هدایت شده از دفتر شعر من
.
درد دیوار و در مگر کم بود
دهر دیوار و دست هم افزود
زخم مسمار تازه گردید و
زخم بازو دوباره کرد نمود
اشک خونین چو رود جاری بود
بود سرچشمه اش ز چشم کبود
چشمهایش دوباره تار شدند
مثل آن شام بین آتش و دود
ضربه تا از سر حسن رد شد
آمد اما به روی یاس فرود
چادری جان پناه خاکیها
بایدش خاک را چگونه زدود
گفت مادر به میوه ی قلبش
نرسد راز ما به کشف و شهود
مادر خویش را به خانه رسان
دگرم نیست تاب گفت و شنود
عسکری این چنین بر آل نبی
کی نمودند کافران و جهود
#سید_عسکر_رئیس_الساذات
۱۶ دی ۱۴۰۰
#حضرت_فاطمه
#امام_حسن_مجتبی
https://www.instagram.com/p/CYXiKgGIZRL/?utm_medium=share_sheet
هدایت شده از دفتر شعر من
گفتی که بعد من تو به زودی شوی شهید
قاسم ، ببین به شهد شهادت رضی رسید
بوی شهادت آمده بود از وجود او
حقش برای مرگ به بستر نیافرید
مرگش به دست جمع شقی ها نوشته است
داده است یک شهید بر این فوز او نوید
در را نبسته اند به گلزار عاشقان
ثابت کنی اگر که سزایی شوی سعید
ای عسکری بدان به شهادت نمی رسند
دارد شهید بهر شهادت فقط امید
#سید_عسکر_رئیس_الساذات
۵دی ۱۴۰۲
#شهدا #سید_رضی_موسوی