فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱ماجرای حضرت داوود وهمسرناسازگار.
👈داشتن همسرناسازگارعیب نیست
👈ناسازگاری باهمسرعیب هست
#خانواده_در_قرآن
#سازش_بین_همسران
#کلیپ
💞@dyosofezahra💞
#تلنگر
⚜چرا از نماز کمک نمیگیرید؟
🔴 امام صادق (ع) فرمودند:
⚡️ ما يَمنَعُ اَحَدَكُم اِذا دَخَل عَلَيهِ غَمٌّ مِن غُمُومِ الدُّنيا اَن يَتَوَضَّاَ ثُمَّ يَدخُلَ مَسجِدَهُ وَ يَركَعَ رَكعَتَينِ فَيَدعُوَ اللّه فيهِما؟
⚡️ اَما سَمِعتَ الله يَقُولُ:
«وَاستَعينوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلاةِ»؟
🌴سوره بقره، آیه ۴۵.🌴
💢 چه چيز مانع مىشود، كه هرگاه بر يكى از شما غم و اندوه دنيايى رسيد، وضو بگيرد و به سجدهگاهِ خود برود، سپس دو ركعت نماز بگزارد و در آن نماز، برای حل گرفتاریش دعا كند؟
💢 مگر نشنيدهاى كه خداوند در قرآنش مىفرمايد: «از صبر و نماز کمک بگيريد»؟
📚 تفسير عياشى ج۱، ص۴۳.
✨✨✨✨✨
#شرح_حدیث
✍ حضرت میفرماید:↶
☝️ هر وقت که گرفتار شدید،😔 بجای اینکه اینهمه به این در و اون در بزنید، و در خونهی هر کس و ناکسی رو بزنید، یه سر هم در خونهی خدا برید.
🔔️ حل تمام مشکلاتتون به دست خداست.
👈 اونوقت این خدا، خودش فرموده تو گرفتاریهاتون از #نماز کمک بگیرید. یعنی:
✔️ آدرس رو بهمون داده.😊
✔️ شاه کلید رو هم بهمون داده.🗝
☝️ خودش تو قرآنش فرموده:
تو گرفتاریهاتون به #صبر و #نماز پناه ببرید...
🌴وَاستَعينوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلاة.🌴
پس وضو بگیرید، ✌️ دو رکعت #نماز بخونید.
با خدا حرف بزنید و دعا کنید.😇
✔️ قدرتِ نماز رو، در رفع گرفتاری، دست کم نگیرید.
✔️ خیلی از گرههای کورِ زندگی، با یک نمازِ خوب باز میشه.
💞@dyosofezahra💞
❤علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
❤که به ماسوا فکندی همه سایه ی هما را
❤دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین
❤به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
#مولا_علی_در_پرتو_آیات
💞@dyosofezahra💞
taheri-milad-emam-javad-95-004.mp3
4.83M
🌸مولودی امام جواد و حضرت علی اصغر علیهما السلام 🌸
با نوای محمدحسین طاهری 🎤
#پیشنهاد_دانلود
#هیئت_مجازی
💞@dyosofezahra💞
#قسمت_یازدهم
پورياي ولي
📜 راوی: ايرج گرائي
مسابقات قهرماني باشگاه ها در سال 1355 بود. مقام اول مسابقات، هم جايزه نقدي ميگرفت هم به انتخابي کشــور ميرفت. ابراهيم در اوج آمادگي بود.
هرکس يک مسابقه از او ميديد اين مطلب را تأييد ميكرد. مربيان ميگفتند:
امسال در 74 کيلو کسي حريف ابراهيم نيست.
مسابقات شروع شــد. ابراهيم همه را يکي يکي از پيش رو برميداشت. با
چهار کشتي که برگزار کرد به نيمه نهائي رسيد. کشتيها را يا ضربه ميکرد یا رد.
يا با امتياز بالا ميبرد.
به رفقايم گفتم: مطمئن باشــيد، امسال يه کشتيگير از باشگاه ما ميره تيم
ملي. در ديدار نيمه نهائي با اينکه حريفش خيلي مطرح بود ولي ابراهيم برنده شد. او با اقتدار به فينال رفت.
حريف پاياني او آقاي (محمود.ك) بود. ايشان همان سال قهرمان مسابقات
ارتشهاي جهان شده بود.
