تناسخ در آیین بودا
بودا گرچه کوشیده است در آیین هندو آسیب شناسی کند و از آن آسیب ها بگریزد، اما همچنان گرفتار برخی از آموزه های دفاع ناپذیر هندویی است. یک نمونۀ آشکار در این زمینه، مسئلۀ تناسخ است. با اینکه بودا به روح به عنوان یک جوهر پایدار قائل نیست، اما نتوانسته از عقیدۀ تناسخ رهایی یابد. اگر نفس آدمی جوهر مجردی نباشد، و صرفاً جویبار به هم پیوستۀ خاطرات باشد، آن گونه که بودا می گوید، چگونه می تواند پس از مرگ بدن باقی باشد و به بدن دیگر ملحق شود. اگر نفس جوهر نباشد عرض خواهد بود. موجودیت و قوام یک عرض به جوهری است که معروض آن است. انتقال یک عرض یا مجموعه ای از اعراض از یک جوهر به جوهر دیگر محال است. یکی از لوازم این انتقال این است که در فاصلۀ بین ترک جوهر قبلی و وصل به جوهر بعدی، آن عرض مستقل و قائم به ذات باشد؛ یعنی چیزی که عرض است عرض نباشد و جوهر باشد و این محال است، حتی اگر این انتقال در کوتاه ترین زمان ولو در یک آن واقع شود.
چنانکه گفتیم باززائی مورد نظر بودا تناسخ در آیین هندو نیست، چون بودا به جوهر نفس اعتقاد ندارد. اما با این حال به پیوستگی و استمرار وجودی روان باور دارد، چیزی که تبیین و توجیه آن آسان نیست. برای توضیح این معنا گاهی از تمثیل روشن شدن شمع جدید با شمع قبلی استفاده میشود، اما با این گونه تمثیلها گرهی گشوده نمی شود. چون در این فرض حقیقت واحدی باقی نمی ماند.
از برخی از بیانات چنین استفاده میشود که مراد این است که طبق قانون کرمه هر پدیده ای محصولی از روندهای پیشین خود است، و طبیعتا متأثر از عوامل دیگری هم هست که بر شکل گیری آن اثرگذار میگذارند، چنانکه درخت گردو محصول دانۀ گردو است و در آن به نحو بالقوه حضور دارد و آن دانۀ گردو محصول روندهای پیشین خود است. اما پرسش اینجاست که هویت و خودیت شخص چگونه باقی میماند. اگر هویت و خودیت باقی نماند چگونه میتوان از استمرار وجود شخص و باززائی سخن گفت. چنانکه دیدیم مفهوم تناسخ در آیین هندو هرچند تبیین عقلانی قابل قبولی ندارد، اما دستکم ابهام مفهومی این باززائی و رسیدن به نیروانه در مکتب بودا را هم ندارد.
#بودا
#تناسخ
#کرمه
#باززایی
#نیروانه
فنایی اشکوری، عرفان تطبیقی، ص 73
http://eitaa.com/dreshkevari