قصة "عبرت الشط على مودك" باللهجة الفصحى شعری که عاشقانه نیست ... بلکه خطاب مادری زخم خورده به فرزند عاق شده‌اش است. #الأدب_العراقي #كاظم_الساهر @dr_ehsan1980

قصة "عبرت الشط على مودك" باللهجة العراقية #الأدب_العراقي #اللهجة_العراقية #كاظم_الساهر @dr_ehsan1980

قصة "عبرت الشط على مودك" باللهجة المصرية #الأدب_العراقي #اللهجة_المصرية #كاظم_الساهر @dr_ehsan1980

عبرت الشط على مودك وخليتك على راسي در حالی که تو را بالای سرم گرفته بودم، از رودخانه به خاطر تو رد شدم بكل غطة أحس بالموت وبقوة أشهق أنفاسي با هر غوطه، مرگ را احساس می‌کنم و به سختی نفس‌هایم را فرو می‌بردم سميتك أعز ناسي تو را عزیزترین کسانم نامیدم كل هذا وقلت أمرك أحلى من العسل مُرّك همه این [کارها را کردم] و گفتم فرمان، فرمان تو تست، تلخی‌ات از عسل شیرین‌تر است وين تريد أروح وياك بس لا تجرح إحساسي هرجا می‌خواهی با تو می‌آیم، فقط احساسم را جریحه‌دار نکن قلت لك وين، وين تريد بس لا تجرح إحساسي به تو گفتم کجا، کجا می‌خواهی [بروم]، فقط احساسم را جریحه‌دار نکن أمرّ وعيوني بعيونك وانت عيونك لغيري عبور می‌کنم در حالی که چشمانم به چشمان توست و تو چشمانت به سوی دیگری است وفضّلتك على روحي وضاع وياك تقديري و تو را بر جانم ترجیح دادم و ارزشم با تو از بین رفت قول إيش قصرت وياك بگو در حق تو چه کوتاهی کردم وش تطلب بعد أكثر و چه می‌خواهی بیشتر از این على كفوفي تنام الليل شب‌ها بر روی دستانم می‌خوابی وأقول إرتاح وأنا أسهر و می‌گویم استراحت کن و من بیدار می‌مانم وصلت لشاطىء أحلامك بتضحيتي وسهر ليلي به ساحل رویاهایت رسیدی با فداکاری من و شب‌بیداری‌هایم ولا مرة قلت ممنون وأنا اللي منهدم حيلي و یک بار هم نگفتی متشکرم، در حالی که من هستم که از پا افتاده‌ام #كاظم_الساهر @dr_ehsan1980