تجربه مرگ ...
🔹 ... ناگهان، دو #گرگ زرد رنگ با چشمانی که از آتش شعله می کشید، در نهایت #وحشت در دو طرفم ظاهر شدند. ترس تمام وجودم را فراگرفته بود.😨 قلبم به شدت می تپید و نفس در سینه ام حبس شده بود.
🟢 غریزه فرار تمام قوایم را به کار گرفت و با تمام توان شروع به دویدن🏃 کردم. اما آن گرگ های #وحشی مصمم بودند که طعمهی خود را شکار کنند. و در کمال ناباوری در حالی که در دو طرفم می دویدند، گویی زمین و آسمان را به هم می دوختند.
😱 وحشت در چشمانم موج می زد و هر لحظه منتظر #حمله ی آن ها بودم. انگار #شعله های_آتش از دهانشان زبانه می کشید و تار و پود وجودم را به وحشت می انداخت.
😢 نمیدانستم چه باید بکنم به عقب نگاه می کردم و وحشت وجودم را دو چندان می کرد. تنها راه نجات، ادامه ی دویدن بود با تمام توان می دویدم، اما آن گرگ های وحشی خستگی ناپذیر بودند.
@drnyazmnd