eitaa logo
طب سنتی دکتر فاطمه مرادی🇮🇷🇵🇸
1.4هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
242 ویدیو
0 فایل
من دکتر فاطمه مرادی، پزشک و متخصص طب ایرانی (PhD-MD) هستم. همراهم باشید تا با بارداری سالم و سبک زندگی سالم در طب ایرانی آشنا بشید.🍃 نظام پزشکی: ۱۳۰۲۴۷ نوبتگیری ویزیت آنلاین: ۰۹۳۵۳۵۹۰۶۴۹ کانال های ارتباطی در لینک: zil.ink/drfamoradi
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر ساکن مشهد هستید، هم برای عزاداری و هم برای سخنرانی توسط مشاور خانواده (خانم اسدیان) میتونید به این مراسم برید. میزبان بخاطر دغدغه ای که در مورد مشکلات خانوادگی دارند، به جای خطیب، از مشاور خانواده دعوت کرده اند. چه میزبان خلاقی هستند!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤧 پیشگیری از آنفولانزا، کرونا و سرماخوردگی در طب سنتی در این ویدیو کوتاه از برنامه خوب سرخرگ شبکه چهار سیما، چند تا راه برای پیشگیری از سرماخوردگی براتون گفتم 😊 امیدوارم ویدیو رو ببینید ، در زندگی به کار ببرید و با عزیزانتون به اشتراک بذارید ⚘️ 〰️〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰️〰 🍁 دکتر فاطمه مرادی پزشک و متخصص طب ایرانی 🍁 🌐 drfamoradi.ir 🆔️ @drfamoradi 📌برای مشاهده تمامی کانال های ارتباطی با دکتر کلیک کنید: zil.ink/drfamoradi
اینها هم شربت‌های پسرها
آه از 🥺😔✌️ اللهم عجل لولیک الفرج
خیلی از خانم‌ها بعد از زایمان و شیردهی نیاز به دارند. @drfamoradi
خیلی از افراد قبل از اقدام به بارداری نیاز به بدن دارند. این متن، قسمتی از مقاله تقویت باروری در سایتم هست: https://drfamoradi.ir/blog/healthy-pregnancy/P1116-Enhance-fertility.html
پس دو گروهی که نیاز به دارند کیا هستند؟ @drfamoradi
هیچوقت جوشانده یا دمنوشهای رو نمیشه بطور عمومی تجویز کرد. چون پاکسازیها معمولا طولانی و چند ماهه هستند. @drfamoradi
عوارض گیاهان دارویی رو جدی بگیرید. @drfamoradi
*اینم یک داستان کوتاه خدمت شما، که نمی‌دونم نویسنده اش چه کسیه!* شب بود و وقت قصه گویی. دخترهارا به زور، با وعده قصه‌ای جذاب، از خانه همسایه مهربان بیرون کشیدم و راهی جای خواب شدیم. قصه جذابی که قرار بود شنیده‌شود، قصه چهار نسل گربه خانه پدری بود. هر کدام به نحوی آمده و به نحوی رفته بودند. مثلا یکی‌شان زیر تخت عمه‌ام زایمان کرده بود‌. کاملا بی‌خبر. بی هیچ جای خون یا مایع دیگری. موکت زیر تخت تمیز تمیز بود. باورتان میشود؟ ما زمانی فهمیدیم که صدای "میو"ی بسیار ریزی از اتاق عمه آمد و صدای جیغ پرده‌پاره‌کُنی از حنجره‌ عمه!! یقین دارم با آن جیغی که کشید زبان کوچک ته حلقش، مثل زنگوله گوساله رم کرده تکان میخورد! القصه؛ به سومین داستان گربه‌ها رسیدیم. همان گربه‌ای که نصف شب صدایش، زنگِ درِ گوش من و فائزه، خواهرم، را زده بود. صدایش خیلی خیلی ضعیف بود. مثل ناله‌‌ بچه ترسیده. با فائزه به حیاط رفتیم. بچه گربه‌ای دیدیم، نقلی! اندازه کف دست. به زور شاید یک روزه میشد. عمر‌ کوتاهش هنوز به او راه‌رفتن را یاد نداده بود. خیلی دلمان سوخت ولی کاری از دستمان بر‌نمی‌آمد. به همین جای قصه که رسیدم زهرا حرفم را قطع کرد: - پدر و مادرش کجا بودن؟ - نمیدونم! ولش کرده بودن حتما. متفکرانه لحظه ای مکث کرد: - محمد میگه بعضی از بچه ها پدر و مادر ندارن! پسر هشت‌ساله همسایه را میگوید. سرم را به نشانه تاکید تکان میدهم: - اره مامان. درست میگه. کمی دلهره دارم از ادامه دادن. کوتاه جواب میدهم. ولی او ول کن نیست: - پدر و مادرشون مُردن؟ فاطمه سه سال و نیمه با هیجان مرا تکان میدهد: - شایدم شهید شدن! آب دهانم را قورت میدهم: - اره شاید! زهرا سریع، طوری که رشته کلام را از دست ندهد میگوید: - خب کجا زندگی میکنند؟ مختصری از پرورشگاه و زندگی کودکان بی سرپرست میگویم و ادامه میدهم: - بعضی از آدما که خدا بهشون بچه نمیده، یا مریضن نمیتونن نی نی تو دلشون داشته باشن، میان و بچه هایی که بابا و مامان ندارن و میبرن خونه هاشون. میشن پدر و مادرشون. اینجوری بچه ها خیلی خوشحال‌تر میشن. لحظه ای به نقطه نامعلومی خیره میشود. استرس میگیرم. نکند خرابکاری کرده‌ام؟ تا زبان در دهان برچرخاند نفسم در سینه حبس میشود: - مامان! به نظرم باید یه بچه از پرورشگاه بیاریم! نفس حبس شده‌ام بیرون میپرد: - وا چرا؟؟ - چون به نظرم خدا به ما بچه نمیده! من سر همه نمازام دعا میکنم که خدا بهمون "آجی،داداش" بده ولی نمیده! - خب مامان باید صبر کنیم! - نه مامان. فردا حتما باید با بابا صحبت کنیم. خنده‌ام میگرد؛ ای بابا. حالا باید چه بگویم؟ ناگهان از دهنم در میرود: - آخه میدونی زهرا؟ من یکمی تپلی شدم. به نظرم لاغر بشم خدا "آجی،داداش" رو میذاره تو دلم. انگار میخواهم اثبات کنم که نه! من نازا نیستم! توبیخگرانه نگاهم میکند: عه! مامان! تو که میدونی، پس چرا اینقد میخوری؟؟؟ از این به بعد حواسم هست که دیگه زیاد غذا نخوری! فکر کنم رسما گند زدم! یک دفعه جرقه‌ای به ذهنش میزند: - مامان! باید ورزشم بکنی! از امروز صبحا باهم ورزش میکنیم! از سرزنش اطرافیان برای اضافه وزن فقط تورا کم داشتم!! حرصم میگیرد!! چند دقیقه‌ای سکوت مهمان خانه میشود. - بقیه قصه رو بگم؟ من میپرسم! ولی جوابی نمیشنونم. خوابیدند. قصه ناتمام ماند! دوست داشتم بگویم که ما برای گربه کوچولوی ناقلا خانه درست کردیم. به او با سرنگ شیر میدادیم ولی سه روز بعد مادرش آمد و او را بُرد. چشمانم را میبندم؛ از خدا میخواهم صبح فردا، چیزی از مکالمه امشب در ذهنشان نباشد، آمین!
دارم میرم به همایش سفیران سلامت در یکی از دبستانهای تهران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلاااام 🤗 روز کاری خود را چگونه آغاز کردید؟ با پیازداغ درست کردن عایا؟! من که نه...
غذای امشبمون چی میتونه باشه؟
اسنک، بدون پنیر یا قارچ میشه؟
با گوشت و رب خونگی و روغن
غذای مورد علاقه بچه ها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دفعه بعدی کدوم غذا رو بذارم؟! ۱. میگو و سبزیجات گریل ۲. پیتزا ۳. همبرگر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک پیشنهاد زیبا از دکتر عزیزی: هنر آسمانی زندگی کردن... *ایام فاطمیه تسلیت* 🖤 @drfamoradi
این عکس خونه یکی از دوستان است 😍 که این پیشنهاد رو عملی کردند؛ به قول خودشون: *سالهاست که خونه ی ما بیت الزهراست* 💚💚 *شبتون خوش و فاطمی* 🖤 @drfamoradi
29.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهادت حضرت فاطمه رو به همه شما عزاداران و محضر پسرشون امام مهدی (عج) تسلیت میگم. 🖤🖤 (نماهنگ بی مردم. مهدی رسولی) @drfamoradi