eitaa logo
Dr.Mutter
29.3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
691 ویدیو
2 فایل
مادر. دندانپزشک. ساکن آلمان. از واقعیات مینویسم... نشر مطالب فقط با ذکر منبع. راه ارتباطی: @dr_mutter ادمین به قدر امکان پاسخگو هست تبلیغات: https://eitaa.com/dr_mutter_werbung
مشاهده در ایتا
دانلود
این داستان، ... روز جمعه صبح زود پروازم بود از تهران به کلن/آلمان چند روز قبلتر با بچه ها و مامانم رفته بودیم تهران برای انجام کارهای باقی مونده که چند باری هم راجع به هتل محل اقامتمون براتون نوشتم. رسید شب جمعه... از قبل هماهنگ کرده بودم یه ون بیاد دنبالمون تا با چمدون ها بریم فرودگاه امام خمینی ۵ صبح حاضر و آماده راهی شدیم، با همه سختی هایی که میتونید تصور کنید سفر با دوتا بچه کوچولو و یه خانم باردار داره. رسیدیم فرودگاه... اگر این سالهای اخیر از فرودگاه امام سفر کرده باشین حتما میدونید که مدتیه بخش حمل بار رو جمع کردن. یعنی دیگه اون آقایونی که همیشه بودن و تو برداشتن و گذاشتن چمدون کمک میکردن نیستن و شما خودتون باید بارتون رو جابه جا کنید که خب برای من مقدور نبود. اینجور مواقع شما ناچارید برین سراغ خدمات ویژه فرودگاهی و به ازای هر مسافر یه هزینه زیادی رو اضافه بپردازید، تا از خدماتشون مثل جابه جایی بار و گرفتن کارت پرواز و بوفه آزاد بهره ببرین و خب من ناچارا همه اینها رو از قبل هماهنگ و پرداخت کرده بودم. وارد فرودگاه که شدیم، چمدونها رو پیاده کردیم و تحویل دادیم، پاسپورت ها رو هم، درگیر وزن کردن بار بودم که مسئول تشریفات اومد و گفت پروازتون کنسله که، شما اطلاع نداشتین؟؟!!!!!!!! شوکی که در لحظه بهم وارد شد گفتنی نیست، اول از همه فکر کردم ما روز و تاریخ پرواز رو اشتباه کردیم، اما اشتباهی در کار نبود، پرواز کنسل شده بود بدون اینکه آژانس آلمان زحمت بکشه و به ما اطلاع بده. تو یه لحظه از ذهنم گذشت این همه سختی و استرس سفر و شب نخوابیدن ها، هزینه بلیط مشهد تهران، هزینه اضافه بار داخلی، هزینه هتل، ترانسفر فرودگاه و حتی همین خدمات ویژه هیچ و حالا دوباره همه این مسیر رو باید برگردم مشهد و دوباره بلیط بگیرم برای وقتی که معلوم نیست کیه؟!! اصلا من تو آخرین فرصت های مجاز پرواز در دوران بارداری بودم. (قبل از اینکه آلمان بلیط بگیرم از نمایندگی ایران ایر در آلمان پرسیده بودم تا چند هفتگی بارداری پرواز مجازه و حالا فقط دو هفته تا اون موقع زمان داشتم.) همه اینا به کنار، دکتر ارنست از دو ماه پیش مرخصی امروزشون رو هماهنگ کرده بودن و دیگه تا آخر سال حتی یک روز هم مرخصی نداشتن که بیان دنبال ما. حتی چند وقت پیش، همون روز جلسه مهمشون که براتون نوشتم، هم مرخصی نگرفته بودن با همه سختی و استرسی که داشت تا بتونن امروز رو مرخصی بگیرن و حالا... به هیچ عنوان نمیتونم استرسی که بهم وارد شد رو در قالب کلمات بیان کنم، اما دیدم چاره ای نیست و نمیشه دست رو دست گذاشت، چمدون ها رو همونجا گذاشتم و ماشین گرفتیم با مامانم و بچه ها رفتیم سالن اصلی فرودگاه، دفتر نمایندگی ایران ایر تا ببینم برای کی بلیط مجدد هست. که جواب اومد حداقل تا هفته دیگه پره و این برای سن بارداری من فاجعه بود، رسما اجازه پرواز رو از دست میدادم ادامه دارد... کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef انتشار مطلب فقط با ذکر منبع
این داستان، ... ساعت شده بود هفت صبح، بچه ها کلافه، بدخواب و گرسنه بودن... مسئول ایران ایر میگفت به ما ربطی نداره آژانس به شما خبر نداده که پرواز کنسله، برین از خودشون شکایت کنید... گفتم بلیط جدید؟ گفت امشب ساعت دو یه پرواز به فرانکفورت هست که اونم البته پره. وضع من رو با دوتا بچه که دید دلش سوخت و گفت امروز که جمعه است معلوم نیست همکارهای دفتر مرکزی بیان سرکار. تا ۹ صبح صبر کنید بعد من براتون زنگ میزنم اگر اومده بودن می پرسم ببینم میشه بلیط جور کرد یا نه! بچه ها رو بردم کافی شاپ و صبحانه گرفتم که مسئول ایران ایر زنگ زد بدون اینکه حتی بتونم یه لقمه بخورم سراسیمه خودم رو رسوندم به دفترش. میدونستم چندین مسافر دیگه هم مثل من خبر نداشتن و الان دنبال بلیط هستن. پرسیدم خبری شده؟ جا باز کرده پرواز؟ گفت نه، الان دیدم بیزینس کلاس فقط سه تا جا میده گفتم اول به شما بگم چون اونم ممکنه هر لحظه پر بشه. بلیط بیزینس کلاس یعنی دوباره تقریبا اندازه بلیط اولیه پول بدی، تقریبا قیمتش دوبرابر میشه که خب پول کمی هم نبود اصلا. مستاصل بودم، مسئول دفتر مرکزی نیومده بود از این طرف هر آن احتمال میرفت که این سه تا جا هم پر بشه، هزینه زیاد بلیط، مرخصی دکتر ارنست، سن بارداری، بی جا و مکانی تو تهران، دوباره بلیط مشهد پیدا کردن برای سه نفر که خودش کار سختی بود، استرس و ریسک پرواز های اضافی غیر از هزینه شون و هزار یک حساب کتاب دیگه تو سرم بود اما خدایی هیچ جوره دلم راضی نمیشد اون پول بیزینس رو بدم نه فقط چون خیلی زیاد بود، چون پول زور بود. به نظرم ایرلاین ایران ایر که پروازش کنسل شده غیر از عذرخواهی وظیفه داره برای همه مسافرها با همون قیمتی که پرداخت کردن اولین بلیط رو ارائه بده، اما اینا نه تنها عذرخداهی نکردن با کلی منت یه بلیط دوبرابری هم میخواستن بهم بفروشن. با دکتر ارنست مشورت کردم، گفتن واقعیت ها رو ببین و بلیط رو بخر، چاره ای نیست. ادامه دارد... کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef انتشار مطلب فقط با ذکر منبع
این داستان، ... واقعا هم چاره ای نبود، مسئول فروش دفتر مرکزی نیومده بود سرکار و نماینده ای هم که جلو من بود انگار که بخواد زنگ بزنه به رییس جمهور میگفت وا، صبح جمعه زنگ بزنم به موبایلش؟ مگه میشه!! میخواستم بگم مگه میشه و بلا! یا طرف شیفت داره و نیومده که باید جواب بده یا معلوم میشه ایران ایر روز جمعه با این همه پروازی که داره مسئول کشیک نگذاشته بازهم مشخص میشه از کی باید شکایت کرد... اما خب ترسید و زنگ نزد و من ناچار شدم اون بلیط گرون رو به زور بخرم. دوباره ماشین گرفتیم و برگشتیم به سالن خدمات ویژه... بهشون گفتم پروازم به جای صبح شده دو شب و من باید تا اون موقع اینجا بمونم.( در حالت عادی شما فقط سه ساعت اجازه دارین تو سالن بمونید) گفتن برای شما مشکلی نداره اما همراهتون( مامانم) باید سر سه ساعت برن. 😐 دوباره رفتیم سراغ پروسه تحویل دادن بار و پاسپورت ها که مسئول خانومی که اونجا بود پرسید باردارین؟ گفتم بله گفت نامه پزشک و سونوتون رو بدین که تحویلش دادم و اینبار با خیال راحت وارد سالن شدیم، غافل از اینکه... ادامه دارد... کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef انتشار مطلب فقط با ذکر منبع
این داستان، ... غافل از اینکه چه ماجراهایی در انتظارمه🤐 ۱۴ ساعت استرس و دلهره و اعصاب خوردی... ساعت شده بود حدود هشت و نیم صبح که وارد سالن شدیم بعد اون همه استرس بالاخره نوبت صبحانه خوردن من شده بود. مشغول چای خوردن بودم که مسئول ایران ایر اومد سروقتم... -شما تو این هفته بارداری به غیر از نامه پزشک خودتون باید اجازه پزشک ایران ایر رو هم میگرفتین😮 خودش ادامه داد حالا من مدارکتون رو فرستادم برای بخش مربوطه تا نظرشون رو بدن و بعد هم رفت... یک ساعتی ازش خبری نبود و من به خیال اینکه اگر مشکلی بود خودش میومد سروقتم با بچه ها مشغول بودم اما از شما چه پنهون ته دلم یه استرسی داشتم. از اون طرف کلی وسیله بود که باید با خودم می بردم آلمان که به خاطر محدودیت بار نتونسته بودم بیارم و گذاشته بودم مشهد اما حالا روی این بلیط بیزینس من اجازه داشتم ۴۵ کیلو بار بیشتر با خودم ببرم. همون اول صبح جمعه وقتی بلیط رو خریده بودم زنگ زدم مشهد به خواهرم که چرا خوابیدی؟؟ بیدار شو و برو لطفا همه اون وسائل رو بریز تو دوتا کارتن و ببر فرودگاه و یه جوری پست کن که برسه سالن تشریفات فرودگاه امام دست من🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️ بیچاره خواهرم که خواهر من شده😫😅 ادامه دارد... کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef انتشار مطلب فقط با ذکر منبع
