#بازگشت_به_کار
#قسمت_هفدهم
یکی دوهفته بعد از عکاسی دوباره رفتم سایت مطب رو چک کردم و دیدم عکس لنا رو گذاشتن تو سایت اما عکس من رو نه😮😮
همزمان نیکو حرف از این میزد که شفین بیشتر از تعداد مجاز، نیرو استخدام کرده و ..
منم که تو دوره آزمایشی کارم بودم.
تو آلمان شما هر کاری رو که شروع کنید حتی اگر مدیر عامل یک شرکت بزرگ بشید شش ماه اول کارتون دوره آزمایشیه و قوانین خاص خودش رو داره و هر دوطرف خیلی راحت میتونید از ادامه همکاری منصرف بشین...
با خودم فکر میکردم یعنی چی شده که عکس من رو نگذاشتن؟ از یه طرف خوشحال بودم چون به دلائلی دلم نمیخواست عکسم تو سایت باشه از طرفی میگفتم یعنی میخوان من رو اخراج کنن؟؟
یه حس شک و بلاتکلیفی عجیبی بود.....
چند روز بعدش رفتم از مدیر داخلی یه سوال بپرسم در مورد کار و بعدش دلم رو زدم به دریا و علت اون ماجرا رو پرسیدم
اظهار بی اطلاعی کرد و خودش رو متعجب نشون داد و گفت حتما مشکل فنی بود...🤷🏻♀️🤷🏻♀️
گذشت تا هفته بعد تو جلسه پزشکان مطب شفین بی مقدمه رو کرد به من و گفت تو چون با لباس مشکی عکس گرفتی و پوشش سرت هم مشکیه کانترست خوبی نداره عکس و بعدا باید مجدد با روپوش سفید عکاسی بشی برای همین عکست رو نگذاشتیم!!!!!!!!
من رو میگی دلم میخواست کله اون مدیر داخلی که اون روز اون همه ماجرا درست کرد سر لباس رو بکنم😖
ولی ته دلم حرفشون رو باور نکردم، دیگه هم خبری از عکاسی مجدد نبود
مشکلات ما با لنا همچنان ادامه داشت و روز به روز شدید تر میشد.
بدون استثنا هر روز سر کار گریه میکرد گاهی چند بار در روز حتی...
کارش رو خوب انجام نمیداد، اصلا نمیفهمیدیم این چطور دندانپزشکی هست که کار منشی رو هم نمیتونه انجام بده ...
این وسط با هر اشتباهش نیکو هم حسابی لهش میکرد یه چیزی میگم یه چیزی میشنوید
نمیتونم بگم تقصیر کدومشون بیشتر بود .
لنا کار نابلد پر مدعایی بود که تو رفتارش گستاخی و بدجنسی رو به راحتی می دیدی اما از اونطرف رفتار نیکو هم انسانی نبود خیلی تحقیرش میکرد...
حالا تصور کنید این نیکو بود که به لنا کمک کرده بود از یونان بیاد آلمان.
و در واقع لنا بعد خدا همه زندگی و کارش تو آلمان رو مدیون نیکو بود
از اون طرف من و لنا تقریبا هم سن بودیم و کارمون رو تازه تو مطب شروع کرده بودیم و مدام باهم مقایسه میشدیم
نیکو عجیب من رو میزد تو سر لنا🤦🏻♀️
کانال #دکتر_موتا در ایتا
https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef