خاطرات علم قسمت ۸
📖 هدیه مقبول
دوشنبه ۱۳۵۵/۵/۲۵: عرض كردم، پريروز در نوشهر صحبت از صرفهجويي شد. بعد غلام [علم] به اين فكر افتادم كه امسال براي تولد والاحضرت همايوني يك عدد #رولزرويس تقديم ميكنم، نكند احياناً علياحضرت شهبانو بفرمايند والاحضرت را به اسراف و تبذير آشنا ميكنم، لازم نيست. آن وقت آبرويي پيش نوكرها براي غلام[علم] باقي نميماند. اين است كه از حالا خاطر مبارك را آگاه ميكنم و جسارتاً اجازه ميخواهم. فرمودند، اين يك مطلب خصوصي است، به كسي چه ربطي دارد؟ عرض كردم: زير سايهي اعليحضرت همايوني خيلي پول دارم. پارسال امر فرموديد پنجاه مليون تومان زمين به دولت فروختم. وقتي پول دارم نميتوانم خودم را به گدايي و ننه من غريبم كه معمول به ايران است، بزنم.(صص۲۰۴ - ۲۰۵)
https://eitaa.com/drm_mirshamsi