این داستان، ... نمیدونم چی شد که دوباره برگشتم به سالن تحویل بار و همون آقای مسئول ایران ایر رو دیدم که گفته بود نامه پزشک معتمد لازمه ... پرسیدم چه خبر؟ که گفت من زنگ زدم اطلاع دادم و منتظر خبر هستم و اونجا بود فهمیدم که نه بابا هنوز مشکل حل نشده همونجا منتظر موندم تا ببینم چه خبری میشه ... ده دقیقه ای گذشته بود و خبری نشده بود که همون آقا گفت بهتره شما برین تو سالن پذیرایی چون اینجا هوا سرده گفتم استرس دارم و ترجیح میدم همینجا منتظر باشم، نمیدونم قیافم چه شکل بود که جیب هاش رو گشت و یه شکلات پیدا کرد آورد داد به من گفت این رو بخورین حالتون بد نشه حالا... خسته و بی خواب بودم، پرواز اولیه ام کنسل شده بود، برنامه های دکتر ارنست به هم خورده بود، استرس سن بارداری و اجازه پرواز دیگه چیزی نبود که بتونم تحمل کنم اونم در شرایطی که چند بار این موضوع رو چک کرده بودم. از اون بدتر این بود که فهمیدم اینجا هم چون جمعه است مسئول مربوطه سر کارش نیست. هرچی منتظر شدم خبری نشد، ترجیح دادم برگردم به سالن اصلی، گفتم پس هر خبری شد بهم اطلاع بدین. از اونطرف خواهرم مدام تماس میگرفتن فلان وسیله رو هم میخوای؟ اینم بگذارم؟ اونم بگذارم؟ و من با چه حالی جواب میدادم... گذشت تا اینکه یکی دیگه از افراد ایران ایر اومد تو سالن پیش ما و گفت به شما اجازه پرواز ندادن و نمیتونید سفر کنید... کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef انتشار مطلب فقط با ذکر منبع
این داستان، ... آب یخی بود که ریخته بودن روی سرم حرفش هیچ جای اما اگری نگذاشت باز نمیدونم تو چهره من چی دید که نشست پیش ما و شروع کرد به توضیح که با آقای دکتر فلانی صحبت کردیم و اون گفته نه. این وسط یه مشکلی هم وجود داشت، سونو، سن بارداری من رو اشتباها دو هفته جلوتر نشون میداد اما من چون دیده بودم که باز هم طبق حرف خودشون موقع خرید تو محدوده مجازه بهش اهمیتی نداده بودم و همون الان شده بود برام قوز بالا قوز سعی کردم مسئله رو از نظر پزشکی توضیح بدم که چرا همچین اتفاقی افتاده و بقیه مدارکی که از قبل داشتم که سن درست بارداری رو نشون میداد رو بیارم اما قبول نمیکرد در نهایت راضی شد شماره همون آقای دکتری که گفته نه رو بهم بده تا باهاشون صحبت کنم ایشون هم از سنگ سخت تر هرچی من توضیح میدادم از نظر پزشکی انگار کمتر متوجه منظور من میشدن. آخر بهشون گفتم ببخشید شما پزشکید که گفتن نه🤦🏻‍♀️ خب برادر من از اول بگو ایشون مسئول قسمت پزشکی ایران ایر بودن که میگفتن مدارک من رو برای یکی از پزشک ها فرستادن و ایشون هم لطف کرده روز جمعه ای نگاه کرده و گفته نه اجازه نداره و من دوباره با خودم فکر میکردم چرا خط هوایی به بزرگی ایران ایر روز جمعه با این همه پرواز داخلی و خارجی یه پزشک کشیک نداره؟؟ که همه در حال لطف کردن هستن🤷🏻‍♀️ هرچقدر گفتم بابا قضیه پزشکیه شماره یکی از پزشکان مسئولتون رو بدین من باهاشون صحبت کنم خودم توضیح بدم که قبول نمیکردن. گفتم یکی از پزشک هاتون با هزینه من بیاد اینجا شرایط و مدارک رو ببینه و اون وقت نظر بده و باز تو دلم میگفتم چرا واقعا یه پزشک کشیک نباید سر کار باشه؟؟ چند سری با این جناب مسئول پزشکها تلفنی صحبت کردم و هر سری به هزار روش سامورایی این مسئول سخت از سنگ رو راضی میکردم با پزشک های ایران ایر تماس بگیره حتی گفتم الان خودم برم یه بیمارستان دوباره معاینه و سونو بشم با تاریخ صحیح براتون بیارم چون هنوز تا دو شب که پرواز منه وقت زیاده! اما قبول نکردن حالا اینا به کنار، این اقای مسئول پزشکان ایران ایر در تمام دفعاتی که با من تلفنی صحبت کردن حتی یک عدد دقیق هم نتونستن بگن که بالاخره تا چند هفتگی مجازه پرواز؟ هر بار یک عدد🥴🥴 بعد هم آب پاکی رو ریختن رو دستم که نمیشه خانم که نمیشه. اگر پرواز مجبور به لندینگ "همون فرود اومدن خودمون" بشه کی میخواد هزینه این فرود رو تقبل کنه؟؟! شما سریعتر تا وقت داری برو شرکت ترکیش بلیط بخر چون اونا تو هفته شما اجازه پرواز میدن🤦🏻‍♀️ یعنی بحث اصلا بحث خطر بارداری نبود فقط بحث هزینه بود. وگرنه پزشک خودم هم چندین بار تاکید کردن پرواز برای شما خطر و مشکل اضافه ای ایجاد نمیکنه. کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef انتشار مطلب فقط با ذکر منبع
این داستان، ... هیچ امیدی نبود... دوباره ماشین گرفتم و رفتم ترمینال اصلی فرودگاه تا ببینم اوضاع بلیط های ترکیش و قطر ایرلاین چطوره یادتون نره که به خاطر بحث مرخصی دکتر ارنست من باید هر طوری که میشد تا آخر شب حداکثر پرواز میکردم راستش اصلا دلم با این دوتا ایرلاین نبود، البته اون لحظه و تو اون شرایط دیگه مشکلی با خارجی بودنش نداشتم ولی این شرکت ها ترانزیت دارن و برای فردی تو شرایط من اونم با دوتا بچه کوچک ترانزیت خیلی سخته. ترکیش یه پرواز داشت با ۱۲ ساعت توقف تو ترکیه، تازه اگر از قیمت خداتومنیش بگذریم. شما وقتی پرواز خارجی رو یکطرفه بخواین بخرین نصف بلیط رفت و برگشت پول نمیدین بلکه حدودا یه چیری بین ۶۰ تا ۸۰ درصد بلیط دوطرفه باید هزینه کنید بسته به شرایط پرواز. ۱۲ ساعت توقف و اون همه هزینه!! حقیقتا تصمیم گیری سختی بود و نمیدونستم باید چیکار کنم رفتم دفتر ترافیک ترکیش تا شرایط پرواز در بارداری رو بپرسم. خیلی راحت یه فرم سه صفحه ای رو برام ایمیل کرد و گفت این رو میدین پزشکتون امضا کنه و برای ما میارین و دیگه مشکلی نیست، میتونید سوار بشید. همین.... فقط همین... لازمه بگم از شدت بهت و خشم و حرصی که در اون لحظه داشتم... دلم میخواست هرچی حرف ناپسند تو عمرم یاد گرفتم نثار ایران ایر کنم، شاید هم کردم یادمه یه چند باری گفتم ایران ایر بی مسئولیت. نماینده های شرکت قطری نبودن ولی دفتر فروششون گفت بلیط دارن با دو ساعت ترانزیت و قیمتی مناسب تر. به هر حال باید صبر میکردم تا ۸ شب تا نماینده هاش بیان و قوانین پرواز در بارداری رو بپرسم... دوباره برگشتم با همون ماشین و راننده اش که تمام مدت همراهی وکمکم میکرد سالن تشریفات نزدیک های ظهر بود و ما از قبل به هوای اینکه پروازمون صبحه برای مامانم بلیط برگشت تهران مشهد رو ساعت ۱۵ چارتری خریده بودیم و من با خودم فکر میکردم اگر مامان برن من چه کنم؟؟ از اون طرف خواهرم و همسرشون رسیده بودن فرودگاه مشهد و میخواستن بسته های من رو پست کنن در حالیکه هیچ کورسوی امیدی برای پروازم نبود و اگر قرار بود برگردم مشهد همینطوری کلی اضافه بار داشتم دیگه اگر بسته های جدید هم میومد که میشد قوز بالاقوز. اونا معطل مونده بودن تو فرودگاه تا ببینن بسته ها رو پست کنن یا نه و من مونده بودم اینطرف معطل تا ببینم چه فرجی از آسمون میرسه. این وسط شیفت کارمندهای فرودگاه هم یه سری از صبح عوض شده بود و سری دوم اومده بودن سرکار و همه خبر من و مشکل پروازم رو میدونستن. یه جوری بود هرجا می رفتم و با هر مسئولی میخواستم صحبت کنم، هنوز دهن باز نکرده میگفت شما همون خانوم بارداری هستین که ...🤦🏻‍♀️ تا اینکه یه نفر بهم گفت حالا که پزشک کشیک نیست تصمیم گیری با سرتیم خدمات ویژه است، خانم فلانی. برو با اون صحبت کن. دوباره ماشین گرفتم و رفتم سالن اصلی... و با خودم فکر میکردم یعنی ایران ایر داره همه این سختگیری ها رو میکنه تا به من باردار استرس کمتری وارد بشه و در شرایط خطر قرار نگیرم؟؟ من که چند برابر یک پرواز امروز استرس کشیدم و حرکت کردم و ... اخ که چقدر ما آدم ها هم تو زندگی هامون رفتارهایی داریم که نقض غرض میکنه ادامه دارد... کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef انتشار مطلب فقط با ذکر منبع
این داستان، ... رفتم دفتر خدمات ویژه، اینبار هم راننده ماشین همراهیم میکرد خود اون خانم نبود اما یه آقایی نشسته بود. از پشت شیشه باجه مربوطه فقط بالای موهاش رو میدیدم، بهش گفتم ببخشید آقا من با خانم ... کار دارم برای شرایط پرواز سوال داشتم گفت شما همون خانمی هستین که باردارین و ...🤐 پزشک ایران ایر زنگ زده و گفته شما اجازه پرواز ندارین اخ که اگر اون پزشک رو من، رو در رو میدیدم. سرِ شیفت و کشیکش نیومده اما خوب تونسته همه جا زنگ بزنه و مانع کار من بشه. گفتم بله همونم اما میخوام با خانم فلانی صحبت کنم، لطف کرد و با گوشی خودش زنگ زد صحبت کردم، خانم خوبی بود، شرایط رو توضیح دادم، علت اختلاف تاریخ سونو رو هم گفتم. گفتم میتونم برم تو شهر و دوباره سونو بدم، گفتم بابا پزشکتون با هزینه من بیاد فرودگاه شرایط رو ببینه، گفتم اصلا حاضرم امضا بدم اگر پرواز مجبور به نشستن شد هزینه اش با خود من. گفت اون امضا رو که در هر حال اگر حتی از اول هم اجازه پرواز بهت میدادن، باید میدادی که مسئولیت همه چی با خودته🤐 آخ ایران ایر آخ ایران ایر از صبح هزار بار یک جمله ای اومده بود سر زبونم اما قورتش داده بودم و نگفته بودم دوباره اومدم بگم که قورتش دادم و به جاش تو دلم به خودم گفتم هنر این نیست که... خانم ... گفت باشه من یکبار دیگه با پزشک تماس میگیرم و نظرش رو میپرسم اما چون پزشک تو موضوع شما نظر داده دیگه تصمیم گیری با من نیست، قرار شد منتظر خبرش بمونم. تو این گیر و دار بود که دکتر ارنست زنگ زدن و گفتن دیگه هیچ کاری نکن فقط برو یک گوشه بشین و تا ۷ شب صبر کن. ساعت الان چند بود؟ ۲ ظهر ادامه دارد... کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef انتشار مطلب فقط با ذکر منبع
این داستان، ... ولی مگر صبر کردن و کاری نکردن تو اون شرایط بدون اینکه هیچ چیزی بدونی کار آسونی بود؟ اصلا مگر ممکن بود؟ من قرار بود منتظر تلفن خانم ... باشم اما دستور از بالا اومده بود و لازم الاطاعه بود. دوباره با همون ماشین برگشتم سالن تشریفات پیش مامانم و بچه ها. مامانم که پروازشون رو نرفتن و کلا بلیطشون سوخت ... دکتر ارنست یکمی بعد دوباره زنگ زدن و گفتن دیگه هیچ کاری نکن با کسی هم صحبت نکن، ان شالله که مشکل حل میشه. صبر کن تا ساعت ۷. خیلی تو زندگی دیدم که کارهای نشد رو شدنی کردن ولی راستش ته دلم به این یکی امیدی نبود. اما خب چاره ای هم جز صبر نبود. باز خوبه مامانم بودن وگرنه که من دق کرده بودم خواهرم زنگ زدن و گفتن اگر میخوای بسته ها امشب به دستت برسه الان آخرین فرصته، بفرستیم یا نه وگرنه دیگه پستی امشب نمیاد... وای هنوز اونا فرودگاه بودن😫 یه لحظه چشمام رو بستم و باز کردم و گفتم بفرستین. من که اینقدر هزینه کردم،( شما بخونید ضرر) اینم روش. و بسته ها ارسال شد... خسته بودم و گرسنه، کمی نهار خوردم، نفهمیدم بچه ها چیزی خوردن یا نه. مامانم بهشون رسیدگی می کردن. یادم رفت این رو بگم این وسط ها یه وقتی رفتم وضو گرفتم و نماز ظهر و عصر بخونم با اون حال پریشون و فکر به هم ریخته که همون اوائل نماز یه خانوم بلوز شلواری با موهای مش کرده و فقط با یه کلاه پسرونه طور از اینا که جلوش یه لبه بلند آفتابگیر داره و پشتش از این دکمه های تنظیم، بدون روسری با ناخن های کاشت و شلوار کوتاه اومد وایستاد به نماز خوندن😯 تو نماز گفتم خدایا من کم خودم حواسم پرته الان از نماز و باید جون بکنم که توجهم به تو باشه اخه این چه صحنه ای بود جلوی من دیگه من چجوری تو نماز روی تو تمرکز کنم🤦🏻‍♀️ بعد نماز دیگه نمیتونستم کفش هام رو بپوشم، پاهام از شدت ورم تو کفش میسوخت دلم میخواست کفش هام رو در بیارم و پا برهنه راه برم البته که یه جاهایی هم این کار رو کردم واقعا دیگه جسمم همراهی نمیکرد دکتر ارنست دوباره زنگ زدن و گفتن با یکی از مسئولین رده بالای فرودگاه صحبت کردن و شرایط رو توضیح دادن، درک کرده و گفته که با مسئولیت خودش من رو سوار میکنه فقط باید صبر کنیم تا شیفت قبلی ها عوض بشه یعنی همون ساعت ۷. این وسط این رو هم اضافه کنم ما هیچ کس رو تو فرودگاه و ایرلاین نمیشناختیم، یعنی کوچکترین آشنایی و به اصطلاح پارتی نداشتیم جز خدا. ادامه دادن که تو این فاصله از دکترت یه گواهی بگیر که توش این و این و این و این و هزارتا این دیگه نوشته باشه.( البته همه این " این " ها توضیحاتی علمی بود برای مجاب شدن آقای مسئول ) . قبلش هم یه زنگ به این آقای مسئول بزن، شماره اش رو هم برام فرستادن. حالا کی روش میشد به دکترش بگه دوباره یک گواهی به این مفصلی بده اونم روز جمعه سر ظهر😫 اول زنگ زدم به اون آقای مسئول... خیلی مودب و مهربون بود و توضیحات لازم رو داد. گفتم اگر این گواهی رو من بیارم دیگه کارم قطعی درست میشه؟ گفت بله صد در صد! و من دست به دامن مامانم شدم که زنگ بزنین به دکترم( دکترم از دوستان مامانم بودن) و ازشون این گواهی رو بخواین. حقیقتا برای مامانم هم سخت بود زنگ زدیم و دکترم گواهی رو نوشتن و عکسش رو فرستادن و من هم فرستادم برای اون آقای مسئول... دیگه بریده بودم، دوباره رفتم تو نماز خونه تا رو زمین دراز بکشم بلکه کمی از درد کمرم کم بشه محمد مهدی روی مبلهای سالن خوابش برده بود و زهرایاس مشغول تماشای شبکه پویا بود شده بود ساعت های چهار و پنج تازه چشمام گرم شده بود که دکتر ارنست زنگ زدن... کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef انتشار مطلب فقط با ذکر منبع
این داستان، ... دکتر ارنست زنگ زدن و گفتن اون آقای مسئول رده بالا گفته نمی تونم هیچ کاری بکنم شرمنده😐 تو یه لحظه هم اوج ناامیدی و استرس رو تجربه کردم چون واقعا آخرین راه حلمون بود هم اوج خشم و عصبانیت رو چون قبل از روانداختن به دکترم ازش پرسیده بودم که اگر این گواهی رو بیارم قطعا دیگه درست میشه کارم و اون هم با لحنی کاملا مطمئن بهم اکی داده بود اما فقط یه جمله گفتم هرچی خیره فکر کنم همه تجربه کرده باشیم تو اوج خواب الودگی یکی بهمون خبر بد بده انگار زهرش بیشتر میشه حال خیلی بدی داشتم، خستگی جسمی و روحی، خواب آلودگی، سردرد، درد چه کنم چه کنم و ... ساعت گمونم حدودهای پنج و شش بود که با خودم گفتم تا الان دیگه شاید مسئولهای قطر ایرلاین اومده باشن بهتره برم سالن اصلی و شرایط پرواز در بارداری رو بپرسم. دوباره ماشین گرفتم و رفتم ترمینال اصلی، راننده یه آقای دیگه بود که باز هم همراهیم کرد و رفتیم ترافیک قطر اونجا هم من مجاز به پرواز بودم و همون امضا پزشکم پای فرم های خودشون کافی بود، البته که اصل فرم رو میخواستن نه عکس یا کپی که خب اونطوری من به پرواز اون شب نمیرسیدم چون دیگه دیر شده بود. و باز من دلم میخواست یه جمله ای رو در مورد ایران ایر بگم که دوباره زبونم رو گاز گرفتم با خودم فکر میکردم تو اون همه بدو بدو های قبل سفر تو مشهد چقدر من وقت گذاشتم یه روز رفتم سونو یه روز رفتم پیش دکتر زنانم معاینه و گواهی گرفتم برای ایران ایر و الان همه اش بی فایده شده یود آخ ایران ایر آخ ایران ایر... دست از پا دراز تر برگشتم سالن تشریفات و داشتم فکر میکردم که حالا چه کنم که دکتر ارنست دوباره زنگ زدن و گفتن نامه دکترت رو برام بفرست یه نامه هم از متخصص رادیولوژی میخوایم( سونوگرافی) که توش سن درست بارداری رو نوشته باشه و زمان درست زایمان و ... تونسته بودن شماره یکی از پزشک های ایران ایر رو پیدا کنن و باهاش صحبت کنن اونم هم نامه متخصص زنان میخواست، هم گزارش سونو هم میخواست تلفنی با دکتر زنانم صحبت کنه. حالا اینکه این آقای دکتر ایران ایر خودش چند بار آب پاکی رو ریخته بوده رو دست دکتر ارنست و باز اونا چجوری راضیش کردن خودش بماند برای منم درست و حسابی تعریف نکردن فقط میدونم که اونم واسه خودش مثنوی بوده... البته که دکتر ارنست خدای رضایت گرفتن های سخت هستن، از منم همینجوری بله گرفتن دیگه😉🤣 مشکل فعلی تو ذهنم بزرگتر از قبل شده بود حالا من غروب جمعه ای به کدوم دکتر بگم گزارش سونو میخوام؟! چجوری به دکتر زنامم بگم زنگ بزنید به دکتر ایران ایر😥 اول قرار شد زنگ بزنم به دکتر ایران ایر و خودم باهاش صحبت کنم که انجام شد دکتر خوش برخورد و مهربون اما بدقلقی بود باید خیلی مراقب حرفات باهاش میبودی هر آن احتمال داشت بگه کلا اجازه نمیدم که نمیدم، دکتر ارنست هم از قبل بهم هشدار داده بودن... گفت چرا از صبح به خودم زنگ نزدی و من دلم میخواست زار بزنم و بگم که من خودم رو کشتم تا شماره یه پزشک رو مستقیما گیر بیارم اما کسی بهم نداد تو قدم دوم زنگ زدم به دکتر زنانم که از دست مسئولهای ایران ایر و تصمیمات غیر علمی پزشکانش و استرسی که بهم داده بودن بدجوری عصبانی بودن و خواهش کردم با دکتر ایران ایر صحبت کنن گفتن باشه بگو به من زنگ بزنه و من باز با کلی مِن مِن و شرمندگی گفتم خانم دکتر میشه خودتون باهاشون تماس بگیرین؟ که بنده خدا جا خوردن ولی قبول کردن تلفن رو قطع کردم و مشغول پیگیری نامه سونو شدم ... چند دقیقه ای نگذشته بود که دکتر زنانم زنگ زدن و گفتن زنگ زدن به پزشک ایران ایر و باهاش صحبت کردن و دعواشون شده و آقای دکتر تلفن رو قطع کرده🤐🤐 حال من رو خودتون تو اون لحظه تصور کنید دیگه، بگذارین من هیچی نگم... ادامه دارد... کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef انتشار مطلب فقط با ذکر منبع
این داستان، ... در لحظه فقط به مامانم نگاه میکردم با دکترم حرف می زدم و تشکر میکردم چون واقعا خارج از وظیفه شون لطف زیادی کرده بودن و من هم تو دلم کاملا به عصبانیتشون حق میدادم و همزمان به این فکر میکردم که به دکتر ارنست چی بگم🤐😥 تلفن که تموم شد به معنای واقعی چند لحظه ای تو بهت و شوک بودم... تصمیم گرفتم اول زنگ بزنم به اون آقای دکتر ببینم اوضاع در چه حد خرابه؟ یه بوق... دو بوق... سه بوق... تو دلم گفتم تموم شد این دیگه تلفن ما رو دیگه جواب نمیده... که یک دفعه صدا اومد الو... و من شروع کردم به توضیح و توجیه و شرح دلایل رفتار دکترم و در یک کلمه ماست مالیزاسیون! و بالاخره از دلش درآوردم و طبق صحبت قبلیش قرار شد علاوه بر نامه دکتر زنان گزارش سونوگرافی رو هم براش بفرستم. تو این فاصله با دکتر سونوگرافیم که اوائل ایران اومدنم رفته بودم پیششو تماس گرفتم و شرایط رو توضیح داده بودم بیرون و تو راه منزل بودن قرار شد هر وقت رسیدن خونه برام بنویسن و بفرستن. داشتم همین ها رو به اقای دکتر ایران ایر میگفتم که گفت ببین من گزارش رو تایپی میخوام ها نه دست نویس😮 خدایا این رو دیگه کجای دلم بگذارم؟ حالا من چطور به خانم دکتر بگم بشینید این وقت شب تایپ کنید بعد تو سر نسخه پرینت بگیرین؟ اصلا نمیدونم پرینتر دارن یا نه. تنظیم کردن پرینتر رو سایز سر نسخه کار آسون و روتینی نیست و .... اونم دکتر من که دوتا بچه کوچک دارن و الان بالاخره درگیر بچه هان. ولی چاره ای نبود،گفتم باشه. زنگ زدم دوباره به خانم دکتر... گفتن من پرینترم خرابه، همسرم هم الان نیست و من همچین شرایطی ندارم... حتی الان هپ موقع نوشتنش نفس عمیق کشیدم از حجم فشار و استرس و اعصاب خوردی حالا چه زمانیه؟ جمعه حدود هفت هشت شب که دیگه معمولا هیچ تایپ و تکثیری هم باز نیست... گفتم خانم دکتر بی زحمت فعلا متن دست نویس رو برام بفرستین با عکس سر نسخه خالی تا ببینم چکار میتونم بکنم زنگ زدم به دکتر ارنست و شرح ماوقع دادم و بعد هر دو شروع کردیم تو لیست دفترچه تلفن گوشیمون به گشتن دنبال فتوشاپ کار و تایپیست هایی که تا حالا باهاشون انلاین کار کرده بودیم تا ببینیم کدوم در دسترسه و از بینشون کدوم میتونه الان فوری و فوتی تایپ کنه و در سر نسخه برامون پرینت بگیره. از همین جا این نکته رو بگیرین که ما قبلا چقدر تو شرایط مشابه بودیم که از طراح ها و تایپیست ها لیست داریم تو گوشیمون😥🤦🏻‍♀️ خلاصه دکتر ارنست یک نفر رو پیدا کردن... عکس سر نسخه رسید چون تار و ناواضح بود امکان پرینت گرفتن عکس نبود، هیچی به طرف گفتیم بشین یه سر نسخه طراحی کن🤐🤐 همزمان منم یه نفر دیگه رو پیدا کردم اما حتی فرصت اینکه به دکتر ارنست اطلاع بدم نبود. با هر دو طراح همزمان پیش رفتیم چون احتمال اینکه یکی وسط کار بگه دیگه نمیتونم یا ادامه نمیدم همیشه هست و ما زمانی برای از دست دادن نداشتیم ساعت ۸ شب بود و ده باید کارت پرواز میگرفتم😮 و من هنوز اجازه پرواز نداشتم. طراح شروع کرد به طراحی که کلی زمان برد و وسطهای کار بود که مدل دوم سر نسخه دکترم رسید و فکر کردیم اگر روی اون چاپ کنیم معتبر تر به نظر میرسه پس پروسه طراحی دوباره از اول شروع شد. از اون طرف چون طراح مشهد نبود با خواهرم هماهنگ کردیم که آماده باشه به محض اینکه طرح اماده شد میفرستیم براش، تو خونه پرینت بگیرن و ببرن دم خونه دکترم تا امضا و مهر کنن و بعد عکسش رو بفرستن برام حالا این وسط هزارتا اتفاق ریز دیگه هم افتاد که دیگه خودم توان نوشتنشون رو ندارم اما شما گمون نکنید به همین سر راستی جریان گذشت. من تمام مدت با سه تا گوشی درگیر بودم و مسئول سالن تشریفات هرازگاهی میومد سمتم می دید من چقدر درگیرم، در سکوت برمیگشت. طرح سر نسخه ها آماده شد متن رو برای طراح خودم فرستادم تا تایپ کنه توش، که ترسید. گفت وای اینا چیه، اینا مسئولیت داره من انجام نمیدم فردا دردسر میشه برام باز شروع کردم به توضیح دادن شرایط و اینکه نسخه بدون امضا و مهر اعتباری نداره و نترس و دردسر نمیشه و .... تا بالاخره راضی شد ... طرح دکتر ارنست هم اماده شده بود اما روی سرنسخه دوم که بهتر بود پس اون رو فرستادیم برای خواهرم ساعت ۲۰:۴۰ ... خیلی دیر شده بود و میترسیدم دکتر ایران ایر رو دیگه پیدا نکنم یا تلفنش رو جواب نده یا دیر بشه و ... زنگ زدم بهش... گفت استرس نداشته باش، اگر ببینم استرس داری بهت اجازه نمیدما. خدا خیرش بده خیلی سعی کرد من رو اروم کنه. دکتر ارنست هر سی ثانیه زنگ میزدن چی شده؟ به کجا رسید کار... زنگ زدیم به همسر خواهرم پرینترشون یک دفعه و بی علت کار نمیکرد😶 کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef انتشار مطلب فقط با ذکر منبع
این داستان ... ساعت شد بود ۹ شب... همسر خواهرم سریع حاضر شده و رفته بودن تو مرکز شهر در به در دنبال یک تایپ و تکثیری که باز باشه و این رو پرینت بگیره چقدر استرس کشیدم فقط خدا میدونه البته که ته دلم میگفتم هرچی صلاح خداست من راضیم ولی بالاخره شرایط سختی بود بارها و بارها رسیدم به شرایطی که بگم من دیگه... اما زبونم رو گاز گرفتم و گفتم همین مواقعه که ... میدونی هر بار میخواستم بگم من دیگه عمرا با ایرلاین ایرانی پرواز کنم یاد حرف های خودم میافتادم موقع تبلیغ خرید جنس ایرانی. وقتی بقیه میگفتن هر موقع جنس ایرانی هم اندازه خارجی ها با کیفیت بود بعد ما هم حمایت میکنیم در جوابشون میگفتم اگر جنس ایرانی همون کیفیت رو داشت و تازه ارزونتر هم بود شما هنر نکردی جنس ایرانی بخری، این اصلا اسمش حمایت نیست حمایت جاش همین الانه که کالای داخلی اون کیفیت عالی خارجی رو شاید نداشته باشه و حتی گاهی قیمتش هم بیشتره اما چون کالای وطنی هست شما حمایت میکنی و میخری تا کشورت کم کم ساخته بشه برای همین اون روز با همه سختیش هر طور که بود جلو زبونم رو گرفتم و نگفتم من دیگه هیچ وقت با ایران ایر نمیام چون که ترکیش گاهی حتی ارزونتر از ایران ایر در میاد من دفعه بعدی هم باز با ایران ایر پرواز میکنم چون فعلا تنها ایرلاین ایرانیه که به آلمان پرواز داره دکتر ایران ایر زنگ زد و گفت می ترسم بچه ات زودتر از نامه دکترت به دنیا بیاد😫🙁 گفتم شرمنده آقای دکتر گفت اشکالی نداره پاشو برو از شام سالن بخور تا نامه ات برسه استرس هم نداشته باش من هستم و میخوام کمکت کنم خدا خیرش بده واقعا ساعت یه ربع به ده شب بود که عکس نامه سونو امضا و مهر شده رسید به دستم، سریع فرستادمش برای آقای دکتر و بهش خبر هم دادم و تازه بعد به دکتر ارنست زنگ زدم حالا دکتر انلاین نمیشد تو واتساپ که گواهی رو ببینه روم هم نمیشد دوباره بهش زنگ بزنم شاید یه ربع یا کمی بیشتر گذشته بود که زنگ زد البته برای من مثل یه قرن گذشت هر ثانیه اش و گفت کارت درست شد با مسئول خدمات ویژه هماهنگ کردم و با سر مهماندار پرواز فقط اون نامه اولیه سونو که تاریخ اشتباه نشون میده رو گم و گورش کن و نشون نده دنیا رو بهم داده بودن انگار تازه تلفن رو قطع کرده بودم که دوباره گوشیم زنگ خورد پیکی بود که داشت وسیله های مشهد رو میاورد وای خدای من اون رو کجای دلم بگذارم الان باز استرس اون شروع شد که به موقع برسه خلاصه اش کنم رسید رفتم سر وقت قسمت بار دادم جعبه ها رو یکی یکی سلفون کشیدن و وزن کردن مسئول کارت پرواز ها اومد و گفت اجازه پروازتون به دست ما هنوز نرسیده و فعلا منتظریم😮 انگار قرار بود من تا ثانیه آخر استرس بکشم لحظه ای که به من گفتن کارت قطعی اکی شده همزمان گفتن بدو جا نمونی از پرواز چجوری عوارض خروج دادم و با مامانم خداحافظی کردم و رفتم قسمت پاس کنترل خدا میدونه همینقدرش رو بگم که از گیت که رد شدیم تازه متوجه شدم از یه سالن سرو سرویس طور پر از انواع غذاها دسر و میوه و نوشیدنی و چای و شیرینی رایگان من با دوتا بچه گرسنه و تشنه اومدم بیرون. هر سه تامون هلاک یه قطره آب بودیم اما اینطرف پاس کنترل هیچ خوراکی و فروشگاهی نبود جز تعدادی آب معدنی مارک دسانی که ممنوعه است هیچ جوری دلم نمیومد از اون آب به بچه ها بدم، بهشون توضیح دادم و اونا هم نخوردن اما کلی تا لحظه سوار هواپیما شدن غر زدن که حق داشتن چون کلی طول کشید و من با چه آرامش و لذتی نازشون رو می کشیدم البته که خودم هم داشتم از تشنگی بیهوش میشدم و بالاخره سوار شدیم و نکته عجیبش اینجا بود که وقتی به مهماندار گفتم به من یه بالشت اضافی بدین تا بگذارم زیر شکمم گفت مگر شما باردارین؟🤦🏻‍♀️ زهرایاس که همون اول بعد بلند شدن هواپیما صندلیش رو تخت کرد و تخت خوابید تا موقع فرود محمد مهدی اما کمی با من بیدار موند و صبحانه خورد و بعد خوابید و چه خوب که بلیط هامون بیزینس شده بود اجبارا چون بچه ها راحت خوابیدن و دیگه به من کاری نداشتن منم کمی استراحت کردم اما استرس نماز صبح نمیگذاشت که با خیال راحت بخوابم، فکر میکردم تو پرواز وقت نماز باشه اما مهماندارها میگفتن نه وقتی پرواز بشینه موقع اذونه. استرس داشتم که برای دست به سر کردن من باشه بنابراین تو چند فرصت مختلف از مهماندارها پرسیدم تا که دیدم واقعا یکیشون رفت از کابین خلبان پرسید و همون جواب رو بهم داد،دیگه خاطرم جمع شد و آروم گرفتم. چون مهماندار اولی خیلی راحت گفت قضاش رو بخونید خب🤨😐 ضمنا دکتر ارنست گفته بودن هر نیم ساعت پاهام رو حرکت بدم به خاطر آمبولی خلاصه که من با سختی فراوان بالاخره رسیدم کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef انتشار مطلب فقط با ذکر منبع