eitaa logo
دروس الشباب
401 دنبال‌کننده
121 عکس
25 ویدیو
53 فایل
محور مباحث این کانال، علوم اسلامی و دروس حوزوی است. باز ارسال مطالب با ذکر آدرس کانال، مجاز است. ارتباط با ادمین: @Ebn_Ahmad
مشاهده در ایتا
دانلود
از : اسم یعین المسمی مطلقا علمه کجعفرو.... واژه «إسم» در تعریف فوق مبتدا بوده و جمله «یعین المسمی مطلقا» صفت آن است و برای همین ابتدا به نکره، جایز است. «علمه» نیز خبر است. «»: سبب معیّن بودن و منحصر بودن مسمی (چیزی که اسم بر آن دلالت می کند) دو چیز است: 1- یا به خاطر این است که اسم، معرفه است(پس وضع، باعث تعیین مسمی شده است). 2-یابه خاطر اینکه فردش منحصر است، هر چند آن اسم، نکره است، مانند: شمس «»: دلالت علم برمسمای معین به نحومطلق است، یعنی بدون قرینه لفظی یامعنوی. یعنی: دلالت معارف بر شیء یا شخص معیّن بر سه گونه است: الف- معارفی که با کمک یک قرینه لفظی، بر فرد معیّنی دلالت می کنند و شامل هیچ کس و چیز دیگری نمی شوند که عبارتند از: 1-معرفه به «أل» 2-مضاف به معرفه 3-موصول 4-ضمیر غایب 5- منادی نکره مقصوده ب- معارفی که با کمک یک قرینه معنوی، معنا و مسمای معیّنی دارند و شامل کس دیگری نمی شوند که عبارتند از: 1- ضمیر حاضر (متکلم و مخاطب) 2-اسم إشاره ج- معارفی که بدون قرینه لفظی یامعنوی، بر فرد معیّنی دلالت می کنند و شامل چیز دیگری نمی شوند که عبارتست از: عَلَم https://eitaa.com/joinchat/2412642376C439d1ec02d
: اسماء دائم الإضافه ای که چهار حالت دارند. غُلِبَتِ الرُّومُ (2) في‏ أَدْنَى الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ (3) في‏ بِضْعِ سِنينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ(4) (سوره روم) قراءات: : مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ نقل نموده که برخی مِنْ قَبْلِ وَ مِنْ بَعْدِ (به کسر و بدون تنوین) خوانده اند. قرائت منقول توسط فراء را تخطئه نموده و گفته صحیح آن است که مِنْ قَبْلٍ وَ مِنْ بَعْدٍ (به کسره و با تنوین) بخوانند. و البته برخی هم آیه را اینچنین خوانده اند. (الدر المصون) اکنون این سؤال مطرح است که بین «» و «» و «» چیست؟ : بین این قراءات دو فرق است: یک و یک ؛ و البته درک و نوشیدن ، بعد از درک ، میسّر خواهد بود. : «»: فقط معنای مضاف إلیه در نیت و تقدیر است. «»: لفظ مضاف إلیه در تقدیر است (و معلوم است که وقتی لفظ در تقدیر باشد، معنایش هم مراد است.) «»: هیچ چیزی در تقدیر نیست و إصطلاحا می گویند مضاف الیه «نسیاً منسیّاً» است. : «» (مبنی بر ضم): وقتی می گوییم فقط معنای مضاف الیه در تقدیر است، یعنی: 1- مضاف إلیه، به خاطر وجود قرینه حذف شده است. 2- برای تعبیر از مضاف إلیه، لفظ خاصی منظور نیست. مثلا در همین آیه به قربنه «وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ» (آیه3)، مضاف إلیه «مِن قبلُ و مِن بعدُ» حذف شده و تقدیر آن می تواند هر یک از «من قبل غَلَبِهِم و من بعد غَلَبِهِم» یا «من قبله و من بعده» یا «من قبل ذلک و من بعد ذلک» باشد. (توضیح اینکه: گاهی خود لفظی که برای تعبیر به کار می رود در مقصود گوینده دخالت دارد همانند اینکه می گویند: «بفرمایید بنشینید» یا «بنشین» یا «بتمرگ») «»: متکلم لفظ مضاف إلیه را به خاطر رعایت اختصار حذف نموده در حالی که همان لفظی که قرینه می فهماند منظور است. مثلا در این آیه تقدیر چنین است: در تقدیر است «من قبل غَلَبِهِم و من بعد غَلَبِهِم» (در این حالت، جای این سؤال هست که علت ترجیح یک واژه بر واژگان دیگر چیست؟ چرا متکلم فقط این لفظ را اراده کرده است؟ این واژه چه معنایی را می فهماند که سایر واژگان از فهماندن آن قاصراند.) «» (با کسر و تنوین): در این حالت، هیچ چیز در تقدیر نیست و قبل و بعد، نکره محضه اند. نظیر اینکه در فارسی می گوییم: «قبلاً گفته ام» یا «بعداً خواهم گفت». می بینید که در زبان فارسی هم در زمانی از این واژه با تنوین استفاده می کنیم که می خواهیم به طور کاملا مبهم سخن بگوییم و قید خاصی منظورمان نمی باشد. : این بحث اختصاصی به و ندارد و در ذیل نیز مطرح است: ، ، ، ، ، ، با ذکر شود. () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
آیا «همزه»إستفهام و«إن»شرطیه همواره صدارت طلبند؟ آیا اینکه می گویند: «همزه استفهام تمام التصدیر است» صحیح است؟ : خیر. : نمونه ای از صدارت طلب نبودن همیشگی این دو از باب : اگر معنای یا باشد، باید بدل را به همزه استفهام یا إن شرطیه بیاوریم. مثال هایی از : کَیفَ أصبَحتَ أ قویاً أم ضَعِیفاً (أقویا بدل از کیف و ضعیفا عطف بر قویا) مَهما تَصنَع إن خیراً و إن شراً؛تُجزَ بِهِ (إن خیرا بدل از مهما و إن شرا بدل از إن خیرا) إبن مالک می گوید: و بَدَلُ المُضَمَّنِ الهَمزَ یَلِي هَمزاً کَـ«مَن ذا أ سَعِیدٌ أم عَلِيّ» باز ارسال مطالب با ذکر کانال () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
چیست؟ یکی از راه های تملّک، تبعیّت است. تعریف مالکیت یعنی: رابطه ای شرعی یا قانونی که میان شخص و اشیاء منقول و غیر منقول وجود دارد و با تکیه و با استناد بر آن، شخص به خود، اجازه دخل و تصرف در یک مال منقول یا غیر منقول را می‌دهد. ملکیّت تبعی: مالکیت بر اموال منقول یا غیر منقول، می‌تواند مستقیم و بی‌واسطه یا با واسطه و به تبع مالکیت اصلی، محقق شود که در این شرایط، به آن، مالکیت تبعی می‌گویند. و : یکی از قاعدۀ فقهی مربوط به مالکیت این است: «مَن مَلَکَ شیئا، مَلَکَ ما هو مِن ضروراته» یعنی: کسی که مالک چیزی شد، آنچه را که از ضروریاتش باشد نیز مالک می‌شود. بنابراین اگر شخصی به موجب بیع، هبه، صلح و ... بر مال منقول یا غیر منقولی، مالکیت یافت، مالک ضروریات (لوازم عقلی و عرفی) آن مال منقول یا غیر منقول نیز می‌شود. به عنوان مثال، در صورتی که شخصی، به موجب عقد بیع، خانه‌‌ای را خریداری نماید، به تبع مالکیت خانه، مالک درختان موجود در حیاط خانه نیز می‌شود و لازم به عقد جدید و پرداخت مبلغی جداگانه نمی باشد. انواع مالکیت تبعی مالکیت تبعی نسبت به زمین و محصول این نوع از مالکیت تبعی، در ماده ۳۳ قانون مدنی، مورد اشاره قرار گرفته است. ماده ۳۳ قانون مدنی، مقرر می‌دارد: «نما و محصولی که از زمین حاصل می‌شود، مال مالک زمین است؛ چه به خودی خود روییده باشد یا به واسطه عملیات مالک، مگر اینکه نما یا حاصل، از اصله یا حبه غیر حاصل شده باشد که در این صورت، درخت و محصول، مال صاحب اصله یا حبه خواهد بود، اگر چه بدون رضای صاحب زمین کاشته شده باشد.» مالکیت تبعی نسبت به نتایج حیوان این نوع از انواع مالکیت تبعی، در ماده ۳۴ قانون مدنی، مورد پیش بینی قانون گذار، قرار گرفته است. این ماده مقرر می‌دارد نتایج حیوانات در ملکیت، تابع مادر است و هر کس مالک مادر شد، مالک نتایج آن هم خواهد شد. " آثار مالکیت تبعی حق تصرف در آنچه به واسطه مالکیت تبعی، شخص مالک آن است؛ تا مادامی که این تصرف، خلاف شرع و قانون نبوده و مخالف حقوق دیگران نباشد. حق نقل و انتقال آنچه به واسطه مالکیت تبعی، شخص مالک آن، است؛ نظیر انتقال به واسطه بیع یا هبه یا صلح و… حق هرگونه انتفاع و بهره برداری از چیزی که شخص، به واسطه مالکیت تبعی، مالک آن است؛ البته به شرطی که خلاف شرع و قانون نباشد. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB