eitaa logo
Dr.Mutter
35.4هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
738 ویدیو
2 فایل
مادر. دندانپزشک. ساکن آلمان. از واقعیات مینویسم... نشر مطالب فقط با ذکر منبع. راه ارتباطی: @dr_mutter ادمین به قدر امکان پاسخگو هست تبلیغات: https://eitaa.com/dr_mutter_werbung
مشاهده در ایتا
دانلود
خیلی از حرف ها رو نمیشه گفت اونایی رو هم که میشه، نمیشه نوشت. حق مطلب ادا نمیشه. باید بشینی دور هم و با تمام جزئیات تعریف کنی... کانال در ایتا https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
خاطره از اول صبح امروز. البته صادقانه بگم برای ما اینجا خیلی چیز عجیبی نبود ولی فکر کردم تعریف کردنش برای شما میتونه جالب و مفید باشه. طبق معمول، انتشار برای رضای خدا باشما. کانال در ایتا https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
این همون سبدی هست که براتون گفته بودم... کانال در ایتا https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خداوند نخواهد گذشت.... شب جمعه شهدا رو یاد کنیم حتی با یک صلوات، شاید ما رو نزد اربابشان یاد کنند... شاید دعایمان کنند... کانال در ایتا https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو فضای مجازی خوندم بازیکن ها، این دفعه سرود ملی رو خوندن، شاید بشه هزار جور تفسیرش کرد، اما من فکر میکنم اون ها هم بالاخره تو این شرایط سخت و پر استرس بالاخره تونستن دوست و دشمنشون رو تشخیص بدن و خطشون رو از دشمن جدا کنن. بالاخره فهمیدن کی هوادار وطنه و حامی ملت و تیم ملی و کی فقط اداش رو در میاره و از پشت خنجر میزنه... کانال در ایتا https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
لطفا وقتی به پزشک یا دندانپزشک مراجعه میکنید هر سابقه پزشکی که دارید، هر دارویی که مصرف میکنید یا میکردید در گذشته، حتی اگر مواد مصرف میکنید، حتما به پزشکتون اعلام کنید. حتی اگر از نظر خودتون داروی مهمی نیست بازم به پزشکتون اعلام کنید. اگر قراره فرزندتون تحت درمان قرار بگیره، هر بیماری که داره حتی اختلالات ذهنی یا روحی روانی رو بگین. یادتون باشه، گاهی خیلی زود دیر میشه...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی از پرتکرارترین سوالهای شما تو پی وی در مورد وضعیت سوخته! اینکه ایا واقعا اینجا مردم برای گرم کردن خونه ها از هیزم استفاده میکنن؟؟؟ استفاده از هیزم برای گرم کردن خونه ها در آلمان، اتفاق جدیدی نیست فقط هم به دلیل بحران فعلی سوخت و در نتیجه جنگ اکراین به وجود نیومده. قبل از جنگ هم مردم زیادی از شومینه های چوبی به خاطر قیمت مناسب ترش استفاده میکردن اما خب بعد جنگ و افزایش قیمت ها مسلما تمایل به استفاده از هیزم بیشتر شده. در حالت نرمال خونه ها مثل ایران شوفاژ دارن که اون هم یا با گاز یا با روغن کار میکنه. در مورد اینکه مشکل گاز چقدر جدی هست، ازلاع دقیقی ندارم که بخوام بگم فقط میدونم خیلی گرون شده. برای ساختمون ما قیمت گاز ۴ برار شده!!! ادارات دولتی هم دماشون رو ۱۹ درجه تنظیم شده برای صرفه جویی!! کانال در ایتا https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
اندر احوالات سخت روزمرگی های یک مادر مسلمان در بلاد کفر... امروز کارم رو زودتر تموم کردم تا بتونم پسرم رو زودتر از مهد بردارم، شب قبل یکمی مریض احوال بود. وارد مهد که شدم، یه خانومی که تاحالا ندیده بودمش ( احتمال میدم کمک کار باشه تو مهد برای زمان غذا خوردن بچه ها) اومد پیشم و پرسید پسر شما اجازه داره سس مایونز و کچاپ بخوره؟؟ تعجب کردم اما گفتم اگر توش الکل نداره، بله میتونه بخوره. حالت سوالی من رو که دید خودش ادامه داد اخه ما امروز نهار ماهی داشتیم با نون و سس و فلفل دلمه. ماهی رو که اجازه نداشته بخوره، فلفل دلمه هم نخواسته، سس رو هم ما نمیدونستیم که اجازه داره یا نه، دیگه نهار فقط نون خورده!!! و مهد همچنان هر دفعه در برابر خواهش من برای اینکه خودم نهار بگذارم برای بچه ها مقاومت میکنه. ماهی نزدیک دو میلیون تومن برای هر کدومشون پول غذا میدیم برای یک وعده در مهد، اونم این شکلی میشه. حتی وقتی میگم من هزینه غذا رو همچنان میپردازم، مشکلی نیست ولی کنارش یه ساندویچ هم برای بچه ها بگذارم برای نهار میگن، نه!!!! کانال در ایتا https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب جمعه شهدا رو یاد کنیم حتی با یک صلوات، باشد که نزد اربابشون اباعبدلله ما رو یاد کنند.... کلیپ رو حتما ببینید، بسیار زیباست کانال در ایتا https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
امروز قرار بود ماجرای کار پیدا کردنم رو در آلمان در طی روز کم کم بگذارم اما فشار کاریمون اینقدر زیاد بود که تمام اعضای تیم اورتو و بخش اداری مربوطه یکی یه دور از شدت استرس و فشار زیاد کار گریه کردن البته جز من و نیکو!!! اخر شب وقتی بیمارها تموم شدن و یه جلسه کوچک داشتیم دور هم در مورد امروز، وقتی یکی یکی شروع کردن به اعتراض گفتم شما ها الان تک به تکتون میرید خونه و راحت استراحت میکنید، بین شما تنها کسی که باید بره الان دوتا بچه کوچک رو از پیش پرستار برداره و تو خونه بهشون رسیدگی کنه منم!!!!! ( همسرم کشیک هستن امشب). کانال در ایتا https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
این وسط گریه میشا خیلی برام سنگین و عجیب بود... میشا یکی از مدیر داخلی های اصلی مطبه. ( مطبی که من کار میکنم ۴یا ۵ تا فقط مدیر داخلی طور داره) میشا مسئول بخش اورتو هم هست یعنی همین بخشی که من کار میکنم. امروز فهمیدم ۶۲ سالشه، کاش میشد ازش عکس و فیلم بگذارم حین کار کردن!!! کفش ورزشی می پوشه سر کار و خیلی وقت ها تو سالن یا بین طبقات در حال دوییدنه تا به کارها برسه، این وسط روماتیسم شدید هم داره و انگشت های دستش تماما کجه!! حین راه رفتن از کمر یه جورایی می لنگه ، شما دیگه تصور کنید با اون حال چجوری میدوه!!! از سال جدید میلادی ناچارا تغییراتی ایجاد میشه در بخش اورتو که خب کار رو خیلی سخت تر و استرسی تر میکنه!!! همه نگرانن و منتظر که ببینن چی پیش میاد . استرس اصلی به من وارد میشه و البته شفین( رئیس مطب). این وسط میشا امروز باید یه آمار کلی از تمام بیماران اورتو جمع آوری میکرد برای شفین و این یعنی پرونده بیش از ۲۰۰ مریض رو باید ظرف دو سه ساعت بررسی میکرد و به کمک من و نیکو احتیاج داشت... همه در حال کار با هم بودیم که یه دفعه نیکو گفت مریض بعدی اومده و من باید برم... میشا رو میگی چنان برآشفته شد و گفت باید بری؟؟؟ نه من کلی برنامه ریختم که الان این کار ها رو باهم انجام بدیم، بدون تو نمیشه و من دیگه نمیتونم واقعا اینجوری ادامه بدم و از دفتر رفت بیرون و بعد صدای گریش از تو راهرو می یومد!!! ما رو میگی،هاج و واج هم رو نگاه میکردیم🙄🙁🙁 کار رو گذاشتیم کنار و با نیکو رفتیم طبقه پایین تو دفتر میشا... دیدم به پهنای صورت اشک میریزه و میگه دیگه واقعا نمیکشم، خیلی فشار کاری زیاده، بیشتر از این نمی تونم. از سال جدید فلانی( اشاره به من) میخواد چیکار کنه! چجوری میخواد این همه مشکل رو حل کنه؟؟ من دیگه کم آوردم!! میشا رو هر طوری بود آروم کردیم . نیکو همه بیمارها رو به عهده گرفت و من ۳ ساعت تمام نشستم کنار دستش و تک به تک پرونده ها رو باهاش بررسی کردم. بهش پلنی که برای سال جدید باید داشته باشیم رو توضیح دادم و ... اخرش میگه حالا یکم آروم شدم تو استرسم رو کم کردی!!! درسته میشا رو آروم کردم ولی بین خودمون بمونه حالا خودم دارم منفجر میشم از استرس سال جدید و مشکلاتش... برام دعا کنید کانال در ایتا https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
اولین برف زمستونی امسال در آلمان کانال در ایتا https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
این داستان: چوب خدا صدا نداره... یه ماجرای جدید تو مطب پیش اومده و میخوام براتون تعریف کنم، اما برای اینکه بهتر درکش کنید باید اول یه سری اتفاقات و جریانات قدیمتر رو براتون بگم. این جریانات رو چند وقت پیش ها تو اینستاگرام نوشته بودم، همون عکس نوشته ها رو براتون کم کم میگذارم تا برسیم به این اتفاق جدید... در مورد اینکه چجوری تو آلمان کار پیدا کردم... برخورد افراد با من به خاطر حجابم چی بود... سر کار با حجابم مشکل داشتن یا بهم احترام گذاشتن و ... خلاصه که با من یکی دو روزی همراه باشین. این مدت سرم خیلی شلوغه اما سعی میکنم از جمعه صبح تند تند عکس نوشته ها رو بگذارم... دوستانتون رو به کانال دکتر موتا دعوت کنید🌺 کانال در ایتا https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
چند سالی بود که زندگیمون رو برده بودیم شرق آلمان... دکتر ارنست اونجا موقعیت های کاری و تحصیلی فوق العاده ای داشتن و منم تو خونه با بچه ها مشغول بودم. زندگی با سختی هاش و خوبی هاش جریان داشت تا من تصمیم گرفتم برگردم به کار... همیشه حرفش بود اما نمیشد یا شاید نمیخواستم اما این مرتبه تصمیمم جدی بود. کلی بهش فکر کرده بودم و مرحله به مرحله اش رو با جزئیات برای خودم مشخص کرده بودم. میتونید حدس بزنید قدم اول چی بود؟؟ کانال در ایتا https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
قدم اول که توکل بر خداست ولی بعد از اون اول از همه باید اسباب کشی میکردیم😮😮😮 میدونستم شرق آلمان برای من به عنوان یه خانوم محجبه امکان کار کردن خیلی کمه، به عنوان پزشک که اصلا ممکن نیست... این فقط فکر خودم نبود، با دوتا دندانپزشک آلمانی تو همون شرق مشورت کرده بودم، با مسئول اداره کار و ... همه و همه نظرشون همین بود این که من تازه کار بودم و مجوز کارم موقت بود هم مزید بر علت میشد رفتم سراغ شخص مورد نظر، دکتر ارنست!!! باید مسئله رو بهشون می گفتم. صادقانه بگم کم استرس ترین بخش پروسه کار پیدا کردنم همین قسمت بود... میدونستم همیشه حمایتم میکنن مخصوصا وقتی مسئله حجابم در میون باشه صحبت کردیم و قرار شد اول از همه ایشون تو غرب دنبال اشتله جدید بگردن. هر پوزیشن کاری رو به آلمانی میگن اشتله. با اینکه ایشون تمام مدارکشون تو آلمان تایید شده، تخصصشون رو اینجا خوندن، رزومه شون فوق العاده است، تجربه بالایی دارن، اما تصمیم به تغییر اشتله تو آلمان اونم تو سطح ایشون و بد تر از همه تو ایام کرونا تصمیم آسونی نبود... کار رو خدا پیدا کرد و اسباب کشی کردیم.( همین جابه جایی خودش یه دنیا ماجرابود که من تو یه خط نوشتم) بعد از اینکه مستقر شدیم حالا نوبت من بود که بگردم دنبال اشتله خالی... کانال در ایتا https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
قرار بود عکس نوشته هایی که قبلا تو اینستا نوشته بودم رو اینجا بگذارم اما دیدم مناسب ایتا نیست و باید از اول مجدد داستان رو بنویسم برای همین یه چند روزی این داستان طول میکشه... با کانال در ایتا همراه باشید و دوستانتون رو دعوت کنید https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
گاهی رشد در این هست که حتی وقتی حالمون خوب نیست وظائفی که به عهدمونه رو انجام بدیم... سعی میکنم امشب دو قسمت دیگه از ماجرای پیدا کردن کار در آلمان رو بنویسم و بگذارم. کانال در ایتا https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
بی اغراق از بهترین نمازهایی که تو عمرم خوندم همین نمازهای حمومی مطب هستن. تو استرس و مشکلات انگار بیشتر میشه مزه شیرین توکل و ارتباط با خدا رو فهمید. وقتی بین کلی استرس و مشکلات کاری و شخصی ده دقیقه زمان میگیری که بری بدو بدو نمازت رو بخونی.... انگار از دنیا واقعا جدا میشی و یادت میاد تقدیر تو در نهایت در دست خداست نه بنده هاش. متاسفانه من این حس رو خیلی قبلا ترها تجربه نکرده بودم. پینوشت: تو مطب تنها جایی که میتونم نماز بخونم تو حمامه!! کانال در ایتا https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef