eitaa logo
دروس الشباب
399 دنبال‌کننده
122 عکس
25 ویدیو
53 فایل
محور مباحث این کانال، علوم اسلامی و دروس حوزوی است. باز ارسال مطالب با ذکر آدرس کانال، مجاز است. ارتباط با ادمین: @Ebn_Ahmad
مشاهده در ایتا
دانلود
برشی از کتاب نحو بحث از اختلاف و همان طور که از عبارت صمدیه معلوم است، این افعال نیز از نواسخ اند، و لذا برخی این بحث را از لواحقِ جمله اسمیه حساب کرده و بعد از مبتدا، در ضمن نواسخ آن را بحث کرده اند، همانند ابن مالک، ولی شیخ بهایی با اینکه این افعال را از نواسخ می‌داند، در بحث افعال آورده است. زیرا شیخ به فرق معنایی افعال قلوب با دیگر نواسخ توجه داشته است، به عبارت دیگر: أفعال ناقصه و مقاربه، به عنوانِ قیدِ مبتدا و خبر مطرح اند، در حالی که در این بحث، این مبتدا و خبر هستند که قیدِ افعال قلوب اند. مطالب با ذکر https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABA
این داستان: علی التوضیح در ذیل فعل باب پنجم در: الجهة السابعة: أن يحمل كلاما على شي‏ء، و يشهد استعمال آخر في نظير ذلك الموضع بخلافه، خلاصۀ داستان: در عصر حکومت خلیفه دوم؛ زنى فوت نمود و شوهر و مادرى بجاى گذاشت. نیز دو برادر مادرى و دو برادر پدرى و مادرى هم داشت. برای تعیین سهم الإرث دو بار نزد خلیفه رفتند. در نوبت اول عمر چنین حكم كرد: 1. حق شوهر، نصف تركه. 2. حق مادر، يك ششم، 3. حق برادران مادرى، يك سوم، یعنی: به هر كدام يك ششم کل اموال را بدهند. بدين ترتیب مال تمام شد، و به برادران پدرى و مادرى چیزی نداد. در نوبت دوم، خواست باز همين‌طور حكم كند، ولى يكى از دو برادر ابوینى گفت: « كن پدر ما بوده است، و ما را هم همانند برادران مادری در ارث شريك گردان». عمر لحظه‌اى سر به زير افكند و گفت: درست گفتى، چون همۀ شما فرزندان يك مادر هستيد، سپس ثلث (يك سوم) مجموع تركه را ميان هر چهار برادر على السويه تقسيم كرد.» مردى گفت: تو فلان موقع به اين دو، سهمى ندادى؟ ! عمر گفت: آن حكمى بود كه آن روز نموديم، و اين حكمى است كه امروز مى‌كنيم! ! : گاهی بعد از ؛ قرار گرفته و سدّ مسدّ مفعول به اول و دوم می شود. ولی برخی مانند: جرمی و ابن سيده و جوهری و حريری معتقدند این استعمال لحن است. ولی برخی نظیر ابن هشام و خالد بن عبدالله ازهری می گویند این استعمال است زیرا در قول عربی خطاب به چنین آمده است: «هَب أنَّ أبانا كانَ حِمَاراً». : بيهقى ؛ و نیز ابن ابى شيبه؛ و در كتاب جامع و كنز العمّال؛ و شرقاوى در حاشيه تحرير شيخ زكرياى انصارى. و امين در صفحۀ 285 در جلد اول «فجر الاسلام» اين داستان، معروف به فريضۀ حماريه (يا داستان الاغيه) است. چون يكى از برادران، به خليفه گفت: فرض كن پدر ما الاغ بوده است! و «حجريه» و «يميّه» هم خوانده مى‌شود؛ زيرا برخى روايت كرده‌اند كه وى گفت: فرض كن پدر ما سنگى بوده كه در دريا انداخته شد. «عمريه» هم خوانده مى‌شود؛ زيرا عمر در اين قضيه دو قول مختلف دارد! ! @DUROUS_ALSHABAB