مرگ بدن باقی باشد و به بدن دیگر ملحق شود. اگر نفس جوهر نباشد عرض خواهد بود. موجودیت و قوام یک عرض به جوهری است که معروض آن است. انتقال یک عرض یا مجموعه ای از اعراض از یک جوهر به جوهر دیگر محال است. یکی از لوازم این انتقال این است که در فاصلۀ بین ترک جوهر قبلی و وصل به جوهر بعدی، آن عرض مستقل و قائم به ذات باشد؛ یعنی چیزی که عرض است عرض نباشد و جوهر باشد و این محال است، حتی اگر این انتقال در کوتاه ترین زمان ولو در یک آن واقع شود. چنانکه گفتیم باززائی مورد نظر بودا تناسخ در آیین هندو نیست، چون بودا به جوهر نفس اعتقاد ندارد. اما با این حال به پیوستگی و استمرار وجودی روان باور دارد، چیزی که تبیین و توجیه آن آسان نیست. برای توضیح این معنا گاهی از تمثیل روشن شدن شمع جدید با شمع قبلی استفاده میشود، اما با این گونه تمثیلها گرهی گشوده نمی شود. چون در این فرض حقیقت واحدی باقی نمی ماند. از برخی از بیانات چنین استفاده میشود که مراد این است که طبق قانون کرمه هر پدیده ای محصولی از روندهای پیشین خود است، و طبیعتا متأثر از عوامل دیگری هم هست که بر شکل گیری آن اثرگذار میگذارند، چنانکه درخت گردو محصول دانۀ گردو است و در آن به نحو بالقوه حضور دارد و آن دانۀ گردو محصول روندهای پیشین خود است. اما پرسش اینجاست که هویت و خودیت شخص چگونه باقی میماند. اگر هویت و خودیت باقی نماند چگونه میتوان از استمرار وجود شخص و باززائی سخن گفت. چنانکه دیدیم مفهوم تناسخ در آیین هندو هرچند تبیین عقلانی قابل قبولی ندارد، اما دستکم ابهام مفهومی این باززائی و رسیدن به نیروانه در مکتب بودا را هم ندارد. فنایی اشکوری، عرفان تطبیقی، ص 73 http://eitaa.com/dreshkevari
درباره تناسخ سوال: یکی از استاد های فلسفه دین دانشگاه تهران می گفت تناسخ بخاطر شواهد تجربی زیادش درسته. (هرچند می گفت به نظرش با فلسفه اسلامی تعارض نداره). نظر شما چیست؟ پاسخ: قبل از اینکه دیدگاه خودمان را مطرح کنیم باید نسبت تناسخ با تفکر حاکم بر علم جدید را روشن کنیم. کسی که به تناسخ قائل است قطعا با تفکر علمی امروز مخالف است. چون در علم امروز می گویند شخصیت و هویت و همینطور آگاهی و حافظه مربوط به مغز است. وقتی انسانی می میرد هویت و آگاهی و حافظه اش هم نابود می شود و قابل انتقال به مغز دیگر نیست. بنا بر این بقای شخصیت و آگاهی و حافظه در بدن دیگر که مدعای تناسخ است طبق این دیدگاه ناممکن است. پس قایل به تناسخ اول باید تکلیفش را با علم جدید و مسئله مغز حل کند. کسی که با تمسک به تجربه به تناسخ قائل می شود، باید ابتدا ارتباط مغز و آگاهی را حل کند و مخالفتش را با تفکر علمی امروز اعلام کند. اما بر اساس دیدگاه فلسفۀ اسلامی اساس شخصیت انسان نفس مجرد است و آگاهی مربوط به نفس است، گرچه تا هنگامی که نفس به بدن تعلق دارد به ابزار بدن و مغز وابسته است. چون بر اساس دیدگاه ملاصدرا نفس جسمانیة الحدوث و روحانیة البقا است، پس از مرگ و جدایی نفس و بدن، شخصیت و آگاهی باقی است. برمبنای این دیدگاه نیز تناسخ محال است، و نفسی که از بدن جداشود به بدن دیگر تعلق نمی گیرد. لازمه انتقال نفس از بدنی به بدن دیگر این است که در بدن دوم نفس روحانیة الحدوث باشد؛ یعنی نفس بالغ و حاضر و آماده و از پیش موجود به بدن تعلق گیرد، درحالیکه طبق نظر ملاصدرا براساس حرکت جوهری نفس در بستر بدن هچون بذری شکل می گیرد و رشد می کند. پس تناسخ با حکمت متعالیه ناسازگار است. ابن سینا هم با ادله و براهینی تناسخ را رد می کند. پس اینکه گفتند تناسخ با فلسفه اسلامی سازگار است هم سخن قابل دفاعی نیست. برخی از فیلسوفان مسلمان گاهی از تناسخ ملکوتی سخن می گویند که ربطی به تناسخ به معنای مورد بحث در آیین هندو ندارد. همچنین تناسخ با آموزه های اسلامی نیز که مسیر انسان پس از مرگ را برزخ و قیامت می دانند نه دنیا نیز ناسازگار است. http://eitaa.com/dreshkevari
شواهد تجربی تناسخ سؤال درباره شواهد تجربی تناسخ (خصوصا در کودکانی که زندگی گذشته شان را به یاد می آورند) چی می شود گفت؟ یک بخش از مطالعات ادراکی دانشگاه ویرجینیا زیر نظر جیم تاکر جمع آوری و صحت سنجی همین کودکان است. پاسخ پاسخ دقیق به این پرسش وابسته به اطلاع دقیق از جزئیات پژوهش یادشده است. آنچه به اجمال می توان گفت این است که آنچه آنها می گویند گزارشی است که از نظر آنها گزارش زندگی پیشین افراد است. اما اینکه آنچه می گویند واقعا از زندگی پیشین است، و ناشی از زمینه های دیگر نیست، یک تفسیر و فرضیه است نه یک فکت. پس تفسیر های دیگر هم ممکن است. مثل اینکه کسی خواب ببیند به کرات دیگر رفته و مشاهداتی داشته و آن مشاهدات را بیان کند. آیا اگر کسی چنین خوابی را صادقانه برای ما نقل کند ما می پذیریم که او واقعا به کرات دیگر رفته و مشاهداتش را می گوید؟ رؤیا می تواند متاثر از عوامل مختلف باشد. این مطلب شبیه آن چیزی است در عرفان درباره خیال متصل و منفصل می گویند. تمام این وقایع ممکن است در خیال متصل و درون ذهن فرد رخ داده باشد و رویدادی دورن ذهنی (سابجکتیو) باشد، نه عینی و آبجکتیو. http://eitaa.com/dreshkevari