eitaa logo
محمد رضا
142 دنبال‌کننده
25.5هزار عکس
17.6هزار ویدیو
521 فایل
ذوالفقار فدائیان آقا سید علی خامنه ایی حفظه الله در صورت نیاز به ارتباط با مدیر کانال به اکانت محمد رضا پیام ارسال بفرمائید
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از پیچَکِ‌قَلَمْ🍃
آن شب تا صبح بیدار بودم. مثل همه‌ی این. دلم برای پیدا کردنش هزار راه رفت. برایش حمد خواندم که سردش نشود. یا غیاث‌المستغیثین گفتم که نکند وسط جنگل اسیر حیوانات وحشی بشود. صلوات فرستادم که نکند گرسنه باشد! خبر نداشتم از قصه‌ی پر غصه‌ی سوختن.. خدا را نشانده بودم روبروم و یکی‌درمیان بین ذکرهام سوال می‌پرسیدم. بماند که صدبار توبه کردم بعد هر سوال؛ نه به عدد فکر کردم، نه ! من فقط یک و بیست را بلد بودم آخر! هیچ رقم توی کَتم فرو نمی‌رفت که شب میلاد، داغ سید بماند به دلمان. زل زدم توی چشم‌هاش:« مگه شب عید، عیدی نمی‌دن؟ اصلا مگه ما چندتا امام رضا داریم که شب تولدش اینجوری پریشونمون کردی؟ ما هیچی، امام زمان چی می‌شه؟! همه یاراشو داری می‌بری، لابد می‌خواد به من دل خوش کنه!!....» به ثانیه نکشیده سرم را می‌انداختم پایین که:« غلط کردم» دم صبح نرمی میان انگشت شست و اشاره‌م می‌سوخت! صبح که خبر رسمی شد و فهمیدم عزم تقدیر برای رقم‌زدن اتفاق‌های سخت جزم است، دیگر لال شدم! نشستم به تماشا.‌ صبح، شبیه یک و بیست شب شده بود! خانه تاریک تاریک بود. نگاهم روی صفحه‌ی ال سی دی دو دو می‌زد. دوربین، رفته بود توی ضریح و بوسه‌ی سید را روی سنگ مزار امامِ نشان می‌داد. سرما رفت تا ته استخوانم. دندان‌هام می‌خورد به هم و بغض مثل غده توی گلوم ورم کرد. چقدر دلتنگش بودم. هیچ‌وقت به نبودن و نداشتنش فکر نکرده بودم. مجری که از رئیس جمهور گفت و از روز کشیک، باریدم. قلبم داشت می‌ترکید. کجا بودم؟! بزرگوار، سناریو را از خیلی قبل‌ترها چیده بود. میزان‌سن، درست سر جایش قرار داشت و پیرنگ، مو به مو داشت اجرا می‌شد. سر گذاشتم به سجده و محکوم شدم به تسلیم و سکوت و حسرت... امروز، کانال‌ها از #سه‌ی می‌گفتند. رُندترین تاریخ امسال، که قرار است عزیزدلمان را به خاک مقدس حرم امام رضا جان بسپاریم، که عدل برابری می‌کند با سن هر دوره خدمت سید! و خطبه‌ی سیصد و سی و سه حضرت امیر؛ انگار‌ که اصلا سید خودش را از روی کلمات امام ساخته! و که عدد ارباب ماست و سید، سخت امام حسینی بوده... دوباره دارم از شب‌ها می‌ترسم. تا صبح می‌نشینم توی‌ راحتی یک نفره و زل می‌زنم به در و دیوار. درست مثل الآن که ترس و دلتنگی چسبیده بیخ گلوم و بی‌تابم کرده! نگاه می‌کنم به عکس‌هاش. کنار حضرت آقا، کنار رفیق‌هاش، درآغوش سردار، پای درد دل‌های پیرمرد روستایی... برق صادقانه‌ی چشم‌های خسته‌اش بیچاره‌ام کرده این چند شبانه‌روز. با خودم فکر می‌کنم، خدا، برای من چه پیرنگی چیده؟ اصلا با خودم چند چندم؟ من، سهمم از این داغ و فراق کجاست؟ از این محبت و دلدادگی! چقدر تاب سوختن دارم؟ همین شور و اشک و تشییع برای عاقبت به خیری کفایت می‌کند؟ بیشتر می‌ترسم. باید برای سر به راه شدنم حمد و صلوات بخوانم. باید بنشینم سنگ‌هام را با خودم وا بکنم و دو دوتا چارتا کنم، که رقم‌هام با هیچ‌ چیز جور در نمی‌آید... @pichakeghalam
