#بازگشت_به_کار
#قسمت_اول
چند سالی بود که زندگیمون رو برده بودیم شرق آلمان...
دکتر ارنست اونجا موقعیت های کاری و تحصیلی فوق العاده ای داشتن و منم تو خونه با بچه ها مشغول بودم.
زندگی با سختی هاش و خوبی هاش جریان داشت تا من تصمیم گرفتم برگردم به کار...
همیشه حرفش بود اما نمیشد یا شاید نمیخواستم اما این مرتبه تصمیمم جدی بود.
کلی بهش فکر کرده بودم و مرحله به مرحله اش رو با جزئیات برای خودم مشخص کرده بودم.
میتونید حدس بزنید قدم اول چی بود؟؟
کانال #دکتر_موتا در ایتا
https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
این داستان، #هنر_این_نیست_که...
#قسمت_اول
روز جمعه صبح زود پروازم بود از تهران به کلن/آلمان
چند روز قبلتر با بچه ها و مامانم رفته بودیم تهران برای انجام کارهای باقی مونده که چند باری هم راجع به هتل محل اقامتمون براتون نوشتم.
رسید شب جمعه...
از قبل هماهنگ کرده بودم یه ون بیاد دنبالمون تا با چمدون ها بریم فرودگاه امام خمینی
۵ صبح حاضر و آماده راهی شدیم، با همه سختی هایی که میتونید تصور کنید سفر با دوتا بچه کوچولو و یه خانم باردار داره.
رسیدیم فرودگاه...
اگر این سالهای اخیر از فرودگاه امام سفر کرده باشین حتما میدونید که مدتیه بخش حمل بار رو جمع کردن. یعنی دیگه اون آقایونی که همیشه بودن و تو برداشتن و گذاشتن چمدون کمک میکردن نیستن و شما خودتون باید بارتون رو جابه جا کنید که خب برای من مقدور نبود. اینجور مواقع شما ناچارید برین سراغ خدمات ویژه فرودگاهی و به ازای هر مسافر یه هزینه زیادی رو اضافه بپردازید، تا از خدماتشون مثل جابه جایی بار و گرفتن کارت پرواز و بوفه آزاد بهره ببرین و خب من ناچارا همه اینها رو از قبل هماهنگ و پرداخت کرده بودم.
وارد فرودگاه که شدیم، چمدونها رو پیاده کردیم و تحویل دادیم، پاسپورت ها رو هم، درگیر وزن کردن بار بودم که مسئول تشریفات اومد و گفت پروازتون کنسله که، شما اطلاع نداشتین؟؟!!!!!!!!
شوکی که در لحظه بهم وارد شد گفتنی نیست، اول از همه فکر کردم ما روز و تاریخ پرواز رو اشتباه کردیم، اما اشتباهی در کار نبود، پرواز کنسل شده بود بدون اینکه آژانس آلمان زحمت بکشه و به ما اطلاع بده.
تو یه لحظه از ذهنم گذشت این همه سختی و استرس سفر و شب نخوابیدن ها، هزینه بلیط مشهد تهران، هزینه اضافه بار داخلی، هزینه هتل، ترانسفر فرودگاه و حتی همین خدمات ویژه هیچ و حالا دوباره همه این مسیر رو باید برگردم مشهد و دوباره بلیط بگیرم برای وقتی که معلوم نیست کیه؟!!
اصلا من تو آخرین فرصت های مجاز پرواز در دوران بارداری بودم. (قبل از اینکه آلمان بلیط بگیرم از نمایندگی ایران ایر در آلمان پرسیده بودم تا چند هفتگی بارداری پرواز مجازه و حالا فقط دو هفته تا اون موقع زمان داشتم.)
همه اینا به کنار، دکتر ارنست از دو ماه پیش مرخصی امروزشون رو هماهنگ کرده بودن و دیگه تا آخر سال حتی یک روز هم مرخصی نداشتن که بیان دنبال ما.
حتی چند وقت پیش، همون روز جلسه مهمشون که براتون نوشتم، هم مرخصی نگرفته بودن با همه سختی و استرسی که داشت تا بتونن امروز رو مرخصی بگیرن و حالا...
به هیچ عنوان نمیتونم استرسی که بهم وارد شد رو در قالب کلمات بیان کنم،
اما دیدم چاره ای نیست و نمیشه دست رو دست گذاشت، چمدون ها رو همونجا گذاشتم و ماشین گرفتیم با مامانم و بچه ها رفتیم سالن اصلی فرودگاه، دفتر نمایندگی ایران ایر تا ببینم برای کی بلیط مجدد هست.
که جواب اومد حداقل تا هفته دیگه پره و این برای سن بارداری من فاجعه بود، رسما اجازه پرواز رو از دست میدادم
ادامه دارد...
کانال #دکتر_موتا در ایتا
دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱
مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان
https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
انتشار مطلب فقط با ذکر منبع
#قصه_نازیلا
#قسمت_اول
نازیلا دختر بیست ساله قصه ما حدود ۵ سال پیش قبل از شروع کرونا تو ایران مدرسه می رفت. خانوادشون تنها ایران بودن. پدر و مادر و سه دختر که نازی بزرگترینشون بود.
پدرش سرایدار جایی بود و فقط هفته ای یک شب میتونست بیاد خونه،
مادرش هم به شدت مریض و از کار افتاده.
بابا با همون کارش یک زندگی معمولی و ساده ای رو برای خانواده ۵ نفره اش فراهم کرده بود
نازی کلاس نهم بود که کرونا شروع شد و مثل همه مردم ایران چند ماهی خونه نشین شدن.
همون موقع ها بود که به وسوسه و تشویق دوتا عمه هاش که چند سالی بود به آلمان پناهنده شده بودن تصمیم به مهاجرت و پناهندگی گرفتن
کجا؟ بهشت پناهنده ها یعنی آلمان!
یکی از اصلی ترین مسیر ها برای سفر قاچاق ترکیه است.
به هر زوری که بود و پول قرض کردن های بسیار خودشون رو رسوندن ترکیه!
اخ یادم رفت بگم قبل مهاجرت با پسر داییش که افغانستان بوده نامزد میکنن و شش نفری میان ترکیه!
اونجا میفهمن که سفر از ترکیه به سمت آلمان اونجوری که فکر میکردن راحت و ارزون نیست و ترکیه به شدت مرزها رو کنترل میکنه.
اینجوری میشه که مجبور میشن یه مدتی ترکیه بمونن و کار کنن و پول برای قاچاقبرها جمع کنن
خودش میگه تو ترکیه فقط تو استانبول کار هست پس اومدن به این پیِ کار.
۴ سال ترکیه موندن و همشون جز مامانش که خیلی مریض احواله کار کردن
چه کاری؟ بسته بندی لباس
۵ روز هفته روزی ۱۲ ساعت یک نفس و شنبه ها نیمه وقت. یکشنبه هم تعطیل.
حقوق پایان ماه؟ به یورو اون موقع میشد ۳۰۰ یورو ( گمونم گفت ۱۲۰ هزار لیر)
این حقوق وحشتناااک پایینه ولی خب زندگی و کار قاچاقی بهتر از این نمیشه.
به خاطر کار و بدون مدرک بودن هر سه دختر مجبور شدن ترک تحصیل کنن.
البته خواهر کوچیکه خیلی دوست داشته بره مدرسه اما چون مدرک شناسایی نداشته مدرسه ها قبولش نکردن ( کلاس اولی بوده) و تا الان که ده سالشه هنوز بی سواده😔
خودش میگه خواهرم مدام میگه من میخوام درس بخونم و ...
بعد چهار سال کار کردن و کلی قرض گرفتن تونستن پول جور کنن برای اومدن به آلمان اما فقط برای سه نفرشون.
نازی و شوهرش و خواهر دومی
نفری ۵۰۰۰ یورو!!!
میگه حدود ۱۲ هزار یورو قرض کرديم از دوست و فامیل
الان ۱۱ ماه میشه که اومدن آلمان و همه تلاشش اینه که بتونه پول جمع کنه خانواده اش رو بیاره در حالی که در آلمان مجوز کار نداره...
ادامه دارد
کانال #دکتر_موتا در ایتا
دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱
مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان
https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
استفاده از مطالب کانال به هر نحوی فقط با ذکر منبع