قبل از شروع فينال رفتم پيش ابراهيم توی رختکن و گفتم: من مسابقه هاي
حريفت رو ديدم. خيلي ضعيفه، فقط ابرام جون، تو رو خدا دقت كن. خوب
کشتي بگير، من مطمئنم امسال برا تيم ملي انتخاب ميشي.
مربي، آخرين توصيه ها را به ابراهيم گوشــزد ميکرد. در حالي که ابراهيم
بندهاي کفشش را ميبست. بعد با هم به سمت تشک رفتند.من ســريع رفتم و بين تماشاگرها نشستم. ابراهيم روي تشک رفت. حريف ابراهيــم هم وارد شــد. هنوز داور نيامده بود. ابراهيــم جلو رفت و با لبخند به حريفش سالم كرد و دست داد.
حريف او چيزي گفت كه متوجه نشدم. اما ابراهيم سرش را به علامت تائيد
تکان داد. بعد هم حريف او جائي را در بالای سالن بين تماشاگرها به او نشان داد!
من هم برگشــتم و نگاه کردم. ديدم پيرزني تنها، تســبيح به دســت، بالای
سکوها نشسته.
نفهميدم چه گفتند و چه شــد. اما ابراهيم خيلي بد کشــتي را شــروع کرد.
همه اش دفاع ميکرد. بيچاره مربي ابراهيم، اينقدر داد زد و راهنمائي کرد که ِصدايــش گرفت. ابراهيم انگار چيزي از فريادهاي مربي و حتي داد زدن هاي
من را نمي شنيد. فقط وقت را تلف ميکرد!
حريف ابراهيم با اينکه در ابتدا خيلي ترسيده بود اما جرأت پيدا کرد. مرتب
حمله ميکرد. ابراهيم هم با خونسردي مشغول دفاع بود.
داور اوليــن اخطــار و بعد هم دومين اخطار را به ابراهيــم داد. در پايان هم
ابراهيم سه اخطاره شد و باخت و حريف ابراهيم قهرمان 74 کيلو شد!
وقتي داور دســت حريف را بالا ميبرد ابراهيم خوشــحال بــود! انگار که
خودش قهرمان شده! بعد هر دو کشتيگير يکديگر را بغل کردند.
ِ حريف ابراهيم در حالي که از خوشــحالي گريه ميکرد خم شــد و دست ابراهيم را بوســيد! دو کشــتي گير در حال خروج از سالن بودند. من از بالای سکوها پريدم پائين. باعصبانيت سمت ابراهيم آمدم.
داد زدم و گفتــم: آدم عاقــل، اين چه وضع کشــتي بود؟ بعــد هم از زور
عصبانيت با مشــت زدم به بازوي ابراهيم و گفتم: آخه اگه نميخواي کشتي
بگيري بگو، ما رو هم معطل نکن.
ابراهيم خيلي آرام و با لبخند هميشگي گفت: اينقدر حرص نخور!بعد سريع رفت تو رختکن، لباسهايش را پوشيد. سرش را پائين انداخت و رفت.
از زور عصبانيت به در و ديوار مشــت ميزدم. بعد يك گوشــه نشستم. نيم
ساعتي گذشت. کمي آرام شدم. راه افتادم که بروم.
جلوي در ورزشــگاه هنوز شــلوغ بود. همان حريف فينال ابراهيم با مادر و
کلي از فاميلها و رفقا دور هم ايستاده بودند. خيلي خوشحال بودند. يکدفعه
همان آقا من را صدا کرد. برگشــتم و با اخم گفتم: بله؟! آمد به ســمت من و
گفت: شما رفيق آقا ابرام هستيد، درسته؟ با عصبانيت گفتم: فرمايش؟!
بي مقدمه گفت: آقا عجب رفيق با مرامي داريد. من قبل مســابقه به آقا ابرام
گفتم، شــک ندارم که از شــما ميخورم، اما هواي ما رو داشته باش، مادر و
برادرام بالا سالن نشستند. كاري كن ما خيلي ضايع نشيم.
بعد ادامــه داد: رفيقتون ســنگ تموم گذاشــت. نميدوني مــادرم چقدر
خوشحاله. بعد هم گريه اش گرفت و گفت: من تازه ازدواج کرده ام. به جايزه
نقدي مسابقه هم خيلي احتياج داشتم، نميدوني چقدر خوشحالم.
مانــده بودم كه چه بگويم. کمي ســکوت کردم و به چهرهاش نگاه كردم.
تازه فهمیدم ماجرا از چه قرار بوده. بعدگفتم: رفيق جون، اگه من جاي داش
ابرام بودم، با اين همه تمرين و سختي کشيدن اين کار رو نميکردم. اين کارا
مخصوص آدماي بزرگي مثل آقا ابرامه.
از آن پســر خداحافظي کردم. نيم نگاهي به آن پيرزن خوشحال و خندان
انداختم و حرکت کردم. در راه به کار ابراهيم فکر ميکردم. اينطور گذشت
کردن، اص ًال با عقل جور درنميياد!
با خودم فکر مي ِ کردم، پورياي ولي وقتي فهميد حريفش به قهرماني در مسابقه
احتياج دارد و حاکم شهر، آنها را اذيت کرده، به حريفش باخت.
ياد تمرينهاي سختي که ابراهيم در اين مدت کشيده بود افتادم. ياد لبخندهاي
آن پيرزن وخوشحالي آن جوان، يكدفعه گريهام گرفت. عجب آدميه اين ابراهيم!
#داستان
💞@dyosofezahra💞
⚘#بسم_الله_الرحمن_الرحیم⚘
با توکل به اسم الله
آغـــاز روزی زیبـــا
با صلوات بـــر محمـد
و آل محمــــد (ص)
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
سلام صبح زیباتون بخیر
💞@dyosofezahra💞
💞#سلام_امام_زمانم💞
ای بهترین قرارِ دلِ بی قرارِ ما
ای آبروی خلقِ دو عالم نگارِ ما
ای ماه پشت ابر بیا یابن فاطمه
آقا فدای تو همه ایل و تبارها
🍃فرج مولا صلواتـــــــ🍃
💞@dyosofezahra💞
🍃🌸امام جواد علیهالسلام فرمودند:
سه خصلت جلب محبّت مي كند: انصاف در معاشرت با مردم، همدردي در مشكلات آن ها، همراه و همدم شدن با معنويات.🌸🍃
#حدیث_روز
💞@dyosofezahra💞
⁉️قرآن ميفرمايد: آيا زمان آن نرسيده، كه هنگام ياد خدا در قلوبشان، خشوع بوجود آيد.
✍▪️قرآن را بايد با احترام خواند، البته در تمام ابعادش، از نظر نشستن، خواندن، گرفتن قرآن، اداء كلمات و...
✍▪️حافظ، چون چنين افتخاري نصيبش شده، كه توفيق حفظ قرآن را يافته، بايد با تمام وجود به اجزاء كوچك و بزرگ قرآن كاملاً احترام قائل شود، تا خداوند هم او را مورد لطف خود قرار دهد، زيرا كه او به كتاب الهي، احترام قائل شده است.
✍▪️اگر چه در قرآن توصيه شده، در راه رفتن، حرف زدن، خوردن، نشستن، معاشرت و... سعي كنيد، غرور نداشته باشيد، ولي در رابطه با كارهاي قرآن بايد نهايت تواضع را بخرج داد.
✍▪️حافظ، نبايد فكر كند كه اين لياقت اوست، كه حافظ تمام، يا قسمتي از قرآن شده، كه در نتيجه به غرور وادار شود، بلكه بايد بداند كه اين لطف ويژه خداست.
✍▪️هر لحظه ممكن است، اين لطف سلب شود. براي حفظ اين نعمت الهي، بايد از آفت كبر، بيتوجهي، به خدا و عادي شدن نسبت به كارش پرهيز كند، تا نعمت، افزايش و يا تداوم يابد.
#نکات_حفظ
💞@dyosofezahra💞
#انگیزشی
🍃«أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ»🍃
💢استادی میگفت :
این آیه معنایش این نیست که با ذکر خدا دل آرام می گیرد
این جمله یعنی خدا می گوید:
جوری ساخته ام تو را که جز با یاد من آرام نگیری
⚜تفاوت ظریفی است
اگر بیقراری
اگر دلتنگی
اگر دلگیری
گیر کار آنجاست که هزار یاد،
جز یاد او، در دلت جولان میدهد
و خواسته هایت را از مردم طلب میکنی نه او
چاره ساز فقط خداست به دست مردم چشم ندوز🙏
💞@dyosofezahra💞