🔰رضاخان و‌بی حجابی : «آیت الله محمدتقی بافقی» در دوران رضا خانی که امر به معروف و نهی از منکر را ممنوع کرده و در دلها رعب و وحشت انداخته بودند و کسی جرأت قد علم کردن در مقابل منکرهای در حال رواج و از جمله حرمت شکنی حکومت ظلم را نداشت؛ سکوت و عافیت را برنگزید و با انجام وظیفه شرعی خود توانست به چشم امام زمانش (علیه السلام) بیاید: روشن است که در مقابل رواج ظلمها و فسادها، عالمان دینی وظیفه سنگین تری به عهده دارند و از سوی دیگر تأثیرگذاری زیادی هم دارند و در بسیاری موارد، مردمانی هستند که منتظرند تا شخص شجاعی جلو بیفتد و آنها حمایتش کنند. 🌷مرحوم آیت الله بافقی، اجتماع عظیمی از مردم را در صحن حضرت علیها السلام گرد آورد و با سیاست دولت رضاخانی و که امر به معروف و نهی از منکر را ممنوع کرده بود به مخالفت برخاست. شیخ شهید در این اجتماع که مأمورین خشن از متفرق کردن و درگیری با آن عاجز مانده بودند، طلاب و مردم را تشویق به اقامه این فریضه الهی فرموده و به دولت رضاخانی هشدار داد. 🌺ایشان در این اجتماع با صدای بلند فریاد زد: «اما فیکم رجل رشید» [آیا در میان شما یافت می شود؟] و از مردم تقاضای مخالفت با این قانون شیطانی را کرد. که سر انجام دولت به اجبار قانون مزبور را لغو کرد. جناب شیخ به اجرای این فریضه مداومت می نمود تا آن که خانواده سلطنتی در ماه رمضان 1346 قمری، مصادف با ایام تحویل سال نو شمسی 1306، به قم آمده و با قصد و نیت قبلی، در حرم مطهر حضرت معصومه علیها السلام، در غرفه بالای ایوان آیینه، بدون به تماشای مردم مشغول شدند تا دژ مستحکم اسلام و ولایت را بشکنند. شیخ شهید با جرأت و قدرت برای خاندان سلطنت پیغام فرستاد که: 🥀«شما چه کسانی هستید؟ آیا مسلمان نیستید؟ پس در این مکان شریف چه می کنید و اگر مسلمان هستید پس چگونه درحضور چند هزار نفری مردم با سر و روی برهنه نشسته اید؟» وقتی که این خبر را به رضاخان گزارش نمودند، وی در روز دوم فروردین با حالتی به اتفاق عده‏ای از مسؤولان نظامی وارد قم شد و یکسره به سمت حرم رفته، دستور ضرب و شتم روحانیان و آیت‏اللَّه بافقی را صادر کرد. گفته اند خود ، شیخ بزرگوار را احضار و با سلاحی که در دست داشت به سر و صورت شریفش زد و او را به شدت کرد، در حالی که تنها ذکری که جناب شیخ بر لب داشت «یا صاحب الزمان» بود. 🌲رضاخان سپس دستور داد که آیت‏اللَّه بافقی را به شهر ری تبعید نمایند. سرانجام چند سال بعد این عالم مجاهد، پس از اخراج رضاخان از ایران به قم بازگشت. برخی از محققان، واکنش تند آیت‏اللَّه بافقی را نسبت به حضور زنان بی‏حجاب در حرم حضرت معصومه(سلام الله علیها) سببِ نزدیک به سال تأخیر در اعلام رسمی کشف حجاب می‏دانند. 🌺همچنین، شجاعت آیت‏اللَّه بافقی در رویارویی با رضاخان، تأثیر شایانی در حوزه علمیه قم بر جای نهاد به طوری که امام خمینی(ره) در درس اخلاقی که در دهه 1320-1310 در قم می‏دادند، آیت‏ اللَّه بافقی را نمونه‏ای ذکر می‏کردند که باید سرمشق قرار گیرد. امر به معروف با عمل، در زندان وضعیت زندان از گریه ها، ناله ها، مناجات و عبادات این مرد بزرگ متحول شد و به صورت مسجد درآمد؛ جمع زیادی از زندانیان تائب شدند و در اول وقت به امات ایشان نماز جماعت می خواندند. معظم له نیز پس از موعظه ایشان مانند یوسف صدیق آن ها را به توحید و خداپرستی دعوت می نمود. ⬅️ اینجا منتظر شماییم